فرصت ۴۰ دقیقهای شاخ مجازی و چرایی ۴۰ هزار کامنت؟
سیدجواد میری در گفتوگو با اعتمادآنلاین: از مفاتیحالجنان به اینستاگرام رسیدهایم/ باید از فضای تقسیم آدمها به خوب و بد بیرون بیاییم/ بطالت اینستاگرامی برای عدهای مثل آدامس جویدن لذتبخش است/ چرخیدن در فضای مجازی یعنی یک نوع زیست تکنولوژیک
سید جواد میری عضو هیئت علمی (دانشیار) پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: فضای مجازی را چگونه باید مدیریت کرد؟ با فیلتر؟ با فیلترینگ؟ یا چند نفر باید در دادستانی تصمیم بگیرند که فیلتر کنند یا فیلتر را بشکنند! باید از این فضاها بیرون بیاییم.
اعتمادآنلاین| سعید شمس - «من با همسرم قهرم اگر تا 40 دقیقه دیگر 40هزار کامنت بیاید آشتی میکنم. در کمتر از10 دقیقه 50 هزار کامنت ثبت شد» این اتفاق در ظاهر ساده، بار دیگر نشان داد که سلیقه و مدیریت زمان مردم به طور کاملا عجیبی تغییر کرده است.
اینکه در عرض 10 دقیقه 50 هزار کامنت در صفحه کسی ثبت شد که اتفاقا از چهرههای مشهور و محبوب هم نیست، بهانهای شد به سراغ دکتر سید جواد میری برویم تا از چرایی چنین پدیدهای و البته تبعات احتمالیاش را با او در میان بگذاریم.
مشروح گفتوگوی سید جواد میری عضو هیئت علمی (دانشیار) پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با «اعتمادآنلاین» به شرح زیر است:
جهان دچار نوعی پوچی و نیستانگاری غالب شده
*یکی از به قول معروف شاخهای اینستاگرامی در صفحهاش اعلام کرده بود «من با همسرم قهرم اگر تا 40 دقیقه دیگر 40هزار کامنت بیاید آشتی میکنم. در کمتر از10 دقیقه 50 هزار کامنت ثبت شد. این روند نشانه چیست و چطور میتوان این اتفاق عجیب را تحلیل کرد. اصلا این اتفاق عجیب است؟
نمیشود تحلیل مقطعی کرد. باید یک مقدار فضا را باز کرد و از منظر دیگری این بحث را مطرح کرد. در واقع باید پرسید اساسا جایگاه زمان، جایگاه وقت و زندگیِ انسانها در ایران امروز چه تعریفی دارد. مثلا حدود 100 ، 150 سال پیش مردم از کتابی به نام مفاتیحالجنان استفاده میکردند. در آن کتاب از صبح زود تا شب که میخواهیم بخوابیم، برای هر دقیقه از ساعات و حالات فرم بدن و یا چگونگی حمامکردن، غسلکردن، چگونه خوابیدن و در کدام سمت خوابیدن، دعا و طریقهالشیوه حرکتی ذکر کرده است.
درواقع این فرهنگ به شکلی بوده که پسزمینه و مفروضاتی داشته که بگوید این جهان را خداوند خلق کرده و برای هر دقیقه و ثانیهاش در معاد در برابر خداوند باید پاسخگو باشیم.
این افراد در عرض 100، 150 سال چنان تغییر و تحولاتی در جهان ایجاد شده که دیگر وقت، پاسخگویی و معاد و... هیچکدام برایش معنایی ندارد. درواقع دچار نوعی پوچی و نیستانگاری غالب شده و از یک سو هم اساسا وقت و زمان برای منِ نوعی زمانی معنا دارد که لذت داشته باشد.
اگر در چیزی لذت نباشد، مردم سراغش نمیروند/تغییراتی که باید در 10 هزار سال اتفاق می افتاد در 50 سال رخ داده است
زمانی در اشعار کلاسیک در این سامان، در این دیار و در این سرزمین میگفتند «گر ترک لذت بدانی/ دیگر لذت را لذت ندانی» حالا اساسا یک چرخش 180 درجهای حاکم شده است. به طوری که مردم یا آدمها و یک طیف وسیعی اگر در چیزی لذت نباشد، سراغش نمیروند. بهعبارتی تغییر جهت بهقدری شدید است که مثلا اگر بخواهیم با دماسنج یا کرنومتری بسنجیم و ببینیم چه اتفاقی افتاده ممکن است دچار وحشت شویم که چطور میشود تغییراتی که ممکن بود در عرض 10 هزار سال در این مملکت اتفاق بیفتد، در عرض کمتر از 40 یا 50 سال این اتفاق افتاده است.
مخصوصا در این 20 سال اخیر چنان شتابی داشته که ما شاهد چنین تغییروتحولاتی هستیم. آنچه که شما میگویید باید در یک بستر وسیعتر اجتماعی-فرهنگی-دینی-مذهبی یا همان چیزی که ما میگوییم، نقطهنظر متافیزیکی قرار بگیرید که قابلتبیین باشد.
مگر تغییر و تحولات تاریخ بشری براساس اراده فرد یا افراد میچرخد؟
* در کجا کم کاری شده که چنین اتفاقی افتاده است؟ آیا ارادهای مردم را به اینجا کشانده یا مردم خودشان به این نقطه رسیدهاند؟
در نظر بگیرید افرادی که در ایران انقلاب کردند و جنگ را مدیریت کردند و حکومت را میچرخانند همه حرفشان این بود که میخواهیم شما را به بهشت ببریم و میخواهیم به شما راه خدا را نشان دهیم و احکام اسلام را پیاده کنیم. حداقل ظاهر که این را میگوید. ولی مسئله اینجاست که مگر تغییر و تحولات تاریخ بشری براساس اراده فرد یا افراد یا گروه آوانگارد میچرخد؟
در اتحادیه جماهیر شوروی افرادی که در حزب کمونیست بودند، میگفتند ما میخواهیم جامعه را به سمت برابری و عدالت اجتماعی در حد اعلا ارتقاء دهیم که برگردد و شبیه به همان کومونهای اولیه شود که در آن مالکیت وجود ندارد. نه تنها مالیکت وجود ندارد، بلکه حتی حس مالکیت هم از بین میرود. ولی یکدفعه دیدیم در عرض 70 سال جهنمی درست شد که نهتنها از بین نرفت بلکه خیلی چیزهای دیگر از بین رفت و جامعه از آن وضعیت پیشین خود هم بدتر شد.
یا به عنوان مثال حتی در جوامع آمریکایی یکی از بزرگترین شعارهای نظام سرمایهداری این است که ما میخواهیم آزادی را به شما اهدا کنیم. ولی این آزادی به جایی رسیده که یک قفس آهنینی درست شده که مردم چنان گرفتار و درگیر خود هستند که اصلا آن مفهوم آزادی که در اصل روشنگری مطرح بود، دیگر مطرح نیست. چرا؟ چون تغییر و تحولات اجتماعی-تمدنی-تاریخی تابع رای و نظر فرد یا اراده افراد نیست.
در این جامعه تنها چیزی که معنا ندارد همان روح دین و دیانت است
در ایران هم این اتفاق به شکل دیگری تکرار شده است.الان با جامعه ای مواجه ایم روح دین و دیانت در بخشی کثیری از آن محلی از اعراب ندارد.ممکن است یعنی اگر کسی روزهخواری کرد شلاق بزنند، یا اگر زنا کرد سنگسار کنند، یا حجابش مشکل داشت، جریمه کنند و... از این موارد زیاد است ولی آنچه که روح دیانت را که عقلانیت است، نور است، فهم وجود و یا شهود وجدانی است یا اینکه درک این نکته که به عنوان مثال خدا در قرآن هم میگوید « فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ ، وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرّاً یَرَهُ » یعنی آن شر و حسنهای را حتی به اندازه مثقالی که انجام دهید بازتابش را خواهید دید،خیلی طرفدار ندارد.
این نوع مفهوم در این جامعه وجود خارجی ندارد، وگرنه این همه اختلاس و چک بیمحل و تجاوز به کودکان و تقلب در مدارک دانشگاهی و... نشان از این دارد که ممکن بوده است آنها ارادهای کردند یا نخبگان سیاسی-دینی-فرهنگی ارادهای داشتند. ولی تغییر و تحول اجتماعی براساس اراده افراد نمیچرخد. چرا؟ زمانی اراده افراد میتواند در سطح کلان موثر باشد که با روح زمان هم بخواند یا بتواند وضعیت زمانه و زمین خود را هم بشناسد، اگر شناخت دقیقی نباشد آب در هاون کوبیدن است.
متاسفانه بطالت برای جامعه لذت بخش شده/باید از فضای تقسیم آدم ها به خوب و بد بیرون بیاییم/بطالت اینستاگرامی نشخوارهای روحی-روانی برای نوجوان و جوان امروز است
*آیا افرادی که کامنت گذاشتند که این دو نفر را آشتی دهند، میشود گفت همان افرادی هستند که به سیلزدهها کمک کردند؟
بحث این نیست که آنها افراد بد هستند و در کار خیر شریک نیستند. نه! بحث من جدای از این موارد است که بیاییم روی تکتک آدمها ارزشگذاری کنیم و به دسته خوبها و بدها تقسیم کنیم. حتما باید از این فضا بیرون بیاییم و به عنوان پدیدههای اجتماعی ببینیم که آدمها زمانشان یا علایقشان را روی چه شاخصههایی تنظیم میکنند و اتفاقا این تنظیم شاخصهها هم همیشه آگاهانه نیست! اتفاقا خیلی آرام و بسیار خاموش در ذهن و زبان و شخصیت افراد شکل میگیرد.
مثلا من میخواهم از وقتم چطور استفاده کنم؟ صرف دو رکعت نماز کنم و یا یک رمان بخوانم؟ یا یک معادله فیزیک یاد بگیرم؟ یا در هستی تأمل کنم؟ یا یک کار فنی یاد بگیریم. اصلا بحث این نیست. بحث سر این است که من زمانم را چنان به بطالت سپری میکنم و آن بطالت اتفاقا لذتبخش است. ببینید جمیع احادیث، آیات قرآن، حکمت ما حداقل برای هفت، هشت هزار سال به دنبال این بوده که انسان اوقاتش را به بطالت سپری نکند! ولی الان دقیقا به بطالتسپری کردن اگر لذتبخش باشد، فرد به سمت آن میل پیدا میکند.
بطالت فینفسه یک مضمونی برای انسان امروز نیست. اگر این بطالت لذتبخش بود، اگر توانست حس لذتجویی به انسان بدهد اتفاقا به سمت آن میل پیدا میکند. به قول شما مثلا در آن پست اینستاگرامی در عرض 10 دقیقه لایک و کامنت زیادی گرفتند بعد برای هم تعریف کردند بعد در مورد آن تحلیل کردند.
اگر تمام این حرفها را به مادربزرگ من میگفتید میگفت اینها وقتتلفکردن است! ولی برای دختر و پسر امروزی این حرفها که «ارزشی ندارد»، «وقتت را به بطالت سپری کردی» و... برایش معنی ندارد! میگوید من لذت میبرم! مثل این میماند که مثلا من یک آدامسی گوشه دهانم میجوم درست است که من را سیر نمیکند، ولی به من حسی میدهد مثل اینکه من نشخوار میکنم. این موارد نشخوارهای روحی-روانی برای نوجوان و جوان امروز است. اگر میخواهید بفهمید باید ببینید این چرخش، چه نوع چرخشی بوده که بطالت دیروزی برای او لذتبخش امروزی شده است.
چرخیدن در فضای مجازی یعنی یک نوع زیست تکنولوژیک
*این نگرانکننده است؟
باید ببینیم برای چه کسی نگرانکننده است؟ نگرانکننده برای قوه قضائیه؟ روانشناسان؟ سیاستگذاران مملکت که میخواهند تولید را بالا ببرند؟ برای مادر و پدرانی که نگران این هستند که فرزندانشان به کنکور نرسند و به تحصیلشان لطمه بخورد؟ یا نگرانکننده برای خودِ فرد است؟ آیا این فرد چنین خودآگاهی دارد که نباید وقتش را به بطالت سپری کند؟
زمانی شما به عنوان مثال از منظر یک سیاستگذار یا مجمعسیاستگذاران کشور نگاه میکنید اینگونه است که ما باید این نیروی جوانی را در خدمت تولید اعتلای جامعه بگیریم و بعد سیاستگذاریهای عمیق را در مواردی مثل آموزشی، فنی، بالابردن مسئولیتهای تکنولوژیک نسل جوانمان به کار ببریم.
خب! بله برای او نگرانکننده است. ولی اگر از دید فلان نهاد نگاه کنیم میگوید به جای اینکه مثلا این وسیله را به دست گرفته و به هم آب بپاشند و در سطح شهر بچرخانند، چندین ساعت سرگرم هستند، ان نهاد مسئول و نگران از این اتفاق هم خیالش راحت است. پس اینکه نگرانکننده است یا نه بستگی به این دارد که از کدام منظر نگاه کنید و به چه افرادی میگویید؟ اگر از منظر یک فیلسوف نگاه کنید، این نهایت فلاکت و بیچارگی و بدبختی آن روحی است که خداوند براساس آن انسان را خلق کرده است.
از مفاتیحالجنان به اینستاگرام رسیدهایم
ما وقتی در مورد این مسائل و پدیدهها صحبت کنیم باید یکمقدار از نوع نگاه ارزشگذارانه که خوب است یا بد، خیر است یا شر، باید فاصله بگیریم پدیدارها را در بستر زمان خود ابتدا تحلیل کنیم و بعد فضا را. مثلا وقتی از اینستاگرام صحبت میکنید یعنی از فضای مجازی صحبت میکنید.
وقتی از فضای مجازی صحبت میکنید یعنی از نوع زیست تکنولوژیک صحبت میکنید و اینکه اساسا تکنیک و تکنولوژی چه تاثیری بر روی زندگی انسان امروزی گذاشته و امروز انسان ایرانی چگونه در این چنبره گرفتار شده و اساسا آیا راهی برای ارتقای انسان امروزی وجود دارد، ندارد؟ یا اساسا فضای مجازی را چگونه باید مدیریت کرد؟ با فیلتر؟ با فیلترینگ؟ یا چند نفر باید در دادستانی تصمیم بگیرند که فیلتر کنند یا فیلتر را بشکنند! باید از این فضاها بیرون بیاییم تا بشود فهیمد که ما در کدام جهان و در کدام زیست بوم جهانی زندگی میکنیم که من چنین چنین ارادهای در سیاستگذاران خودمان هنوز نمیبینم.
*ممنون؛ حرفی مانده است؟
از مفاتیحالجنان به اینستاگرام رسیدهایم.
دیدگاه تان را بنویسید