سیدجواد حسینی، سرپرست وزارت آموزشوپرورش، در گفتوگوی ویدئویی با «اعتمادآنلاین»:
مدرسه، جعبهسیاه جامعه است/ آموزشزدگی در سیاستهای آموزشوپرورش بیداد میکند/ اختیار مدارس باید زیاد شود/ نمیتوان آموزشوپرورش را با قانون اداره هواشناسی مدیریت کرد
استعفای محمد بطحایی از وزارت آموزشوپرورش باعث شد سیدجواد حسینی به عنوان سرپرست، هدایت بزرگترین وزارتخانه کشور را بر عهده بگیرد. کسی که مدرسه را جعبهسیاه جامعه میداند.
اعتمادآنلاین| در حالی که کمتر از یک ماه تا شروع مدارس زمان باقی مانده است، وزارتخانه آموزشوپرورش هنوز با سرپرست اداره میشود. سید جواد حسینی در برنامه «رودررو» پاسخگوی پرسشهای اعتمادآنلاین شد.
*به نام خدا و با سلام. در خدمت آقای سیدجواد حسینی، سرپرست وزارت آموزشوپرورش، هستیم. به استودیوی اعتمادآنلاین خوش آمدید.
متشکر. بنده هم خدمت جنابعالی و همکاران خوبتان در اعتمادآنلاین و در برنامه «رودررو» و همچنین خدمت بینندگان عزیز عرض سلام دارم و امیدوارم بتوانم گفتوگوی خوبی در خدمت شما باشیم.
*بدون معطلی اولین سوال را میپرسم. در حال حاضر شما وارد یکی از بزرگترین وزارتخانههای...
بزرگترین، یکی نه!
*بله. وارد خودِ بزرگترین وزارتخانه کشور شدهاید که بیشترین نیروی انسانی را دارد. همین عبارت کافی است برای اینکه شرح وظیفه شما را به عنوان سرپرستیای که فعلاً بر عهده دارید دشوار کند. نگاهتان نسبت به این وزارتخانه با حجم بالای وظایفش چیست، با توجه به اینکه شما مشخصاً و به طور واضح با انسانها سروکار دارید؟
به وزارتخانه آموزشوپرورش در اصل باید بگوییم فراوزارتخانه! چون یک ابرسازمان است، با نزدیک به یک میلیون پرسنل فرهنگی نجیب و 14 میلیون دانشآموز، 28 میلیون ولی دانشآموز، 107 هزار مدرسه و بیش از 760 منطقه آموزشوپرورش در 32 استان.
بنابراین به لحاظ اداری و سازمانی با یک سازمان عریض و طویل و پهنپیکری مواجه هستیم. به لحاظ ماموریتی هم بیشک مهمترین ماموریت هر دولتی برای توسعه در آموزشوپرورش است. برای اینکه آموزشوپرورش نهاد تحول جامعه، مدارس ما سازمان تحول جامعه و معلمان ما کارگزاران فکور تحول هستند که قرار است نیروی انسانی را تربیت کنند، یادگیری را محقق کنند و هیچ جامعهای بدون تحول در نیروی انسانیاش روی توسعه و تعادل را نخواهد دید.
بنابراین ماموریت بسیار سنگین تربیت نسل، آیندهسازی جامعه، تعادلبخشی و تکاملبخشی به جامعه از نهاد آموزشوپرورش شروع میشود. به همین دلیل ما همیشه میگوییم آموزشوپرورش نهاد زیربنایی است؛ مدرسه جعبهسیاه جامعه است، چون تمام تحولات امروزِ جامعه از مدارس دیروز ماست و تمام تحولات آینده ما از کانون تحول یعنی مدرسه شروع میشود. از این نظر واقعاً کار بسیار حساس، مهم و اثرگذاری را در نهاد تعلیموتربیت پیش رو داریم.
*خودتان هم به عظمت این وزارتخانه اشاره کردید، ولی آقای حسینی، تاکنون 14 وزیر به این وزارتخانه آمدهاند و رفتهاند و در نهایت به اینجا رسیده که شما چند روز پیش در خبری مطرح کردید که نمیشود وزارت آموزشوپرورش را با این ساختار معیوب- فکر کنم واژهای که خودتان به کار بردید خشن بود- ادامه داد. فکر میکنید کجای کار مشکل دارد که بعد از 40 سال و با حضور 14 وزیری که آمده و رفتهاند، و هر کدام کارنامههای خودشان را داشتهاند، شما امروز آمدهاید و به عنوان کسی که قرار است در آن فضا کار کند، چنین نظری میدهید؟
اولاً تمام 14 وزیری که آمدند همه انسانهای شریفی بودند و هر کدام منشاءاثر و ثمر بودند و ما در درجه اول قدردان زحمات آنها، و همچنین همه پرسنل نجیب ستادی و صف در آموزشوپرورش برای تمام تحولاتی که در نظام تعلیموتربیت صورت گرفته، هستیم.
اما ثانیاً ما و همه سازمانها همیشه باید شعارمان این باشد که ما فرهنگ و اهداف سازمانی را مدام باید با شعار ترویج ارزشها با اصلاح روشها پیش ببریم. ما معتقدیم هر سازمانی باید دائم تجدید حیاتشونده باشد. سازمانهایی که راکد میشوند در جهت اهداف سازمانیشان نمیتوانند موفق باشند.
آموزشوپرورش که یک نهاد عریض و طویل و پهنپیکر است، حتماً نیاز دارد مدام خود را تجدید سازمان کند برای رسیدن به اهداف سازمانی که مدام باید آنها را ترویج کند.
اگر واقعاً آموزشوپرورش را آسیبشناسی کنیم، چند مساله اصلی را میتوان از مشکلات عمده دانست. یکی اینکه به دلیل حجم کار، ما همیشه با مسائل آموزشوپرورش معلولمحورانه برخورد میکردیم تا علتمحورانه و ساختاری!
نکته دوم اینکه راهحلهایی که برای حل مشکلات طراحی میکردیم و به اجرا میگذاشتیم، معمولاً راهکارهای موقتی و ناپایدار بودند. ما باید به سمت راهکارهای پایدار و اصیل پیش رویم.
نکته سوم این است که به شدت آموزشوپرورش از تمرکز بر آموزش به تنهایی رنج میبرد. آموزشزدگی یکی از آسیبهای نظام تعلیموتربیت است.
چهارم اینکه نظام آموزشوپرورش با این گستردگی و بوروکراسی شدید، به شدت متمرکز و متصلب است و باید رابطه آموزشوپرورش را از ستاد تا صف از این تصلب و تمرکز خارج کرد. باید فاصله ستاد تا کف مدرسه را- که کف مدرسه محل اصلی تحقق تعلیموتربیت است- کوتاه کرد. به مدرسه اختیار داد، تمرکززدایی کرد و از این طریق همگرایی سازمانی و تحقق اهداف سازمانی را شاهد بود.
اینها به نظر من اساسیترین نکات آموزشوپرورش است. برای اینکه چنین اتفاقاتی رخ دهد، چند کار باید در آموزشوپرورش محقق شود: اول اینکه نظام عریض و طویل آموزشوپرورش مانند سایر ادارات با قوانین عام سایر ادارات مدیریت میشود.
یعنی همان قوانینی که اداره ثبت احوال را میچرخاند یا همان قوانینی که سازمان هواشناسی را میچرخاند- من نمیخواهم خدایناکرده... هر سازمانی در جامعه به خاطر نیاز جامعه تشکیل میشود- ولی اگر سازمان هواشناسی را در یک استان پهناور ببینید، ممکن است فقط 20 کارمند داشته باشد، در حالی که کنار همان سازمان، مدرسهای با 320 پرسنل وجود دارد، فقط یک مدرسه از 107 هزار مدرسه!
نظام تعلیموتربیت با این طول و عرض و با توجه به اهمیتی که عرض کردم، نباید با قانون عامی که سایر ادارات اداره میشوند، اداره شود. در حال حاضر در نظام آموزش عالی قانون خاص وجود دارد. در واقع آموزش عالی کشور در حال حاضر با قانون خاص میچرخد. اگر آموزش عالی نیاز به قانون خاص دارد، قطعاً آموزشوپرورش برای داشتن قانون خاص مستحقتر است.
از این رو ما تیمی را گذاشتیم تا این قوانین خاص را برای اداره نظام تعلیموتربیت با رویکرد فرصتآفرینی بیشتر و تجدید حیاتشوندگی بیشتر تدوین کنند و مراحل قانونی را طی کنیم؛ مانند آموزش عالی، قانون خاص برای آموزشوپرورش در نظر بگیریم که در واقع امکان فرصتآفرینی بیشتر را برای آموزشوپرورش فراهم کنیم.
*قطعاً این راهبردها و راهکارها در ظاهر المانهای خیلی خوبی خواهند داشت و شاید هم اصلاً مو لای درزشان نرود. ولی چه اتفاقی میافتد که در صحنه اجرا ما این موفقیت را آنچنان که باید، در بسیاری از مسائل نمیبینیم؛ مثلاً شاید بتوان به خبری که مدتی پیش منتشر شد اشاره کرد. نمیدانم شما تا چه اندازه در جریان هستید، ولی مشخص شد یکی از پسرانی که در زمستان سال گذشته به دلیل تنبیه معلمی آسیب دیده بود فلج شده. این اتفاقی است که احساسات جامعه را هم جریحهدار میکند، به ویژه وقتی در فضای آموزشوپرورش این اتفاق میافتد این وضعیت شدیدتر میشود. کمی برایمان اجراییتر توصیح دهید که چه برنامهای دارید، مثل همان مسالهای که خودتان اشاره کردید در رابطه با اینکه آموزشمحور شده است. جای پرورش در مدراس کجاست؟
البته 2 سوال خیلی متفاوت پرسیدید که هر کدام را باید مفصل توضیح داد. در ارتباط با سوال اول که دانشآموزی تنبیه شده و بر اثر تنبیه در مراحل بعدی آسیب جدی دیده، قطعاً همینطور است. نظام تنبیه و تشویق ما حتماً باید مبتنی بر آموزههای تربیتی و تعلیموتربیتی باشد. معنی تنبیه هم این نیست که شما به کسی شلاق بزنید! یکی از معانی تنبیه این است که وقتی در یک کلاس 50 یا 40 نفره یا 30 نفره یا 20 نفره اگر یک نفر را تشویق میکنید، اگر 20 نفر هستند، 19 نفر را تنبیه میکنید!
در نظام تعلیموتربیت هم تنبیه و هم تشویق باید معطوف به تربیت باشد؛ یعنی تشویق ما برای دانشآموز جنبه تربیتی داشته باشد، تنبیه هم جنبه تربیتی داشته باشد و آگاهیبخشی ایجاد کند. منتها من میخواهم بگویم متاسفانه نمایی که از تعلیموتربیت گاهی در بیرون جامعه، به ویژه از معلمان نجیب و مدیران نجیب آموزشوپرورش خصوصاً مدیران مدارسمان، در جامعه نشان داده میشود، به دلیل حساسیتی که در تعلیموتربیت وجود دارد، نمای خیلی مناسبی نیست.
یعنی انبوهی از معلمان و قریب به اتفاق معلمان ما، انسانهای تعلیموتربیتی هستند. ما معلمی داریم 400 کیلومتر راه را هر روز میپیماید و میرود دانشآموز عشایری را درس میدهد، با ماشین خود او را میبرد و میآورد، ولی در جامعه از او صحبتی نمیشود! خودم در آموزشوپرورش مسئولیت داشتم که طرح معلمیارانِ کودکبیمار را داشتیم؛ یعنی معلمانی که میگفتند کودکانی که بیمار میشوند و به بیمارستان میروند و فرصت تعلیموتربیت یا تحصیل را در آن دوره بیماری از دست میدهند، به بیمارستان میرفتند و دانشآموزان را درس میدادند. ما در جامعه اینها را نشان نمیدهیم.
معلمی داریم برای اینکه دانشآموزش در آتش بخاری گرفتار نشود، جانش را از دست میدهد! ما به چنین مواردی کمتر توجه میکنیم. معلمی داریم که با دانشآموزانش به اردو رفتند، برای اینکه دانشآموزش در دریا غرق نشود خود را از بین برد تا دانشآموزش را نجات دهد.
اینها اتفاقاً جلوههای اصلی است که مرتب و پرتکرار در جامعه رخ میدهد، اما اگر معلمی- که البته او هم نباید این کار را انجام دهد- جایی خطای تنبیه انجام داده، همه جامعه متوجه میشوند و نمای تعلیموتربیت را چنین نشان میدهند که معلمان تنبیه میکنند. نباید این کار را انجام دهند.
*البته خاصیت خبر است! خبرهای منفی از مردم بازخورد بیشتری میگیرند...
بله. اشکال ندارد. اتفاقاً خوب است! اینکه نظام جامعه و رسانهها نسبت به تعلیموتربیت حساس هستند و یک مورد کمکاری را هم نمیپذیرند، خیلی خوب است. اما میخواهم مثالی بزنم که از شما هم دفاع کرده باشم: در بحث مدیریت زنانه و مدیریت مردانه، اگر زنی در مدیریت کوتاهی کند، جامعه اصلاً از او نمیگذرد و به حساب زنان میگذارد. در حالی که اگر مردان در مدیریتشان کوتاهی نشان دهند، کسی به حساب مردان نمیگذارد، میگوید آقای فلانی نتوانست!
من میخواهم بگویم این تشبیه برای نظام تعلیموتربیت تا حدودی درست است. ما کمتر جلوههای زیبای ایثارگرانه معلمان را- که در بیشتر معلمانمان وجود دارد- به نمایش میگذاریم؛ در جامعه میگوییم جلوههای زیبای تعلیموتربیت.
اما اگر در این تعلیموتربیت یک جایی، جلوه نازیبایی ببینیم، خیلی بزرگنمایی میشود و این بد است. وگرنه حساسیت نسبت به نظام تعلیموتربیت بسیار عالی است و حتماً باید نظام تشویق و تنبیه ما- دوباره میگویم- معطوف به هدف متعالی تربیت باشد و حتماً ما باید به این کار توجه نشان دهیم و برایش برنامهریزی کنیم. اگر مثلاً در حال حاضر طرح رتبهبندی معلمان اجرا میشود و تمرکز کردهایم که اجرا شود، یک بُعد آن همین است که بگوییم صلاحیت معلمی، شایستگیهای حرفهای معلمی، شایستگیهای اخلاقی معلمی، شایستگیهای دانشی و توانشی و منشی و نگرشی معلمی مرتب باید ارتقا پیدا کند.
معلم در واقع مربی است! معلم عنصر و مؤلفه اصلیِ تربیت و اخلاق و ساختن شخصیت آدمهاست!
معلم دائماً باید صلاحیتهای خود را ارتقا ببخشد و ما هم مدام باید انگیزه این صلاحیتها را در او فراهم کنیم و بسنجیم که در چه مرحلهای است.
یک بخش عمده رتبهبندی معلمان ناظر بر این است، به عنوان یکی از زیرنظامهای صنعت تحول بنیادین. البته وقتی این اتفاق میافتد از نظر معیشتی و رفاهی هم کمکی به معلم میشود. اما بخشی از اصل رتبهبندی این است که معلم بتواند یک نظام تشویق و تنبیه درست با دانشآموز ایجاد کند و با اخلاق حرفهایای که به دست میآورد رشد تعلیموتربیتی را سبب شود.
دیدگاه تان را بنویسید