رقص شمشیر آمریکا برای ناتوی عربی
منطقه خلیجفارس طی نیم قرن گذشته روزهای آرام و بیبحران و بدون تنش چندانی را پشت سر نگذاشته است، به نحوی که مقایسه آن با روزهای داغ، پربحران و پرتشنج حتی قابل ملاحظه نیست.
اعتمادآنلاین| سیدعماد حسینی- منطقه خلیجفارس طی نیم قرن گذشته روزهای آرام و بیبحران و بدون تنش چندانی را پشت سر نگذاشته است، به نحوی که مقایسه آن را با روزهای داغ، پربحران و پرتشنج حتی قابل ملاحظه نیست.
یکی از روزنامهنگاران عرب گفته اگر روزی در تحریریه خبری از منطقه خلیجفارس نباشد، بیشتر به میزان دقتمان در جمعآوری اخبار شک میکنیم تا اینکه باور کنیم واقعاً در یک روز (24 ساعت) اتفاق تلخ یا بحرانسازی در این منطقه رخ نداده است.
اینکه منطقه خلیجفارس، به عنوان گلوگاه عبور بیشترین حجم نفت خام جهان، شرایط همواره بحرانی را سپری میکند حقیقت تلخی است که کمتر تحلیلگری بر سر آن اختلاف نظر دارد. به اعتقاد برخی تحلیلگران حتی در اوج بحران سال 2012 آمریکا و کرهشمالی، که تا مرز رویارویی نظامی هم پیش رفت، باز رسانهها نیمنگاهی به تحولات خلیجفارس داشتند.
این منطقه طی چهار دهه گذشته حداقل چهار جنگ را در خود یا در کشورهای پیرامون خویش تجربه کرده است، جنگهایی که در تمامی آنها آمریکا و عربستان یا مشارکت مستقیم داشتهاند یا حلقه دوم این بحران محسوب میشدهاند.
امروز نیز آمریکا با لشکرکشیهای هالیوودی خود از یک سو و عربستان با جنگ رسانهای وخودزنیهای قابل تاملش از سوی دیگر، آتشبیار سناریوی جدیدی برای منطقه خلیجفارس هستند. سناریویی که گرچه تلاش میکنند ایران را در نقطه مقابل آن قرار دهند، اما با کمی دقت میتوان واقعیت وجود اهداف دیگری را در پس گردوغبار این هیاهو لمس کرد.
تا چند روز قبل از داغ شدن این بحران، همه رسانهها از یک حقیقت سخن میگفتند؛ این واقعیت که آمریکا تمامی تلاش خود را برای به صف کردن کشورهای عربی جهت تشکیل ناتوی عربی به کار بسته، اما با وجود فشارهای آمریکا از یک سو و پولهای عربستان از سوی دیگر، واشنگتن موفق نشده چند کشور عربی را برای اعلام موجودیت این ساختار مورد علاقه ترامپ و بولتون دور یک میز جمع کند.
اینکه کشورهای فقیری همچون مصر و اردن به این نتیجه برسند که حتی با وسوسه دلارهای نفتی نباید به صدام دیگری برای تقابل با ایران تبدیل شوند، ضربه بزرگی بود که ظاهراً ترامپ هنوز آن را هضم نکرده است.
در چنین شرایطی این پرسش مطرح میشود که اعزام ناو هواپیمابر «آبراهام لینکلن»، استقرار بمبافکنهای راهبردی «بی 52» در پایگاه العدید قطر، اعزام کشتی جنگی «ارلنگتون» و مانور اف-15 و اف-35های آمریکایی در کنار هیاهوی رسانهای در خصوص اعزام یا عدم اعزام 120 هزار نیروی نظامی به منطقه، ارتباطی با شکست بزرگ ترامپ در معامله خرید ناتوی عربی با پولهای عربستان دارد؟
آیا ترامپ بعد از شکست در قمار تشکیل ناتوی عربی و تغییر قطبنمای منطقه از اسرائیل به سوی ایران، رقم قمار خود را بالاتر برده یا صرفاً به دنبال عربدهکشی برای حفظ آبرو در مقابل گاوهای شیرده منطقه است؟
اگر اخبار واقعی از نشست ترامپ با رئیسجمهور سوئیس به بیرون درز کند، حقایق زیادی در این رابطه مشخص خواهد شد، به خصوص که سیانان خبر داد این ملاقات برای تقویت نقش میانجیگرایانه سوئیس بین واشنگتن و تهران صورت میپذیرد.
شاید ترامپ به این نتیجه رسیده باشد که گرفتاریهایش بیشتر از آن است که فقط با رقص شمشیر یا دادن یک شماره حل شود.
دیدگاه تان را بنویسید