«اعتمادآنلاین» گزارش می‌دهد:

علل خروج امارات از یمن؟/ آرایش جدید نیروهای امارات و عربستان در یمن چیست؟/ چرا یمن باتلاق سعودی‌هاست؟

تثبیت موازنه جنگ به نفع انصارالله در یمن و تغییر موازنه منطقه‌ای به نفع جمهوری اسلامی ایران باعث پدید آمدن تحولات نوینی در عرصه‌های میدانی شده است. خروج امارات یکی از این تحولات جدید است. کشوری که به دنبال ایفای نقش یک بازیگر امنیتیِ فعال در تحولات منطقه، نقش برجسته‌ای در پیدایش بحران یمن داشت، با مشاهده تغییرات فوق و نیز هدف قرار گرفتن چندین نفتکش در بندره فجیره، اقدام به عقب‎نشینی نیروهای خود از یمن کرد.

علل خروج امارات از یمن؟/ آرایش جدید نیروهای امارات و عربستان در یمن چیست؟/ چرا  یمن باتلاق سعودی‌هاست؟
کد خبر: 331603
|
۱۳۹۸/۰۵/۲۷ ۰۹:۰۰:۰۰

اعتمادآنلاین| ‌ میثم غفاری‌نژاد*- تهاجم نیروهای ائتلاف به رهبری عربستان‌سعودی به یمن از مارس 2015 یکی از مهم‌ترین تحولاتی است که در منطقه و جهان اسلام رخ داده است. نیروهای ائتلاف در کنار وارد ساختن خسارت‎های عظیم به زیرساخت‌های یمن، بزرگترین فجایع بشری و انسانی را نیز رقم زدند.

از سوی دیگر، انصارالله که رهبری جبهه مقاومت را علیه ائتلاف دارد با مقاومت و ایستادگی تمام قد در مقابل متجاوزان، نه تنها میدان نبرد را واگذار نکرد؛ بلکه با تغییرات اساسی در توانمندی‌های نظامی خود، اقدام به هدف قرار دادن نقاط حساس عربستان، به عنوان رهبر ائتلاف کرد.

تثبیت موازنه جنگ به نفع انصارالله در یمن و نیز تحکیم و تغییر موازنه منطقه‌ای به نفع جمهوری اسلامی ایران-به عنوان حامی انصارالله- در مقابل رقبا و دشمنان منطقه‌ای و بین‌المللی با نشان دادن اقتدار و توانمندی خود در سرنگونی پهباد آمریکایی، باعث پدید آمدن تحولات نوینی در عرصه‌های میدانی شده است.

خروج امارات یکی از این تحولات جدید است این کشور که با برون‌رفت از نقش اقتصادیِ صرف خود، به دنبال ایفای نقش یک بازیگر امنیتیِ فعال در تحولات منطقه بود و نقش برجسته‌ای در پیدایشِ بحران یمن داشت، با مشاهده تغییرات فوق و نیز هدف قرار گرفتن چندین نفتکش در بندره فجیره، اقدام به عقب‎نشینی نیروهای خود از یمن کرد.

تجاوز نیروهای ائتلاف به یمن که با نام عملیات «طوفان قاطعیت» و به بهانه حمایت از دولت مستعفیِ منصور هادی و با هدف جلوگیری از نفوذ ایران در این کشور از طریق شکست انصارالله از سال 2015 به این سو شروع شد؛ منتج به بدترین بحران انسانی در جهان شده است که امارات و عربستان دو عامل اصلی وقوع آن هستند.

براساس آخرین آمار، جنگ یمن حدود 95 هزار کشته داشته و عملیات‌های ائتلاف خسارت‌های بزرگی به زیرساخت‌های این کشور وارد کرده که نتیجه آن ایجاد بحران وگرسنگی و بیماری‌های گسترده بوده است. تخمین زده می‌شود تعداد کودکان زیر پنج سال که به علت گرسنگی یا بیماری فوت کردند 85 هزار نفر باشند.

ائتلاف سعودی که پس از خروج مراکش و قطر از یمن و نیز عقب نشینی نیروهای سودان از برخی از مناطق در جبهه ساحل غربی در استان الحدیده، رو به ضعف و فرسایش گذاشته بود؛ با خروج امارات و نیز عدم اظهار نظر رسمی از سوی محافل و دستگاه‌های رسمی عربستان در این باره، در موقعیت ضعیف‌تری قرار گرفته است و نیروهای ائتلاف، بویژه عربستان در مقابل انصارالله و ایران در تنگنای بیش‌تری قرار گرفته است.

خروج امارات از یمن و استراتژی آن

امارات متحده عربی طی چند سال گذشته درصدد ارتقاء نقش خود از یک بازیگر اقتصادی به یک بازیگر امنیتی بوده و در این راستا سعی وافری از خود نشان داده است؛ ولی با اعلام خروج نیروهای امارات از یمن، اما و اگرهایی درباره علل عقب نشینی و فرجام ائتلاف و جنگ یمن مطرح شده است.

انور قرقاش، وزیردولت در امور خارجیِ امارات، عقب نشینی را گامی بزرگ در روند سیاسی برای رسیدن به پیروزی و صلح دانست؛ گرچه از نظر او پیروزی و صلح سهل و آسان نیست.

بنابراین خروج امارات از یمن را می‌توان نقطه عطفی در تحولات یمن دانست؛ با پیشرفت‌های انصارالله در تکنولوژی‌های موشکی و پهبادی، نقاط استراتژیک عربستان مانند فرودگاه‌ها و مخازن نفتی هدف قرار گرفت؛ این حملات ضعف عربستان را عیان ساخت، در نتیجه امارات با مشاهده ناتوانی در رهبری ائتلاف، تصمیم به خروج بخشی از نیروهای خود از یمن کرد به این ترتیب می‌توان گفت ائتلاف دچار شکاف شده که نتیجه آن انزوای ائتلاف است و ریاض در یک «معمای بزرگ» یا یک «باتلاق» تنها می‌ماند؛ چون امارات دریافت که با ادامه حضور و تدوام جنگ در یمن، هدف قرار گرفتن اهداف این کشور نیز آسان‌تر خواهد بود.

یکی از مقامات بلند پایه امارات، عقب نشینی نیروهای این کشور از یمن را بخشی از یک نقل و انتقال «استراتژیک» عنوان کرد. این مقام اعلام کرد فروکش کردن سطحِ منازعاتِ یمن در نتیجه توافق‌نامه الحدیده، که مذاکرات آن در ماه سپتامبر سال 2018 در استکهلم سوئد با حضور مارتین گریفیس، فرستاده ویژه سازمان ملل در امور یمن، میان انصارالله و ائتلاف برگزار شد، از علل اصلی عقب نشینی نیروهای اماراتی است. از نظر این مقام، نقل و انتقال نیروها یک سال به طول خواهد انجامید بعلاوه، تعهدات امارات در یمن به قوت خود باقی خواهد ماند، چون بخشی از ائتلاف هست.

با وجود خروج نیروهای امارات از یمن، حدود 90000 هزار از نیروهای متحد یا آموزش دیده توسط این کشور در یمن باقی می‌ماند. در نتیجه از نظر ابوظبی، وجود این نیروها که عموما از قبایل یمنی و جدایی‌طلبان جنوبی هستند می‌توانند ضمن حمایت از دولت یمن، خلاء موجود در یمن را پر کنند.

امارات عدد و رقمی از تعداد سربازان شرکت کننده در جنگ یمن افشا نکرده است؛ هم چنین تعداد نیروهایی که عقب نشینی کرده اند را نیز نگفته است که احتمالا به دلیل ترس از خشم متحد سعودی خود است؛ ولی به گفته مقامات یمن، حدود 10 هزار سرباز اماراتی در جنگ یمن شرکت داشته‌اند و این گمانه وجود دارد که عقب نشینی، حدود 50 تا 70 درصد نیروهای امارتی را در بر می‌گیرد. شرکت امارات در جنگ یمن بیش‌تر در قالب آموزش و تعلیم نیروهای محلی، بخش اطلاعات و غیره بوده است.

علل خروج امارات از یمن

در خصوص دلایل عقب نشینی امارات از یمن، دیدگاه‌های مختلفی بیان شده که در ادامه سعی می‌شود به برخی از مهم‌ترین آن‌ها اشاره شود. برخی استدلال می‌کنند برای امارات، استقرار صلح و ثبات در خلیج عدن و نواحی جنوبی یمن، مهم‌تر از مبارزه با انصارالله در شمال است. گزاره فوق این نکته را آشکار می‌سازد که از اهداف مهم امارات برای حضور در جنگ یمن مبارزه با نیروهای وابسته به اخوان المسلمین و نیز حزب الاصلاح-که از سوی ریاض حمایت می‌شود- بوده و اکنون که نقش او در دریای سرخ و جنوب یمن، به زعم خود تثبیت شده است و می‌تواند نفوذ خود را به شاخ آفریقا وتنگه باب المندب بسط دهد، نیازی به ادامه حضورِ مستقیم در یمن نیست.

این مطلب زمانی اهمیت فراوان خود را نشان می‌دهد که بدانیم براساس توافقی که میان منصورهادی و امارات صورت گرفت؛ مقرر شد در ازای مشارکت ابوظبی در جنگ یمن، جزیره سوکوترا با نظارت مستقیم آمریکا، به مدت 99 سال در اجاره امارات قرار گیرد.

این جزیره 60 هزار نفری که در شرقی‌ترین نقطه خلیج عدن در شاخ آفریقا و شمال سومالی قرار دارد؛ از لحاظ ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی برای امارات بسیار مهم است به همین دلیل ابوظبی کوشید با پیاده کردن تانک‌ها، وسائل نقلیه‌زرهی و سایر ادوات جنگی و ایجاد پایگاه نظامی، این جزیره را به حاکمیت خود منضم و«امیرنشین هشتم» را ایجاد کند؛ هم چون روسیه که در سال 2014، شبه جزیره کریمه را به خاک خود الحاق کرد. ریاض با پی بردن به نیت متحد خود بشدت با آن مخالفت کرد و تاکید کرد اداره اکوسیستم سوکوترا بین ریاض، ابوظبی و دولت یمن مشترک خواهد بود. بنابراین یکی از دلایل خروج امارات از یمن، افزایش پنهانی اختلافات میان دو عضو اصلیِ ائتلاف است.

سایر دلایل اهمیت فوق العاده جزیره سوکوترا را می‌توان در این موارد دید: الف) اشراف بر مسیرهای تجارت دریایی در دریای سرخ، خلیج عدن و اقیانوس هند؛ ب) ایجاد یک جای پای مستحکم در شمال آفریقا با توجه به روند رو به رشد روابط با شاخ آفریقا؛ ج) زیر نظر گرفتن تحرکات ترکیه که در سومالی پایگاه برقرار کرده و متحد قطر به شمار می رود؛ د) توسعه پروژه های گردشگری و توریستی با توجه به نادر و بکر بودن این جزیره؛ ر) مقصدی برای سرمایه گذاری و توسعه اقتصادی؛ ز) نقطه ای مناسب برای ایجاد یک شبکه هژمونیِ اقتصادی-تجاری در منطقه. عربستان نیز تقریبا اهداف مشابهی دارد.

عده‌ای دیگر، خروج را گامی مهم جهت حرکت به سمت صلح می‌دانند و در دیگر سو، عده‌ای آن را نوعی دعوت از انصارالله برای شروع دوباره عملیات‌های خود در یمن می‌دانند. از نظر امارات مبارزه با افراط‌گرایی اسلامی مانند القاعده و داعش یکی از علل عقب نشینی از یمن است. برخلاف این ادعا، چندی پیش از اعلام خروج نیروهای امارات از یمن، رویترز در گزارشی افشاء کرد عقب نشینی امارات عمدتا به دلیل نگرانی‌های امنیتیِ داخلی بوده که از جمله مصادیق آن حمله به شش تانکر نفت‌کش در خلیج فارس، حادثه فُجَیره و نیز سرنگونیِ پیشرفته‌ترین پهباد آمریکا توسط سپاه پاسداران در آب‌های خلیج فارس بوده است چنین اوضاع متشنجی حتی باعث شد امارات سیستم‌های دفاعی خود را از یمن بازگرداند.

بنابراین افزایش تنش‌ها در خاورمیانه و خلیج فارس میان ایران و ایالات متحده در ماه‌های اخیر از مهم‌ترین علل عقب نشینی امارات از یمن است؛ چیزی که امارات سعی در لاپوشانی از آن دارد. از طرف دیگر، باید به این نکته نیز اشاره کردکه پس از هدف قرار گرفتن تاسیسات نفتی عربستان توسط انصارالله، محمد عبدالسلام سخنگوی انصارالله اعلام کرده بود با ورود نیروهای مردمیِ یمن به مرحله راهبردیِ جدید و پاسخ به تجاوزهای متجاوزان، امکان هدف قرار گرفتن «مراکز حساس» امارات نیز وجود دارد.

روزنامه هاآرتص، خروج امارات از یمن را به دلیل تشدید اختلاف میان ابوظبی و ریاض برسرنحوه مدیریت جنگ و نیز اولویت‌های جنگ عنوان کرد و گفت گرچه امارات اعلام کرده تنها بخشی از نیروهایش را از امارات خارج می‌کند ولی احتمال خروج کامل نیروهای این کشور از یمن وجود دارد و پادشاهی عربستان در یمن تنها می‌ماند.

امارات با امید به استقرار نظم و حفظ آن در یمن، تن به همکاری با عربستان داده و به جنگ یمن ورود کرده؛ ولی حال که به نتیجه مورد نظر نرسیده است اقدام به خروج نیروهای خود کرده است.

برخی دیگر، دلیل خروج امارات از یمن را به دلیل سرزنش‎های مکرر این کشور توسط غربی‌ها در خصوص جرائم جنگی می‎دانند؛ سوء استفاده از حقوق بشر، اردوگاه‌های شکنجه و حمایت از القاعده از جمله مواردی است که باعث نارضایتی واشنگتن از ابوظبی در جنگ یمن شده است. آل نهیان با توجه به در پیش رو بودن انتخابات در آمریکا و احتمال پیروزی دموکرات‌ها، سعی در تقلیل چهره منفی خود در نزد محافل قدرت ایالات متحده دارد.

برای مثال، سناتور باب منندز از حزب دموکرات در واکنش به ارسال موشک‌های آمریکایی به لیبی و حمایت از ژنرال حفتر توسط ابوظبی اعلام کرد، به دلیل نقض حقوق ایالات متحده و حقوق بین‌الملل، فروش سلاح به امارات را مسدود خواهد کرد.

با توجه به دلایل گفته شده می‎توان چند استراتژی درباره خروج نیروهای اماراتی از یمن در نظر گرفت: نخست، عدم تمایل امارات به تداوم هزینه‌های نظامی و مالیِ جنگ؛ دوم، بهبود تصویر خود در جهان غرب بخصوص در حوزه‌های حقوق بشری با توجه به فجایعی که در یمن رخ داده است؛ و سوم، ادامه جنگ در قالب نیروهای نیابتی و پرهیز از تداوم جنگ به صورت مستقیم؛ د) حرکت به سمت همکاری با ایران و ظرفیت محدود امارات و ضعف وسستی در سیاست خارجی.

الف) بی میلی نسبت به استمرار هزینه‌های مالی و نظامی جنگ: از مارس 2015، حدود 100 پرسنل نظامی امارات در جنگ کشته شده است؛ همچنین جنگ میلیاردها دلار از بودجه امارات را به خود اختصاص داده است. از نظر امارات کاهش حضور مستقیم در یک سو و حمایت از شبه نظامیان و نیروهای نیابتی با تجهیز و تسلیح آن‌ها از سوی دیگر، ضمن کاهش هزینه‌های نظامی و مالی باعث تدوام حضور و نفوذ در یمن می‌شود.

ب) ترمیم چهره خود نزد رسانه‌ها و جامعه بین‎الملل؛ وقوع بدترین و بی‌سابقه‌ترین فجایع بشری و کشته شدن هزاران کودک و زن در یمن، حملات هدفمند به اهداف غیرنظامی مانند شهرهای تاریخی یمن و نیز جلوگیری از ارسال کمک های بشر دوستانه به نقاط بحرانی و تحت فشار، انتقادات گسترده‌ای از امارات در پی داشته است برای مثال عفو بین‌الملل طی گزارشی نقض حقوق بشر در سلسله زندان‌های امارات در یمن را از جمله نقایضی دانست که می‌تواند جزء جرائم جنگی تلقی شود؛ بنابراین کاهش فشارهای بین‌المللی و تلاش برای کسب وجاهت و اعتبار یکی از استراتژی‌هایی است که امارات با عقب نشینی از یمن به دنبال آن است.

ج) استفاده از نیروهای نیابتی؛ به نظر می‌رسد ابوظبی از یک سو، با آموزش و حمایت از نیروهای نیابتی- که مقامات امارات آن را یکی از موفقیت‌های عمده خود می‌دانند- متبوع خود، به دنبال لاپوشانی از ناکامی نظامی و حضور مستقیم در یمن هست و از سوی دیگر، درصدد است با هماهنگ نشان دادن استراتژیِ جدید خود با فرایند صلح و انتقالِ سازمان ملل، در نظم آینده یمن مشارکت داشته باشد.

پس از توافق حدیده، این استدلال وجود داشت که امارات ناقض توافق و عاملی ثبات زدا در روند اجرای آتش بس است؛ بنابراین یکی از اهداف امارات محو این دیدگاه است.

د) ارسال علائم همکاریِ عملی برای ایران و ظرفیت کم و ناتوانی امارات در ایفای سیاست خارجی مستقل و فعال؛ امارات با تعریف نقشی جدید برای خود در برخورد با مسائل و تحولات منطقه، نه تنها در یمن بلکه در مصر، سودان، فلسطین، سوریه و غیره نیز سعی در نقش آفرینی داشته است؛ اما خروجی این بلند پروازی‌ها، خارج شدن اوضاع از کنترل ابوظبی و تحمیل هزینه‌ها، تعهدات و مسئولیت‌های سنگینیست که از ظرفیت وتوان امارات خارج است و ضعف جدی سیاست خارجی این کشور را آشکار ساخته است در نتیجه می‌توان خروج از یمن را به مثابه الگویی از خروج امارات از سایر کشورهای دیگر در نظر گرفت.

ابوظبی که پس از وقوع حادثه فجیره سرگردان شده بود؛ علیرغم اتهام زنی علیه ایران از سوی برخی دولت‌ها، هیچ‌گونه اشاره‌ای به دست داشتن ایران در این حادثه نداشت.

به نظر می‌رسد مقامات امارات در کنار پی بردن به محدودیت ظرفیت‌های سیاست خارجی خود، بر نقش ایران در تحولات و امنیت منطقه صحه گذاشته و خروج از یمن و نیز اعلام آمادگیِ برخی از بانک‌های این کشور برای همکاری با ایران نشانه‌هایی از تغییر نگاه نسبت به ایران است.

استراتژی جدید عربستان در یمن پس از خروج امارات

عموما جنگ یمن به یکی از چند جبهه تقابل نیروهای نیابتی دو رقیب منطقه‌ای یعنی جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی تعبیر می‌شود که در آن ایران طرفدار انصارالله و جبهه مقاومت است و در سوی دیگر عربستان موافق جبهه تجاوز و حامی عبدربه منصور هادی، رئیس جمهوری مستعفیِ یمن است.

افزایش وسعت، دقت و تعمیق واکنش‌های انصارالله به تجاوزات سعودی طی چندماه گذشته، وزن نیروها را تغییر داده است. انصارالله با پربایی نمایشگاه‌های متعدد از توانمندی‌های نظامی در عرصه‌های موشکی و پهبادی ضمن ایجاد رعب و وحشت برای نیروهای ائتلاف به نوعی رهبران ائتلاف را تحقیر کرد.

افشای بانک اهداف و مشخص کردن 300 هدف در عربستان از سوی انصارالله و نیزحملات متعدد به فرودگاه‌های عربستان مانند فرودگاه ابهاء، ملک خالد، جیزان، جازن و غیره در کنار هدف قرار دادن تلمبه‎خانه‎های نفتی عربستان نه تنها تهدیدی جدی برای نظامیان و غیرنظامیان سعودی بود، بلکه به نوعی به شهرت نیروهای مسلح عربستان و نیز مشروعیت پادشاهی عربستان از لحاظ اعتبار و حیثیت آسیب رساند. شاید بهتر است عربستان همانند امارات به توصیه عزیز راشد، معاون سخنگوی انصارالله گوش دهد که تجاوز به یمن را متوقف سازد و در غیر اینصورت با ضربات بیش‌تری روبرو خواهد شد.

ابوظبی مدعی است کاهش سطح درگیری در یمن بر دو ناحیه عمده تاثیرگذار بوده است: اول، سواحل یمن در بندر الحدیده که در نتیجه مذاکرات و توافقِ دوطرفِ درگیر در سوئد، منجر به عقب نشینی انصارالله از آن شد و دوم، فرودگاه عصب، در اریتره، که سکویی برای عملیات‌های امارات علیه انصارالله بود در نتیجه، بعد از اعلام خروج بخشی از نیروهای امارات از یمن، سعودی‎ها بسرعت پایگاه‌های نظامی خود را به دو بندر استراتژیکِ الحدیده یعنی المُخا و الخُخا، که نیروهای اماراتی از آن دو برای حمایت و پشتیبانی از نیروهای خود و نیز نظارت و رصد خطوط ساحلی الحدیده استفاده می‌کردند، انتقال دادند. بندر المُخا به جزیره حّنیش الکبیر در نقطه شمال غربیِ خود واقع در دریای سرخ و نیز شهر بندری عصب-که حملات هوایی امارات از آنجا بود- نزدیک است.

یادآوری این نکته ضروریست که امارات مهم‌ترین تکیه‌گاه عربستان در عملیات طوفان قاطعیت و حمله به یمن از مارس 2015 بوده است که می‌توان مصادیق آن را در عملیات‌های هوایی، آژانس‌های جمع‌آوری اطلاعات، عملیات‌های زمینی و در نهایت آموزش نیروهای ضد انصارالله مشاهده کرد. در کنار انتقال نیرو به دو پایگاه ذکرشده، عربستان تعداد نامشخصی از نیروهای خود را به بندر جنوبیِ باب‌المندب و جزیره استراتژیکیِ پریم، جائیکه خطوط کشتیرانیِ دریای سرخ و خلیج عدن به هم می پیوندد، اعزام کرده است.

می‌توان یکی از مهم‌ترین دلایل این کار را در این مسئله دانست که از نگاه مقامات امنیتی عربستان، تضمین امنیت عربستان در مناطق جنوبی یمن از طریق جلوگیری از حملات پهبادی انصارالله علیه فرودگاه‌ها و تاسیسات کلیدیِ ریاض امری بسیار حیاتی است. بنابراین در اینجا می‌توان نوعی از جایگزینی نیروهای سعودی با نیروهای اماراتی را مشاهده کرد.

جبران کاهش مداخله نیروهای اماراتی در یمن با گسترش حضورعربستان می‌تواند انتقادات بین‌المللیِ وسیعی علیه سلطنت سعودی به عنوان عامل اصلی در ایجاد بدترین بحران بشریت و کشتن صدها غیرنظامیِ بی دفاع و بی‎گناه با حملات هوایی متعدد به مدارس، بازار و بیمارستان‌ها را نیز به دنبال داشته باشد؛ انتقاداتی که پس از مرگ جمال خاشقچی، روزنامه‌نگار منتقد سعودی شدت یافت.

در حال حاضر حدود 14 میلیون یمنی با قحطی روبرو هستند و بیماری‌های شایع نیز به علت کمبود مراکز بهداشتی و بیمارستان در حال گسترش است.

استراتژی‌های عربستان در یمن پس از خروج امارات

الف) جایگزینی نیروهای سعودی با نیروهای اماراتی در مناطق جنوبی یمن؛ بعید است خروج امارات از یمن بدون هماهنگی ریاض-ابوظبی باشد؛ زیرا در حقیقت خروج از یمن بدون دست یابی به اهداف از پیش تعریف‌شده به معنای واگذاری یمن بویژه شمال این کشور به انصارالله است و این نوعی شکست استراتژیک برای ائتلاف محسوب می‌شود در نتیجه به نظر می‌رسد با توجه به نفوذ و تاثیرگذاری امارات بر قبایل و نیروهای شبهِ‎نظامی تعلیم دیده در جنوب یمن، عربستان با هماهنگی امارات سعی در مطیع ساختن این گروه ها داشته و بدین ترتیب امارات با احاله مسئولت به عربستان در بخش‎های جنوبی یمن، خود را از صحنه کارزار خارج و نظارت از راه دور را ترجیح داده است.

بااین حال، برای مشخص شدن ارزش اتحاد استراتژیکیِ امارات و عربستان در یمن باید منتظر گذر زمان بود؛ زیرا این دیدگاه نیز وجود دارد که برای امارات، استقرار صلح و ثبات در خلیج عدن و نواحی جنوبی یمن، مهم‌تر از مبارزه با انصارالله در شمال است.

گزاره فوق این نکته را آشکار می‌سازد که از اهداف مهم امارات برای حضور در جنگ یمن مبارزه با نیروهای وابسته به اخوان‌المسلمین و نیز حزب الاصلاح-که از سوی ریاض حمایت می‌شود- بوده و اکنون که نقش او در دریای سرخ و جنوب یمن، به زعم خود تثبیت شده است و می‌تواند نفوذ خود را به شاخ آفریقا وتنگه باب‌المندب بسط دهد، نیازی به ادامه حضورِ مستقیم در یمن نیست. در کنار تلاش این کشور برای تجزیه یمن از طریق تجهیز و تسلیح جدایی‌طلبان جنوبی، یکی دیگر از اهداف امارات دسترسی به منابع نفت و گاز یمن در بخش‌های جنوبی و شرقی این کشور بوده است.

ب) جلب حمایت حداکثری آمریکا از طریق میزبانی نیروهای نظامی و خرید تسلیحات؛ به دنبال افزایش خطر برخورد مستقیم نظامی میان ایران و ایالات متحده و نیز قرار گرفتن در باتلاق یمن، ملک سلمان طی یک درخواست رسمی، خواهان میزبانی و انتقال نیروهای آمریکایی به پایگاه هوایی سلطان بن‌عبدالعزیز، واقع در شرق ریاض شد.

پس از این درخواست حدود 500 نیروی آمریکایی با هدف حفاظت از سفارت این کشور در ریاض و نیز تقویت و آموزش نیروی هوایی سعودی وارد عربستان شدند. دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا که عربستان را مولد اشتغال در ایالات متحده می‌داند در ژوئیه سال جاری میلادی، سه قطعنامه کنگره در خصوص ممنوعیت فروش اضطراری سلاح به متحدان آمریکا از جمله عربستان و امارات را به دلیل آنچه او "تضعیف قدرتِ رقابت جهانی" و نیز "آسیب رساندن به روابط واشنگتن با متحدان وشرکاء" دانست وتو کرد و مدعی شد ممنوعیت فروش سلاح به عربستان و امارات ممکن است به طولانی شدن نزاع و جنگ در یمن و افزایش رنج‌های ناشی از آن بینجامد! این ادعا در حالی مطرح می‌شود که براساس یک گزارش از Mwatana برای حقوق بشر، از آوریل 2015 تا آوریل 2018، 27 مورد از حملات غیرقانونی علیه یمن با استفاده از سلاح‌های ساختِ آمریکا و انگلستان صورت گرفته است.

ج) تقویت حضور در مرزهای جنوبی عربستان و دریای سرخ: چنانکه در سطور قبل بیان شد جزیره سوکوترا و حوزه‎های جنوبی یمن از لحاظ امنیتی برای ریاض حائز اهمیت بسیار است. در کنار اهمیت این حوزه، اشراف بر امنیت و تردد در دریای سرخ نیز برای عربستان یک اولویت محسوب می‌شود. انجام مانور موج سرخ 1 به رهبری عربستان‌سعودی در دسامبر 2018 با همراهی چند کشور از شمال و شاخ آفریقا در دریای سرخ پرده از اهمیت فراوان این دریا برداشت. عدم حضور امارات و اریتره-که امارات در آن پایگاه نظامی دارد-، در مانور موج سرخ 1 را می‌توان یکی دیگر از نشانه‌های اختلاف بین دو عضو اصلیِ ائتلاف دانست.

اهمیت دریای سرخ برای تجارت جهانی همواره پایه سیاست‌های دولت‌های اروپایی را در قبال این حوزه تشکیل داده است؛ ولی با توجه به قرار گرفتن اکثر مراکز تجاری، تفریحی و نیز قرار گرفتن موقعیت مکانی نئوم عربستان در سواحل و حاشیه دریای سرخ، آل‌سعود نگاه ویژه‌ای به این منطقه دارد. دریای سرخ از اهمیت راهبردی برخوردار است و از طریق کانال سوئز اروپا را به جهان شرق متصل کرده است.

عربستان برای کاهش نفوذ رقبای منطقه­ای مانند قطر، ترکیه و ایران و حتی امارات به دنبال این است که این کشورها را در قالب یک رژیم حقوقی، که نشست ایجادِ این رژیم در 12 دسامبر 2018 برگزار شد؛ گرد هم آورد و با ایجاد قوانین مانع نفوذ بیش‌ازحد کشورهای رقیب باشد.

در پایان باید گفت بازیگری عربستان و امارات در خاورمیانه و خلیج‌فارس زیر لوای‌ آمریکا و برپایه سیاست فروش نفت-خرید امنیت قرار دارد. ریاض و ابوظبی با تعریف نقش‌های جدید برای خود، به دنبال این بودند که از لاک محافظه‌کارانه خود بیرون آمده و بشکلی آشکار و فعال در تحولات امنیتی-سیاسیِ منطقه نقش ایفا کنند. در کنار سوریه، عراق، فلسطین و لبنان، یمن از مهم‌ترین صحنه‌هایی است که عربستان و امارات با تجاوز به آن به دنبال عملی کردن ایده‌های بلند پروازانه خود بودند. در دیگر سو، یعنی جبهه مقاومت، نیروهای مقاومت در یمن تحت رهبری انصارالله به مقابله با نیروهای ائتلاف پرداختند.

برخلاف خیال پردازی‌های اولیه نیروهای ائتلاف و حامیان منطقه‌ای و غربی آن، روند جنگ پس از گذشت بیش از چهار سال به گونه‌ای رقم خورده که نه تنها شاهد عقب نشینی متجاوزان، بلکه شکست آن‌ها هستیم. جمهوری اسلامی ایران که رهبری جبهه مقاومت را برعهده دارد؛ با تاکید بر راه‌حل‌های دیپلماتیک و نیز پشتیبانی از انصارالله ضربات مهلکی به نیروهای ائتلاف وارد ساخت.

نمونه‌های آن را می‌توان در حملات پهبادی و موشکی به مراکز حساس عربستان مانند فرودگاه‌ها و تاسیسات نفتی دید که ضعف عمیق عربستان را نشان داد. در سطح جهانی نیز، جمهوری اسلامی با ایستادگی قاطعانه در برابر تحریم‌ها و مداخله‌گری‌های ایالات متحده در منطقه از یک سو، و سرنگونی پهباد پیشرفته این کشور علیرغم حضور تمام عیار نیروهای هوایی و دریایی آن در خلیج فارس، ضمن شکست هیمنه و اعتبار واشنگتن، موازنه قدرت را به سود خود تغییر داد.

جبهه ائتلاف بخصوص امارات با مشاهده حوادث فوق و وقوع انفجار در بندر فجیره و انفجار در چند نفتکش و چرخش موازنه میدانی به سود انصارالله در صحنه‌های نبرد، تصمیم به خروج از این کشور کرد. صرفنظر از دلایل این اقدام، اکنون ریاض با یک معضل عمده روبرو است که می‌توان آن را "باتلاق یمن" نامید. عربستان که در عراق و سوریه نیز متحمل شکست‌های سنگینی شده است؛ به نظر می‌رسد علیرغم هزینه‎های گزاف در یمن-بیش از 700 میلیارد دلار- باید بازی یمن را پایان یافته بداند.

دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا که از عمق هراس داخلی و خارجی نزد حکام سعودی مطلع هست با بزرگ نشان دادن تهدیدات منطقه‌ای از جمله ایرانِ هسته‌ای و نیز مسئله تروریسم و افراط‌گرایی، تاکنون میلیاردها دلار سلاح به عربستان فروخته است. با وجود انواع تسلیحات پیشرفته در زمینه‌های هوایی، دریایی و زمینی، ریاض همچنان از حفظ بقاء خود بیمناک است؛ به همین دلیل در ژوئیه سال جاریِ میلادی خواهان حضور نیروهای آمریکایی در پایگاه هوایی سلطان بن عبدالعزیز شد. استقبال گرم از حجاج ایرانی توسط کارمندان سعودی در فرودگاه‌های این کشور در سال جاریِ میلادی نکته‌ای جالب توجه است؛ زیرا به نظر می‌رسد عربستان نیز به این حقیقت رسیده است که نقش ج.ا.ایران در تحولات و امنیت منطقه اجتناب‎ناپذیر است و تلاش برای منفعل‌سازی آن بیش از همه به خودشان آسیب خواهد رساند.

*پژوهشگر مسائل خاورمیانه

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان

دیدگاه تان را بنویسید

اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    خواندنی ها