حجت امانی، هنرمند نقاش، در گفتوگو با «اعتمادآنلاین» از تجربه حضورش در حراجها میگوید:
برخی هنرمندان برای مطرح شدن در حراج، مشتری اثرشان را پیدا میکنند
حجت امانی میگوید مانند هر نقاش دیگری دوست دارد مطرح شود و حراجها هم یکی از راههای مطرح شدن در این روزهاست. با همه اینها او ترجیح میدهد به عنوان یک هنرمند کار خودش را بکند و سازوکار اقتصادی را به گالریدارها و متخصصان این حوزه بسپارد چراکه ورود هنرمند به مسائل اقتصادی تاثیر خاص خود را میگذارد.
اعتمادآنلاین| سحر آزاد- حراجهای هنری با پخش سریال « آقازاده » در شبکه نمایش خانگی بار دیگر به موضوع داغی تبدیل شده است. حجت امانی که نقاشیهایش در حراجهای هنری از جمله بونامز، موناکو، آرتنت و پاپلی شرکت داشته، بدون اینکه در حراجهای هنری داخل ایران حضور پیدا کند، در گفتوگو با اعتمادآنلاین از نحوه ورود اثرش در حراجهای هنری خارج از ایران گفت و به رشد خریدارانی اشاره کرد که به واسطه رونق حراجهای هنری در ایران پدید آمدهاند.
حجت امانی همچنین میگوید مانند هر نقاش دیگری دوست دارد مطرح شود و حراجها هم یکی از راههای مطرح شدن در این روزهاست. با همه اینها او ترجیح میدهد به عنوان یک هنرمند کار خودش را بکند و سازوکار اقتصادی را به گالریدارها و متخصصان این حوزه بسپارد چراکه ورود هنرمند به مسائل اقتصادی تاثیر خاص خود را میگذارد.
او در این زمینه از شنیدههایش میگوید که برخی از هنرمندان برای مطرح شدن در حراج و بهتر شدن بازار کارشان، مشتریانی به منظور خرید اثرشان در روز حراج پیدا میکنند.
به بهانه مطرح شدن دوباره ماجراهای مربوط به حراجهای هنری از او درباره تجربه شخصیاش در این زمینه در خارج از کشور و فضای این روزهای هنرهای تجسمی پرسیدیم.
***
*تجربه شما در زمینه حضور در حراجها چطور بوده و آثارتان چطور وارد این حراجها شده است؟
شاید هر نقاشی دوست داشته باشد کارش دیده شود، یکی از این مسیرهای دیده شدن میتواند حراج باشد، اما من هیچوقت تجربه حراج داخلی نداشتم و حتی دنبال حراج خارجی هم نبودم و کار خودم را میکردم. بیش از 15 سال است که با یکی از گالریهای لندن کار میکنم. مدیران این گالری به یکی از کارهایم اشاره کردند و گفتند که آن را برای حراج بونامز انتخاب کردهاند. اصلاً اطلاع نداشتم که چه قیمت پیشنهادیای گذاشتهاند.
فقط در ابتدا با من مشورت کردند. خودم در آن حراج حضور نداشتم، نمیدانستم خریدار چه کسی است و کیفیت برگزاری حراج چطور است. البته بعدها کاتالوگ حراج به دستم رسید و از طریق آن فهمیدم به چه قیمتی فروخته شده است...
*اثر متعلق به گالری بود؟
نه. آنها در مورد یکی از کارهایم صحبت کردند و گفتند: «دوست داری این اثر در حراج حضور پیدا کند؟» وقتی پرسیدم: «چه حراجی؟» آنها نام حراجی را گفتند و من هم موافق بودم. اثر متعلق به خودم بود و وقتی کار فروخته شد، کمیسیون مربوط به گالری پرداخت کرد و از طریق گالری کمیسیون به من داده شد. در واقع من هیچ دخالتی در این پروسه نداشتم. جالبی کار به همین است چون افرادی در این حوزه به صورت تخصصی فعالیت میکنند. هرچند به نظرم کاری که در یک حراج عرضه میشود باید به یک کار یا دوره خاص فعالیت هنرمند مربوط باشد تا تکرارپذیر نباشد.
من مدام کار میکنم یا نمایشگاه برگزار میکنم در نتیجه حضورم در حراجها برای خودم خیلی جالب نبود. البته منکر این نیستم که هر نقاشی دوست دارد دیده شود، اما خیلیها حضور در حراجها را یک معیار برای کارهای هنری خودشان میدانند در حالی که حراج یک موضوع جداست و هنرمند باید کار خودش را انجام دهد.
*گالری به شما گفت که معیارش برای انتخاب اثر در حراج چه بوده است؟
یکی از مشکلات اساسی ما این است که خیلی از گالریدارانمان کمتجربه و جوان هستند و متاسفانه گاهی دانش هنری کافی یا آشنایی با نقد هنر ندارند، اما میخواهند همه این مراحل را خیلی زود طی کنند و وارد روابطی شوند که در این حراجها مشارکت داشته باشند.
خوشبختانه گالریداری که من با او کار میکردم، باتجربه بود. آنها سلیقه و ذائقه حراج را تشخیص میدهند؛ مثلاً میدانند اگر قرار است نمایشگاه اوریانتالیستها (شرقگرایان) برگزار شود، چه مولفههایی باید برای ارائه یک کار وجود داشته باشد. یا حراج بونامز که فقط در یک مکان برگزار نمیشود، دارای شعب مختلف است؛ بونامزی که در دوبی برپا میشود با بونامزی که در لندن برگزار میشود، خیلی متفاوت است. کسانی که باتجربه و متخصص هستند میتوانند تشخیص دهند برای فلان حراجی چه اثری باید انتخاب شود.
گالریداری که من با او کار میکنم ذائقه بازار را میشناسد و به همین دلیل میداند کدام اثر مرا برای کدام حراج یا نمایشگاه ارائه دهد. هنرمند نباید دغدغه این موضوع را داشته باشد بلکه باید این کار را بر عهده نمایشگاهگردانها، منتقدان و... بگذارد. حتی خیلی مواقع ارائه اثر از طریق منتقدان هنری انجام گرفته است، مثلاً یک منتقد هنری اثری از مرا به مدیر موزه مونیخ معرفی کرد و او پیگیری کرد و کارم را خرید.
من به این پروسه بیشتر ایمان دارم تا اینکه خود هنرمند دنبال راههایی باشد که بخواهد در یک حراج یا جریانی که از آن اطلاع ندارد و نمیداند سالم هست یا نه نفود پیدا کند.
*در ایران چقدر این موضوع که هنرمند درگیر حراج میشود، غالب است؟
من بر اساس شنیدههایم میتوانم صحبت کنم. آنچه شنیدهام این است که برخی از هنرمندان دنبال راههایی هستند که در حراج مطرح شوند و حتی وقتی اثری را به حراج میدهند خودشان هم دنبال این هستند که برایش مشتری پیدا کنند؛ یعنی هنرمند در میان مجموعهدارانش میگردد و واسطههایی را میفرستد تا کار در حراج خریداری شود و در نهایت یک بازار خوب پیدا کند. اینها مسائل حرفهای نیست و بهتر است وارد دنیای هنر نشود. هنرمند باید در مسیر خودش پیش برود و چشمش به این سازوکارها نباشد چون قطعاً در روند هنریاش تاثیر خاص خود را میگذارد...
*یعنی ممکن است به دنبال سلیقه بازار برود؟
بله، اما مساله دیگر این است که نسل جوان به طور خاص از این فرایند الگوگیری میکنند. نسل جوان از کاری که در حراج با قیمت گران فروخته شده است الگو میگیرد یا دنبال این است که خودش را به آن سمت و سو نزدیک کند. یکی از دلایلی که الان در فضای تجسمی کشور رشد فزایندهای به سمت خط-نقاشی داشتهایم همین است، چون بازار خوبی در دهه اخیر داشته.
هنرمندانی را میشناسم که فیگوراتیو کار میکردند یا نقاشیهایشان در زمینه اجتماعی بود، اما به دلیل رونق خط-نقاشی از کار خود جدا شدند و بخشی از کارهای هنرمند معروفی را که در این زمینه موفقیتهای زیادی به دست آورده است، دنبال کردند. این موضوع به سلیقه و دیدگاه هنرمند آسیب میزند.
*سازوکار میان گالریدار، حراجگزار و هنرمند چقدر مشخص است؟
بستگی به این دارد که اثر از چه کانالی وارد حراج شده باشد. اگر اثر از یک مجموعهدار به حراج داده شده باشد، فارغ از بیمه و هزینههای مربوط که حراج از رقم فروختهشده کم میکند، بیشترین سود نصیب مجموعهدار میشود؛ اما اگر از سوی خود هنرمند به گالری واگذار شده باشد، به توافق میان هنرمند و گالریدار برمیگردد.
*حراج چقدر روی قیمت آثار یک هنرمند تاثیر میگذارد؟ آنقدر تاثیرگذار هست که قیمت آثار دیگر او هم بالا برود؟
حضور یک اثر در حراج و بالا رفتن قیمت آثار هنرمند را در ایران به هم ارتباط میدهند. در حالی که باید پروسه حراج را از هنر جدا کرد. هر یک از اینها سازوکار جداگانهای دارند که شاید از نظر خود هنرمند سازوکار اقتصادی حراج و تاثیر آن روی کار هنرمند خیلی قابل قبول نباشد چون حاصل یکسری هیجانات، رقابتهای کاذب و زودگذر است.
بنابراین فروش یک اثر نمیتواند ملاکی برای ارزشگذاری قرار گیرد، اما در ایران این موضوع یک ملاک برای فروش بیشتر شده است. حضور اثر در حراج باید باعث رونق شود نه تورم و بخشی کاذب در هنر. به عنوان یک رویداد رونقدهنده به اقتصاد هنر میتوان به حراج نگاه کرد، اما نه به عنوان اینکه یک معیار درست و قطعی برای ارزشگذاری کار هنرمند قرار بگیرد.
*وقتی سال 2006 حراج کریستیز شعبهای در دوبی تاسیس کرد، بسیاری از آثار هنرمندان ایرانی فروش رفت. این جریان در دورههای بعد ادامه پیدا کرد و هیجانی در بازار منطقه و ایران به وجود آمد؛ قیمتها بالا رفت، برخی از منتقدان و گالریدارها نسبت به این هیجان هشدار دادند و گفتند باید به فکر خریداران داخلی بود و قیمتها را متعادل کرد. با گذشت نزدیک به 14 سال آیا از آن هیجان عبور کردهایم؟
همانطور که همه چیز تغییر میکند، ذائقه و سلیقه خریداران آثار هنری هم تغییر کرده است. در گذشته خریدارانی که میشناختیم از چهرههای برجسته و نخبه بودند. برای خود من خیلی مهم است که خریدار چه کسی است...
*منظورتان این است که برایتان مهم است خریدار پیشینه فرنگی داشته باشد؟
دقیقاً. خیلی خوشحالم که آثارم جاهای خوب و از سوی افرادی خریداری شده است که ارزش هنر را میدانند. این نکته برای من ارزش خیلی بشتری نسبت به حراج دارد چون خریداری که اثر را میخرد مطمئناً اثر را دوست داشته است، اما کسانی را دیدهام که علاقهای به کار نداشته و صرفاً انباردار بودهاند؛ یعنی کاری را خریدهاند به این نیت که در بازار بهتری در آینده بفروشند. در گذشته که موضوع حراجها اینقدر در ایران پررنگ نبود مسلماً خرید کار بر اساس علاقه به هنرمند یا کار او بود...
*در واقع خرید اثر از شناختی که خریدار نسبت به هنر و هنرمند داشت ناشی میشد؟
دقیقاً. الان متاسفانه معضل ما شناخت خیلی کم است. شاید باورتان نشود، وقتی نمایشگاهی در آلمان برگزار کرده بودم یکی 2 نفر از خریداران آنقدر درباره جزئیات کارهایم سوال پرسیدند که من گاهی خسته میشدم، اما آنها حق داشتند چون میخواستند درباره کار بدانند و سوالهایشان نشان میداد درباره فرهنگ و کارهای هنرمند مطالعه کردهاند.
اینها موضوعات خیلی مهمی هستند که متاسفانه با کلمات سطحیای که در گالریهای این روزها میشنویم بسیار متفاوت است؛ مثلاً خریدار میگوید «خیلی خوشگل» است یا «خیلی خوشرنگ» است. «خوشرنگ است» یعنی چه؟ همه رنگها خوب هستند و اگر نقاش رنگ را درست به کار برده باشد، اصولی استفاده شده است. مگر خاکستری بد است؟ برخی از ناآگاهیها به ارزیابی کارها با چنین توصیفاتی منجر میشود و متاسفانه از اندیشه صحبتی نمیشود.
دیدگاه تان را بنویسید