عزتالله ضرغامی:
هیچ اشتباهی در رسانه ملی نداشتم/ جمنا نتوانست سیاست ورزی کند/ چرا فکر میکنیم چهارتا طلبه اگر مخالف ولایت فقیه بودند، خطرناک است؟
عزتالله ضرغامی گفت: شخصا معتقد هستم در ده سالی که در رسانه رسانه ملی بودم، هیچ مسیر راهبردی را اشتباه نرفتم.
اعتمادآنلاین| عزتالله ضرغامی، رئیس پیشین رسانه ملی گفتوگویی داشته که مهمترین بخشهای آن در ادامه میآید:
*(من اگر رئیسجمهور بودم) دستور ازسرگیری غنیسازی 20 درصد را میدادم. برجام یعنی امریکا وگرنه از قبل با دیگران هم گفتوگو میشد. وقتی امریکا به این توافق پشت پا میکند، عملا برجام معنایی ندارد.
*من اگر جای آقای روحانی بودم، اصلا به ترامپ توجه نمیکردم و حرفهای او را با یک شوخی پاسخ میدادم. به مردم کشورم اعلام میکردم مردم ایران! از اینکه نسبت به امریکا چهرهای دیگر را برای شما ترسیم کرده بودم، عذرخواهی میکنم. این میتوانست شبیه یک موشک سهمگین علیه امریکا عمل کند.
*اینکه ایشان[روحانی] اقدام عملی را به این سمت سوق دادند که به وزیر خارجه دستور داده شده است با اروپا مذاکره کند، اقدام عملی نیست، بلکه شبیه به شوخی است.
*من معتقدم نظام در طول این پنج سال، با مواضع آقای روحانی همراهی کرده است. به نظرم اگر آقای روحانی موضع جدیتری در این زمینه داشت بعید میدانم کسی با ایشان مخالفت میکرد. درحالی که عکس این مساله همیشه رخ داده است؛ یعنی مواضع جدی نظام با مواضع آقای روحانی و شعارهای انتخاباتی ایشان تعدیل شده است. این را همه میدانند. بازهم میگویم، اگر ایشان از مردم عذرخواهی میکردند و هجمهها را به جان میخریدند، بهتر بود.
*شخصا معتقد هستم در ده سالی که در راس رسانه ملی بودم، هیچ مسیر راهبردی را اشتباه نرفتم. شاید بزرگترین انتقادهایی که رسانههای مشابه روزنامه شما دارند، حوادث 88 است. در این مورد هم هرچقدر فکر میکنم به این نتیجه میرسم که در آن مقطع، رفتار صدا و سیما منطقیترین و دقیقترین رفتار در آن حوادث بوده است. الان از آقای یامین پورِ اصولگرا گرفته تا روزنامههای اصلاحطلب به من انتقاد میکنند که چرا پس از انتخابات 88، آنتن زنده و فردی در اختیار آقای موسوی قرار ندادم، در صورتی که فکر میکنم من به عنوان رییس وقت صدا و سیما بهترین و دقیقترین تصمیم را گرفتم و آن را مستقیما با آقای موسوی هم درمیان گذاشتم.
*اینکه گوینده نسبت به کلماتش بیدقتی داشته باشد و چیزی بگوید که بستر تعمیم داشته باشد در اختیار ما نیست، بلکه در اختیار اوست. گفتم من یقین داشتم منظور احمدینژاد از آن عبارت خس و خاشاک، جمعیتی که 25 خرداد به خیابانها آمدند نبود، بلکه مقصود او آن عده معدودی بودند که آشوب کردند. اما دشمن از این عبارت احمدینژاد استفاده کرد و آن را تعمیم داد. به آقای صدیقی میگویم من منظور شما از بیان آن کلمه را میدانم اما ظرفیت تعمیم دارد، چون رسانهها فوقالعاده متکثر شدهاند. بنابراین معتقد هستم اگر احمدینژاد خس و خاشاک را نمیگفت حتما بهتر بود. حتی درباره آن بیست دقیقه اضافهای که به آقای احمدینژاد داده شد باوجود اینکه قانونی بود و تصویب شورای پنج نفره نظارت بر تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری که صدا و سیما یک عضو آن بود را به همراه داشت، شخصا از ایشان خواستم از این بیست دقیقه قانونیاش استفاده نکند ولی ایشان به آن عمل نکرد. یا برای مثال، در سخنرانی میدان ولیعصر، چون تریبون باز بود عدهای شعارهایی علیه آقای هاشمی مطرح کردند که ما در ابتدای خبر 21، از مردم عذرخواهی کردیم.
*رییسجمهور در دور دوم انتخابات اصولا ممنوعالتصویر نمیشود و برنامههایش پوشش داده میشود. زمانی که آقای هاشمی میخواست برای بار دوم در رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری شرکت کند، مخالفان ایشان هم همین انتقادها را به صدا و سیما مطرح میکردند. پاسخ سازمان این بود که بالاخره آقای هاشمی رییسجمهور است و باید برنامههای ایشان پوشش داده شود. حتی خود آقای هاشمی هم یکبار به این انتقادها پاسخی به این مضمون دادند که بالاخره ما مسوول و مشغول کار هستیم، بنابراین نمیتوانند ما را حذف کنند. اما شخصا درباره آقای احمدینژاد موضوع را بهشدت مدیریت کردم. چندبار به وزرای ایشان گفتم اگر پروژه بزرگی برای افتتاح دارید، من آنطور که باید، حق این پروژه را ادا نخواهم کرد و به یک خبر کوتاه بسنده میکنم چراکه انتخابات در پیش است. سختگیریام به حدی بود که بعضی از آقایان وزرا اگر پروژه مهمی داشتند برای مشورت پیش من میآمدند و میگفتند قصد داریم فلان پروژه را افتتاح کنیم، آیا این مشمول سختگیریهای شما میشود یا نه. به آنها پیشنهاد میکردم که افتتاحشان را به بعد از انتخابات موکول کنند. اصلا هم ربطی به آقای احمدینژاد نداشت، بلکه به نفع شخص وزیر بود.
* برخی عملکردهای صدا و سیما از نظر رهبری دارای اشکال بود و ایشان در سخنرانیها بعضی انتقادهایشان را به ما میگفتند و بعضی را هم در جلسات خصوصی با بنده مطرح میکردند. میگفتند بدانید فلان اشکال جدی را دارید، من اینها را جایی مطرح نمیکنم ولی بروید و برطرف کنید. بنده از این نمونهها در دوران ریاست بر سازمان زیاد دارم .
* در ماجرای فیلترینگ هم، شورای عالی امنیت ملی تلگرام را فیلتر میکند و دو هفته بعد تصمیم به رفع آن میگیرند و آقای روحانی همان شب شبیه یک فتح بزرگ از آن با عنوان «دستور رییسجمهور برای رفع فیلتر تلگرام» یاد میکند. چطور در آن موضوع شورای امنیت، شورای امنیت است اما در ماجرای حصر که با حضور شخص آقای روحانی، حصر تصویب میشود، برای رفع آن آدرس جای دیگری را میدهیم؟!
*جمله رییسجمهور مبنی براینکه انحصار نباید وجود داشته باشد کاملا درست است و کسی هم مخالف پیامرسانهای خارجی نیست، اما سوال اینجاست که اگر رییسجمهور با صدای بلند علاقهمند است اعلام کند دولت مزاحم پیامرسان خارجی نیست، اشکال ندارد، ولی اگر یک پیامرسان خاص اقداماتی در برابر دولت انجام داد، دولت با او جلسه گذاشت، توافقاتی کرد و او خلاف کرد، این دیگر برجام نیست که زورمان نرسد! باید با او برخورد کنیم. به همین دلیل اعلام کردم که دولت متن مذاکرات محرمانهاش با این جوان روسی (مدیر تلگرام) را علنی کند تا مشخص شود چه چیزی از او خواسته شد و انجام نداد. مشاور رییسجمهور هم اعلام کرد که او به تعهداتش عمل نکرده است. اولین برخورد این است که CDNها و آن پهنای وسیع را که دراختیارش قرار دادند و برایش دوپینگ فنی و سیاسی کردند از او بگیرند.
*دولت باید حداقل، ظرفیتهای موجود را در اختیار نیروهایی که پیامرسانهای داخلی را راهاندازی و مدیریت میکنند، قرار دهد. اگر این حرکت ملی و تاریخی موفق شود، افتخارش برای دولت است. رییس سیاستگذاری فضای مجازی، رییس مرکز ملی فضای مجازی است که منصوب رییسجمهور است. رییس بخش اجرا نیز آقای جهرمی، وزیر ارتباطات است که او هم منصوب رییسجمهور است. آقای روحانی وقتی به ریاستجمهوری رسید، آقای اخوان که در دوران احمدینژاد، دبیر شورای عالی و رییس مرکز ملی فضای مجازی بود را برکنار کرد. بعد از آن، دولت آقای انتظاری را برای این سمت انتخاب کرد اما بعد از مدتی، آقای روحانی با کسی که خودش منصوب کرده بود نتوانست کار کند و آقای فیروزآبادی بر سرکار آمد. بنابراین آقای فیروزآبادی مورد اعتماد همه است.
*خاطرم هست در دوران معاونت سینمایی، آقای الیاس حضرتی به من گفتند آقای میری، بازیگر کمدین دوران شاه آدمی سیاسی نیست و بعد از انقلاب ممنوع شده است، حالا اجازه دهید کار کند. در سالهای ابتدایی بعد از انقلاب، در دوران آقای خاتمی سینمای کشور در اختیار جریان آقای انوار و بهشتی بود که از ویژگیهای آنها اقتدار جدی در سینما بود. در دوران آنها تعیین شد چه کسانی باید حذف شوند و چه کسانی حذف نشوند. به همین خاطر من درباره آقای ملک مطیعی بدون اینکه اسمی از ایشان ببرم گفتم معلوم نشد ضوابط آن دوران چه ضوابطی بوده است که مبنای مشخصی ندارد.
*بعضیها به من انتقاد میکنند که چرا بعضی از مواضعی که الان داری، آن زمان نداشتی؟ در واقع من آن زمان هم همین مواضع را داشتم ولی لزومی به اعلام آن نیست چرا که وقتی شما رییس یک سازمان بزرگ هستید، نمیتوانید مواضع شخصیتان را دایما مطرح کنید. اگر در دوران ریاست بر سازمان صدا و سیما به این موضوع ورود میکردم و به دنبال اصلاح بعضی از این امور بودم، قطعا سازمان وارد برخی حواشی غیرضرور میشد. متاسفانه گاهی میخواهیم از اینگونه موضوعات بهرهبرداری سیاسی و جناحی کنیم. شبیه انتخاباتها که بلای جان کشور میشود درصورتی که اگر واقعیت آن را بنگریم، انتخابات شادی و نشاط ملت است اما با رفتارهای برخی جریانها تبدیل به عزا میشود. در همین انتخابات 96، آنقدر که علیه نظام افشاگری شد، امام(ره) درباره شاه افشاگری نکرده بود. افشاگریهای 88 بین موسوی و احمدینژاد هرگز بهشدت افشاگریهای نامزدهای انتخابات 96 نبود، چرا؟ چون انتخابات را به دعوا بدل کردیم. برخی رسانهها از همین اظهارنظر من سوء برداشت کردند و مرا مخالف انتخابات معرفی کردند در حالی که ما داریم انتخابات را آسیبشناسی میکنیم و باید امانتدار ادبیات آن باشیم.
*خانم رابعه اسکویی پشیمان شدهاند و این پشیمانیشان را هم با صدای بلند اعلام کردهاند اما تا امروز که با شما صحبت میکنم، هرروز با دستگاههای مختلف اطلاعاتی صحبت میکنم تا به ایشان اجازه فعالیت بدهند و هنوز هم نتیجه نگرفتهام. چرا همه شعار میدهیم؟ چرا از کسی که اعلام پشیمانی میکند، حمایت نمیکنیم؟ این مسائل درد مشترک همه ما است ولی همهچیز را خطی و جناحی کردهایم لذا بنده که از ابتدا عضو هیچ گروه سیاسی نبودم و نگاه انقلابی داشتهام، همیشه گفتهام هرکسی میخواهد از رهبری دفاع کند، میگویند این حرف اصولگرایان است! اصلا این خبرها نیست. رابطه خیلی از اصولگریان با چارچوبهای ارزشی رهبری فاصله دارد.
*تا دلتان بخواهد همه نهادها را نقد کردهام. نهادهای دولتی و حاکمیتی.نقدی که امروز بنده به دستگاه قضایی دارم، کمتر کسی چنین نقدی دارد. بعضی از این نقدها که صریح و سیاسی است منعکس میشود مثل نقدی که به صحبتهای دادستان درباره احمدینژاد و چهگوارا مطرح کردم و گفتم یک موی چهگوارا را به هزارتا نمازشبخوان ترجیح میدهم. اخیرا هم باز به ایشان نقد کردم و گفتم آنهایی که شما میگویید روحانی نما، روحانی نما نیستند، بلکه روحانیاند و گفتم این چه مدل دفاع از رهبری است؟! چرا فکر میکنیم چهارتا طلبه اگر مخالف ولایت فقیه بودند، خطرناک است؟! اصلا خود آقا بارها گفتهاند حتی اگر نظام را قبول ندارید، پای صندوقهای رای بیایید.
*بنده به غلط بودن سیستم نظارتی کشور که بخش مهمی از آن برعهده قوه قضاییه است نقدهای جدی دارم و اتفاقا در این زمینه از دولت حمایت کردهام؛ فرقی نمیکند کدام دولت، بلکه میگویم وقتی یک مدیر برجسته دولت که سازمان عریض و طویلی را میگرداند و در سطح کلان موفقیتهای زیادی دارد، اگر چهارتا اشکال هم پیش آمد نباید با عینک محدود خود برویم روی همانها تمرکز کنیم و دست بگذاریم، حتی اگر تخلف شده باشد. زیرا در این صورت کل کار ارزشمند یک مدیر برجسته را زیر سوال میبریم. شرایط به گونهای شده است که مدیران برجسته جرات ریسک ندارند و حتما قوه قضاییه بخشی از تقصیر را برعهده دارد؛ به همین دلیل با بخشی از حرفهای آقای روحانی در این موضوعات موافق هستم.
*آخرین نقد من به شورای نگهبان به ماجرای سپنتا نیکنام برمیگردد بهطوری که بعضی از دوستان ما در این شورا از من گلهمند شدند ولی همچنان معتقد هستم درباره سپنتا یکی از دقیقترین استدلالها را مطرح کردم، چون اصلا وارد دعواهای سیاسی نشدم، آخرش هم به شوخی گفتم مگر مسلمانها چه تخم دو زردهای کردهاند که زرتشتیها نمیکنند؟!
*درباره نیروهای مسلح هم در جلسات خصوصی نقدهایم را مطرح میکنم. بالاخره درباره نیروهای مسلح حساسیتهایی هست و بهتر است بحثها را رسانهای نکنیم. میخواهم بگویم فقط دولت مورد انتقاد قرار نمیگیرد بلکه جریانات اصولگرا را هم که خیلیها تصور میکنند متعلق به آنها هستم، بارها نقد کردهام.
*وقتی جمنا تشکیل شد گروهی از دوستان اعلام کردند ما جمعی از نیروهای انقلابی هستیم که ربطی به این جناح و آن جناح نداریم. حتی در بعضی مصاحبهها، اعضای شورای مرکزی جمنا اعلام کردند حتی یک اصلاحطلب هم میتواند عضو جمنا باشد. در انتخابات 96، جبهه انقلاب بدون جایگاه اصولگرایی یا اصلاحطلبی بارها پیش من آمدند و دعوت کردند که در انتخابات شرکت کنم، احساس تکلیف کردم و بیانیهای کوتاه دادم که با دعوت «جبهه انقلاب» وارد این عرصه شدم. در سخنرانیام در 17 فروردین هم اصولگرایان را نقد کردم و شاید یکی از دلایل رای نیاوردنم در جمنا هم همین مساله بود. بعدها هم این انتقاد را مطرح کردم که چرا جمنا بعد از انتخابات بهطور کلی ساکت شد و در موضوعات مختلف موضعگیری نداشت. مگر یک تشکیلات سیاسی نباید همیشه فعال باشد؟
*بازهم میگویم من عضو جمنا نبودم، ولی گفتم اگر کاندیدای انقلابی به میدان بیاید حمایت میکنم. اما الان معتقد هستم، جمنا در طول ماههای بعد از انتخابات نتوانست سیاست ورزی کند و برای جریان انقلابی خوراک فراهم آورد. بنابراین به جمنا انتقادهایی وارد است؛ نه فقط از جانب من، بلکه دوستان عضو این تشکیلات هم انتقاد دارند.
*(جمنا)بعد از انتخابات چندباری بنده را دعوت کردند ولی به دلیل اینکه از ابتدا در هیچ یک از جلساتشان شرکت نمیکردم، به هیچ جلسهای نرفتم.
* وظیفهای که ضرغامی امروز برای خودش تعیین کرده این است که نگاه انقلابی و بازگشت به ارزشهای سال 57 را احیا کند. من نگران الیگارشی در کشور هستم که از همه جریانها یارگیری کرده است. به همین دلیل بنده بارها گفتم مخالف نظام پارلمانی هستم و شاید تنها فرد غیراصلاحطلبی بودم که چنین نظری داشتم. نظام پارلمانی جایی جواب میدهد که جریانات سیاسی و احزاب رسمی حضور دارند و چارچوب کارشان روشن است، اما در کشور ما که بلافاصله باند حاکم میشود، چنین نظامی جواب نمیدهد. وقتی اینگونه صحبت میکنم، مطمئن باشید از این باندها مطلعم که همه نوع تیپ آدم از اصولگرا گرفته تا اصلاحطلب و معتدل در آن حضور دارند. باید بپذیریم که این الیگارشیها شکل گرفته است زیرا منافع مشترک دارند که بخشی از آن اقتصادی است و بخشی از آن منافع قدرت. در واقع با نظام پارلمانی، جمهوریت نظام و رای مردم از بین میرود.
*گاهی با خودم میگویم اگر شهید مطهری الان بود، آیا میتوانست با همان شجاعت و صراحت حرفهایش را به زبان بیاورد؟ شهید مطهری با شهادتش اولا حقانیتش را تثبیت کرد و ثانیا با شجاعت حرفهایش را زد. امروز اگر کسی بخواهد با شجاعت حرفهایش را بزند، بلافاصله به او برچسب میزنند تا جایی که طرف باخود میگوید بهتر است صحبت نکنم. بنابراین، با خود قرار گذاشتهام از برچسبها و پیشداوریها نترسم و حرف متفاوتی که ضرورت جامعه است را مطرح کنم. البته لازمه چنین تصمیمی، دانش، تجربه و اعتقاد عمیق به حاکمیت و نظامی است که برپایه ولایت فقیه است.
*وظیفهام را فراتر از انتخابات میدانم.
* هر امر پسندیدهای، قلابی هم دارد. دشمن اگر بخواهد اهداف مورد نظرش برای براندازی نظام در کشور ما را دنبال کند، حتما از طرق مختلف اقدام میکند؛ حتی یکی از معانی نفوذ هم همین است؛ اینکه با ماسک انقلابی و چهرهای موجه و دلسوز نظام وارد حاکمیت شود و اهداف دشمن را در فاصلهسازیها به پیش برد. بنابراین باید با زیرکی و کارشناسی فراتر از نگاههای سیاسی و حزبی به مساله نفوذ ورود و موثر عمل کنیم. دشمن ممکن است با هرنقابی ظاهر شود و در برخی حوزهها قطعا با نقاب خودی بهتر میتواند کار کند.
*نحلههای سیاسی و فکری مختلف همیشه در صدا و سیما وجود دارند، همانطور که در نیروهای مسلح و قوه قضاییه همچنین ترکیبی وجود دارد. البته آن جملهای که حضرت امام(ره) فرمودند که نیروهای سیاسی نباید وارد احزاب شوند به معنای نداشتن فکر سیاسی نیست بلکه یعنی فعالیت سیاسی به معنای جناحی و حزبی انجام ندهند. درباره صدا و سیما نیز به دلیل اینکه حراست این سازمان به وزارت اطلاعات مرتبط است اگر کوچکترین وابستگی گروهکی از کسی ببینید، فورا گزارش میدهند و اقدام میشود. این موضوع البته در هر دولتی وجود دارد. البته در خیلی از اوقات، با کوچکترین شائبه، پدرآدمها را درمیآورند.
*یکی از کارهای من چه در دوره آقای خاتمی، چه آقای احمدینژاد و چه آقای روحانی این بود که وقتی سختگیریهای بیش از حد حراست را میدیدم با نظر آن مخالفت و بر فعالیت فلان شخص اصرار میکردم. ممکن بود آن شخص فیلمنامه خیلی خوبی نوشته باشد، حتما ارزشمند است و باید از آن استفاده کرد. آن شخص اطلاعاتی ممکن است متوجه این موضوع نباشد و بخواهد آن فرد را بهطور کلی ممنوع کند. در واقع، هنوز بلد نیستیم توانمندیهای افراد را در راستای منافع ملی به کار بگیریم بهطوری که ضررهای آن فرد ربطی به حکومت نداشته باشد. دنیا این کار را به خوبی بلد است ولی ما فورا طرف را کنار میگذاریم، اصلاحطلب و اصولگراها هم فرقی ندارد. تجربه همه اینها را در دوره فعالیتم در وزارت ارشاد دارم. فرق آقای خاتمی با آقای روحانی این است که آقای خاتمی وقت میگذارد و به حرف افراد گوش میدهد و اگر بتواند هم عمل میکند ولی آقای روحانی هیچ کدام از این ویژگیها را ندارد. البته آقای روحانی خوبیهای دیگری دارد، ولی این ویژگی را اصلا ندارد. این هم فقط حرف من نیست بلکه نزدیکترین افراد به او هم همین نظر را دارند.
*برای گفتوگو کردن هیچ مشکلی در کشور وجود ندارد. اگر همین امروز یک چهره شاخص اصلاحطلب و یک چهره سرشناس اصولگرا بخواهند با هم گفتوگو کنند، آیا مانعی وجود دارد؟ قطعا نیست.
* بعضی از این دوستان اصلاحطلب که از رفقای قدیمی من بودند و از دانشگاه امیرکبیر با هم مبارزه دانشجویی را آغاز کردیم، بعد از دوم خرداد، نحوه جواب سلام دادنشان به من تغییر کرد، میترسیدند مبادا وقتی لبخندی به من میزنند کسی از آنها عکسی بگیرد و بعد سیستم اصلاحطلبان آن را حذف کند.
*(اینکه رفتن نجفی زیر سراصولگرایان بود) را نفی نمیکنم. آقای نجفی مشکلی داشت که خودش هم صادقانه گفت و کنار رفت؛ یعنی اصلا از ابتدا نباید میآمد. به هر دلیلی ممکن است یک نفر از سوی دستگاه اطلاعاتی تایید نشود یا مثل ایشان مشکل سلامتی جسمی هم داشته باشد.
*بگویم از جمله کارتهای قرمزی که در دوران ریاست سازمان دریافت کردم این بود که از بعضی افرادی که استفاده از آنها در فرآیندهای احراز صلاحیت ممنوع بودند، استفاده میکردم. مدیرانی هم بودند که صلاحیتشان تایید نمیشد اما بنده یقین داشتم که نیروهای اطلاعاتی اشتباه کردهاند و به همین خاطر از آن افراد استفاده میکردم و مسوولیتش را برعهده میگرفتم. درباره بازیگرها هم این اتفاق زیاد میافتاد. اخیرا هم درباره خانم اسکویی اعلام کردم تا زمانی که نتیجه استعلامها بیاید، حاضر هستم نوشته بدهم و امضا کنم که مسوولیت آغاز دوباره فعالیت ایشان با من باشد.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید