کد خبر: 536828
|
۱۴۰۰/۱۱/۱۹ ۰۹:۱۳:۴۶
| |

آسیب‌شناسی قتل‌های ناموسی از زبان دو حقوقدان:

قتل زن اهوازی فجیع‌ترین نوع قتل ناموسی است

فیلمی که در چند روز گذشته مبنی بر قتل زن ۱۷ ساله اهوازی منتشر شد خواب و خیال جامعه را آشفته کرد.

قتل زن اهوازی فجیع‌ترین نوع قتل ناموسی است
کد خبر: 536828
|
۱۴۰۰/۱۱/۱۹ ۰۹:۱۳:۴۶

فیلمی که در چند روز گذشته مبنی بر قتل زن ۱۷ ساله اهوازی منتشر شد خواب و خیال جامعه را آشفته کرد. دادستان اهواز عباس حسینی پویا در تشریح علت قتل دختر 17 ساله اهوازی گفته بود که ظاهرا این خانم جوان به کشور ترکیه فرار کرده و از آنجا یک‌سری تصاویر را برای همسر خود ارسال کرده بود که این تصاویر سبب تحریک احساسات همسر او شده است.

به گزارش اعتماد، پدر مقتول دختر خود را به ایران باز می‌گرداند و زمانی که همسر دختر جوان متوجه حضور همسرش در اهواز می‌شود جرات پیدا می‌کند و برای کشتن او اقدام می‌کند. اکنون همسر این دختر جوان که قاتل است و برادر همسرش که در قتل کمک کرده را دستگیر کردیم و در بازداشت به سر می‌برند. قطعا به‌شدت با متهمان برخورد خواهد شد، چراکه علاوه بر بحث قتلی که اتفاق افتاده، گردن زدن این خانم در ملا عام نیز جرم است. 

با پیگیری‌های «اعتماد»؛ شنیده‌ها از برخی فعالان حقوق زنان در اهواز حاکی از آن است که برخی از این فعالان قصد دارند کمپینی برای حقوق زنان و اعتراض به چنین رفتاری از سوی همسر این زن راه‌اندازی کنند، اما فعلا به دلایلی برگزاری این کمپین منع شده است.

 در گزارشی نوشته شده بود با توجه به حادثه اخیر درخصوص قتل زن اهوازی، دستگاه قضایی چگونه می‌خواهد با متهم این پرونده برخورد قاطع داشته باشد؟ چه اقداماتی باید انجام شود که هر چند سال یک‌بار دیگر شاهد چنین قتل‌هایی در جامعه نباشیم؟ مجازات قاتلان این‌گونه قتل‌ها که خود اولیای دم محسوب می‌شوند، چیست؟ نظر دو حقوقدان در واکنش به این اتفاق این است.

قتل زن اهوازی، فجیع‌ترین شکل قتل‌های ناموسی بود

عبدالصمد خرمشاهی وکیل جنایی کشور گفت: «حادثه‌ای که اخیرا در اهواز اتفاق افتاد به نظرم یکی از فجیع‌ترین جنایت‌هایی بود که امنیت روحی و روانی شهروندان را به‌شدت مختل کرد که مردی سر همسر خود را به دلایلی که ناموسی عنوان می‌کند می‌برد و در خیابان به گردش درمی‌آورد. این فجیع‌ترین شکل قتل‌های ناموسی بود که در سال‌های اخیر دیده بودیم البته این نوع قتل نه اولین قتل است و نه می‌توانیم خوش‌بین باشیم که آخرین قتل از نوع قتل‌های خانوادگی یا ناموسی باشد. آمارهایی که در این زمینه ارایه شده متاسفانه آمار بالایی است چه از سوی منابع تشکل‌های طرفدار حقوق زنان و چه آمارهایی که از سوی منابع رسمی از جمله نیروی انتظامی ارایه شده است. میانگین قتل‌های ناموسی در پاره‌ای از نقاط و در ایران به خصوص مناطق جنوب بالاست و می‌بینیم که میانگین این قتل‌ها در سال شاید بالای ۵۰۰ نفر برسد. می‌دانیم که بیشتر انگیزه قتل‌های ناموسی معلول یک‌سری باورهاست و افکار غلط مردسالارانه و نابرابری جنسیتی یا پای‌بندی به یک‌سری اعتقادات سنتی از جمله اینکه ننگ با خون پاک می‌شود باعث می‌شود که این قدر قتل‌های ناموسی را هر سال شاهد باشیم و متاسفانه در این‌گونه جوامع و طایفه‌ها زن فی‌نفسه تعریف ندارد یعنی توسط مرد یا برادر یا پدر تعریف می‌شود و اعضای مرد، خانواده خود را مالک مطلق‌العنان زنان می‌دانند و از سویی نباید فراموش کنیم شرایط سخت زندگی و مشکلات اقتصادی باعث شده که در میان خانواده‌ها خشونت فیزیکی و خشونت کلامی رشد پیدا کرده و رواج یابد که فجیع‌ترین آنها قتل‌های ناموسی است و درصد بالایی از قتل‌های عمدی را در کشور تشکیل می‌دهد. همان‌گونه که بارها عنوان شده در کنار اعمال مجازات‌ها که شاید یک تاثیر مقطعی داشته باشد، باید علل و عوامل بروز این‌گونه جنایت‌ها از بین برود. متاسفانه در سال‌های اخیر شاهد هیچ کوشش و تلاشی در این زمینه از سوی نهادها و سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها و دولت به معنای عام آن نبوده‌ایم و این‌گونه قتل‌ها همچنان رشد تصاعدی داشته است؛ البته ببینید حرکتی که این فرد انجام داد و سربریده زنش را در ملا عام به نمایش گذاشت؛ به‌شدت روح و روان بینندگان و ساکنان این منطقه را به‌هم ریخت و آثار بسیار منفی در اذهان عمومی باقی گذاشت. ظاهرا باید با این قسمت قضیه برخورد جدی شود البته قبول دارم همان‌طورکه ریاست دادگستری خوزستان گفته این‌گونه قتل‌ها باید خارج از نوبت و فوری رسیدگی شود تا همان تاثیر اندکی را داشته باشد ولی مراتب باید به شرطی باشد که حقوق متهم حفظ شود و تسریع در رسیدگی باعث عدول از روند عادلانه دادرسی نشود. راهکارهایی بارها از سوی متخصصین فن ارایه شده و مهم‌ترین آن از بین بردن علل به وجود آمدن این جنایت‌هاست و ما نباید انتظار داشته باشیم تا این علل و عوامل که در کنارش فقر و ناامیدی نسبت به آینده و باورها و پندارهای غلط مردسالارانه در این‌گونه جوامع است این‌گونه فجایع حل شود. متاسفانه بسیاری از این قتل‌های ناموسی شاید علنی نشود زیرا خانواده حمایت می‌کند و اعضای خانواده یا اعضای این‌گونه طایفه‌ها به نوعی از این‌گونه رفتارها حمایت می‌کنند و خودشان را جای قاضی و محکمه می‌گذارند و به خودشان این حق را می‌دهند که برخوردهای اینچنینی کنند و به عملکرد خودشان هم افتخار می‌کنند و این باور‌ها باید از بین برود.»

قتل زن اهوازی، نشان از فاجعه عمیق فرهنگی دارد

علی نجفی توانا استاد حقوق جزا و جرم‌شناس نیز گفت: «حادثه اهواز از حوادث مربوط به قتل‌های خانوادگی با انگیزه ناموسی آن‌هم به شکلی که افکار عمومی و وجدان بسیاری را مورد آزار قرار داد، نشان از یک فاجعه عمیق فرهنگی دارد. نوع جنایت نشان می‌دهد که عامل یا عاملین آن در راستای یک تفکر فرهنگی با ارتکاب آن قصد پاکیزه کردن و تهذیب صدمات و لطمات معنوی و خانوادگی را که به علت تمرد این دختر جوان از ارزش‌های سنتی خانواده یا به هر دلیل دیگر به مجموعه این دو خانواده وارد آمده مرتکب یا همدستان او برای اعاده حیثیت اجتماعی و خانوادگی دست به این اقدام زدند. شیوه اقدام از لحاظ جرم‌شناسی نشانه اوج خشونت جسمی و فقدان هر گونه منطق که جدا از برقراری گفتمان مبتنی بر اصول بین طرفین باشد، تلقی می‌شود. از ظواهر هم چنین برمی‌آید که ظاهرا این زوج جوان نتوانستند سوءتفاهمات و اختلافات ناشی از چگونگی برقراری رابطه زناشویی و ازدواج را با صحبت و تفاهم حل‌وفصل کنند. اصولا اکثر ایرانیان قبل از اینکه اختلافات خود را از طریق گفت‌وگو و برقراری نوعی مذاکره انسانی و معقول حل‌وفصل کنند بیشتر میل به خشونت دارند و این خشونت ناشی از شرایط اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و برخورد جناح‌ها با یکدیگر است. در واقع مردم در اوج التهاب با یکدیگرند و افول ارزش‌ها باعث شده است که در مواقعی قدرت مدیریت و کنترل بر رفتار به حداقل برسد. انسان‌ها تحریک‌پذیر شوند و آستانه مقاومت تغییر پیدا کند و خشونت کلامی و جسمی تنها ابزار باقیمانده برای حل اختلافات تلقی می‌شود. در این حادثه با توجه به اینکه دختر در طول مدت زندگی گذشته به دلایلی عدم علاقه به شوهر یا ازدواج اجباری یا وجود اختلاف یا سایر انگیزه‌های عاطفی علاقه‌ای به ادامه زندگی ظاهرا با همسر خود نداشته و فرار به ترکیه و برگرداندن او توسط همسر و خانواده‌اش نشان از اوج علاقه او به گریز از کانون خانوادگی است. در مقابل هم مشابه با رفتار این دختر با گریز از رفتار منطقی از ابزار خشونت برای اعاده وضع به حال سابق استفاده می‌کنند تا با لحاظ فرهنگ حاکم در میان این قوم و قبیله یا خانواده، این اقدام به منزله پاکیزه کردن لکه‌هایی است که به زن این خانواده به دلیل عملکرد این دختر ایجاد شده است. در یک حالت دیگر به‌طور تصادفی ما شاهد بعضی از قتل‌های زنجیره‌ای بودیم که یا کشتار افراد توسط اشخاصی که دارای مشکلات روحی و روانی هستند یا کشتن دیگران برای آنها لذتبخش است که نمونه‌های آن را در داخل و خارج از کشور داشتیم؛ از اصغر قاتل گرفته تا خفاش شب و... که تحت‌تاثیر فشارهای دوران کودکی جنایت را تنها عامل ارضاکننده امیال سرکوفت و انگیزه‌های بخش ضمیر ناخودآگاه خود تلقی می‌کردند. در این جنایات ما این افراد را از لحاظ روانی بیمار تلقی نمی‌کنیم؛ چون در مواقعی این قتل‌ها در راستای انجام یک وظیفه فرهنگی و به منظور انجام یک تکلیف خانوادگی و قوم و خویشی است همان‌گونه که درخصوص قتل رومینا دیدیم و در غرب و شرق و جنوب کشور ما بعضا در زندگی‌های قبیله‌ای که کماکان سنت‌ها حاکم است وقوع این جنایات را داریم و پاسخی است به مطالبات فرهنگی و ارزش‌هایی که به هر حال در نظر مردم نهادینه شده است. فراموش نمی‌کنم حدود ۱۵ سال قبل برای آموزش قضات به استان خوزستان دعوت شدم و در آبادان بعد از برگزاری کلاس‌ها با مسوولان قضایی وقت صحبتی داشتیم و یکی از آنان حکایتی را نقل کرد که طی آن گفته شد دختر جوانی مرتب جلوی دادگستری می‌آمده و از مقامات قضایی درخواست حمایت می‌کرده است که برادر من قصد کشتن من را دارد، چراکه من در تلفن همراه خود پیامکی برای جوان دیگری ارسال کرده بودم یا پیامک را دریافت کرده بودم و خانواده این موضوع را لکه ننگ تلقی می‌کنند و قصد کشتن مرا دارند؛ ظاهرا به دلیل اینکه این ادعا در حد یک قول شفاهی و طرح یک مطلبی که ظاهرا خیلی جدی به نظر نمی‌رسیده بود، مقامات قضایی و انتظامی به آن توجه نمی‌کنند و مدتی بعد سر این دختر بریده می‌شود و توسط برادرش به قتل می‌رسد. ظاهرا این شیوه به نوعی در راستای اجابت از یک‌سری تکالیف قوم و قبیله‌ای است که حاکمیت دارد. در تطبیق این افراد با معیارهای روانشناسی جنایی و جامعه‌شناسی جنایی نمی‌توان آنها را افرادی غیرمتعادل و دیوانه تلقی کرد، هرچند به دلیل حاکمیت ارزش‌های سنتی این نوع قتل‌ها که به عنوان قتل‌های تعارض‌آمیز در جرم‌شناسی مطرح است پاسخی به یک خواسته قومی و فرهنگی است و شخص احساس می‌کند دست یازیدن به چنین اقدامی یک امر طبیعی و اصولا جزو وظایف افراد مذکر خانواده است. مسلما از لحاظ پیشگیری، باید مدیران جامعه با انتقال آموزه‌ها از طریق رسانه‌ها به ویژه رسانه ملی بستری فراهم کنند که خانواده‌های وابسته به ارزش‌های سنتی در چارچوب واقعیت‌های روز به ارزیابی رفتار فرزندان خود بپردازند. ذهنیت‌گرایی بدون توجه به واقعیت موجب بحران در خانواده و اجتماع می‌شود. باید با حمایت از خانواده‌ها از طریق انتقال آموزه‌ها در مکان‌های عمومی مثل سالن‌های شهرداری و... یا استفاده از یک متخصص روانشناسی یا جامعه‌شناسی در تریبون‌های مساجد یا نماز جمعه یا حتی همایش‌ها زمینه‌ای فراهم کنند که خانواده‌ها با واقعیت‌های روز و نقش فضای مجازی و رسانه‌ها در استحاله فرهنگی فرزندان آشنا شوند و با استخدام روانشناس در شهرها و حتی بخش‌ها امکان استفاده از خدمات مشورتی آنان فراهم شود و اصولا همانند وکیل خانواده و پزشک خانواده زمینه جلوگیری از این نوع حوادث مشابه را فراهم کنیم. ضمن آنکه نیروی انتظامی و مسوولان قضایی این آموزش را داشته باشند که اگر فردی به آنها مراجعه کرد و تقاضای حمایت انتظامی یا قضایی کرد به راحتی از آن نگذرند و سعی کنند با دعوت از خانواده علت را جویا شوند و اگر احساس کنند که خطری متوجه فرد یا افرادی است با نوعی پیشگیری کیفری و اخذ التزام یا تعهد یا آموزش و معرفی به روانشناس امکان جلوگیری از این حوادث را برای مردم فراهم کنند. افزایش مجازات تاثیری نخواهد داشت و در این نوع جرایم معمولا این اشخاص مجازات نمی‌شوند. مجازات قانونی یعنی قصاص نسبت به آنها اعمال نمی‌شود، چراکه وقتی خود خانواده دست به قتل یکی از افرادش می‌زند قطعا صاحبان حق قصاص نیز خود آنها خواهند بود و با گذشت از این حق و عدم مطالبه آن امکان قصاص را از بین می‌برند ضمن اینکه قصاص و اعمال این مجازات تاثیری در پیشگیری از وقوع جرم ندارد زیرا این افراد با علمی که می‌دانند مجازات می‌شوند، همانند سایر جنایتکاران دست به جنایت می‌زنند. مجازات تعزیری تا ۱۰ سال حبس هم چندان اثرگذار نخواهد بود و بعد از مدتی با این قوانین ارفاق‌آمیز معمولا این افراد یا با مرخصی از زندان آزاد می‌شوند یا از آزادی مشروط استفاده می‌کنند. شاید بهتر باشد که درخصوص این‌گونه فجایع در جامعه فرهنگ‌سازی شود و با آسیب‌شناسی علت این‌گونه حوادث را جویا شد. بارها این مطالب گفته و نوشته شده اما ظاهرا مدیریتی آن در برابر مشکلات اقتصادی و دیگر مسائل جامعه فراموش می‌شود و شاید هم علاقه‌ای به کار ریشه‌ای در این خصوص وجود ندارد.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها