غلامرضا ظریفیان، معاون وزیر علوم در دولت اصلاحات:
درمان مشکلات اصلاحگری است / مهمترین اقتضائات فراروی حاکمیت برای دلگرم کردن مردم بحث تحریمهاست
غلامرضا ظریفیان گفت: راه درمان مشکلات ما اصلاحگری و نه شورشگری یا دوباره انقلاب کردن است. باید به سمت اصلاح ساختارها، روندها، قوانین، نوع برخورد با مردم و حتی اصلاح در آموزش و پرورش و آموزش عالی، اصلاح نوع نگاه به بخش خصوصی، نوع نگاه به فرهنگ و... رفت.
اعتمادآنلاین| اندکی بیش از 3 ماه تا برگزاری انتخابات دوره سیزدهم ریاستجمهوری زمان باقی است. انتخاباتی که همه جریانها و گروههای سیاسی آن را مهم و سرنوشتساز تلقی میکنند. نه آنکه باقی انتخابات برگزار شده در سرنوشت یک ملت تاثیر بسزایی نداشته، بلکه همواره تجربه تاریخی نشان داده که نتیجه انتخاباتی که پس از یک دوره بحرانهای اجتماعی، سیاسی، امنیتی و... برگزار شده، برای حاکمیت و همه جریانهای سیاسی مهم بوده است؛ چراکه حضور پرشور یا کمرنگ مردم در این مشارکت سیاسی پیامی سر بسته در دل داشته است. اینبار و در آستانه برگزاری انتخابات دوره سیزدهم ریاستجمهوری نیز چالش مشارکت سیاسی مردم برای همه گروههای سیاسی چالشی جدی است.
سال 98 که با ناکارآمدی مدیریتی در پدیده طبیعی سیل آغاز شده بود، با تداوم شرایط سخت معیشتی و تورم افسارگسیخته تداوم یافت تا جایی که افزایش قیمت بنزین به فاجعهای اجتماعی، سیاسی و امنیتی مبدل شد. نوع مدیریت این بحران تبعات بسیاری داشت که هنوز تب آن فروکش نکرده انهدام هواپیمای اوکراینی پیش آمد.
گره خوردن پایان همه این اتفاقات با کرونا که از اسفند ماه 98 آغاز و تا امسال تداوم یافت، همچنین تداوم مدیریت ناکارآمد در مواجهه با بحران سلامت و ازسویی دشوارتر شدن شرایط معیشتی، همگی سایهای از ناامیدی بر جامعه انداخت که امروز همه گروههای سیاسی از چالش مشارکت مردم در انتخابات پیشرو میگویند و منهای گروهی که پیروزیشان در عدم حضور مردم است، باقی گروهها به فکر چارهجویی در این زمینه هستند. حال پرسش اینجاست که حاکمیت، دولت یا حتی جریانهای سیاسی در این بازه زمانی کوتاه میتوانند چه تاثیری بر میزان مشارکت سیاسی مردم داشته باشند؟ آیا گشودن فضای سیاسی، کاهش سختگیریهای استصوابی و مسائلی از این دست که همواره به عنوان راهکار ازسوی کنشگران سیاسی اصلاحطلب برای پرشور شدن فضای انتخابات پیشنهاد میشده، همچنان کارساز است؟ یا این روزها که پس از تلاشهای چندساله برای شکلگیری برجام، هنوز سرنوشت آن مشخص نیست و بار دیگر شاهد به محاق رفتن دیپلماسی و دشوارتر شدن فضای معیشتی هستیم، حاکمیت به محرکهای بیشتر و محکمتری برای قانع کردن مردم نیازمنداست؟ آیا شعارهای تکراری هر انتخابات، اینبار هم میتواند توجه مردم را به خود جلب کند؟
شاید پرداختن به موضوع مشارکت شهروندان در انتخابات با توجه به اتفاقات و حوادثی که به آن اشاره شد برای برخی بلاموضوع باشد ، اما شاید در خلال این اتفاقات که اولینبار نیست رخ میدهد و شاید آخرینبار هم نباشد،بتوان به راهکاری دست یافت و لابهلای گلایهها، پیشنهادها، نقدها، توصیهها و شاید انذارهای کنشگران سیاسی، راهحل و راهکاری برای افزایش امید اجتماعی پیدا شده یا بر آن تاکید شود که فارغ از بحث انتخابات به کار آید و از هر چه بیشتر شدن شکاف ملت و حاکمیت جلوگیری کند. غلامرضا ظریفیان معاون وزیر علوم دولت اصلاحات به این سوالها پاسخ داده است.
***
* سال 98 سالی توام با بحرانهای امنیتی، سیاسی و اجتماعی بود. هنوز این بحرانها برای جامعه حل و فصل نشدهبود که شیوع کرونا بحران سلامت و پیرو آن بحران کارآمدی و مدیریت ایجاد و همچنین مجموعه شرایط باعث تعمیق مشکلات اقتصادی شد. به تبع آن امید اجتماعی نیز کاهش یافت. برخی کنشگران و تحلیلگران معتقدند حوادث سالهای اخیر به گونهای پیشرفته که میتواند منجر به کاهش مشارکت سیاسی در انتخابات سال 1400 شود. شما تا چه حد با این تحلیل موافق هستید؟
واقعیت این است که ما در 40 سال گذشته، شرایط سخت و دشوار کم نداشتهایم. مردم فراز و نشیبهایی را پشت سر گذاشتهاند ازجمله دوران جنگ که البته آن دوره حاکمیت از سرمایه اجتماعی بالایی هم برخوردار بود. پیش از سال 76 هم رکود سیاسی جدی را تجربه کردیم اما در سال 76 بهدلیل شرایط ایجاد شده شاهد برگزاری انتخابات پرشوری بودیم. پس از سال 88 و سیاستهای اتخاذ شده از سوی احمدینژاد، در سال 91 نیز این رکود سیاسی را تجربه کردیم و با کاهش سرمایه اجتماعی روبرو بودیم. با این حال در سال 92 شرایطی ایجاد شد که شاهد حضور مردم بودیم. امروز هم پیشبینیها حکایت از این دارد که امید اجتماعی کاهش یافته، سرمایه اجتماعی بهشدت آسیب دیده، نقش دولت و تاثیرگذاری آن مخدوش شده، فاصله طبقاتی جدیتر از پیش شده، آمارها حکایت از افزایش فساد اقتصادی و اجتماعی دارد، تحریم و کرونا دو عامل اساسی مشکلات معیشتی و تورم افسارگسیخته شده، وضعیت اشتغال چندان مناسب نیست، کرونا مزید بر علت شد و کسب و کارها را تحت تاثیر قرار داد. کنار این مسائل بهرغم اینکه معمولا در شرایط دشوار، نظام سیاسی و قوای حکومتی باید کنار هم قرار بگیرند و استراتژیهای روشن و اهداف مشخصی را برای حل مساله انتخاب کنند اما شاهد تنشهای میان قوا هستیم. این موضوع در میان مردم باعث دامن زدن به این تفکر میشود که کسانی که در شرایط سخت باید برای ما تصمیم بگیرند، درک لازم را از شرایط جامعه ندارند. اگر به همه این عوامل با یکدیگر نگاه کنیم، طبیعتا میتوان پیشبینی کرد که مشارکت سیاسی در انتخابات ریاستجمهوری سال 1400 بالا نخواهد بود. اما تجربه تاریخی نشان داده که برخورد حکومت میتواند این مساله پیشبینیپذیر را به امری پیشبینیناپذیر تبدیل کند.
*در واقع با کنار هم قرار دادن عواملی که ذکر کردید، میتوان پیشبینی کرد که احتمالا و منطقا با کاهش مشارکت سیاسی مواجه خواهیم بود اما به نظر شما حاکمیت، دولت یا جریانهای سیاسی میتوانند چه کنند که این معادله تغییر کند؟
اگر نظام سیاسی ما در هر سه قوه به بعضی اقتضائات سیاسی توجه کند، میتوان امیدوار بود که تغییری حاصل شود. در واقع تجربه تاریخی سال 76 و 92 و حتی 96 ثابت کرده است که میتوان این فضای پیشپینیپذیر را پیشبینیناپذیر کرد. مهمترین اقتضائات فراروی حاکمیت برای دلگرم کردن مردم بحث تحریمهاست. تحریمها پایدار و موثر و آسیبزننده بودهاند؛ بنابراین اگر باتوجه به تحولات جهانی، تدابیر خوبی نیز اندیشیده شود، میتوان امیدوار بود. تدبیری اندیشیده شود که جامعه اینگونه احساس کند که حضور در تعیین سرنوشت سیاسی آینده بهتری را برایش رقم خواهد زد و شکاف جدی در تحریمها رخ خواهد داد. همچنین برنامه منسجم و مدیریت کارآمد در مورد کرونا، همچنین موضوع واکسیناسیون و انجام عاجلانه آن میتواند موثر باشد. فارغ از این نباید مساله معیشت مردم به ابزاری برای دعواهای جناحی تبدیل شود و بخشی از حاکمیت نخواهد از این نمد کلاهی برای خود بسازد. اینکه مشکلات معیشتی به عنوان ابزاری برای خارج کردن رقیب از میدان استفاده شود، به سرعت برای مردم روشن میشود و تاثیر عکس دارد. همچنین مجلس هم در این زمینه تاثیرگذار خواهد بود و باید مراقبت شود تا تندروها
شرایط جامعه را به سمتی پیش نبرند و به شکلی مهندسی نکنند که جامعه احساس نگرانی کند و تصور بر این باشد که بهجای آرامش با تنازع و تشنج روبرو هستیم. نوع برخورد با حضور در انتخابات نیز موثر خواهد بود. در کشور سلیقههای مختلف، گرایشهای متنوع و متکثری داریم. ایجاد فرصت مناسب برای همه دلسوزان نظام و خودداری از ممیزیهای غیرضروری، کاهش برخوردهای سلیقهای و جناحی و نوع تایید صلاحیتها نیز از عواملی است که در کاهش یا افزایش حضور مردم در انتخابات موثر است. بنابراین معتقدم در این چند ماه منتهی به برگزاری انتخابات اگر جامعه درکی نسبی و نه الزاما مطلق پیدا کند که تدابیری اندیشیده شده، امیدوارکننده است و جامعه بتواند این تدابیر را ملاکی برای آینده بهتر تلقی کند، میتوان به حضور مردم در تعیین سرنوشتشان امیدوار بود. اما اگر فضا بر همین منوال باشد طبیعتا موتورهای حرکت سیاسی روشن نخواهد شد. یکی از موتورهای حرکت سیاسی، دانشگاه و فضای دانشجویی است. این موتورهای حرکت در حاشیه است و برای حضور در انتخابات باید دلایل کافی داشتهباشد. بنابراین باید این فضا را فراهم کرد.
*همیشه گفته میشده که انتخابات در ایران، انتخابات دقیقه نودی است و روزهای آخر است که میزان مشارکت و ترکیب انتخابات را مشخص میکند. باتوجه به مجموعه اتفاقات یکی، دو سال گذشته و فضای سیاسی کنونی، آیا باید همچنان منتظر دقیقه 90 باشیم و ببینیم که نظارت استصوابی اجازه ورود اصلاحطلبان به انتخابات را میدهد یا خیر؟ آیا گزینه اصلاحطلبان گزینه مطلوب بدنه اجتماعی هست یا خیر؟ آیا باید به دقیقه 90 امید بست؟ همچنین فکر میکنید اگر شرایطی مشابه سال 92 -که دومین انتخابات پس از انتخابات پرچالش سال 88 بود- پیش بیاید، میتوان به مشارکت مردمی امید داشت؟
اینکه در انتخابات ما، دقیقه 90 حضورها جدی و ترکیب انتخاباتی مشخص و مشارکت قابل پیشبینی میشود، تصویر خوبی نیست. چراکه این انتخاب نوعی انتخاب اضطراری است، نه انتخاب واقعی. در سال 92 و 96 هم موضوعاتی چون قطعنامههای علیه جمهوری اسلامی، احتمال درگیری جنگ نظامی و پس از آن در سال 96 طرفداران برجام و مخالفان برجام بسیار جدی بود که مردم را پای صندوق رای کشاند. اما با توجه به مشکلاتی که این دو، سه سال اخیر رخ داد، سختی که بر اثر تحریم به جامعه ما تحمیل شد و نوع نگاه و استراتژی ترامپ در مقابل ایران شرایط را بسیار آسیبزا کرد. من فکر میکنم جامعه ما طبیعتا در فضای دوقطبی حضور پررنگتری خواهد داشت اما نباید فراموش کنیم که فضاهای دوقطبی همواره به نفع کشور و منافع و مصالح ملی نیست. برای نمونه در سال 84 وقتی فضای دوقطبی تشدید شد، جامعه به سمت انتخاب کسی رفت که تاثیرات بسیار سنگینی بر کشور تحمیل کرد. در واقع ممکن است فضای دوقطبی مشارکت انتخاباتی به همراه بیاورد اما معلوم نیست در درازمدت نتایج خوبی برای جامعه داشتهباشد. جامعه باید در فضای عقلانی و با احساس امید به اینکه اگر حضور پیدا کند، شرایط بهتری برایش رقم خواهد خورد در انتخابات شرکت کند. امروز هم مساله معیشتی یکی از اولویتهای جدی است که بخشی از آن به ساماندهی فضای اقتصادی در داخل و بخش دیگری به حل مشکلات و روابط بینالمللی ارتباط دارد و باید بالاخره حل و فصل شود. بنابراین معتقدم جامعه باید احساس کند آینده بهتری در انتظارش است تا پای صندوق رای بیاید. قطعا بخش اعظمی از جامعه ما با به هم ریختگیها و شورشها و تنازعات که چرخه فقر و خشونت را تقویت میکند، موافق نیست. اگر جامعه درک کند که تصمیمگیرندگان از نوعی سیاستهای عقلانی و متناسب با مشکلات مردم پیروی میکنند، در این شرایط به رای دادن راضی میشود و راحتتر دست به انتخاب میزند. صرفا امید بستن به فضاهای دقیقه نودی و دوقطبی اولا ریسک است و در عین حال هم قطعا نتیجه و حاصل خوبی نخواهد داشت.
*یکی از مسائلی که برای بدنه اجتماعی اصلاحطلب مطرح است و احتمالا تاثیر بسزایی بر مشارکتشان خواهد گذاشت، پاسخ به این پرسش است که اگر یک چهره اصلاحطلب شاخص یا چهرهای نزدیک به این جریان سیاسی گزینه منتخب مردم برای ریاستجمهوری باشد، پس از تجربه 8 ساله دوره اصلاحات و دوره 8 ساله دولت اعتدالی حسن روحانی و تمام گرفتاریها و تنشهایی که این دولتها با حاکمیت داشتهاند، چه تضمینی وجود دارد که آرا و نظرات مردم عملیاتی شود؟ اساسا چقدر پاسخ دادن به این سوال بدنه اجتماعی اهمیت دارد؟ و آیا پاسخی برای این سوال وجود دارد که بتواند مردم را به مشارکت ترغیب کند؟
پاسخ به این سوال خیلی مهم و البته دشوار است. مسائل انباشت شده در جامعه ما بسیار است و حل این مسائل از عهده یک جریان سیاسی خارج است و عزم ملی طلب میکند. راه درمان مشکلات ما اصلاحگری و نه شورشگری یا دوباره انقلاب کردن است. باید به سمت اصلاح ساختارها، روندها، قوانین، نوع برخورد با مردم و حتی اصلاح در آموزش و پرورش و آموزش عالی، اصلاح نوع نگاه به بخش خصوصی، نوع نگاه به فرهنگ و... رفت. همه اینها نیازمند استراتژیهایی کلان و اولویتبندی مسائل کشور است. همه این مسائل نیازمند درکی ملی و عزمی ملی است. طبیعی است جامعه تصمیم میگیرد چه جریانی میتواند این مهم را عملیاتی کند اما درمورد این نقاط قانونی باید اشتراک نظر ملی شکل بگیرد.
وقتی به 50-40 سال گذشته برخی کشورها مثلا در امریکای لاتین یا آسیای جنوب شرق یا حتی خاورمیانه یا مثلا چین یا ترکیه و... نگاه میکنیم، با مشکلات سخت و پیچیدهای روبرو بودهاند اما وقتی درک درستی از تحولات آینده در نخبگان آنها شکل گرفت و احساس کردند، اگر نگاه ملی نداشتهباشند، ممکن است با بحرانهای جدی روبرو شوند، با رویهها و سیاستها و گامهای خوب از بحران خارج شدهاند. آنها توانستند در مورد مسائل داخلیشان اجماع ایجاد کنند و اختلافنظرهای جریانی را به حاشیه راندند. کشور ما هم از این امر مستثنی نیست. هم تجارب گذشته است و هم ظریفتهای آن را دارد. بنابراین اگر با نگاه ملی به آینده و مشکلات امروز نگاه کنیم، شاهد تغییراتی خواهیم بود. فقط لازم است که نوع نگاه نسل امروز به فرهنگ، سیاست، آسیبهای جامعه و... را درک کنیم. اگر عزم ملی شکل بگیرد و اولویتها مشخص شود، هر جریانی که بر سر کار بیاید- به شرط آنکه نگاه منطقی به مسائل داشتهباشد- جریانات دیگر حتما برای حل مسائل کمک خواهند کرد. نگاه ملی خیلی از مسائل را حل میکند.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید