سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر از نگاهی دیگر

پرسش اصلی این است که جشنواره فیلم فجر امسال چه چیز به داشته‌های تصویری و به اقیانوس خیال ما اضافه ‌کرد؟

سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر از نگاهی دیگر
کد خبر: 388907
|
۱۳۹۸/۱۲/۰۹ ۱۵:۲۱:۲۳

اعتمادآنلاین| ‌ سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر با تمام فراز فرودها، حرف حدیث‌ها، تهدیدها و تحریم‌ها و نشست‌های خبری جنجالی‌اش به پایان رسید. جشنواره‌ای که هم شگفتی داشت و هم سرگشتگی؛ شگفتی‌اش را جوان‌ترها و فیلم اولی‌ها رقم زدند و بهت و سرگشتگی‌اش را بزرگ‌ترها، بزرگ‌ترهایی که گاه از کوره درمی‌رفتند و باور نداشتند که اثر خوبی تولید نکرده‌اند تا جایی که گاه در جلسات پرسش و پاسخ گارد می‌گرفتند و هیاهویی برای هیچ بپا می‌ساختند.

فیلم‌هایی که بعضاً کیفیتشان از منظر فرم و محتوا و همچنین فعال کردن قوه تخیل تماشاگر عقیم مانده‌اند؛ معنایش این است که مسئله فیلمساز یافتن راهی برای ارتباط با مخاطب، به وجود آوردن چالش‌های تازه برای او، بیان کردن و فرو کاستن از دردهایی که این قرن عجیب و غریب با خود به همراه آورده نبوده، چه در مقیاس جغرافیایی آنچه وطن نام دارد و چه در بعد انسان قرن بیست و یکمی‌اش؛ و ما بینندگان و شنوندگان تا در آن فضای تاریک سالن سینما به خود می‌آمدیم مسحور و محصور اتمسفری می‌شدیم که جز آسیب بر روح و روان چیزی عایدمان نمی‌شد و ای‌بسا مگر رسالت سینما و یا هر هنر دیگری جز این است که بر پرده خیال مخاطبش گردی از حساسیت و صداقت نسبت به تجربه زیسته‌اش بگستراند تا او با به اشتراک گذاشتن داشته‌هایش با فضای فیلم، برای پرسش‌های بنیادینش پاسخی بیابد.

فیلم‌های امسال - به‌جز یکی دو فیلم - تا چه اندازه ما را درگیر فضای زیستی خود کردند و بیننده به چه میزان سهیم بود در کیفیت و کمیت روایت‌ها؟ چقدر واقعی بودند و تا چه میزان حقیقی؟ و آیا بستری می‌جستند برای سیر در واقعیت که سرراست‌ترین راه است برای رسیدن به حقیقت؟

اساساً سینمای ایران در پس این یک دهه اخیر تا چه میزان در میل به حقیقت و بعدتر تصویر و تفسیر سرنوشت به‌عنوان دو کلیدواژه‌ای که زیربنای چیستی وجود آدمی را تعریف می‌کنند موفق بوده؟ حقیقی بودن به معنای باورپذیر بودن زندگی؛ تا مخاطب از این مسیر ابرهای احساسش را بارور کند و از بارانی که بر سرش فرومی‌ریزد بذرهای زندگانی‌اش را یکی پس از دیگری سیراب نماید و یادآور رنج و مصائب زیستنش باشد؛ نه، شاید لازم است فیلمسازان دور بزنند میدان زندگی را و به پشت این هیچستان نظری دوباره بیفکنند تا مگر خود را با سطح تفکر بینندگانشان بیشتر مماس کنند، چه در نگاه سوبژکتیو و چه در عینیت بخشیدن به ابژه‌های پیرامون فضای زیستی‌شان! اما شاید فقر در ارتباط بین سینما و ادبیات، نبود زاویه دید مناسب و ویزور خلاقه کارگردان که از آن منظر قصه پالایش و پرداخت می‌شود، نبود استتیک در دکوپاژ و استاتیک در فرم روایت در شالوده فیلمنامه‌ها، باورپذیر نبودن شخصیت‌ها، نبود روایت‌های دسته اول و بکر در ایده و فرم و بی‌ربط بودن اثر تولیدشده به زمان، مکان و جغرافیای بیننده و نبود عنصر خیال به‌عنوان مؤلفه اصلی هنر شاخص‌ترین چیزهایی بود که در بستر فیلم‌ها دیده نمی‌شد و بعدتر تحریک نشدن حس ذوق‌زدگی پس از تماشای فیلم، احساس شعف پیدا نکردن پس از دیدن یک درام تلخ یا شیرین، کسب تجربه‌های جدید بصری، حس موازی بودن و همزادپنداری بیننده با فضای اثر و گیر انداختن ما در یک موقعیت جدید از مواردی بودند که در جشنواره امسال بر حال و احوال تماشاگران تأثیری نامطلوب می‌گذاشتند.

منبع: هنرآنلاین

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان

دیدگاه تان را بنویسید

اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    خواندنی ها