کد خبر: 318731
|
۱۳۹۸/۰۴/۱۵ ۱۵:۵۲:۰۰
| |

به بهانه نمایش جدید رضا ثروتی که روی صحنه است؛

جنایت در یک قرن و مکافات در قرن دیگر! + تصاویر

رضا ثروتی از خشونت تئوریک پرده برداشته و با قهرمان داستان داستایفسکی«راسکولنیکف» به عرصه عملی شناخت خشونت و رویکردهای روانشناسانه آن پرداخته است. موضوعی که آدمی را به این فکر وا می دارد که به بازخوانی مجدد اثر بپردازد.

جنایت در یک قرن و مکافات در قرن دیگر! + تصاویر
کد خبر: 318731
|
۱۳۹۸/۰۴/۱۵ ۱۵:۵۲:۰۰

اعتمادآنلاین| ا وازه شاهنواز، آیا از پس خشم آرامشی در انتظار ما هست؟این سئوالی است که کارگردان جنایت و مکافات بدان می پردازد. اثری روانشناسانه از داستایفسکی. دیدن نمایشنامه اقتباسی و متناسب با حال و هوای امروز جامعه یک موهبت است. بویژه اینکه کار از روی یک شاهکار ادبی تهیه و بصورت حرفه ای در تالاری با عالی ترین امکانات موجود کشور ارائه شود.

ثروتی از خشونت تئوریک پرده برداشته و با قهرمان داستان داستایفسکی به عرصه عملی شناخت خشونت و رویکردهای روانشناسانه آن پرداخته است. موضوعی که آدمی را به این فکر وا می دارد که به بازخوانی مجدد اثر بپردازد. گاه آنچه در قرنی پیشتر در اندیشه یک نویسنده گذشته است، بارور شده و حالا در عرصه ای دیگر خودنمایی می کند. جنایت ومکافاتی که عرصه زندگی بازیگران در روی صحنه است و مردم با دیدن آنان پی به خصلتها و ویژگی های درونی خود می برند. حالا نمایش بهانه ای مناسب است برای کنکاش پیرامون جنایت ومکافات! رویکرد همسانی که هم کارگردان در پی آن بوده وهم مولف اثر...

نمی توان منکر این امر شد که داستایفسکی، همانطور که فروید در جایی گفته است، پیش از آنکه نویسنده باشد یک روانشناس قابل است. امری که به شدت درطول داستان جنایات و مکافات شما را محسورمیکند، خشونت و خواستگاه آن از منظری روانشناسانه است.

خشونت چیست؟ اکتسابیست یا انتسابی؟

در نظریه «شخصیت» فروید، ساختار اصلی شخصیت را، به سه بخش: ایگو(من)، سوپر ایگو(فرامن) و آی دی(نهاد) تقسیم میکند،

عکس1

ایگو یا من واقعیتی است که در آن حضور داریم و در حقیقت آن قسمتی از نهاد است که توسط جهان واقعی که در آن زندگی میکنیم مجبور به تغییرو سازش شده و «من» را ساخته. در واقع این ساختار شکل میگیرد تا ما بتوانیم نهاد بی قرار و سر کش خود را با منطق آرام کنیم.

سوپر ایگو یا فرامن، من بااخلاق است، سیال میان خودآگاه و ناخودآگاه در حال یادآوری امور اخلاقی است. اموری که به ما در سنین سه تا پنج سالگی آموزش داده شده و رفته رفته در ما رسوب می کند. این امور بسته به فرهنگ، اوضاع اقتصادی و اجتماعی و .. متغیر است. به طور مثال حس عذاب وجدان امریست کاملا اخلاقی که در نهاد ما نبوده و آن را با توجه به قانونها و ارزشهای جامعه ای که در آن زندگی میکنیم کسب و ساخته ایم.

و اما آی دی یا نهاد، ناخودآگاهانه ترین ساختار شخصیت هر فرد است که او را در راستای امیال خود و دوری از درد و ناراحتی سوق میدهد. آی دی به دو بخش اروس و تنوز تقسیم میشود. که اروس شامل امیالی نظیر خوردن، خوابیدن، و عشق است و در مقابل آن تنوز منبع امیالی خودخواهانه و بدوی نظیر خشونت است.

بنابراین خشونت امریست ذاتی که در نهاد ما قرار دارد و احتمالا لازمه وجودی آن در امر تکامل برای بقا و تولید مثل بشر بوده. اما چگونه میشود که بعد دیگر نهاد ما، یعنی عشق را کنار میزند و بر ما غالب میشود.

عکس1

خشونت به صورت تیوریک به سه بخش:

خشونت بر غیر،

خشونت جمعی

و خشونت برخویشتن تقسیم میشود.

عکس1

شاخص ترین اعمال خشونت که اساس داستان را شکل میدهد از جانب راسکولنیکف با بازی درخشان بابک حمیدیان رخ میدهد، اوبه زعم خود برای برقراری عدالت دست به بالاترین نوع خشونت میزند. او سالهاست که به علت بی پولی، اوضاع بد اجتماعی، و خانوادگی تنها راه رهایی از این حقارت را در حذف کردن پیرزن نوذول خوار می داند. جیمز گیلیان روانشناس آمریکایی میگوید اکثر خشونت های برغیر، منشایی در تحقیر شدگی و شرمساری سالیان دارد که به صورت های مختلف و در بارزترین شکل آن، قتل، نمود پیدا میکنند. نباید از این مهم غافل شد که راسکلنیکف بار تروما و ضربه روانی ای را که در کودکی و در سن مهم هفت سالگی با دیدن کشتن وحشیانه یک اسب دیده است را همواره به دوش میکشد و قطعا بسیاری از کابوسها و آشفتگی های او ریشه در این اتفاق دارند. ضربه روانی که او در کودکی دیده حتی در نوع و شکل خشونتی که امروز علیه دیگری استفاده می کند، تاثیر بسزایی دارد. همچنین، راسکولنیکف همانند اکثریت جامعه روسیه آن دوران تحت خشونتی جمعی و همه گیر بوده و میتوان گفت کلیت داستان دربستری از خشونت جمعی میگذرد که تمامی شخصیت ها در اندازه های مختلف از جانب حاکمیت متحملش بوده اند، از راسکولنیکف گرفته تا پیرزن به ظاهر در رفاه و آرامش. پیرزن با انتخاب هوشمندانه رضا ثروتی با بازی اصغر پیران، اسیر بدترین نوع خشونت میشود و حذف میگردد.

عکس1

پیرزن سالهاست خواهرکوچکتر و معلول خود را به گونه‌های مختلف مورد خشونت روحی وجسمی قرار داده. همانطورکه گقتیم اعمال خشونت خواستگاهی از حقارت دارد کاری که پیرزن داستان در آن مهارت دارد، او راسکولنیکف، خواهر معلول ، سونیا و....را تحقیر میکند. اما چرا تحقیر میکند؟ چون خود او سالها تحقیر شده ، و امروز که قدرت دارد یا حداقل توهمی از قدرت، دیگران را مورد تحقیر قرار میدهد. کاری که در حقیقت یک نوع سیستم دفاعی روانی مغزاست برای مقابله با آنچه که بر او در طی زندگی گذشته. مکانیسم دفاعی به نام ؛« جا به‌ جایی»؛ زمانی که فرد برای مقابله با احساسات منفی درونی خویش آن را به طور ناخودآگاه به صورت رفتاری بیرونی بر فرد دیگر نمود میدهد که می تواند بی خطر، کم خطر یا پر خطر باشد ، به تعریف عامیانه حرص خود را خالی میکند.

هانا آرنت، فیلسوف آلمانی، بر این باور است که خشونت نوعی ابزار قدرت است که در اندازه بزرگ آن منجر به بزرگترین خشونت جمعی یعنی جنگ میشود. معمولاخشونت جمعی ادراک متفاوتی را به همراه دارد و بعضا قابل اندازه گیری نیست، چرا که اعمال آن معمولا از جایگاه قانون است، که اساسش بر برقراری نظم، عدالت و پرهیز از خشونت در جوامع مدرن و مدنی است. اما اینکه چقدرخود قانون خشونت اعمال میکند یا با سواستفاده از نام قانون، مجری آن، اقدام به خشنوت میکند، خود جای بحث دارد. بازپرس پارفیری با بازی مهدی سلطانی، میخواهد نظم و عدالت را با دستگیری قاتل به جامعه بر گرداند، وسیله ای که برای اثبات قدرتش استفاده میکند خشونت و تحقیر راسکولنیکف است، اما چرا ما خشونت اعمال شده از جانب قانون را معمولا امری پذیرفته تر میدانیم و عموما فکر میکنیم با اعمال خشونت علیه یک نفر، احتمالا جامعه نجات پیدا میکند. به طور مثال اگر من نوعی فردی را بکشم جامعه مسلم میداند که من خشونت اعمال کرده ام اما وقتی قانون به سراغ من می آید تا جان مرا بگیرد، خشونت اعمال شده از جانب قانون پذیرفته شده تر است، جالبترآنکه ممکن است در بعضی موارد به قانون نقدی وارد شود اما به آن کس که قانون را اجرا کرده و فرد خاطی را اعدام کرده هیچ خرده ای گرفته نمیشود و او کاملا در پوشش قانون مصون است. شاید بتوان گفت به علت این ضعف در قانون است که مجریان قانون عموما از قدرت همراه آن علیه دیگران سواستفاده میکنند.

هرچند که تعریف ما از قدرت ممکن است متفاوت باشد، اما حتما ثروت نقش به سزایی در احساس قدرت دارد. سویدری گایلف با بازی آتیلا پسیانی، ثروتمند است پس قدرت دارد که از آن برای اعمال خشونت استفاده میکند، او با وجود داشتن همسر، قصد دارد دونیا خواهر راسکلنیکف را تصاحب کند، نمی تواند! پس همانند راسکولنیکف دست به خشونت میزند و زنش را حذف میکند، اما باز هم به دونیا نمیرسد، پس ناامید، بدترین خشونت علیه خویشتن، یعنی خودکشی را مرتکب میشود، و اینچنین او نیز هم خشونت بر غیر اعمال میکند و هم خود طعمه خشونت خود میشود.

عکس1

بی آزارترین و از خودگذشته ترین نقش این نمایش، سونیا با بازی مینا ساداتی، نیز مرتکب خشونت میشود، خشونت علیه خویشتن. او فاحشه ایست که برای رفع نیاز مالی خانواده اش دست به این کار زده و برای آرام کردن حس عذابش به دینی پناه برده که او را مورد خشونت قرار میدهد و گناهکار و کثیف می نامد، او حتی به کلیسا راه داده نمیشود، ولی همچنان بر اعتقاداتش می ماند. چرا که او بی آنکه بداند مکانیسم دفاعی روانی اش ؛باطل سازی را انتخاب کرده پس خود را گناهکار و محکوم به تنبیه و ریاضت میداند. سونیا تنها پناه راسکلنیکف پریشان است و عشق را بی آنکه بداند بر خشم او چیره میکند. از طرف دیگر سونیا اساسا درگیر خشونتی است که از جانب پدر و کاترین بر او اعمال میشود. خشونتی که با القای حس عذاب وجدان به سونیا مرتکب میشوند. پدر، مارمالادف، با بازی پیام دهکردی و کاترین با بازی بهناز جعفری، هر دو از سر ناچاری تن به این کار میدهند، تا برای حفظ دو فرزند کوچک تر، فرزند بزرگتر را فدا کنند، اما هر دو نیز اسیر عذاب وجدانی بی حد میشوند. به طور کل خانواده مارمالادف نمود وجدان به شدت بیدارند و شاید همان دلیل اصلی عذابشان است.

مادر راسکلنیکف و خواهرش، دونیا، با بازی پانته آ بهرام و طناز طباطبایی، مانند زنان دیگر این داستان بیشتر قربانی خشونت اند تا مسبب آن. هر چند که دونیا در جایی برای دفاع از ناموس خود به روی سویدری گایلف تفنگ میکشد ولی پیش از آنکه دیر شود خودآگاهش به او دستور میدهد و فرامن اش از سر اخلاق مداری او را منع میکند. عموما در طول تاریخ خشونت علیه زنان اعمال شده و نه از سمت آنها، طبق آمار زنان 7 درصد از زندانهای جهان را به خود اختصاص داده اند، که این خود گواه این امر است.

حال اگر خوب بنگریم متوجه میشویم که تمامیت داستان جنایات و مکافات بر پایه خشونت است. خشونتی که تمامی شخصیتها در اندازه های مختلف، آنرا را اعمال میکنند ومهم تر آنکه خود نیز از آن آسیب میبینند.

اما تا چه آندازه می توان این داستان پر از خشونت را تعمیم داد به جامعه امروز ما؟

به حال و روز اینروزهای ما، اینکه چرا اولین اقدام ما در مواجه با مشکلات خشونت است؟، چرا کنش ها و واکنش هایمان همواره رگه هایی از خشم دارند؟ آیا جامعه ما نیز از تحقیرشدگی و حقارت مضاعف رنج می برد، و در هر مفری می خواهد آن را به صورت خشونت بر غیر بروز دهد، یا شاید مثل راسکلنیکف با توهم برقراری عدالت ساخته ذهن خود، دست به خشونت میزند. با پیشرفت وسایل ارتباط جمعی در سده های اخیر اعمال خشونت فیزیکی به طرز چشمگیری درکل جهان کاهش یافته. اما خشونت کلامی، روحی و روانی و به سبب آن بیماری ها و اظطرابهای روانی افزایش یافته است. در حقیقت همان وسایل ارتباط جمعی که باعث کاهش خشونت فیزیکی شده اند باعث افزایش خشونت روانی می شوند. چرا که همه به آن دسترسی دارند و میتوانند به عنوان ابزار قدرت برای تحقیر دیگری استفاده کند، قدرتی مجازی در فضایی مجازی، که به ما این امکان را می دهد که بدون پذیرفتن عواقب و در بی مسولانه ترین شکل ممکن دست به خشونت و عقده گشایی بزنیم. بر حسب مشاهدات شخصی بیشترین و عمومی ترین نوع خشونتی که ما روزانه و به کرات انجام می دهیم ابتدا در رانندگی وسپس در فضای مجازی ماست. با نگاهی سطحی میتوان وجه اشتراک این دو را به این خلاصه کرد که در هر دو این حالات ما معمولا مسول عملکرد خشن خود نخواهیم بود و ظاهرا راه فرار باز است پس به راحتی بوق میزنیم، تخلف میکنیم، فحش میدهیم، تحقیر میکنیم و بعد صحنه را ترک میکنیم.

عکس1

اما چرا؟ آیا این خشونت آرامشی را برای ما به ارمغان می آورد ؟ آیا روح ما را از این همه عصیانی نجات می یابد؟ مگر راسکلنیکف پس از اعمال خشونت به آرامش رسید؟

یا این سونیا بود که خشم انبوه سالیان را دو دستی گرفت ، بغلش کرد، آرامش کرد، و عشق، را در نهادش بیدار کرد، عشقی که شاید زیر بار سنگین تحقیر، بی پولی و در بدیهی ترین شکل ممکن گرسنگی، سالها مدفون بوده است.

نمایش جنایات و مکافات را ببینید، خودتان را ببینید، آینه ای تمام عیار از خشم ها، تحقیرها، فریادها، رنج ها، گذشت ها، ببخش ها و همزیستی ها... و بدانید که تا روزها مکافات خشونت راسکولنیکف همراهیتان خواهد کرد، شاید بار دیگر که خواستید خشونتی اعمال کنید برای چند ثانیه مکث کنید، فکر کنید، و بعد اقدام کنید.... آگاهانه اقدام کنید، آگاه از اینکه در پس خشمتان، آرامشی نصیب شما نخواهد گشت!

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان

دیدگاه تان را بنویسید

اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    خواندنی ها