بهنام بهزادی، نویسنده و کارگردان و مجید برزگر، تهیهکننده و فیلمساز در میزگرد برنامه «خط فرضی» درباره سینمای مستقل و حضور فیلمهای ایرانی در جشنوارههای خارجی صحبت کردند.
به گزارش اعتمادآنلاین، بخشهایی از این میزگرد را در ادامه میخوانید و میبینید.
اینکه میگویند بروید در ادامه ماجرایی است که باید پرسید اگر بمانیم و بخواهیم کمک کنیم که شرایطمان شایسته این مردم است باید چهکار کنیم
برزگر: اینکه یک واکنش مدنی یا کنشگری مدنی [نشان دهی] در یک اتفاق اقتصادی پست بگذاری، یا بیانیهای را امضا کنی که کاملاً مصلحانه است والا اگر قرار بود کار دیگری بکنیم که اصلاً اینجا زندگی نمیکردیم، ما هم میرفتیم که فحشهای صریحتری بدهیم. لابد در ترمیم اینجا میخواهیم کاری کنیم. رده بالاتری هم احتمالاً این سوال را پرسیده که اینها اصلاً اندازه این چیزها نیستند.
*اینکه میگویند بروید.
بهزادی: اینکه میگویند بروید در ادامه ماجرایی است که باید پرسید اگر بمانیم و بخواهیم کمک کنیم که شرایطمان شایسته این مردم است باید چهکار کنیم. آن وقت جواب این است که آن را ما تشخیص میدهیم که چه چیزی شایسته مردم است نه شما. اینجا جایی است که محل دعواست یعنی ما فکر میکنیم ما هم به عنوان اهالی فرهنگ به چیزهایی فکر میکنیم و مطمئن هم نیستیم- ما اتفاقاً فرقمان با آنها این است که اینقدر یقین نداریم- فکر میکنیم کارهایی میکنیم که باید انجام شود یا حرفهایی میزنیم که باید زده شود. حتی تلاشهای کاملاً فرهنگی خیلی هم ربطی ندارد به آن چیزی که در فیلم هست.
برزگر: ولی آنها میگویند ما تشخیص میدهیم.
بهزادی: و جالب است فیلم را تبدیل میکنند به چیزی که مثال میزنم، آدم برفی را من در میدان ولیعصر که بودم دیدم دوستان انصار حزبالله شعار دادند و گفتند سردرش را آتش بزنیم، بعدها اکران شد و بارها از تلویزیون پخش شد و هیچ اتفاقی هم نیفتاد.
برزگر: همینطور مارمولک.
*فیلم آقای حاتمیکیا «به رنگ ارغوان» که نام بردن از این فیلم تا چند سال قبل تابو بود و آقای شمقدری در جشنواره فجر تمام جایزهها را به این فیلم داد و گفت این الگوی فیلمسازی است که ما میخواهیم.
برزگر: چند نمونه داشته باشیم که بگوییم توی مدیر اشتباه میکنی. فکر کن این تصمیم الان تو اشتباه باشد. همسر من به خاطر بیحجابی به دادگاه احضار شد. در دادگاه قاضی عکسی را نشان داده بود. عکس ایشان نبود. طبیعی است که معترض شد که این من نیستم. گفتند این تشخیصاش با ماست. و چون قبول نکرده بود بازداشتش کردند. با من تماس گرفت که وثیقه بیاور. من رفتم گفتم آقای قاضی عکس را نشان بدهید. عکسی را که هیچ ربطی به همسر من نداشت نشان داد. گفتم ایشان همسر من نیست. گفت تشخیصش با من نیست. گفتم خودش اینجاست این عکس اصلاً شباهتی به ایشان ندارد. میگوید آن به تو مربوط نیست. منطق را ببینید! هرچه ما میگفتیم خودش اینجاست، این هم عکس، شبیه نیست، میگفت تشخیص با ماست. خب پس ما دیگر چه بگوییم. وثیقه گذاشتیم و بیرون آمدیم. یعنی هیچ راه دیگری نبود غیر از اینکه گلاویز شویم. اینکه الان بگویند فیلم «به رنگ ارغوان» آقای بهزادی خیلی خوب بود، بگویید من نساختم، بگویند تشخیصاش با ماست تو چه چیزی ساختهای؛ از کجا وارد بحث شویم. منطق کجاست؟ گفتوگو کجا شکل میگیرد؟ هیچ چیزی وجود ندارد.
*مشروح گفتوگو را اینجا ببینیم و بخوانیم.
دیدگاه تان را بنویسید