/جشنواره فجر/ نگاهی به فیلم «قصر شیرین» ساخته رضا میرکریمی؛
آقای میرکریمی! نترسید و برای زنان فیلم بسازید
رضا میرکریمی در نشست خبری فیلمش گفته که خواسته فیلمی انسانی بسازد نه فمینیستی؛ آقای کارگردان کاش قبل از این اظهارات در جستوجویی ساده در گوگل کمی بیشتر درباره «فمینیسم» خوانده بودید.
اعتمادآنلاین| الهه محمدی: «قصر شیرین فمینیستی نیست؛ خلاف دیدگاههای شما، مردهای فیلمم را بسیار دوست دارم.»
این جملات، از اظهارات رضا میرکریمی در نشست خبری فیلم «قصر شیرین» است؛ اینکه رضا میرکریمی به گفته خودش نخواسته فیلمی فمینیستی بسازد یک طرف ماجرا است اما اینکه او در توضیح اینکه نخواسته فیلمی «فمینیستی» بسازد بگوید: «اتفاقا من مردهای فیلمم را بسیار دوست دارم»، برداشتی عامیانه، به دور از مطالعه دقیق و تحلیلی سادهانگارانه از «فمینیسم» است. برداشتی عامیانه که معمولا فعالان حوزه زنان یا «فمینیستها» را ضد مرد و مردگریز میداند.
میرکریمی که روزی با ساختن فیلم «به همین سادگی» پایش را به میانه زندگی زنان طبقه متوسط خانهدار گذاشت و تحسین بسیاری را برانگیخت و جایزههای زیادی را هم درو کرد، حالا با ساختن فیلم «قصر شیرین» به قول خودش نخواسته فیلمی «فمینیستی» بسازد. او در فیلم «به همین سادگی» داستان زنی به نام طاهره را به تصویر میکشد که دو فرزند کوچک دارد. شوهرش یک مهندس ساختمان است و به دلیل مشغلههای کاریای که دارد احساس تنهایی میکند و افسرده است. طاهره نمونهای از بسیاری زنان ایرانی است؛ زنانی که شب و روزشان در رتق و فتق امور خانه و بچهداری یا به قول فروغ فرخزادِ شاعر «در سیاهکاری مطبخ» میگذرد و ساعت کاریشان حتی بیشتر از زنان و مردانی است که بیرون از خانه کار میکنند. زنانی که بیهیچ جیره و مواجبی خودشان را وقف خانواده میکنند تا بازیگران نقشهای سنتی برای زنان باشند و خود را تقریبا فراموش کنند.
اما ماجرای «شیرین» در «قصر شیرین» با «طاهره» در «به همین سادگی» متفاوت است؛ شیرین زنده نیست، مرده است. «قصر شیرین» فیلمی معماگونه درباره او است که غایب داستان است و در تمام طول فیلم نه قیافهاش را می بینیم و نه حتی تا اواسط داستان میدانیم چه اتفاقی برایش افتاده؛ زنی که نام فیلم با الهام از اسم او ساخته شده و شاید این نقطه قوت فیلمنامه باشد که به غیر از نمایی دور در یک ویدیوی تصویری، هیچ از او نمیبینیم.
اما حتی اگر خود میرکریمی هم نخواسته باشد فیلم فمینیستی بسازد و یا لااقل از آن بیخبر بوده ولی او فیلمی با داعیهداری زنان ساخته است؛ فیلمی که در تمام طول روایتش جای خالی یک زن را بر دوش میکشد اما «جلال»، همسر او نقش اول فیلم را بازی میکند؛ مردی سنتی با دیدگاههایی سنتی، مردسالار و بیوفا.
آنطور که در تمام طول فیلم نشان داده میشود، «جلال» مقصر در کما بودن «شیرین» و بعد، مرگ او است. او در زمانی که همسرش در کما بوده با زنی دیگر ازدواج کرده و حتی یک سال با او زندگی کرده است.
اما آنچه که فیلم میرکریمی را به فیلمی با داعیه زنان تبدیل میکند، نشان دادن تصویری قوی، به روز و محکم از زنی است که دو بچه دارد، شاغل بوده و در تمام روزهایی که مرد خانواده، تصادف کرده و در زندان بوده، جای خالی او را هم برای دو فرزندش پر کرده است اما وقتی سر وکله مرد در فیلم پیدا میشود که تصمیم میگیرد دستگاههایی را که برای ادامه زندگی شیرین به او وصل بوده، قطع کند و او را از زندگی ساقط. وقتی هم برادران شیرین به او میگویند که چرا این کار را کرده یک جواب آشنا میشنوند؛ جوابی آشنا برای تمام زنان ایرانی؛ «من شوهرش هستم و اختیارش را دارم.» اختیاری که حتی حق گرفتن زندگی را از یک زن میگیرد.
موضوع تعدد زوجات، تعصب «آقا جلال» بر سر آرایش کردن زن دومش، غیرتی شدن مرد بر سر رابطه زن مردهاش با یک مرد دیگر، سهم نداشتن زن دوم از اموال مرد داستان و قایم کردن اموال مرد از زنش، اختیار نداشتن خاله بچهها برای نگهداری فرزندان خواهرش به دلیل مخالفت شوهرش، هل دادن زن دوم و تهدید او به ترک کردنش و... همه اینها نشان از تمام کاستیها، خشونتها و تبعیضاتی دارد که در زندگی زنان ایرانی جاری است.
شاید به خاطر همین موضوعات باشد که عدهای از اهالی رسانه و منتقدان، فیلم میرکریمی را فیلمی «فمینیستی» بدانند اما خود آقای کارگردان مانند بسیاری که فکر میکنند فمینیستها «ضد مرد» هستند یا مردان را دوست ندارند، فکر میکند «فمینیست» بودن یا «فیلم فمینیستی» ساختن «انگ» است. غافل از اینکه فیلم ساختن برای زنان، برای رفع تبعیض علیه زنان و نشان دادن تکههایی از زندگی روزانه زنانی که با انواع و اقسام کلیشههای جنسیتی دست و پنجه نرم میکنند، میتواند قدمی رو به جلو باشد.
در زمانهای که نیاز به فیلم ساختن درباره زنان و برای رفع انواع تبعیض و خشونت علیه آنها به شدت احساس میشود، در روزگاری که جایگاه بیشتر زنان در فیلمها اگر شبیه زنان فیلمفارسی نیست اما چندان بهتر از آن هم نیست و دغدغهای هم برای فیلم ساختن درباره مسائل زنان در اولویت فیلمسازان نیست، فیلمسازان میتوانند با داعیهداری مسائل زنان در فرهنگسازی برای کاهش تبعیضهای حقوقی، عرفی و قانونی علیه زنان موثر باشند نه اینکه حتی از پاسخ به بعضی از خبرنگارانی که از فمینیستی بودن فیلمشان خرده میگیرند، از پاسخی ساده و صریح درمانند و یا بترسند.
میرکریمی در نشست خبری فیلمش در پاسخ به خبرنگاری که او را متهم به مردستیزی میکند و میگوید چرا با در خدمت قرار دادن مردان برای زنان، بنیان خانواده را به خطر میاندازید، جوابی در چنته ندارد و با حالتی آچمزشده و قیافهای که میخواهد هرگونه «انگ!» فمینیست بودن را از چهره پاک کند، به یک پاسخ سادهانگارانه بسنده میکند؛ «شاید چون زنم را خیلی دوست دارم!»
آقای کارگردان و البته خبرنگاری که تصوری سطحی از «زنانه بودن» فیلمها دارید، کاش قبل از این اظهارات در جستوجویی ساده در گوگل کمی بیشتر درباره «فمینیسم» خوانده بودید.
دیدگاه تان را بنویسید