۱۱ خرداد سالروز درگذشت عزتالله و هاله سحابی است
سحابیها که بودند؟
سوسن شریعتی گفت: گاهی به چنین حوادثی به عنوان یک تذکر می نگریم و گاهی نیز به جای جامعه نگاه می کنیم و طرح این پرسش که آیا جامعه نسبت به عزیزانی مانند سحابیها احساس خلاءمی کند یا خیر؟ بی تردید گذشت 9 سال از این اتفاق تکان دهنده است و نشان می دهد کیفیتِ زمانی که می گذرد گاه چقدر سریع و گاه چقدر کُند است.
اعتمادآنلاین| صبح چهارشنبه 11خرداد سال 1390 بود که مراسم تشییع پیکر مرحوم مهندس عزت الله سحابی برگزار شد. مراسمی که وقوع اتفاقی تلخ، آن را تبدیل به یک تراژدی کرد. ظهر همان روز رسانهها نوشتند «هاله سحابی، دختر مرحوم سحابی در مراسم تشییع پیکر پدرش جان خود را از دست داده است.» چندی بعد، وزارت اطلاعات در پاسخ به سوال علی مطهری درباره چگونگی مرگهاله سحابی اعلام کرد «آنها نمیخواستند که او از دنیا برود و آنچه اتفاق افتاده، بی توجهی مأمور بوده است».
سوسن شریعتی با اشاره به شخصیت عزتالله و هاله سحابی گفت: گاهی به چنین حوادثی به عنوان یک تذکر می نگریم و گاهی نیز به جای جامعه نگاه می کنیم و طرح این پرسش که آیا جامعه نسبت به عزیزانی مانند سحابیها احساس خلاءمی کند یا خیر؟ بی تردید گذشت 9 سال از این اتفاق تکان دهنده نشان می دهد کیفیتِ زمانی که می گذرد گاه چقدر سریع و گاه چقدر کُند است.
وی افزود: در جامعه ای زندگی می کنیم که سرعت تغییر و تنوع و وقوع حوادث غیرمترقبه در آن به حدی بالاست که فرصت تأمل بر سر هر کدام از آنها محدود می شود. چه پیش از کرونا و چه حالا که کرونا نیز بر آن افزون شده، این مساله وجود داشته و دارد. جامعه شناسان می گویند؛ جامعهای که مدام حالتی «اورژانسی» دارد، یکی از معایبش این است که فرصت تأمل و اندیشیدن کافی نسبت به حوادثی که از سر می گذراند، ندارد. همچنین نمی تواند از تجربیات تکان دهنده ای که هر کدامش می تواند مقطعی باشد و گسستی در امر روزمره اجتماعی و فرهنگی ایجاد کند، درس بگیرد.
سوسن شریعتی ادامه داد: ما مدام چه از لحاظ روحی و عاطفی و چه از نظر فرهنگی و تاریخی در حال دست به دست شدن در میان حوادث هستیم. از این رو، شاید به همین دلیل باشد که با تعجب می پرسم؛ آیا واقعا 9سال از این اتفاق گذشت؟ همین که می گوییم 9سال قبل، بلافاصله ذهن به این سو می رود که طی این 9سال چه بر ما گذشت؟ یا اینکه چه اتفاقاتی افتاد که مسائلی از این دست را تحت الشعاع قرار داد؟ می بایست امیدوار به تاریخ درازمدت تری باشیم که بازگردد و به هر کدام از غیبتها و خلاءها بیندیشد و ببیند که به چه معنا این خلاءها دورههای پس و پیش یک حادثه را ایجاد می کنند.
او بیان کرد: مرگ مهندس سحابی و دخترشهاله به مثابه دو ماجرای متفاوت است. درگذشت مهندس سحابی، مرگ عزیزی است که نمونه دو نسل ماندن و پافشاری بر سر یکسری ارزشهای اخلاقی بوده است. او سیاستورزی بیبدیل و جاودانی بود که دستخوش ناامیدی، انفعال و بریدن و انزوا نمی شد.
می دانیم که آن پدر و دختر نیم قرن در تاریخ پرتلاطم ما حضور داشتند و هیچکدامشان دستخوش ابتلائاتی که برای سیاست ورزی در جامعه ما وجود دارد، نشدند.
فرزند مرحوم دکتر شریعتی ادامه داد: این ابتلائات عمیق هستند. به نحوی که عده ای می گویند؛ اصلا سیاست برای چه؟ یا برای چه کسانی؟ و می بُرند. گروهی دیگر نیز با اشاره به فراموش کار بودن مردم، از سیاست جدا می شوند. برخی هم وضعیت سیاست ورزی در ایران را بی فایده تلقی می کنند و دل می بُرند. اما تداوم و بقای مهندس سحابی در این راه زبانزد است. او می تواند الگویی از سیاست ورزی را برای ما نمادین کند.
سوسن شریعتی در پاسخ به این سوال که خلاء اشخاصی مانند سحابیها در این مقطع چگونه احساس میشود، گفت: غیبت چنین دیده بانها و چهرههایی که هم ناظر بر امر پرتلاطم سیاسی بودند، هم نوعی از سیاست اخلاقی ورزیدن را به ما نشان دادند، بسیار دشوار است. اینکه چگونه می توان همزمان هم سیاست ورزید و هم اخلاقی زیست.
این پژوهشگر اضافه کرد:هاله سحابی با اینکه نسل سومی بود، اما نشان داد که میتواند در تداوم دو نسل قبلی زندگی کند. او وضعیتی متفاوت داشت. به این دلیل که جوانمرگ شد و به فاصله تنها چند ساعت از لحظه تراژیک مرگ پدر، به واسطه حادثه ای از دنیا رفت. سوال اینجاست که دلیل رفتن او چه بود؟ و چگونه تشییع جنازه شبانه اش زیر نور ماه نمادین شد؟
او بیان کرد: بیتردید تنهایی آن زن و مسئولیتش درآن لحظات علاوه بر شأنی باشکوه، شأنی «تراژیک» نیز داشت. به عنوان شاهد آن لحظهها، به نظرم آن لحظهها از پیش طراحی و تئاترال شده بودند. بدین خاطر که انباشته از نماد و معنا بودند و زیبایی خاصی داشتند. البته کههاله سحابی نباید به لحظه مرگش ختم شود. ولی متاسفانه جامعه ما بازهم بعد از مرگ، به از دست رفتههایش می اندیشد. هاله سحابی لحظه مرگی تراژیک و نوعی از زندگی شبیه نسل من داشته است.
شریعتی اضافه کرد: نسل من نسلی است که تجربه نوجوانی خود را در زمان شاه، جوانی را در دوره انقلاب و پس از آن یعنی دهه 60 و جنگ گذرانده، محیطهای سرخورده را تجربه کرده و در عین حال، لجبازیهایی بر سر یکسری ارزشها داشته است.
این پژوهشگر اجتماعی اظهار داشت: نباید بههاله سحابی مانند یک «آقازاده» نگریست. هاله سحابی جوان معترض دهه پنجاه و دستگیر شده دانشگاه قبل از انقلاب بوده است. او در تجربه انقلاب حضوری فعال داشت و اصطلاحا هیچ وقت زیر بلیط پدر خود نرفت و مانند تمام هم نسلیهایش، شجاعت تجربه کردن داشت.
شریعتی ادامه داد: هاله در سال 59، مانند همه دختران و زنانی که از آن سال تا یکسال بعد اجازه حضور در جبههها را داشتند، به جبهه رفت. با اینکه بر خلاف بسیاری از هم نسلیهایش بسیار آزاد بود، ولی عضو هیچ گروه و دسته ای نشد و بر سنت خانوادگی اش که همانا مستقل ماندن و آزاد اندیشیدن بود، پافشاری کرد. در عین حال اندیشیدن درباره نوعی از دینداری را ترویج کرد.هاله سحابی کنفرانسهای بسیار درخشانی درباره «حقوق زن» در متون مقدس به ویژه قرآن برگزار کرد. او پژوهشگری بسیار دقیق و پیگیر بود و می خواست موقعیت زنان را در نوعی از دینداری در قالب «روشنفکری دینی» مطرح کند.
او در پایان گفت: هاله جزو جوانان نسل انقلابی بود که هرگز دست از آرزوهایش بر نداشت و دچار سوءتفاهمهایی که خیلی از هم نسلیهای من به آن مبتلا شدند، نشد. حرکتی زیگزاگی نداشت و این گونه نبود که گاهی به سمت راست حرکت کند گاهی چپ، بنابراین همیشه بر یک صراط بود و زندگی نامه اش نیز همین را نشان می دهد. با اینکه نمی دانم چقدر جامعه ما فقدان و غیبت ناگهانی اش را احساس خواهد کرد، ولی خواهیم فهمید که اگر سنت چنین افرادی ادامه پیدا نکند یا به تعبیر دکتر شریعتی اگر «ذکر الذاکرینی» نباشد که همواره به یاد مان آورد تا فراموش نکنیم، زمان همه چیز را مشخص خواهد کرد.
منبع: امتداد
دیدگاه تان را بنویسید