ماجرای انتقال محسن برهانی از دانشگاه شهرکرد به دانشگاه تهران چه بود؟
روزنامه اعتماد نوشت: کسانی که در آن ایام، انتقال او را از دانشگاه شهرکرد به دانشگاه تهران تسهیل کرده بودند - در ادامه تصفیههایی که با شروع انقلاب فرهنگی و پس از مخالفت حقوقدانان با برخی لوایح در دانشکده حقوق کرده بودند- میخواستند از وجود او استفادههای دیگری ببرند.
«برای دکتر محسن برهانی» عنوان یادداشت روزنامه اعتماد به قلم سیدناصر سلطانی است که در آن آمده: او را از دوران دانشجویی در دوره کارشناسی در دانشکده حقوق میشناسم. روحانیزاده و متشرع و طلبه حوزه علمیه قم بود و به عالمان و فقیهان بزرگی نسب میبرد. از همان سال اول دانشجویی، همزمان درسهای حوزه علمیه را نیز شروع کرد. در میان حقوقدانان، فحولی از ایشان چنین راهی را طی کرده و حقوق جدید و قدیم را در هم تنیده بودند؛ او نیز این الگوی حاضر در دانشکدههای حقوق را پیش چشم داشت. از همان روزها دو خصلت بارز داشت؛ اول، شریعتمدار و درستکار بود و دوم، حقیقت را فدای مصلحت نمیکرد و در گفتن حق زبانی صریح و رسا داشت و حق هر جا بود او رو به آن قبله میایستاد: «فضل هر چند پنهان دارند آخر آشکار شود چون بوی مشک». در دستهبندیهای آن زمان اصولگرا و راست به شمار میرفت اما با معیارهای امروز از هر دو این دستهبندیها فراتر رفته بود و در هیچ یک نمیگنجید.
اهل سیاست روز نبود بلکه در مقام یک دانشجو بیش از هر چیز علم و دانش و خدمتی از این دست چشم او را ربوده بود. به همین سبب در زندگی و احوالات عالمان و فقیهان بزرگ غور و غوص میکرد و از دقایق و ظرایف اعمال و رفتار آنان اندوختهها داشت. از آن روزها به خاطر دارم که یکبار میگفت: «باید چهل سال زیر زمین رفت تا پس از آن وقتی بیرون میآیی طلا شده باشی.» ایمان و اعتماد به نفس در وجودش لبریز بود. از تحولات جامعه ایران در دهه هفتاد و هشتاد که بر همه تاثیر شگرف گذاشت او نیز بسیار نصیب برد و در حرفه و حوزه کارش به دنبال پرسشهایی بود تا بتواند از ظواهر فراتر رود و به همین سبب فلسفه حقوق کیفری یکی از حوزههای مطالعات وی بود. اگرچه پایه و مایه و سرمایهای از پایبندی به اخلاق و ارزشهای انسانی در چنته داشت اما حشر و نشر با جوانان و دانشجویان با استعداد در دانشکده حقوق گوهر وجودش را سفت. اخلاص او دستگیرش شد تا در چنین فضایی رشد کند و از نو متولد شود و از خویشتن برون آید و با این حال او هنوز آن دانشجویی است که در همان سالها دیده بودم. بسیاری از همکلاسیهای ما در 10 سال گذشته نمیپذیرفتند که او چنین تحولی را تجربه کرده باشد. مانع آنها در این باره قالبهای ذهنی بود که عموما همگان را با آن میسنجند درحالی که محسن در آن قالبها نمیگنجید.
وقتی از دانشگاه شهرکرد به دانشکده حقوق دانشگاه تهران منتقل شد بسیار طعنه و کنایه شنید؛ اما آنقدر به خود ایمان و اعتماد داشت تا آن رنج را به گنجها بدل کند. کسانی که در آن ایام، انتقال او را از دانشگاه شهرکرد به دانشگاه تهران تسهیل کرده بودند - در ادامه تصفیههایی که با شروع انقلاب فرهنگی و پس از مخالفت حقوقدانان با برخی لوایح در دانشکده حقوق کرده بودند- میخواستند از وجود او استفادههای دیگری ببرند. شریعتمداری و سابقه حوزوی و خانوادگی و دانش حقوقی و دفاع از احکام اسلام تصویری از محسن برهانی برای این دسته ساخته بود که در جهت منویات و اهداف ایشان گام خواهد برداشت. اینان عمق اخلاقی او را نمیشناختند که شخصیت او اساسا تبعیت و دنبالهروی از هیچکس را نمیپذیرد و شأن او اجل از آن است. نمیدانستند که منش مستقل او هرگز به انقیاد و فرمانبری تن نخواهد داد به تعبیر ابوالفضل بیهقی «بسیار عجایب در پرده است.»
نمیدانستند که زندهیاد پدرش نیز در سالهای نخست انقلاب قضاوت در دادگاه انقلاب را نپذیرفته بود و شغل سردفتری ازدواج و طلاق در کرج را ترجیح داده بود. «و هر کس این مقامه بخواند به چشم خرد و عبرت اندرین باید نگریست نه بدان چشم که افسانه است تا مقرر گردد که این چه بزرگان بودهاند.» آنچه که در سالهای اخیر از دکتر محسن برهانی شخصیتی اجتماعی و رسانهای ساخت یادداشتها و نوشتهها و سخنرانیهای او در شبکههای اجتماعی و رسانهها بود. نبوغ و قریحه او آنجا نمایانتر بود که چراغ حروفش را با صاعقه روشن میکرد و به همین سبب نور کلماتش خاطرههای تاریخی مردم ایران را بیدار میکرد. این نوشتهها و موضوعاتی که او برای انتقاد از مسائل حقوقی و قضایی انتخاب میکرد، علاوه بر فضایل دیگر، نشان از هوش و ذوق سرشارش میداد که درکی اخلاقی، اجتماعی و جامعهشناسانه در پس آن نهفته بود. به مدد چنین تواناییهایی با واژههایش شب را سوراخ میکرد و نور به دلها میتاباند. با این یادداشتها و پیامها و توییتهای کوتاه درسهایی به جامعه داد و دانش جامعه در حوزه حقوق و آزادیهای عمومی را تعالی بخشید و در نقش معلمِ حقوقِ مردم ایران خوش درخشید. به تعبیر بیهقی «راه راست و حق گرفت که مرد با خردِ تمام بود گرم و سرد چشیده و کتب خوانده و عواقب بدانسته تا لاجرم جاهش بر جای بماند.» نیروی زندگی در وجود او چنان جوشان و خروشان است که موثرتر و پرکارتر از یک اداره کل با تعداد زیادی کارشناس ظاهر شد. معاونت حقوقی بسیاری از نهادها در دورههای مختلف که مدعی دفاع از حقوق عامه و حقوق اساسی و اجرای قانون اساسی هستند نتوانستهاند به اندازه یکدهم او اهمیت داشته باشند. مقصود او از کلام «تدبیرِ حملِ مشعلهای بود در ظِلام.» «و از مردم چنین چیزها یادگار ماند.» او در سالهای اخیر اهمیت زبان حقوق و نقش آن در زندگی اجتماعی را به ما یادآوری کرد. با همان کلماتی پیامهایش را مینوشت که پیشتر «عسس یک یک را تهی از مقصد و معنی کرده» بود. یکی از سرمایههای بزرگی است که جامعه ایران در سالهای اخیر او را شناخته است که میتواند پس از این نیز منشا اثر و خدمات بسیار باشد. در این مدت جامعه ایران مراتب درستکاری و لیاقت و کفایتی که از او مشهود شده، دریافته است و نمیتواند به آسانی از آن صرفنظر نماید. ایران باید قدر چنین استاد دانشگاه و وکیل جانفشان ملت و خادم وطن را بشناسد و جامعه را از تداوم خدمات او بهرهمند گرداند. زمین تهی از رندان نیست، برهانی یکی از رندان این زمانه است و در زمره عاشقانی است که «زمین را به دگر آیینی/ خواستند آذین بندند/ چه شیدا بودند!»
دیدگاه تان را بنویسید