گزارش همشهری از خانه سالمندان لاکچری؛ ماهی ۵۰ میلیون تومان با خدمات خاص
از قرار، خدمات خاص این سرا هم بیش از 50تومان درماه میارزد. اکثر ساکنان سالمند این عمارت زنان و مردانی هستند که در زندگی و روزگار جوانی هم حسرتی به دل نداشتهاند و حالا فرنگنشینی فرزندان یا ضعف در انجام کارهای شخصی روزانه آنها را به این عمارتهای خوشرنگ، اما با اتمسفری خاکستری سوق داده است.
کنج و دنج هر اتاقی از خانهای قدیمی، زن یا مردی پیر، خمیده و خسته روزهای منتهی به پایان عمر را که نزدیک یا دور است، طی میکنند. اتاقهای طبقه اول به نام زنان و منزلهای تودرتوی طبقه دوم نیز در اختیار مردان است. مانند گلشاد نقلی و نزهتخانم که یکی دو سالی است در یکی از اتاقهای طبقه اول که رنگ کهنه دیوارهایش از رطوبتی آزاردهنده طبله کرده به مسالمت زیست میکنند یا در اتاقی از طبقه دوم که فرشانداز بیشتری دارد، قدرت و محمود روزگار میگذرانند.
به گزارش همشهری، زندگی در این سرای سالمندان و سرای مشابه آن با منوی غذایی نهچندان متنوع از تکههای خرد مرغآبپز با دورچینی مختصر و گاهی هم آبگوشت رقیق تا پلوهای ساده و سبک و امکاناتی محدود به تلویزیونی کهنه و مشترک در انتهای سالن استراحت حدود 20میلیون تومان هزینه دارد. حال آنکه هزینههای برخی سالمندان مانند سارا، منیژه و نصرتخان در سراهایی لوکس و مدرن با انواع امکانات و تجهیزات از منوی سفارشی غذاها، باشگاه، ماساژ و شبهای شعر گرفته تا میکاپ و تفریحاتی سوپرلوکس به بیش از 50میلیون تومان در ماه میرسد.
سقف صعودی با خاویار و میکاپ
سرای لوکس سالمندان در منطقه یک در محتوای تبلیغاتی اینترنتی خود آورده: «اینجا، سرای سالمندان برای پایان عمر نیست... خانه پدران و مادران برای زندگی تازه است». خانم اپراتور این سرا که نام عمارت را قبل از اسمش یدک میکشد نیز بعد از پرسش چند سؤال متداول «سالمند عزیز شما چند سال دارد؟ خدایی ناکرده از آلزایمر یا بیماری خاص دیگر رنج میبرد؟ دوست دارید در شرایط ویآیپی مرکز اقامت داشته باشد یا از خدمات باقی منوها بهرهمند شود؟» میرود سر اصل مطلب: «کف هزینهها از 40میلیون تومان است که با اضافهشدن گزینههای گوناگون مانند اردوهای زیارتی و سیاحتی، اقامت در اتاقهای ویآیپی، سالن زیبایی، کلینیکهای درمانی تخصصی و مشاورههای بالینی به آن افزوده میشود.» نشانی سر راست دیگر سرای سالمندان که در خوشآوازگی کم از عمارت یا همان سرای سالمندان قبلی ندارد به فرمانیه میرسد. تعدادی زن و مرد سالخورده با لباسهایی تمیز و اتوکشیده و یکشکل، به گعده و خنده نشستهاند.
دورتر، پای درختانی پربار از خرمالو و پرتقال، مژگان به بافتن شال و کلاه زمستانی و گاهی هم خواندن کتابی مشغول است. داخل عمارت سنگی 5طبقه، هوا مطبوع است ؛ پنجرههایی نورگیر با پردههایی ساتن به رنگ روشن، مبلمانی شیک و تلویزیونهای 70اینچ متعدد در دیوارها. پرستاری، یکی از سالمندان را مخاطب قرار میدهد: «سارا خانم جون، وقت ماساژ است... بعد هم آرایشگاه و کمی قرتیبازی.» عطر غذاهایی خوشمزه، خبر از آشپزخانهای شلوغ در انتهای سمت راست لابی میدهد و صدای موزیکی شاد نیز از سالن باشگاه که سمت چپ لابی است، به گوش میرسد. از قرار، خدمات خاص این سرا هم بیش از 50تومان درماه میارزد. اکثر ساکنان سالمند این عمارت زنان و مردانی هستند که در زندگی و روزگار جوانی هم حسرتی به دل نداشتهاند و حالا فرنگنشینی فرزندان یا ضعف در انجام کارهای شخصی روزانه آنها را به این عمارتهای خوشرنگ، اما با اتمسفری خاکستری سوق داده است.
هزینههای معمولی با ارزشافزوده تجدید فراش
پس از ورودی تنگ و دلگیر، حیاط با درختانی کوتاه و بلند نمایان میشود. اندازه حیاط سرا با اما و اگر، شاید به 100متر برسد. چند باغچه کوچک در اطراف و راهرویی سنگفرش در میانشان با چند نیمکت فلزی، همه فضای باز و هوای آزاد سالمندان برای تفریح است که اغلب چندان مورد استقبالشان قرار نمیگیرد؛ مانند قدرت که همچنان خیال حیاط قدیمی با ایوان و سکوهای گلدانچین خانه پدریاش را در سر دارد: «روزی که میخواستند مرا اینجا بیاورند همین حیاط را که برای ما خانه ویلایی دیدهها مثل حیاط خلوت است جزو امکانات خاص برشمردند و به خاطرش یک تا 2میلیون تومان روی هزینههای اقامتی آن گذاشتند... هزینه یک کاسه سوپ یا آش یا یک نصفه بشقاب پلوی شفته را هم به خدمات نظافتی و پرستاری اضافه کردند و حالا شده ماهی 25تومان!» این رقم و هزینهها اما به چشم محمود که تازگیها داماد شده و با افسرخانم (یکی از سالمندان همان سرا) ازدواج کرده، نمیآید.«عجب، چهچه میزند مرغ سرت» این را محمد میگوید که سکونت در سرای سالمندان را با حقوق بازنشستگی خود به گوشه خانه ماندن و تحمل رفتار نامناسب فرزندانش ترجیح داده است.
همه راههای رفته
«جانم برایتان بگوید که جمعیت سالمندان رو به افزایش است؛ از طرفی فرزندان که معمولا یک یا 2 نفر هستند نه شرایط جسمی و نه حتی شرایط روحی لازم را برای مراقبت از والدین خود دارند؛ بنابراین معقولانهترین گزینه این است که وظیفه نگهداری از سالمندان را به سرایی شبهخانواده سپرد که با امکانات فوقالعاده از جای نرم، غذای گرم، رفتار محترمانه تا باشگاههای ورزشی و تفریحی و اردوهای گروهی، دوران خاطرهانگیز و شادی را برای والدین فراهم میکند.» این جملات ترغیبی خانم اپراتور است که در واحد پذیرش سرای سالمندانی معروف و البته گران نشسته و سر حوصله به همه تماسهای تلفنی و مراجعات حضوری مشتریان پاسخ میدهد. علی یکی از مشتریان متمول است که اذعان میدارد برای نگهداری از مادر خود همه راهها را رفته: «هر چند 10پرستاری که برایش استخدام کردم با بداخلاقی بیرون کرد... باورتان نمیشود، ولی حتی برای ازدواج کردنش هم تلاش کردم... کمی بدقلق است و نیاز به رسیدگی صبورانه دارد...»
خانم اپراتور که مشتری را شکار شده تصور میکند، میگوید: «خیالتان راحت؛ اگر با 30تومان اضافه بر هزینه ماهانه 50تومانی در ماه مشکلی نداشته باشید، میتوانیم علاوه بر خدمات توانبخشی از فیزیوتراپی تا آبدرمانی، پرستار اختصاصی و رفتار درمانگر نیز برایش درنظر بگیریم.» علی چند ثانیهای سکوت میکند و خانم اپراتور آن را پای دو دو تا چهار تا کردنهای ذهنی او میگذارد. حال آنکه او در پرسیدن و نپرسیدن سؤالی مانده: «سالمند زیر 60سال هم پذیرش دارد؟ هزینهاش هرچه باشد، میپردازم!» طبق آییننامه رسمی سازمان بهزیستی، خانهها و سراهای سالمندان اجازه پذیرش افراد بالای 60سال را دارند.
دیدگاه تان را بنویسید