عباس عبدی، تحلیلگر مسائل سیاسی و اجتماعی نوشت:

فهمِ یک خودسوزی/ امثال سحر با چه صدایی باید پیام دهند که ما بشنویم؟

تحلیلگر مسائل سیاسی و اجتماعی نوشت: مساله اصلی این نیست که یک مسابقه فوتبال را بتوان از نزدیک دید یا نه، مساله اصلی تبعیضی است که احساس می‌کنند. مساله این است که می‌پرسند بر اساس کدام قانون چنین محدودیتی را اعمال می‌کنید؟ مساله این است که اگر در جایی هم قانون دیده شود می‌پرسند که کدام و چه نسبتی از مردم با آن موافقند؟

فهمِ یک خودسوزی/ امثال سحر با چه صدایی باید پیام دهند که ما بشنویم؟
کد خبر: 339561
|
۱۳۹۸/۰۶/۲۰ ۰۹:۲۰:۰۰

اعتمادآنلاین| عباس عبدی، تحلیلگر مسائل سیاسی و اجتماعی در واکنش به خودسوزی سحر خدایاری نوشت: در پی طرح خبر خودسوزی یک خانم جلوی دادگاه انقلاب، در یک گروه اجتماعی بر اهمیت فهم و چرایی این رویداد تأکید شد. فرد محترمی این پرسش مهم را مطرح کرد که وجود مشکلاتی همچون بیکاری و تاخیر سن ازدواج که مساله مهم جوانان کشور است و طرح روشنی هم برای آن دیده نمی‌شود پرداختن به موضوع حضور زنان در ورزشگاه‌ها با این حجمی که در رسانه‌های خارجی و داخلی دیده می‌شود جای تامل جدی دارد. البته واقعا باید دید چه اتفاقی افتاده که برای چنین موضوعی کسی حاضر به خودسوزی می‌شود؟ یه نظر بنده اگر این موضوع دقیق بررسی شود شاید مسائل مهمی روشن شود. متاسفانه سیاست رسمی در ایران دوست ندارد که اتفاقات اجتماعی به بحث عمومی گذاشته شود. به گمانم اکنون و با فوت این خانم مساله مهم‌تر هم شده است و باید به آن پرداخت. ابتدا خوب است نگاهی به خانواده این دختر بیندازیم. پدر او جانباز ساکن قم و یک خانواده متدین است که 8 فرزند دارد. اینها را درگفت‌وگویی با یک خبرگزاری گفته است. پدر معتقد است که دخترش بدون اطلاع خانواده برای دیدن مسابقه به تهران آمده و اگر اطلاع داشتند اجازه این کار را به او نمی‌دادند. وی 29 ساله بوده، دو مدرک کارشناسی زبان و کامپیوتر داشته. پدر وی آنقدر متشرع بوده که مجاز بودن دیدن فوتبال از تلویزیون را برای دختر سوال کرده و چون گفته‌اند اشکالی ندارد اجازه داده که دخترش فوتبال را از طریق تلویزیون تماشا کند. با این مقدمات پرسش فوق از اهمیت بیشتری برخوردار است. دختری 29 ساله که مجرد است، دو مدرک کارشناسی دارد (هر دو خوب و کاربردی‌اند)، ساکن شهر قم و از خانواده‌ای پرجمعیت، متدین و جانباز است و بیکار هم بوده است. به نظر می‌رسد برای اعضای چنین خانواده‌ای حتی فکر کردن به خودکشی نیز غیرقابل تصور است چه رسد به اینکه درباره یک مساله به ظاهر نه‌چندان مهم یعنی دیدن یک مسابقه فوتبال از نزدیک و کشیده شدن به دادگاه، جلوی دادگستری اقدام به خودسوزی کند. در حالی خودسوزی کرده که با صدای بلند و در خیابان فریاد هم می‌زده است. جالب‌تر اینکه اتهام او را توهین به ماموران انتظامی و جریحه‌دار کردن عفت عمومی اعلام کرده‌اند و اصل تلاش او برای ورود به ورزشگاه را اتهام ندانسته‌اند. شاید به این علت که چنین اتهامی اساسا غیرقانونی نیست. پس چرا او اقدام به خودسوزی اعتراضی کرده است؟

فهم این اتفاق برای کسانی موجب پرسش می‌شود که قادر نیستند خودشان را جای این دختر و دختران دیگر قرار دهند. انتظارات آنان از رفتارهای دیگران بر اساس پیش‌فرض‌های خودشان شکل می‌گیرد. خودشان چون شغل دارند، زندگی دارند، با هنجارهای رسمی تطابق دارند و آنها را ظالمانه و تبعیض‌آمیز نمی‌دانند، آینده خود را تیره نمی‌بینند، با سوءرفتار مواجه نمی‌شوند، پس دلیلی نمی‌بینند که دست به اقدامی اعتراضی کرده یا دست به خودسوزی بزنند. در حالی که باید مساله را به گونه‌ای دیگر و از زاویه این دختر و سایر جوانان دید. مساله اصلی این نیست که یک مسابقه فوتبال را بتوان از نزدیک دید یا نه، مساله اصلی تبعیضی است که احساس می‌کنند. مساله این است که می‌پرسند بر اساس کدام قانون چنین محدودیتی را اعمال می‌کنید؟ مساله این است که اگر در جایی هم قانون دیده شود می‌پرسند که کدام و چه نسبتی از مردم با آن موافقند؟ آیا آنان حقی در انتخاب نمایندگان موافق دیدگاه خود برای ورود به نهاد قانونگذاری را دارند؟ مساله این است که انواع و اقسام فساد و اختلاس و ناکارآمدی را به چشم می‌بینند ولی در عین حال متوجه هستند که فقط با آنان است که شدید و تند برخورد می‌شود. مساله این است که حکومت به آنان اعتماد ندارد و آنان هم اعتماد متقابل خود را از دست می‌دهند. در فضای بی‌اعتمادی هر اتفاقی می‌تواند رخ دهد، مساله این است که می‌بینند مسوولان در برابر فشار فیفا پاسخگو‌یند اما در برابر مردم خود نه. مساله این است که می‌بینند برخی دادرسی‌ها فرآیند منصفانه‌ای را طی نمی‌کند، پس چگونه می‌توانند مرجع مناسبی برای تحقق عدالت باشند؟ این خانم، هم بیکار بوده و هم سن او برای ازدواج از میانگین سنی دختران در ازدواج اول 6 سال بیشتر بوده است و هم دو مدرک کارشناسی مفید (به لحاظ بازار کار) داشته و از خانواده جانباز و متدین و ساکن قم بوده ولی فقط به خاطر این مساله و این رفتار خود را آتش زده است. او و امثال او با چه صدایی باید پیام دهند که ما بشنویم؟ متاسفانه هنوز هم به‌جای آنکه خودمان به طرح مسائل بپردازیم نگران سوءاستفاده‌های آن طرف آبی‌ها هستیم و از آبی‌های این طرف غفلت می‌کنیم و به‌جای پاسخگویی داخلی مجبور به پاسخگویی به فیفا می‌شویم.

منبع: روزنامه اعتماد

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان

دیدگاه تان را بنویسید

اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    خواندنی ها