روابط واشنگتن و ریاض از منظری متفاوت
شاید از نگاه بسیاری از منتقدان اعلام موضع کاخ سفید در رابطه با مرگ خاشقجی بیانیهای نسنجیده با متنی رکیک را که احتمالا توسط شخص ترامپ نوشته شده باشد افزایش دهد، اما صرفنظر از اینکه چنین رفتارهایی از سوی ترامپ کاملا قابل پیشبینی است یا خیر نباید از منافع و حضور طولانیمدت آمریکا در منطقه نفتخیز جنوبی خلیج فارس بهآسانی گذشت.
اعتمادآنلاین| سیدعماد حسینی- دفاع تمامقد ترامپ از آنچه آن را میتوان منافع همکاری با عربستان سعودی در منطقه توصیف کرد، گرچه واکنشهای زیادی در بین طیف وسیعی از ساختارهای سیاسی و رسانهای داخلی وخارجی آمریکا به وجود آورد اما حقایق فراموششده قابل تاملی را مجددا به ذهنها متبادر کرد.
شاید از نگاه بسیاری از منتقدان اعلام موضع کاخ سفید در رابطه با مرگ خاشقجی بیانیهای نسنجیده با متنی رکیک را که احتمالا توسط شخص ترامپ نوشته شده باشد افزایش دهد، اما صرفنظر از اینکه چنین رفتارهایی از سوی ترامپ کاملا قابل پیشبینی است یا خیر نباید از منافع و حضور طولانیمدت آمریکا در منطقه نفتخیز جنوبی خلیج فارس بهآسانی گذشت.
به اعتقاد کارشناسان گرچه ترامپ با صراحت لهجه از اهداف آمریکا در دوشیدن گاوهای فربه و متمول شورای همکاری خلیج فارس سخن به میان میآورد آما با نگاهی به تاریخچه دولتهای سابق، شاهد این حضور پررنگ اما دوشیدن پشت پرده نه تنها عربستان بلکه بقیه 5 کشور شورای همکاری خلیج فارس هستیم.
با بررسی حوادث و رخدادهای منطقه طی 3 دهه گذشته شاهدیم که روابط بین واشنگتن و این شش کشور به گستردگی بیسابقهای رسیده است. به گفته کارشناسان با توجه به آنکه شورای همکاری خلیج فارس با چراغ سبز آمریکا شکل گرفت، حضور و نفوذ این کشور در آن نیز از همان ابتدا به اشکال مختلف، مستقیم و غیرمستقیم همواره در راستای منافع ایالات متحده بوده و روز به روز هم گسترش بیشتری پیدا کرده است.
نقطه اوج این همکاری در سال 1990 بعد از تهاجم صدام حسین به کویت بود که باعث شد روابط پنهان و پشت پرده فیمابین به یک رابطه رسمی و مستقیم تبدیل شده و در قالب اخراج نیروهای متجاوز عراقی از خاک کویت در سال 1991 تحت فرماندهی نیروهای آمریکایی نمود عینی پیدا کند.
همین جنگ کافی بود تا واشنگتن قراردادهای نظامی و دفاعی هنگفتی را با کشورهای متمولی همچون کویت، قطر، بحرین و امارات متحده عربی امضا کند. این در حالی است که توافقنامههای همکاری نظامی با کشور عمان از سال 1980 امکان دسترسی نیروهای آمریکایی به پایگاه های نظامی این کشور را از آن زمان فراهم کرده بود. در کنار آن نباید از حضور ناوگان پنجم آمریکا در بنادر بحرین هم به آسانی گذشت.
طی دهه نود بیش از 6 هزار نیروی نظامی آمریکایی هم در پایگاههای هوایی عربستان مستقر شده بودند و گرچه این حضور به بهانه کنترل فضای عراق و اجرایی شدن منطقه پرواز ممنوع صورت میگرفت اما تمامی هزینههای آن از جیب دربار عربستان تامین میشد. آن هم در حالی که پایگاه هوایی العدید و چند پایگاه دیگر قطری هم نقش بسیار مهمی را در جنگ علیه عراق و حملات انجام شده توسط واشنگتن برای سرنگونی رژیم صدام حسین ایفا کردند.
این در حالی است که در جریان غائله 11 سپتامبر و تبعات بعدی آن که منجر به حمله به افغانستان شد این همکاری به شکل قابل توجهی انجام شد. به اعتقاد کارشناسان با فروکش کردن نسبی بحران افغانستان و پایان سرکشیهای صدام حسین با سرنگونی رژیمش، دولت آمریکا به دنبال استفاده از این ابزار برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران است. پروژهای که رسانههای عربی تاریخ کلید خوردن آن را سال 2002 اعلام میکنند در حالی که واشنگتن با سامان دادن به موج ایرانهراسی در میان کشورهای منطقه به بهانه برنامه هستهای ایران آن را در دست اجرا دارد.
دولت ایالات متحده آمریکا که روزگاری در دوره جنگ نفتکشها پرچم و نیروهای خود را به شکل اجارهای در اختیار کشورهای شورای همکاری خلیج فارس قرار میداد، بعد از 11 سپتامبر اقدام به فروش تجهیزات و فنآوری مبارزه با تروریسم به این کشورها کرد و بعد از آن با بزرگ کردن هر چه بیشتر خطر صدام حسین، عملا مخارج انهدام تسلیحات قدیمی و تاریخ مصرف گذشته خود را بر سر مردم عراق نیز از این گاوهای خوشدوش گرفت.
بعد از آن نیز با تمرکز بر دروغ بزرگی به نام خطر برنامه هستهای ایران، فروش تسلیحاتش را به این کشورها به شدت افزایش داد و با علم کردن خطر موشکی ایران، حجم زیادی از سامانههای پدافندی همچون پاتریوت و تاد را در کنار قراردادهای سنگین ساخت و فروش جنگندههای اف-15 و اف-16 به این کشورها تحمیل کرد زیرا به گفته کارشناسان عرب بعد از فروکش کردن خطر صدام حسین کشورهای این شورا نیازی به در اختیار داشتن تانکهای بسیار گرانقیمت آبرامز یا توان کلاسیک نظامی در خود احساس نمیکنند.
با این حال ظاهرا همه این قراردادها نتوانسته عطش منفعتطلبی ترامپ را برطرف کرده و به فکر استفاده حداکثری از اشتباه بزرگ جوان خام، ماجراجو و دیوانه سعودی بر آمده تا با عهدهداری نقش پلیس خوب و بعد از بستن تمامی راهها او را بیش از پیش به کاخ سفید محتاج کند و مکش حداکثری ثروت این خانواده متمول و بسیار تشنه قدرت را به انجام برساند.
پیشبینی میشود این سناریو صرفا برای بن سلمان اجرا نشود، بلکه با توجه به اینکه تقریبا تمامی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس پیمان همکاری نظامی فراگیری را با ایالات متحده امضا کردهاند گاهی به بهانه ایران و شاید در آینده به بهانههای دیگری سناریوی عربستان برای آنها نیز تکرار شده تا روند باجگیری و نشت دلارهای نفتی به سوی شرکتهای آمریکایی ادامه پیدا کند.
دیدگاه تان را بنویسید