گفتوگوی «اعتمادآنلاین» با مسعود یوسف حصیرچین درباره ترجمه کتابهایی از دنیای دیکتاتورها:
«فرار از اردوگاه 14» از نمایشگاه کتاب 2 سال قبل جمع شد و برای چاپ 14 هم اجازه انتشار پیدا نکرد / «نقطهها» نشان میدهد عراقیها در زمان جنگ، ملتی درگیر دیکتاتوری بودند و گزینه دیگری نداشتند / سنان انطون دوست داشت مردم ایران هم بدانند عراقیها در زمان جنگ
مسعود یوسف حصیرچین مترجم کتابهایی است که بیشترشان درباره کرهشمالی و چین بوده و یکی دیگر از آنها نیز درباره مردم عراق در زمان جنگ با کشور ماست. او میگوید سنان انطون نویسنده کتاب «نقطهها» وقتی فهمیده است که حصیرچین در حال ترجمه کتاب بوده، خوشحال شده چون با این کتاب مردم ایران متوجه وضعیت ملت عراق میشوند.
اعتمادآنلاین| مسعود یوسف حصیرچین اولین کتاب خود را با عنوان «فرار از اردوگاه 14» درباره کرهشمالی ترجمه کرد. او به دنبال نسخه فارسی این کتاب میگشت اما از آنجا که ترجمه نشده بود، شروع به ترجمه آن کرد و همین راه را با ترجمه کتابهای «رهبر عزیز»، «اتهام»، «آیا قرن بیست و یکم به چین تعلق دارد؟» و «نقطهها» یا «اعجام» ادامه داد.
از او در هفتههای اخیر هم کتاب «آداب دیکتاتوری» نوشته فرانک دیکوتر منتشر شده است. بیشتر کتابهایی که از او منتشر شده درباره کرهشمالی و چین است، اما کتاب «نقطهها» به روایت مردم عراق در دوران جنگ با ایران میپردازد و از این نظر میتواند برای مردم ما که در همان دوران درگیر جنگ با این کشور بودند جالب باشد.
این کتاب علاوه بر فضاهای عمومی عراق همچون استادیوم ورزشی، دانشگاه و... از نحوه رفتار با مخالفان صدام در آن دوران نیز میگوید. سنان انطون نویسنده این کتاب شاعر، نویسنده و فیلمساز و استادیار دانشگاه نیویورک در رشته ادبیات و فرهنگ عرب است. با حصیرچین راجع به این کتاب و دلیل علاقهاش به کتابهایی درباره کرهشمالی گفتوگو کردیم:
***
*کتابهای دیگری که ترجمه کردهاید درباره چین یا کره بودهاند. چطور شد این بار به سراغ عراق رفتید هرچند که این کتاب نیز در همان فضای کتابهای قبلی است.
دقیقاً همینطور است؛ یعنی همان فضای استبداد. از سویی به ادبیات منطقهای که در آن زندگی میکنیم علاقه زیادی دارم و به نظرم آنچه مردم را در خیلی از مواقع میتواند به هم نزدیک کند دردهای مشترکی است که با یکدیگر دارند.
در خاورمیانه هم به نظر میرسد مردمی هستیم که از یک طرف با یکدیگر میانه خوبی نداریم، اما خیلی هم زیست مشابهی داریم برای همین خیلی دوست داشتم کتابی در این فضا ترجمه کنم. این کتاب هم فضای استبداد داشت و فکر میکنم برای یک ایرانی خیلی مفید است.
ما که نه با عراق غریبهایم و نه با صدام، وقتی این کتاب را میخوانیم میبینیم در همان سالهایی که ما با صدام درگیر بودهایم، خود مردم عراق نیز با صدام چطور روزگار گذراندهاند. از آنجا که خودم خوزستانی هستم، نگاه منفی به عراقیها خیلی بیشتر است و این کتاب میتوانست نشان دهد آنها هم ملتی درگیر چنین دیکتاتوری بودهاند و وقتی با ما جنگیدهاند چنین فضایی داشتهاند و گزینه دیگری نداشتهاند.
دوست عراقیای دارم که میگفت پدرش را بعد از دستگیری به جبهه جنگ فرستادند در حالی که پدرش نه علاقهای به جنگ داشت و نه مشکلی با ایران، اما مجبور بوده است به جبهه جنگ برود. ضمن اینکه میدانیم صدام نیز مانند استالین نیروهایی را پشت سر نیروهای خودش قرار میداد تا اگر سربازی از نیروهایش به دشمن شلیک نکرد، نیروهای پشت سر به نیروی خودی تیراندازی کنند.
پدرش بعد از مدتی فهمیده است که آنها به هر حال مجبورند شلیک کنند برای همین میگوید مجبور بودیم سر تفنگ را بالاتر یا پایینتر بگیریم تا خشاب تفنگ خالی شود و نیروهای عراقی خودمان را نکشند. به همین دلیل به نظرم کتاب مفیدی آمد و شروع به ترجمهاش کردم.
*چطور متوجه چنین کتابی شدید؟
وقتی مشغول جستوجو درباره کتابهایی با فضاهایی اینچنینی بودم، سعی کردم ببینم درباره منطقه خودمان با فضاهای بسته و استبدادی، اثری نوشته شده است یا نه و آن وقت با این کتاب مواجه شدم. هنوز تا آن زمان کسی این کتاب را ترجمه نکرده بود، اما همزمان با ترجمه من کتابهای دیگری از سنان انطون ترجمه شد. قصد داشتم بعد از «نقطهها» کتابهای دیگر او را نیز ترجمه کنم که مترجمان دیگری این کار را کردند.
*با خود نویسنده کتاب در تماس بودید؟
در زمان ترجمه چند باری از طریق ایمیل (پست الکترونیکی) با او صحبت کردم و از اینکه کتابش در دست ترجمه به فارسی است خیلی استقبال کرد و گفت، خیلی خوشحال است که مردم ایران هم بدانند ما به غیر از جنگ از سمت صدام چه کشیدهایم، چه اتفاقهایی در زندانها برایمان افتاده است و اینکه هر کسی از او انتقاد میکرد چه بلایی بر سرش میآمد. حرف او این بود که در ظاهر کتابی خیالی اما بر اساس داستانهای واقعی نوشته شده است.
*خود او از فضای ایران به خصوص در دوره جنگ شناختی دارد؟
در این زمینه با او صحبت نکردم، اما بیشتر نوشتههای سنان انطون درباره عراق است و همین الان نیز همچنان برای عراق مینویسد. حتی چند وقت پیش شعری از او خواندم که شعر را به هر 2 طرف جنگ تقدیم کرده بود.
*شما در ترجمه کتاب، برخی از جملههای عربی را عیناً در متن آوردهاید البته ترجمه آن در زیرنویس نوشته شده است. در مقدمه کتاب اشاره کردهاید این کار برای نزدیک شدن به فضای داستان بوده است، اما من به عنوان خواننده، هنگام خواندن زیرنویس از فضای داستان جدا میشدم. بازخورد خودتان از این موضوع چه بود؟
دوستی داشتم که پیشنهاد کرد این کار را بکنم تا فضا عربیتر باشد. البته در متن انگلیسی داستان هم که خود نویسنده و دوست دیگرش به انگلیسی ترجمه کردهاند اصلاحاتی هرچند کمتر در حد چند کلمه عربی و بدون ترجمه آوردهاند به همین خاطر فکر کردم برای ما ایرانیها که با عربی آشنا هستیم شاید جالب باشد که این کلمات و اصلاحات را حتی بیشتر هم بکنیم. دستکم دوستانم نگفتند که خوب نیست و از این کار خوششان آمده بود.
حتی چند بار که به یک کتابفروشی رفته بودم افرادی گفتند که از این کار خوششان آمده است. وقتی با ناشر هم مشورت کردم نظرش این بود که این اصلاحات را به عربی نگه داریم.
*علاوه بر کتاب «نقطهها»، کتابهای دیگری هم که ترجمه کردهاید درباره دنیای دیکتاتورها یا فضای مستبدانه در برخی از کشورهاست. چطور شد به سمت ترجمه چنین کتابهایی رفتید؟
کتابهای مورد علاقهام برای خواندن هم چنین آثاری بودند و در زبان انگلیسی آنها را میخواندم، اما یک جایی به این موضوع رسیدم که در جهان واقعی اتفاقاتی میافتد که خیلی بدتر از اتفاقهایی است که فکر میکردیم تخیلی هستند.
اولین کار ترجمه کتابم «فرار از اردوگاه 14» است که به دنبال نسخه فارسی آن بودم، اما ترجمه نشده بود برای همین شروع به ترجمه کردم و همین فضا را ادامه دادم.
*مبنای انتخاب کتابهایتان چیست؟
زمانی که شروع به ترجمه کتاب «فرار از اردوگاه 14» از کرهشمالی کردم فقط یک کتاب در این فضا از کرهشمالی ترجمه شده بود که «آکواریومهای پیونگ یانگ» ترجمهی بیژن اشتری بود و همان کتاب نیز در همان زمان دیگر چاپ نمیشد و وقتی میخواستم آن را بخوانم کتاب دوستم را قرض گرفتم. البته چند سال بعد تجدید چاپ شد اما بیشتر ترجمههایی که درباره کرهشمالی صورت گرفت بعد از کتاب «فرار از اردوگاه 14» بود.
این کتاب روایتی فراتر از «آکواریومهای پیونگ یانگ» دارد و به همین خاطر آن را انتخاب کردم. روایت شخصیت این کتاب روایت پایینترین سطح یک آدم در کرهشمالی است، اما کتاب بعدی که برای ترجمه انتخاب کردم «رهبر عزیز» روایت عالیترین سطح زندگی مردم کرهشمالی است؛ یعنی اگرچه همچنان در همان فضا قرار داشت، اما اطلاعات تازهای به ما میداد و میگفت طبقه نخبه کرهشمالی در چه وضعیتی زندگی میکنند، آنها را بر چه اساس میسنجند و چطور مجازات میکنند.
هنوز هم در میان کتابهایی که ترجمه شده است اگر کسی بخواهد زندگی نخبگان کرهشمالی را بشناسد، فکر کنم تنها منبع همان است. کتابهای زیادی درباره کرهشمالی ترجمه شده اما در مورد انسانهای معمولی بودهاند که میخواستهاند فرار کنند.
کتاب سومی که درباره کرهشمالی ترجمه کردم «اتهام» است. این هم کتاب تکی است و در کل کتابهای کرهشمالی آثاری مستقلاند چراکه در کرهشمالی نوشته شده و بیرون آمدهاند.
هر آنچه درباره کره شمالی ترجمه شده کتابهای افرادی هستند که از این کشور فرار کرده و سرگذشت خود را نوشتهاند یا در موارد اندکی برخی از آنها بعد از آزادی نمایشنامه یا شعری منتشر کردهاند تا بگویند در آنجا به آنها چه گذشته است، اما نویسنده کتاب «اتهام» داستانهایش را در کرهشمالی نوشته، داستانها قاچاق شدهاند و در خارج از کره به زبان انگلیسی چاپ شدهاند. بندی، نویسنده کتاب، هنوز در کرهشمالی زندگی میکند و احتمال هم میرود که دستگیر شده باشد چون خبری از او نداریم.
*مخاطبانی که چنین کتابهایی میخوانند از قشر خاصی هستند؟
فکر نمیکنم چون این کتابها مربوط به گروه خاصی نیست. هر کسی که علاقه داشته باشد بداند در جهان چه میگذرد میتواند این کتابها را بخواند. با توجه به اینکه «فرار از اردوگاه 14» 13 بار چاپ شد و بعد از آن دیگر اجازه تجدید چاپ پیدا نکرد یا کتاب «رهبر عزیز» هفت بار تجدید شد، به نظر میرسد افراد مختلفی هستند که این کتابها را میخوانند.
یکسری از مخاطبان حتی نوجوانهایی هستند که به فرهنگ کرهجنوبی علاقه دارند به همین خاطر میخواهند بدانند کرهشمالی چگونه است یا دوستانی دارم که طرفدار کرهشمالی هستند و دوست داشتند درباره این کشور بدانند. گاهی ساعتها با آنها حرف زدهام تا اینکه در نهایت متوجه شدهاند تصویر واقعی از کرهشمالی همانهایی است که در کتابها منتشر شده.
*برای «فرار از اردوگاه 14» اجازه تجدید چاپ داده نشد؟
برای چاپ چهاردهم مجوز نگرفت.
*به تازگی این اتفاق افتاده است؟
حدود 2 سال است. در نمایشگاه کتاب 2 سال قبل این کتاب از نمایشگاه جمع شد و پس از آن هم اجازه تجدید چاپ پیدا نکرد.
دیدگاه تان را بنویسید