در آستانه برگزاری چهل و دومین جشنواره فیلم فجر هستیم، رویدادی که بیش از چهار دهه از قدمت آن میگذرد و مهمترین گردهمایی اهالی سینما به شما میرود، جشنوارهای که فراز و نشیبهای فراوانی را پشت سر گذاشته و تجارب فراوانی کسب کرده است.
اما اینکه در یکی دو سال گذشته این رویداد سینمایی توانسته توقع اهالی سینما را برآورده کند و از هویت خود دور نشود و محلی برای گردهمایی همه اهالی سینما باشد یا خیر، مهمترین چالش پیش روی جشنواره به شمار میرود.
علیرضا رضاداد یکی از مدیران باسابقه سینما و کسی که ۶ دوره سکان مهمترین رویداد سینمایی را بر عهده داشته و دورههای مدیریت او در جشنواره فیلم فجر حواشی و جنجالهای زیادی را به خود دیده است در گفتوگو با فریدون جیرانی ضمن بررسی هویت و جایگاه جشنواره از سختیهای دوران مسئولیتش گفت. مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید و ببینید.
*آقای رضاداد، خیلی خوش آمدید به برنامه اعتمادآنلاین. طبق روال از مهمان برنامه میخواهیم سلامی با بینندگان عزیز بکند تا شروع کنیم.
بسمالله الرحمن الرحیم، خدمت بینندگان عزیز، شما، دوستان و همکاران سلام عرض میکنم.
آنچه بیش از همه دهه فجر را به یاد میآورد سینما و جشنواره فجر است/ در ۳۰ سال گذشته هیچ رویدادی در کشور به اندازه سینما نام دهه فجر را زنده نگه نداشته
*آقای رضاداد، ما خیلی با شما حرف داریم. اما میخواهیم مصاحبه را دو قسمت کنیم؛ یعنی من شب گذشته فکر میکردم یک قسمت را در مورد جشنواره برویم که الان نزدیک جشنواره هستیم، یک قسمت درباره خود آقای رضاداد، یعنی آقای رضاداد تلویزیون و آقای رضادادی که فعالیتهایی کرده. ولی الان اولویت را به جشنواره میدهیم که با جشنواره شروع کنیم چون نزدیک ۱۲ بهمن چهل و دومین جشنواره است و شما هم یکی از مدیران خوب جشنواره در دورههای مختلف بودید و گذار دورههای تاریخی هم دست شماست. اولین سوالی که میخواهم از شما بپرسم این است که هویت جشنواره فجر را چگونه میتوان تعریف کرد. هر جشنواره یک تعریفی دارد. از شب گذشته لیست کارگردانهایی را نگاه میکردم که در دورههای مختلف سیمرغ گرفتند؛ از ۱۳۶۲ که دومین جشنواره بود تا همین ۱۴۰۱ که باشهآهنگر گرفته. اگر دو سه کارگردان را- که نمیخواهم نام ببرم- از این جمع کنار بگذاریم، همه کارگردانهایی که سیمرغ گرفتهاند کارگردانان سینمای مستقل بودند، کارگردانانی بودند که تفکر روشنفکری هم داشتند. یعنی در واقع حتی در قسمت سناریو هم خیلی از کارگردانان جایزه گرفتند؛ مثلاً شهبازی در «نفس عمیق» یا بیضایی در «سگکشی». به نظر میرسد سالیان متمادی- که شما و آقای بهشتی هم دبیر بودید- دبیران این تفکر را داشتند که این جشنواره، جشنواره سینمایی فیلمهای متفکر است که میتوانیم به آن سینمای روشنفکری بگوییم. شما که دورههای بیست و دوم، بیست و سوم، بیست و چهارم، بیست و پنجم، سی و دوم و سی و سوم دبیر بودید، اگر آقای بهشتی را کنار بگذاریم، شما و آقای داد نسبتاً دوره های بیشتری دبیر بودید و بقیه همه یکی دو دوره دبیر بودند. میخواهم اول تعریف جشنواره را بپرسم.
اجازه دهید چون در آستانه جشنواره فجر هستیم همین ایام را به دستاندرکاران فرهنگ، هنر و بهخصوص سینما تبریک بگویم و همینطور به بینندگان. چراکه جشنواره فجر بهنوعی نماد رویداد دهه فجر است. اگر در سطح کشور نگاه کنیم آنچه بیش از همه دهه فجر را به یاد همه میآورد به نظرم سینما و جشنواره فجر است. لااقل در ۳۰ سال گذشته فکر میکنم هیچ رویدادی در کشور به اندازه سینما نام دهه فجر را احیا نکرده یا زنده نگه نداشته. از این بابت فرصت خیلی خوبی برای سینما بوده به خصوص اینکه سطح ارتباط سینما با مردم هم در این ایام خیلی گسترش پیدا میکند و از این طریق به همه خانوادهها گسترش پیدا میکند.
اگر بگوییم جشنواره فجر در این سالها حدود دو میلیون بیننده داشته یا میتواند داشته باشد، این دو میلیون نشاندهنده اتفاق مهمی در کشور و به تناسبش در سینماست که جای توجه دارد. تحلیلی که فرمودید برای من هم تحلیل جذاب و تا حدی جدید است. از این بابت که در جشنوارهها و جشنواره فجر هم نوع فیلمهایی که انتخاب میشود تا حدی وجوه هنری در آنها وجوه برجستهتری است یا وجوه مضمونیاش هم وجوه متفاوتتری است، کاملاً درست است یعنی مرور که بکنیم میبینیم معمولاً فیلمهایی که از یک سطح بالاتری ساخته شده در سینما به جشنواره میآید ولی شاید تا حدی هم مربوط به ذات سینمای ایران بعد از انقلاب است. بعد از انقلاب سینمای ایران با شکل و شمایل متفاوتی شروع شد، رشد کرد و به بالندگی رسید و شاید این بیتاثیر نیست در آنچه در جشنواره فجر اتفاق میافتد، از این حیث شاید وجوه فکری یا تفکریاش بر وجوه عامهپسندش غلبه داشته باشد که شما آن را به سینمای روشنفکری تعبیر کردید. ولی در دورههای مختلف هم به نظرم فیلمی نبوده که جنبه مردمی داشته باشد یا مورد استقبال مردم بتواند واقع شود و از آن استانداردهای کیفی برخوردار باشد و در جشنواره فجر دیده نشود یا مورد توجه قرار نگیرد.
جشنواره فجر بهنوعی آینه قابل دفاع سینمای ایران است
من همیشه تعبیرم این است که جشنواره فجر بهنوعی آینه قابل دفاع سینمای ایران است. چون سینمایی ایران ممکن است دو بخش داشته باشد، یک بخش که سینمای معمولی است و فیلم وجه برگزیدهای ندارد که بتوان از آن خیلی دفاع کرد یا به نمایش گذاشت که اینها ممکن است در اکران هم خیلی مورد استفاده قرار بگیرد اما فیلمها ممکن است حرفی برای گفتن نداشته باشند. اما فیلمهایی که حرفی برای گفتن دارند جشنواره فجر سعی کرده آینه آنطور فیلمها باشد.
*کاملاً درست است ولی یک نکته اینکه جشنوارهها در تمام دنیا به سینمای متفکر کشورشان وصلاند. حتی جشنواره فیلم تهران که سال ۵۱ راه افتاد وقتی سینمای روشنفکری ایران هویت پیدا کرده بود بعد از «گاو» راه افتاد. در همین جشنواره هم بود که بیضایی برای «رگبار»، سهراب شهید ثالث برای «یک اتفاق ساده»، کیمیایی برای «مغولها»، فرمانآرا برای «شازده احتجاب» و آقای بهروز وثوقی برای «گوزنها» جایزه گرفتند. نکته اینجاست که وقتی وارد جشنواره پس از انقلاب هم شدیم، نمیدانم سال ۶۱ کجا بودید...
در تلویزیون بودم.
*جشنواره یک را رفتید؟
از اولین دوره جشنواره مشتری جشنواره بودهام.
*سه فیلم بسیار شاخص «خط قرمز»، «مرگ یزدگرد» و «حاجی واشنگتن» با دو فیلم دیگر در ایران. آن جشنواره قیامت بود. شبی که خط قرمز نمایش داده میشد، یعنی ۱۷ بهمن و ۲۱ بهمن مرگ یزدگرد نمایش داده میشد و ۱۴ بهمن حاجی واشنگتن، قیامت بود. یعنی اولین جشنوارهای که در ایران راه افتاد با سینمای روشنفکری راه افتاد. دو فیلم دیگر هم بود: «سفیر» و فیلم مرحوم رضا میرلوحی. از این سه فیلم بهشدت استقبال شد، درست است که به بخش حرفهای جایزه ندادند و نتوانستند جایزه بدهند... میخواهم بگویم شما چقدر از فشارهایی که وجود داشت مطلع بودید که از جشنواره اول نتوانستند جایزه بدهند. آن زمان ارتباط داشتید؟
ما به اعتبار حضورمان در گروه کودک ارتباطی با جشنواره داشتیم، یعنی اگر فیلم داشتیم...
ریشه جریان روشنفکری یا ریشه جریان سینمایی بعد از انقلاب در کارگردانانی بود که قبل از انقلاب هم در این جریان فیلمساز بودند
*دو فیلم «مرگ یزدگرد» و «حاجی واشنگتن» هم برای تلویزیون بود.
بله ولی برای گروه کودک نبود. که دلیلش این بود که در دورههای اول جشنواره فیلم فجر آدمهای شناختهشده کسانی بودند که به تعبیر شما کارنامه متفکر قبل از انقلاب داشتند. مرحوم حاتمی و بیضایی کارگردانان شناختهشدهای بودند یعنی پنج شش کارگردانی بودند که از قبل از انقلاب آمده بودند و بعد از انقلاب هم کار کرده بودند و برای جریان فکری علاقهمند به جشنواره شناختهشده بودند. به نظرم در این کانسپت هم قابل تحلیل است که به هر حال شاید ریشه جریان روشنفکری یا ریشه جریان سینمایی بعد از انقلاب در کارگردانانی بود که قبل از انقلاب هم در این جریان فیلمساز بودند. این انتقال هم میتواند در استقبال از فیلمها موثر باشد.
*در دهه ۶۰ با جشنواره ارتباط داشتید؟
از ۶۵ به بعد که چند فیلم داشتیم بیشتر ارتباط برقرار کردم.
*«کلید» مال شما بود؟
خیر متعلق به کانون است.
*در جشنواره پنجم که میگوییم مهمترین جشنواره ماست- به دلیل ترکیب فیلمسازان جدید، نسل جدید و فیلمسازان نسل قدیمیتر- مهرجویی «اجارهنشینها» را دارد، کیارستمی «خانه دوست کجاست» و رفیقمان آقای کیانوش عیاری «شبح کژدم» را دارد. آقای نجفی «گزارش یک قتل» را دارد. اولین جشنوارهای است که نسل جدید و نسل قدیمیتر را کنار هم میبینیم و با جشنوارهای تقریباً روشنفکر روبهرو هستیم. از همینجاست که میگویم مسیر جشنواره عوض میشود. در دهه ۶۰ چقدر با آقای بهشتی و آدمهای آنجا ارتباط داشتید؟
زیاد نه به اعتبار اینکه آقای بهشتی قبلاً در تلویزیون بودند، و آقای انوار همزمان مدتی در تلویزیون بودند، با هم ارتباط داشتیم. ولی در ساختار جشنواره نه. بعضی از جلسات را در ارشاد یا در فارابی اگر دعوت میشدیم یا در برخی از شوراها حضور داشتیم. ولی سازمانیافته خیر.
بیشترین ارتباط ساختاری من با جشنواره از دورهای گسترش پیدا کرد که سیمافیلم بودم
*یعنی اطلاع ندارید چرا در جشنواره چهارم به بازیگر زن جایزه ندادند؟
بیشترین ارتباط ساختاری من با جشنواره از دورهای گسترش پیدا کرد که سیمافیلم بودم. در سیمافیلم جریانی را آقای حیدریان راه انداختند با استفاده از وام تبصره ۳ که مدتی در ارشاد این وام داده میشد و آقای لاریجانی که به تلویزیون آمده بودند، منابعی را از تبصره ۳ برای تلویزیون جذب کرده بودند. در تلویزیون دورهای که آقای فریدزاده دبیر جشنواره بودند، فکر میکنم از ۴۰ تا فیلم شاید ۲۰ تا فیلمهایی بود که با کمک سیمافیلم ساخته شده بود.
*فریدزاده منظورتان ۷۳ است.
دقیقاً یادم نیست ولی حدود ۷۳- ۷۴ بود.
*۷۴ که آقای ضرغامی بود.
۷۳ و ۷۴ اوج فعالیت سینمایی سیمافیلم است. مثلاً «لیلی با من است» در این ساختار ساخته شد.
از سال ۷۳ و ۷۴ ارتباط سیمافیلم با جشنواره کمی ساختاری شد چون یا شریک بعضی از فیلمها بودیم یا مالک بعضی از آنها
*۷۴ است.
دو فیلم ملاقلیپور «نجاتیافتگان» و «سفر به چزابه» در این ساختار ساخته شد. یعنی استفاده از ظرفیتی که وام تبصره ۳ در سیمافیلم ایجاد کرده بود، و وامی که به فیلمسازان داده میشد و حقوق نمایش تلویزیونیاش در ازای آن وام در اختیار تلویزیون قرار میگرفت. «برج مینو» و «بوی پیراهن یوسف» در این ساختار بود. از آن زمان ارتباطمان کمی ساختاری شد چون یا شریک بعضی از فیلمها بودیم یا مالک بعضی از فیلمها بودیم و به عنوان نماینده سیمافیلم... مثلاً «تولد یک پروانه» در آن سالها متعلق به سیمافیلم بود. در آن سالها ارتباط من با جشنواره ساختاریتر شد.
*رضاداد از چه زمانی فرا خوانده شد که برای جشنواره مشورت بدهد نه اینکه دبیر بشود.
از زمانی که آقای حیدریان از تلویزیون برگشتند و معاون سینمایی شدند. فکر میکنم سال ۸۱ بود. دوره آقای عسگرپور که آقای حیدریان قبل از جشنواره معاون سینمایی شدند...
سال ۸۱ کمی بیشتر درگیر رویداد جشنواره شدم که بعد به فارابی رفتم و دبیر شدم
*آقای عسگرپور جشنواره ۸۰- ۸۱ بود.
سال ۸۱ کمی بیشتر درگیر رویداد جشنواره شدم که بعد به فارابی رفتم و دبیر شدم.
*تغییراتی که رخ داد، اگر بخواهیم در مقطع تاریخی تحلیل کنیم، رفتنی که آقای حیدریان آمد... [حاصل] فشارهای بیرونی بود یا خیر.
عمدهترین دلیلش کسالت آقای پزشک بود.
*و بعد آقای سیفالله داد.
بله ولی کسالتشان اجازه نداد که بتوانند ادامه دهند. آقای مسجدجامعی با آقای حیدریان صحبت کردند و آقای حیدریان که شبکه جهانی جامجم تلویزیون بود دوباره به معاونت سینمایی برگشت.
*میخواهم ببینم فشارهایی در سال ۷۸- ۷۹ نبود که تغییراتی ایجاد کند؟
تصور نمیکنم.
بخشی از فشارها همیشه روی فعالیتهای فرهنگی بوده و خیلی هم به دورههایش ربط ندارد
*چون آقای فرمانآرا بیشترین جوایز را در جشنواره ۷۸ گرفت.
ببینید، بخشی از فشارها همیشه روی فعالیتهای فرهنگی بوده و خیلی هم به دورههایش ربط ندارد. ولی در تغییر مدیریتها، تحلیل دقیقی برای تغییر مدیریتها به دلیل فشارها ندارم.
*آمدن شما به جشنواره مصادف شد با تصمیمی که آقای عسگرپور برای حذف یکسری جوایز گرفته بود و شما که برگشتید جوایز را برگرداندید. در واقع آنها جوایز را کم کرده بودند و شما جوایز صدا و فیلمبرداری را برگرداندید. علتش چه بود که برگرداندید.
من چون در تلویزیون در سالهای آخر مدیرکل تولید تلویزیون بودم تقریباً بخش زیادی از فعالان حوزه فنی هنری سینما هم قاطبهشان بچههای تلویزیون از فیلمبردار و صدابردار و اینطور مشاغل بودند. در تلویزیون احساس میکردم چقدر جشنواره فجر در رشد این بخش صنعتی سینما موثر است. و همان سال هم که جوایز حذف شد...
قاطبه دستاندرکاران اعتقاد داشتند که حذف جوایز به رشد سینمای ایران بهخصوص بخش صنعتیاش کمک نمیکند؛ لذا جوایز را برگرداندم
*فقط یک سال و فقط جشنواره ۲۱ حذف شد.
بله، همان سال هم که این اتفاق افتاد من در تلویزیون برای حذف این جوایز حسرت میخوردم. وقتی به فارابی آمدم و دوباره دبیر جشنواره شدم و مقدمات برگزاری جشنواره دوره بعد را فراهم میکردیم، یک پرسش اساسی این بود که آیا این حذف به نفع سینمای ایران است یا به ضررش. بخش صنعتی سینمای ایران که کسی انکار نمیکند بخش بسیار مهمی است. و اتفاقاً بعد از انقلاب این بخش صنعتی رشد کرد؛ یعنی نباید بگوییم رشد کرد باید بگوییم خیلی نسبت به بخش تالیفی رشد کرد. تحلیل من این بود که اگر این جوایز حذف شود این رشد متوقف میشود؛ چون بچهها در جشنواره فجر خودشان را میبینند، و در معرض نقد و ارزیابی قرار میگیرند، با جشن خانه سینما خیلی متفاوت است. آنجا جایزهای داده میشود که سالهای بعد هم این نظر را تایید کرد که چقدر جشن خانه سینما در دستاندازهای مختلف افتاد و به چالشهای مختلف. چند سال برگزار نشده تا الان. تصورم این بود و وقتی این تصور را با دستاندرکاران هم در میان گذاشتم متوجه شدم دورهای که تجربه شده، تجربه خیلی موثری نبوده. یعنی تقریباً قاطبه دستاندرکاران همهشان اعتقاد داشتند که این حذف به رشد سینمای ایران بهخصوص بخش صنعتیاش کمک نمیکند. لذا جوایز را برگرداندم.
جشنوارهها در دنیا جایزه فنی ندارند به این دلیل که جشنوارهها بینالمللی هستند و ملی نیستند/ اگر دنبال تقویت صنعت سینمای ایران بودیم باید به جوایز فنی هم اعتنا میکردیم
*جشنوارهها در تمام دنیا جایزه فنی ندارند.
بله، کم دارند. دلیلش هم این است که جشنوارهها بینالمللی هستند جشنوارهها ملی نیستند. بحث ما سینمای ملی و بحث سینما بود. ما هم در بخش بینالمللی جشنواره فجر یا بعد که جدا شد در بخش جشنواره جهانی، جایزه صدا و طراحی صحنه نمیدهیم. ما هم در بخش بینالملل از همان الگو تبعیت میکردیم اما اگر دنبال تقویت صنعت سینمای ایران بودیم، به نظرم باید به آن جوایز اعتنا میکردیم و فکر میکنم الان اگر تصور کنیم که ۲۰ سال از آن دوره گذشته و مثلاً آن جوایز دیگر تا امروز داده نشده، میتوانیم تصویری از وضعیت صنعت سینمایی ایران برای خودمان رقم بزنیم که به نظرم تصویر وضعیت مطلوب امروز نیست.
برای استانداردسازی جشنواره تلاش میکردم
*آقای رضاداد در جشنواره بیست و دوم تغییری که دادید، چه برنامهریزی جدیدی به جشنواره اضافه کردید. از آن تاریخ به بعد چه چیزی از شما به جشنواره میآید؟ چون جشنواره ۲۰ و ۲۱ آقای عسگرپور است، جشنواره ۱۶ تا ۱۹ آقای داد، ۱۴ و ۱۵ آقای ضرغامی، ۱۳ آقای فریدزاده و بقیهاش هم آقای بهشتی است.
به نظر من جشنواره ساختار و سازمان خودش را پیدا کرده بود فقط باید اشکالاتمان را برطرف میکردیم. چیزی که من برایش تلاش میکردم استانداردسازی بود. یعنی اگر در فارابی و جشنواره شعاری را برای خودم در نظر گرفته بودم و تکرار میکردم استانداردسازی بود. یعنی سعی کنیم خودمان را به جشنواره استاندارد نزدیک کنیم. مثلاً فرض کنید در تهیه بلیت در نمایشها، سال اول در دوره بیست و دوم اتفاقاً تا حدی شلختگی داشتیم، دورههای بعد سعی کردیم شلختگیها کاهش پیدا کند و استانداردها حفظ شود.
در تلویزیون تربیت شدیم که نگاهمان نگاه جناحی نباشد
*دوره بیست و دوم «مارمولک» را داشتیم که جنجالی است.
آنها که خوب بود جزو شلختگیها نیست.
*جنجال هم داشتید، به «گیلانه» و «مارمولک» جایزه دادید. تا جایی که یادم است برای بیضایی و مهرجویی بزرگداشت اجرا کردید که اتفاق غریبی در جشنواره ۲۲ است.
باید انجام میدادیم.
*۲۳ کمی تبحرتان بیشتر شده بود. در جشنواره ۲۳ دولت عوض شد یعنی سال ۸۴ عوض شد و قرار شد شما بمانید.
فکر میکنم ۲۴ عوض شد. ۲۳ آخرین سال دولت آقای مسجدجامعی بود.
*و دوره ۲۴- ۲۵ که دوره مدیریت آقای صفارهرندی بود، چطور شد که دبیر ماندید؟
دورههای قبل هم جناحی به سینما نرفته بودم. در تلویزیون شاید بتوانم بگویم تربیت شدیم که نگاهمان نگاه جناحی نباشد. در تلویزیون میگفتیم نگاهمان نگاه فرهنگی و سازمانمحور است. به همین دلیل هم در همه تنشهای سیاسی تلویزیون در دورههای مختلف سعی کردیم ماموریتهای خودمان را درست انجام دهیم.
اعتقاد ما این بود که حوزه فرهنگ اگر وارد مناقشات سیاسی شود سلامت و کارآمدیاش از بین میرود/ همانطور که در متن استعفایم هم هست، گفتم میروم تا سینما باقی بماند
هم دوره آقای هاشمی هم دوره آقای لاریجانی، با اینکه دو نگاه سیاسی متفاوت داشتند و بعضیهایشان هم در اول و آخر نگاهشان متقاعد بود و اعتقاد شخصیمان این بود که حوزه فرهنگ اگر وارد مناقشات سیاسی شود سلامت و کارآمدیاش از بین میرود. لذا من همچنان خودم را یک نیروی غیرجناحی یا آدم فراجناحی میدانم. هیچکس نیست که سلیقه یا برداشت سیاسی یا یک رأی سیاسی نداشته باشد منتها سیاسیکاری یا مشرب سیاسی داشتن، یعنی همه چیز را از آن کانال دیدن، فرق میکند. من در حوزه فرهنگ سعی کردم نگاهم فرهنگی باشد با همین رویکرد. چون دیدم آقای جلوه همین مشرب را دارند آن دو دوره خیلی خوب توانستیم با هم کار کنیم و وقتی از آقای جلوه انتظارات دیگری وجود داشت، همانطور که در متن استعفایم هم هست، گفتم میروم تا سینما باقی بماند. چون حس کردم مقاومتم برای ماندن بهرغم اظهار لطف آقای جلوه ممکن است به سینما و شاکله سینما لطمه وارد کند.
*آقای رضاداد، گروه ۷ بهعلاوه ۱، یعنی فیلمسازانی که در انتخابات ریاستجمهوری احمدینژاد و هاشمی فعالیت میکردند، گفته میشود که بعداً نامهای نوشتند و در آن نامه تقاضا کردند انتقال فرهنگ از دولت خاتمی به دولت احمدینژاد آرام صورت بگیرد. شما باید بگویید شاید آمدن جعفری جلوه و اربابی که آدمهای میانهرو و متعالی بودند در دولت آقای صفار هرندی، از این توصیهها و ارتباطات است. چقدر این خبر صحت دارد؟
ماشاءالله به حافظه شما، بزنیم به تخته. عرض کنم که آن نامه درست است. آن نامه اظهار نگرانی بود ولی چقدر آن نامه موثر در این امر بود واقعاً قرینهای ندارم. آقای جلوه سابقه همکاری با آقای صفار داشتند و سابقه دوستی و آشنایی و به نظرم انتخاب آقای جلوه، انتخاب آقای صفار بود. البته حسنش این بود، شاید هم درکی بود که آن زمان ایجاد شده بود که این انتقال به قول شما آرام باشد یا حوزه فرهنگ تا حدی آرامشاش را از دست ندهد.
یک نگرانی عمومی وجود داشت که آرامش یا ثبات حوزه فرهنگ به هم نخورد
*چون قبل از اینکه آقای جلوه برود شایعات زیادی بود که آقای فلان میآید و همه میگفتند اگر ایشان بیاید- نمیخواهم اسم ببرم- اتفاقات خاصی میافتد و همه میگفتند ارتباط برقرار میکنند که آن اتفاق نیفتد.
بله این بود، نسبت به حوزه فرهنگ یک نگرانی عمومی وجود داشت که این آرامش یا ثبات حوزه فرهنگ به هم نخورد. ولی اینکه آمدن آقای جلوه چقدر متکی به چنین تحلیلی باشد، دقیق نمیدانم.
مشرب آقای جلوه مشرب معتدلی بود
*چون بعداً دوستان جبهه پایداری که کتاب نوشتند بهشدت به آمدن آقای جعفری جلوه در رابطه با آمدن معاونت سینمایی معترض بودند و میگفتند هیچ فرقی با مدیریت قبلی که در جشنواره بوده نداشته.
در حالی که اینجور نبود ولی علائم این مطالب همان سالها هم بروز داشت. مشرب آقای جلوه همانطور که فرمودید مشرب معتدلی بود.
*ایشان میانهرو هستند.
بله در تلویزیون هم ایشان همین مشرب را داشت و این مشرب برای بعضیها خیلی خوشایند نبود. تا جایی که من حس کردم میشود سینما را از یکسری تنشها دور نگه داشت و به نفع سینماست که من باشم، ماندم و بعد از اینکه حس کردم ممکن است از این به بعد به ضرر سینما تمام شود گفتم من نباشم بهتر است چون سینما از بودن و نبودن ما مهمتر است.
ما در جشنواره یک قاعده داشتیم، میگفتیم فیلمی که پروانه ساخت دارد به این معنی است که با مجوز ساخته شده حالا هر مضمونی که دارد
*شما در جشنواره ۲۴ چند جایزه درخشان دادید. اصغر فرهادی اولین جایزهاش را زمان دبیری شما برای فیلم «چهارشنبهسوری» گرفته. هدیه تهرانی دومین جایزهاش را در دوره شما گرفته. و مهمترین قضیه فیلم «عصر جمعه» مونا زندی در دوره شما جایزه گرفته. برای این جایزهها تحت فشار قرار نگرفتید؟
فشار نه ولی همیشه تحت نقد و بررسی قرار میگیریم.
*نگفتند چرا این جایزه را دادید؟ یعنی آقای صفار شما را بازخواست نکرد که چرا جایزه میدهید؟
خیر، ولی در نقد و بررسیهایی که از جشنواره میشد همه این وجوه مختلف مثبت و منفی جشنواره یا فیلمهایی که انتخاب شده بود... چون ما در جشنواره یک قاعده داشتیم، میگفتیم فیلمی که پروانه ساخت دارد به این معنی است که با مجوز ساخته شده حالا هر مضمونی که دارد. فیلمی هم که پروانه نمایش دارد چه خوشمان بیاید چه نیاید، معنیاش این است که اجازه نمایش دارد. پس این دو قاعده را رعایت میکردیم. فیلم پروانهی ساخت ندار، به عنوان فیلمی که هیات انتخاب ببیند، نداشتیم فیلم بدون پروانه نمایش هم برای جشنواره نمایش نمیدادیم. میگفتیم اگر اعتماد و اتکایمان به قانون باشد... این یکی از اصول محوری من همیشه در همه دورههای فعالیتم بوده که میگفتم ما قانونمحور باشیم. ولو اینکه نسبت به قانون نقد داشته باشیم. ولی من مبنای تصمیمگیریها را مبنای قانونی گذاشته بودم و همیشه فکر میکردم با این شاخص است که خوب است ما را ارزیابی کنند و با همین شاخص هم باید کار کنیم. ما مامور به اجرای قانون هستیم. بعضی از فیلمها ممکن بود با سلیقه شخصی من جور درنمیآمد اما میگفتم آنچه قانونی ساخته شده میتواند نمایش داده شود.
ممکن است مردم کمتر اطلاع داشته باشند که وقتی فیلمی قرار است فیلم برتر شود یا سیمرغی قرار است به فیلمی داده شود چقدر جنجال در هیات داوران است
*آقای رضاداد، چقدر بودن آقای مجیدی در هیات داوران ۸۴ در دادن این جایزهها موثر بود؟ یعنی پای این جایزهها ایستادند.
دوره ۸۴ به نظرم ترکیب خیلی خوبی داشتیم و آغاز یک تحول در جوایز است و در بخش نقدینگی جوایز هم بود.
*چه جالب.
اتفاقاً آن دوره آقای نبوی، مجیدی و دوستان دیگر وقتی متوجه شدند بخش اقتصادی جشنواره چقدر کم است خودشان بانی شدند و آن قصه سمند و پراید از آن دوره شروع شد. با وزیر صنایع ملاقاتی داشتند و مجوز گرفتند و به عنوان یک عادت ماند. چون بخش نقدی جشنواره خیلی بخش ضعیف و کمی بود و این یک مشوق بود. اینطور بگویم به هر حال باید اعتماد و اتکا کنیم به نظر داوران فارغ از سلایق شخصیمان و حتماً هم در هیات داوران بحثهای کافی از همه وجوه شده. همیشه هم اینطور است. ممکن است مردم کمتر اطلاع داشته باشند، وقتی فیلمی قرار است فیلم برتر شود یا سیمرغی قرار است به فیلمی داده شود، چقدر جنجال در هیات داوران است [با لبخند] و چقدر بحث و بررسی میشود، سه چهاربار عوض میشود دوباره گزینههای متعدد بیرون میآید. من همیشه فکر میکردم اگر حریم خصوصی اجازه میداد همه جلسات هیات داوران را میتوانستیم ضبط کنیم و نمایش بدهیم و اگر ورود به حریم خصوصی داوران نبود یا باعث نمیشد داوران خودشان را سانسور کنند یا محذوراتی پیدا کنند همه متوجه میشدند که برای یک جایزه دادن و ندادن چقدر کار انجام میشود تا اتفاق بیفتد. عین همین را در هیات انتخاب هم داریم ولی هیات انتخاب کار سادهتری است یعنی بالاخره میگویند ۲۲ فیلم انتخاب کردیم بیست و سومی یا میشود یا نمیشود. که بعضی از دورهها واقعاً در هیات انتخابات هم همین چالش را داشتهایم.
*آقای مجیدی را به این دلیل از شما پرسیدم که جزو کارگردانان ۷ بهعلاوه ۱ بود که از آقای هاشمی دفاع کردند. آیا بودن ایشان و همکاری با جشنواره ۸۴ موثر نبود که اعتراضاتی نشود؟
نمیدانم باید از اعتراضکنندگان بپرسید. ولی فکر میکنم اعتماد و اطمینانی که به آقای مجیدی وجود دارد- که ایشان جزو فیلمسازان متعهد کشورمان هستند- ممکن است موثر باشد اما همه سالها، جوایز ما در بوته نقد و بررسی گروههای مختلف فکری و سیاسی قرار میگرفت.
*در جشنواره بعدی، ۲۵، هم دبیر بودید و جنجالیترین فیلمی که در آن جشنواره دارید «سنتوری» است. فیلمی که خیلی دوستش داشتیم.
دو فیلم بود «اخراجیها» و «سنتوری».
«اخراجیها» هم هندوانه دربسته بود که یکباره آمد و فضای پرمخاطبی ایجاد کرد
*«اخراجیها» که میتوانست به دلیل ارتباطات مجوز بگیرد.
هر دو فیلمهای جنجالی بودند. چون «اخراجیها» هم هندوانه دربسته بود که یکباره آمد و فضای پرمخاطبی ایجاد کرد.
*«سنتوری» را به دلیل اینکه کمدی اجتماعی بود و ملودرام اجتماعی تلخی بود چگونه گذاشتید؟
چرا نگذاریم؟
*شورا فیلم را دید؟
بله. «سنتوری» از پنج شش ماه قبل آماده شده بود. شورای پروانه نمایش هم دیده بود که اشکالاتی داشت.
*اشکالات عمده بود؟
اولی بله. مرحوم مهرجویی و مرحوم فرازمند مسائلی با جمعبندیهای شورا داشتند که دو سه بار رفت و آمد تا اینکه با هماهنگی آقای جلوه قرار شد من پادرمیانی کنم یا گفتوگویی با آقای مهرجویی انجام دهم و مجموعه اشکالات را به تعادلی برسانم و همینطور هم شد. من فیلم را دیدم با آقای مهرجویی صحبت کردم، دیدگاههای ایشان را گرفتم با آقای اربابی هم صحبت کردم و دیدگاههایشان را گرفتم و این دو دیدگاه خیلی به هم نزدیک شد. و نسخهای که در جشنواره نمایش داده شد، نسخهای بود که اشکالاتش..
*یعنی شما فیلم را اصلاح کردید؟ یعنی شما به آقای مهرجویی گفتید که اصلاح کند؟
بخشی از اشکالاتی که شورا گرفته بود... آقای اربابی تعدیل کردند و با آن بخش دیگر آقای مهرجویی موافقت کردند.
*یعنی آقای اربابی ایرادات را تعدیل کرد و ایرادات تعدیلشده را آقای مهرجویی انجام داد؟
چون یک بخش ناشی از سوءتفاهم بود. بالاخره یکباره تفسیری میآید درباره نشانهای در فیلم که همه فیلم را تحت تاثیر قرار میدهد. به هر حال آن اتفاق افتاد و فیلم به جشنواره آمد.
*خاطرتان هست شورا چه اصلاحاتی داد؟
من سعی کردم دیدگاه شورا از طریق آقای اربابی نسبت به فیلم کمی متعادل شود. البته الان جزئیات خاطرم نیست. ولی آن تفسیر غیرمتداول...
*از همان زمان در فیلم تفسیر غیرمتعادل شده بود؟
یا در شورا یا بیرون از فیلم تفسیر غیرمتداول شده بود.
یک فیلمی هنوز به شورا نرفته یک عده فیلم را میبینند یا از جایی پیدا میکنند و تفسیری میشنوند و نسبت به آن حساس میشوند؛ از اینجور تفسیرها نسبت به «سنتوری» شده بود
*منظورتان از بیرون، آدمهای بیرون است؟
بله.
*مگر بیرون فیلم را دیده بودند؟
در مورد فیلم همه به خودشان اجازه میدهند که اظهارنظر کنند. همین الان هم هست؛ مثلاً یک فیلمی هنوز به شورا نرفته یک عده فیلم را میبینند یا از جایی پیدا میکنند و تفسیری میشنوند و نسبت به آن حساس میشوند. از اینجور تفسیرها نسبت به «سنتوری» شده بود.
*منظورتان از بیرون وزیر نیست؟
نه لزوماً. فعالان فرهنگی...
یکی از کانالهای خروجی فیلمها ساختار خود ارشاد بود؛ حالا گاهی مشفقانه و گاهی هم غیرمشفقانه
*مگر شورا فیلم را به فعالان فرهنگی نشان داده بود؟
نه لزوماً شورا. آقای ساداتیان فیلمی ساخته بود که بعداً هم انتقاد کردند...
*«متری شیش و نیم».
یا متری شیش و نیم یا یک فیلم دیگری بود که میگفت به منزل فلانی رفتم و فلا نی گفته من فیلم تو را دیدهام.
*آقای رضاداد، موضوع این است که بعداً هم کندوکاو کردیم یکسری فیلمها از طریق ارشاد به آدمهایی داده میشد که بعد عدهای گفتند X و Y در سالهای اخیر فیلمها را بیرون میدهد.
یکی از کانالهای خروجی فیلمها، اتفاقاً ساختار خود ارشاد بود. حالا گاهی مشفقانه و گاهی هم غیرمشفقانه. این هم بود. ولی میخواهم بگویم در مورد هر فیلم خاصی نمیتوان هر شخص خاصی را مسئول کرد.
مساله «سنتوری» نقطه عزیمت فیلمنامهاش بود که مثلاً تعریضی به جریان مذهب یا خانوادههای مذهبی دارد
*من میخواهم تاریخ مطرح شود. آن فیلم که بیرون رفته بود...
نمیدانم بیرون رفته بود یا نه. راجع به فیلمنامه «سنتوری» هم که باز یک عدهای در شورا و بیرون خوانده بودند همین مناقشه بود. چون از فیلمنامهاش هم فارابی حمایت کرده بود. یکی از انتقادهایی که به فارابی شده بود این بود که چرا حمایت حداقلی از فیلم کردهاید. که من گفتم این حمایتی است که همه میتوانند انجام دهند.
*فارابی دوره شما؟
بله. منتها سال اولی که من آمدم یا قبل از اینکه من بیایم، فیلمنامهاش مطرح بود ولی حمایت در حد تجهیزات حمایت عجیب و غریبی نبود و برای همه فیلمها اتفاق میافتاد.
*ولی اعتراض کردند که چرا فارابی حمایت کرده.
میخواهم بگویم مساله «سنتوری» نقطه عزیمتش فیلمنامهاش بود که مثلاً تعریضی به جریان مذهب یا خانوادههای مذهبی دارد، بعداً شنیدیم که چنین برداشتی از فیلمنامهاش شده است.
رأی مردمی همیشه در خانه سینما چالش ایجاد میکرد
*چند بار فیلم را در جشنواره نمایش دادید. فکر میکنم تعداد نمایشهایتان هم زیاد بود.
تعداد نمایشها نسبت به فیلمهای دیگر کمتر بود ولی زیاد بود چون اگر خاطرتان باشد آن سال جشنواره، فردا یا پسفردای عاشورا شروع میشد و این فیلم چون کمی طنز هم بود، با دو سه روز تاخیر در جشنواره به نمایش درآمد و هنوز هم نسخه نهایی به دستمان نرسیده بود لذا در جدول جشنواره اگر دقت کنید، برای فیلم جای خالی گذاشته بودیم ولی اسم «سنتوری» را چون هنوز نسخه نهایی دستمان نرسیده بود ننوشته بودیم. یکی از مسائل جشنواره که بعداً به خصوص در دوره آقای انتظامی خیلی ایشان در موردش پافشاری میکرد که این انضباطتان را رعایت کنید این بود که بعضی از فیلمها روز چهارم میآمد و بعضی از فیلمها روز اول میآمد. بین خود فیلمسازان هم مناقشه بود که چرا ما باید از روز اول شروع کنیم ولی یک فیلم روز چهارم با یک فضایی میآید. و چنین حرفهایی هم بود. فکر میکنم «سنتوری» با سه چهار روز تاخیر وارد جشنواره شد ولی آنقدر نمایشهایش با استقبال روبهرو شد...
*نمایش اولش را دیدم که قیامت بود.
با فیلم «اخراجیها» در رأیگیری مردمی با یکصدم درصد تفاوت شد. که آن دوره هم از آقای دادپور خواهش کرده بودیم که دبیر برگزاری رأی مردمی شود، چون آن دوره یک مناقشه هم با خانه سینما داشتیم، هیات مدیره خانه سینما عوض شده بود. رأی مردمی همیشه در خانه سینما چالش ایجاد میکرد. آن دوره آقای میرکریمی مدیرعامل خانه سینما بودند، خدا رحمت کند مرحوم علی معلم را، ایشان هم در هیات مدیره بودند و این ترکیب تصمیم گرفتند گفتند ما رأی مردمی را برگزار نمیکنیم. گفتیم رأی مردمی مسالهای خیلی جدی است و اینکه اصرار داریم خانه سینما برگزار کند به خاطر این است که اتفاقاً سازمان جشنواره از این دعوا محفوظ بماند و خدای نکرده سوءتفاهم نشود که سازمان جشنواره به یک فیلم علاقهمندتر است. ولی با آقای میرکریمی به تفاهم نرسیدیم.
من فکر کردم چه کسی در سینما میتواند مورد وثوق همه جامعه سینمایی باشد. دیدم آقای دادپور بهترین فرد برای این امانتداری هستند چون واقعاً رأی مردمی بهنوعی امانت دست برگزارکنندگان است. از ایشان خواهش کردم. ایشان هم در مسائل ریاضی و آماری خیلی دقیق هستند روز آخر گفتند فاصله این دو فیلم یکصدم درصد است و از نظر آماری با متخصصان آمار که بررسی میکنیم، همه متخصصان آمار میگویند این فاصله واقعاً گویا و معنیدار نیست. شاید برای اولین بار بود که دو فیلم مشترکاً برگزیده رأی مردمی میشدند که «اخراجیها» و «سنتوری» بود.
گفته بودیم هر جایزه به یک فیلم بیشتر تعلق نمیگیرد، ولی باز هم هیات داوران نتوانستند به جمعبندی برسند
*یادم است که با هم بالا آمده بودند اما یادم نبود مشترک بودند.
چندتا جایزه دوتایی داریم که هر سال هم از این بابت مورد انتقاد واقع شدیم. یک جایزه برای دو فیلمنامه داشتیم، فکر میکنم در دورههای بعد بود؛ برای فیلم آقای افخمی و فیلم «رستاخیز».
*جشنواره ۳۲ است.
گفته بودیم هر جایزه به یک فیلم بیشتر تعلق نمیگیرد. ولی باز هم هیات داوران نتوانستند به جمعبندی برسند و ما اینجا از اختیار خودمان استفاده کردیم و گفتیم دو فیلم مثلاً...
*بعد از نمایش فیلم «سنتوری» در جشنواره از جایی تلفنی به شما زده نشد؟
آن سال کلاً بعد از جشنواره اعتراض زیاد داشتیم. نه فقط به فیلم «سنتوری». یک وجهی از اعتراضها نسبت به بیمهری به فیلم «اخراجیها» بود. بیش از آنچه آن سال اعتراض داشتیم نسبت به نمایش «سنتوری»، اعتراض داشتیم بابت اینکه هیات داوران نسبت به «اخراجیها» بیمهری کردهاند.
*داوران آن دوره چه کسانی بودند؟ خاطرم است آقای نصیریان بودند.
بله. آقای نصیریان، محمدرضا هنرمند بود. فکر میکنم آن دوره بهترین فیلممان «روز سوم» شد.
*جایزه فیلمنامه را به «خونبازی» دادید، جایزه کارگردان به آقای لطیفی...
شما دقیقتر یادتان است. بهترین فیلم را به چه کسی دادیم؟
*به «روز سوم» داده شد.
پس کارگردانی و بهترین فیلم «روز سوم» شد.
سالهایی که فیلمهای متنوع و قابل بحث در جشنواره زیاد است خود به خود سال پرچالشی میشود؛ سال ۹۲ هم اینطور بود
*فیلمنامه را به «خونبازی» رخشان بنیاعتماد دادید که خیلی فیلم خوبی است.
بله آن دوره یک مناقشه دیگر هم داشتیم. قاعده جشنواره فجر این بود که نمایش اول باشد. فیلم «خونبازی» قبل از آن به جشنواره فیلم شهر رفته بود و آنها بیتوجه به قاعده جشنواره رفته بودند. ولی یکی دو نمایش محدود بیشتر نداشت. یادم هست جمعبندی به این صورت شد که خانم بنیاعتماد گفتند شما فیلم را نمایش بدهید ولی ما از حقوق تهیهکننده و کارگردان میگذریم و انصراف نوشتند که در این دو بخش ما را رقابت ندهید. فیلم ارزشمندی هم بود و حیف بود که در جشنواره به نمایش درنیاید. با چنین انصرافی «خونبازی» آمد.
*باران کوثری هم جایزه بهترین بازیگر را گرفت.
جشنواره فیلم شهر جایزه بهترین بازیگر نمیداد، چون بهترین فیلم و کارگردانی را میداد آنها گفتند ما از این بخش انصراف میدهیم ولی فیلم در جشنواره نمایش داده شود.
*در کل سال خیلی پرچالشی بود. سالهایی که شما آمدید پرچالش بود.
سالهایی که فیلمهای متنوع و قابل بحث در جشنواره زیاد است خود به خود سال پرچالشی میشود. سال ۹۲ هم اینطور بود.
*جایزه «روز سوم» رأی داوران بود یا فشار از بالا بود؟
خیر، رأی داوران بود.
*چون متفاوت بود و خونبازی را هم به عنوان کارگردان داریم. «سنتوری» هم داشتیم. البته من با نصیریان که صحبت کردم خیلی خوشش نیامده بود و به بازیگر آقای رادان جایزه داده شد.
بله، جایزه بهترین بازیگر را آقای رادان گرفتند. آن سال بیشترین اعتراض را بعد از جشنواره نسبت به بیمهری به فیلم «اخراجیها» داشتیم.
*چرا فکر میکردند «اخراجیها» باید جایزه بگیرد؟
چون فیلم اول آقای دهنمکی بود و خیلی مورد استقبال واقع شده بود.
داوران ما همه این سالها که فیلمهای پرمخاطب داشتیم، گاهی رأیشان با رأی مردم یکی میشده و گاهی هم یکی نمیشده
*بله، فروشاش خیلی زیاد بود.
سانسهای متعددی پخش شد. «سنتوری» و «اخراجیها» پابهپای همدیگر سانس فوقالعاده میخوردند. سالی هم که «مارمولک» بود همین فضا ایجاد شده بود.
*دو فیلم کاملاً متفاوت هستند.
افکار عمومی وقتی میبیند فیلم اینقدر پرمخاطب و جذاب است و مورد استقبال قرار میگیرد...
*ولی جشنواره که هیچ وقت دنبال مخاطب نیست.
خب انتظار بیرونی این است که داورها به این فیلم توجه کنند. استدلال داورها برای اینکه یک رأی مستقل داریم، خیلی مورد توجه قرار نمیگیرد. در حالی که واقعاً هم داوران ما همه این سالها که فیلمهای پرمخاطب داشتیم، گاهی رأیشان با رأی مردم یکی میشده و گاهی هم یکی نمیشده. سر «رخ دیوانه» رأی داوران و مردم یکی بود. جایزه بهترین فیلم را گرفت.
*فیلمهایی که انتخاب مردمی هستند.
بله. ولی گاهی فاصله دارد. در مورد مارمولک، اخراجیها و سنتوری این فاصله بود. آرای داوران لزوماً همیشه منطبق با بهترین انتخاب مردمی نیست. گاهی هست و گاهی نیست. این هم جزو شگفتانگیزیهای جشنواره است.
*شما بعد از جشنواره ۲۵ استعفا دادید و دیگر دبیر نبودید. ۲۶ آقای مجید شاهحسینی بود و ۲۷ هم آقای مجیدی. علت خاصی داشت؟
چون دیگر فارابی نبودم. قاعده این بود که مدیرعامل فارابی دبیر جشنواره فجر باشد.
*چرا از فارابی رفتید؟
من مرداد سال بعد- سال ۸۰- استعفا کردم.
یکی از عوامل استعفایم همان اتفاقی بود که برای نمایش «سنتوری» افتاد، ولی حس کردم که دیگر جای من در مدیریت سینما نیست
*چرا استعفا کردید؟ به خاطر عدم نمایش سنتوری؟
خیر. جشنواره کودک را هم برگزار کردیم. یکی از عواملش همان اتفاقی بود که برای نمایش «سنتوری» افتاد ولی من حس کردم که دیگر جای من در مدیریت سینما نیست. عرض کردم آنقدر به آقای جلوه فشار میآمد هم از ناحیه من و هم از ناحیه آقای اربابی، که فکر کردم ما اگر کنارهگیری کنیم در سینما این تلاطم و آرامش کمی کاهش پیدا میکند و مدیریت آقای جلوه میتواند همچنان ادامه پیدا کند و فشارهای روی او کمتر شود.
*«سنتوری» را شما در جشنواره نمایش دادید. رسم بر این بود که هر فیلمی در جشنواره نمایش داده میشود در اکران هم نمایش داده شود ولی «سنتوری» اکران نشد یعنی جلوی اکرانش را گرفتند. چرا؟
بله، جلوی اکرانش را گرفتند و بیلبورد خورد. همان مناقشاتی که نسبت به «سنتوری» از قبل بود...
*همانها قدرت گرفت. تنها فیلمی است که وزیر- آقای صفار هرندی- اعلام کرد که ما فیلم را توقیف کردهایم.
البته در مورد «رستاخیز» هم این اتفاق افتاد. «رستاخیز» هم روز اکران جلوی نمایشاش گرفته شد. میخواهم بگویم چند نمونه دیگر هم داریم.
فضا تنگ شد یعنی احساس کردم با اعتمادی که آقای مهرجویی به من کرد و مناقشه جدید، ماندن قدری سخت است
*یکی از دلایل استعفای شما این بود که «سنتوری»...
فضا تنگ شد یعنی احساس کردم با اعتمادی که آقای مهرجویی به من کرد و مناقشه جدید، ماندن قدری سخت است و اینکه آدم بتواند کمکی که میتواند به سینما بکند را بکند. ضمن اینکه فشارهای روی آقای جلوه انصافاً زیاد بود، اگر به صحبت آقای جلوه در مراسم تودیع من دقت کنید همانجا هم بروز میدهند که شرایط به گونهای شد که ما باید از توانمندی آقای رضاداد- البته لطف کردند- جای دیگری استفاده کنیم. یعنی ایشان هم به رغم میلشان آماده این تغییر شدند ولی من بیشتر از همه آماده تغییر بودم. من همیشه فکر میکنم جایی که انسان نمیتواند کار کند، رها کند که دیگران بتوانند کارشان را بکنند. چون اگر مقاومت کنید به مجموعه فشار میآید نه به فرد.
*کاملاً درست است.
فرض کنید همین الان شما در این موسسه زحمت میکشید، اگر قدری اینجا با چالش روبهرو شوید، کل موسسه دچار چالش میشود.
من بعد از فیلم حضرت محمد(ص) که مجری طرح بودم، زندگی دیگری را برای خودم رقم میزدم
*بله کاملاً درست است. آقای رضاداد، در زمان انتقال دولت آقای احمدینژاد به دولت آقای روحانی، شما دبیر جشنواره میشوید. جشنواره ۳۲ که جنجالیترین جشنواره ممکن بود. [با خنده]
جنجالیترین که نه. من بعد از فیلم حضرت محمد(ص) که مجری طرح بودم، زندگی دیگری را برای خودم رقم میزدم که دولت دوباره تغییر کرد و آقای ایوبی رئیس سازمان سینمایی شدند. تشکیلات هم تا حدی تغییر کرده بود. ایشان اولین روزی که مسئولیت پیدا کرد و در اتاق ریاست سازمان سینمایی آمد با من تلفنی صحبت کرد و گفت این اولین تلفنی است که من میزنم. قرار گذاشتیم که با هم صحبت کنیم. گفتند شما بیایید کمک کنید. گفتم چرخه زندگی من تغییر کرده. گفتند نه من به کمک احتیاج دارم و فکر میکنم شما خیلی میتوانید کمک کنید. خب ما ارتباطمان با جامعه سینمایی خیلی گسترده بود. از ناحیه فعالان سینمایی خیلی به من توصیه شد که تو این همکاری را با آقای ایوبی انجام بده. چون چالشهای سینما خیلی زیاد شده بود یک واگرایی خیلی جدی به خانه سینما بود.
معتقد هستم کسانی که از جایی میروند باید مسئولیت را ببوسند و کنار بگذارند و برگشتن آنها به لحاظ مدیریتی شاید نه صحیح باشد و نه به مصلحت
*خانه سینما تعطیل شده و بین فعالان سینما اختلاف افتاده بود. اصلاً ۸۸ بحران انسجام و اتحاد بود، همه از هم جدا شدند.
و اینها تا انتخابات کشیده شده بود و تا تغییر و تحولات دولت.
*دولت که عوض شد امیدی دوباره زاییده شد که حالا چه میخواهند بکنند.
من هم در حقیقت حرف گوش کردم. چون خیلی برایم این فضای عاطفی مهم بود. اجابت کردم آمدم، منتها ایشان پیشنهاد کرد که من جایی مسئولیت قبول کنم، گفتم اجازه دهید من بتوانم به شما به عنوان مشاور کمک کنم. حسم این بود که در این دوره جدید با توجه به سوابقم در فارابی و اینکه یک دور در همه بخشهای سازمان سینمایی چرخ زده بودم شاید اینجا جای موثرتری باشد. ایشان هم اظهار لطف کردند و من به عنوان مشاور آمدم. چون شهریور هم بود، چند نفر را هم به عنوان دبیر جشنواره فجر در دوره جدید پیشنهاد کردم. چون واقعاً معتقد هستم کسانی که از جایی میروند باید ببوسند و کنار بگذارند و برگشتنشان به لحاظ نظام مدیریتی شاید نه صحیح باشد و نه به مصلحت. به همین خاطر هم چند نفر را پیشنهاد کردم و ایشان هم با هر کدام جلسه میگذاشتند. فکر میکنم مهر و آبان بود که ایشان گفتند این دوره دست خودت را میبوسد.
*جالب است.
گفتند جمعبندی من این است که شما لااقل در این دوره بمانید. در همان دو سه ماهه متوجه شده بودم جشنواره فجر همانقدر که میتوانست نقطه واگرایی جامعه سینمایی باشد میتواند نقطه همگرایی جامعه سینمایی باشد.
*کاملاً درست است. این واگرایی و همگرایی خیلی درست است.
احساس کردم میتوانم این همگرایی را در جشنواره فجر به نمایش بگذارم.
*اصلاً دولتی آمده بود که این همگرایی را به نمایش بگذارد.
زمینههایش فراهم شده بود ولی جشنواره فجر میتوانست دوباره این زمینهها را متلاطم کند. نقاری بین تعدادی از فیلمها و مدیریت قبلی ایجاد شده بود. بعضی از فیلمها پشت در پروانه نمایش مانده بودند. بعضی فیلمها بلاتکلیف مانده بودند. بعضی فیلمها را سازندگانشان احساس اعتماد نمیکردند که رونمایی کنند.
*«قصهها» یکی از این فیلمها بود.
«قصهها»، خانه پدری، رستاخیز آقای درویش.
*و «عصبانی نیستم».
«عصبانی نیستم» جزو تولیدات جدید بود ولی مثلاً «رستاخیز» دوره قبل آماده بود.
*به جشنواره ۳۱ نداده بودند.
آقای درویش جمعبندیشان این نبود که در آن جشنواره ارائه شود.
*قصهها، رستاخیز و خانه پدری.
پنج ششتا فیلم بود. اینها شاید شناختهترینشان بود. فکر کردم شاید این تحلیل آقای ایوبی بلاوجه نیست و فرصت هم کم است. سال دولت سالی است که فرصت کم است چون شهریور دولت عوض میشود، تا مهر مدیران مستقر شوند و آبان... سه ماه دیگر جشنواره فجر است. در حالی که یک جشنواره فجر درست قاعدتاً باید از مرداد و شهریور فراخوانش داده شده باشد. لذا این محدودیت زمان هم موثر بود در اینکه شاید تجربه چهار دوره قبلی من بتواند کمک کند. به هر حال درگیر جشنواره شدیم و اتفاقاً بعد از جشنواره هم خودم تحلیلم این است که خیلی خوب شد که پذیرفتم، چون تلاطمهایی که جشنواره ۳۲ در معرضش قرار گرفت، خیلی جدی بود و میتوانست دوباره به یک واگرایی بین جامعه سینمایی... من اصلاً منظورم واگرایی دولت و ملت نیست، خود بچههای سینما با هم، میتوانست نقاری در بچههای سینما ایجاد کند. چنانکه قبل از آن هم این نقار- واقعاً درست است- بهانهاش خانه سینما بود ولی دودستگی در بچههای سینما ایجاد شده بود. مثلاً جامعه تهیهکنندهها از هم پکیده بودند و آن دعواها آن سالها خیلی تشدید شده بود.
*جشنواره ۳۲ یعنی ۹۲ [با سر کار آمدن] دولت میانهرو و شما که آمدید قرار بود اتفاقاتی بیفتد و دوباره امید به جامعه برگردد. یعنی جامعه با امید مجدد به آینده بخواهد شرکت کند و این جشنواره خیلی مهم بود چون یادم است طبقه متوسط در انتخابات بسیار فعال شرکت کرد که اتفاق بیفتد.
و جشنواره پرفیلمی هم بود به گونهای که مثلاً یکی از فیلمهای ما «شیار ۱۴۳» بود.
*بله، خیلی مهم است.
این فیلم در انتخاب جشنواره شده بود بیست و سوم یا بیست و چهارم و یک تعداد فیلم دیگر. حالا مثلاً «شیار ۱۴۳» بیرون جو درست کرد که هیات انتخاب این را انتخاب نکرده است.
آقای داروغهزاده گفتند سروصدای «عصبانی نیستم» زیاد است و من نگران هستم
*از آقای حاتمیکیا شروع شد.
آقای حاتمیکیا بعداً به انتخاب نشدن فیلم اعتراض کرد. ولی آن دوره هیات انتخاب آقای مرحوم معلم، داریوش فرهنگ، مازیار میری و دکتر داروغهزاده بودند. یعنی ترکیب هیات انتخاب به اندازه یک هیات داوری همهشان اهل نظر و چالش با همدیگر هستند. آن سال از آن سالهایی است که با اینکه خودم معتقد هستم فیلمهای جشنواره از ۲۲ بیشتر نشود ولی گفتم ۳۳ فیلم انتخاب شود. یعنی دایره انتخاب را باز کردیم که همه فیلمهایی که بیرون مانده، بیایند و واقعاً فیلم قابل توجهی نباشد که در جشنواره دیده نشود. که البته سال بعدش دوباره روی اصل ۲۲تای خودمان باقی ماندیم.
*ولی جشنواره ۳۲ خیلی پرسروصدا شد به دلیل «عصبانی نیستم» و تعویض جایزه «عصبانی نیستم». داستانش چه بود؟
ببینید، از انتخاب «عصبانی نیستم» نگرانیهایی نسبت به این فیلم و فیلمنامهاش- مثل همان «سنتوری» که میگویم از فیلمنامه شروع شد- ایجاد شد ولی بچههای هیات انتخاب فیلم را دیدند و به لحاظ وجوه هنری و سطح فیلم انتخاب شد. شورای پروانه نمایش هم فیلم را دید و فیلم مشکلی نداشت؛ فیلم قدری اجتماعی-انتقادی بود ولی فیلمی نبود که شورای پروانه نمایش که تغییر هم کرده بود، پروانه ندهد. من هم که عرض کردم قاعدهام قانون است یعنی وقتی دیدم این فیلم پروانه نمایش دارد، هیات انتخاب، انتخاب کرده [پس] در جشنواره هم باید میگذاشتیم و گذاشتیم. از اولین نمایشها مقداری فیلم دوباره در معرض سوءتفاهمهای متفاوت و انتقاد قرار گرفت. و این انتقادها گسترده شد تا جایی که آقای داروغهزاده آن سال جانشین من و مدیر کاخ جشنواره بودند- که آقای وزیر گفته بودند نگویید کاخ، خانه جشنواره است- مدیر خانه جشنواره در برج میلاد بودند. روز نمایش «عصبانی نیستم» همزمان بود با نمایش فیلم «طبقه حساس» کمال تبریزی. آن فیلم هم بیرون حاشیه داشت، رضا عطاران داشت. آقای داروغهزاده گفتند در مدتی که این چند روز اینجا هستم سروصدای «عصبانی نیستم» زیاد است و من نگران هستم و پالسهایی حس میکنم که ممکن است موقع نمایش فیلم اتفاقی بیفتد و مشورت کردند که ما سانس این را با یک فیلم پرمخاطب دیگر جابهجا کنیم. من هم گفتم هرچه خودتان صلاح میدانید انجام بدهید من جو جامعه منتقدان و افکار عمومی رسانه دستم نیست؛ و توجهم به بقیه مسائل جشنواره بود و ایشان آنجا عهدهدار بودند. ایشان هم نمایش را با یک سانس «طبقه حساس» جابهجا کرد که آن هم خیلی پرمخاطب بود و زمان نمایش «طبقه حساس» که خیلی شلوغ بود، فیلم «عصبانی نیستم» را گذاشتند. بعد از نمایش «عصبانی نیستم» به این حس بیشتر دامن زده شد تا زمانی که باز نام کاندیداها بیرون آمد. «عصبانی نیستم» در دو سه رشته نامزد بود.
از مجلس تماس گرفتند و گفتند اگر «عصبانی نیستم» جایزه بگیرد ما وزیر را استیضاح میکنیم
*یکی نوید محمدزاده به عنوان بهترین بازیگر بود. و تدوین خانم هایده صفییاری.
بله. تدوین، نوید و صدا هم بود. شاید باران کوثری هم بود. دقیق یادم نیست ولی در سه چهار رشته کاندیدا بود. کاندیداها که درآمد از اینجا به بعد پالسش از وزارتخانه خودمان است که از مجلس تماس گرفتهاند و گفتهاند اگر «عصبانی نیستم» جایزه بگیرد ما وزیر را استیضاح میکنیم.
*وزیر آقای جنتی بود.
بله. اصلاً جایزه گرفتن یک فیلم چه ربطی به استیضاح دارد،
*قصهها هم کاندیدا شد؟
فکر میکنم.
*چون آن هم فیلم جنجالی بود.
بعد من دیدم از این به بعد مناقشهای در وزارتخانه است.
*یعنی مجلس با وزارتخانه تماس گرفته و فشار آورده بود.
بهنوعی به آقای وزیر منعکس کرده بودند از طریق معاونت حقوقی یا پارلمانی که چنین جوی در مجلس هست. سال اول دولت هم بود. اینکه وزیر نیامده و دوباره استیضاح... ما اول ماجرا را جدی نگرفتیم بعد آقای حبیبی گفتند ماجرا جدی است. گفتم کاری نمیشود کرد و الان شما هر تغییری بخواهید بدهید...
*رأی داورها بیرون آمده بود؟
خیر. در یکی دو مورد هم در چهار دوره قبل که دبیر بودم معمولاً هر مناقشه به این صورت را داوران به شکل طبیعی میفهمیدند چون آنها در جریان افکار عمومی هستند، و من هم به داوران منتقل میکردم یا از جاهای مختلف اگر موردی بود منتقل میشد ولی من واقعاً هیات داوران را همیشه یک مشاور امین میدانستم؛ در خیلی چیزها حتی در میزانسن اهدای جایزه که اگر قرار است یک جایزه داده شود چه کسی بهتر است است این جایزه را بدهد. با داوران طرح موضوع کردم و جمعبندیمان با داورها اینطور شد که رأی داورها منطقی نیست که تغییر کند؛ رأی داورها جایزه نوید است، ولی اگر آقای درمیشیان انصراف بدهد، مثل اتفاقی که سر فیلم خانم بنیاعتماد آن سال افتاده بود- همان فیلم «خونبازی» که از بهترین فیلم و بهترین کارگردانی انصراف داده بودند- قاعدتاً دیگر موضوعیت ندارد و جمعبندی داوران این شد که اگر ایشان انصراف بدهد رأی ما به آقای عطاران تعلق میگیرد. من مساله را با آقای درمیشیان مطرح کردم.
درمیشیان به من پیام داد که برای حفظ سینما و اینکه مناقشهای ایجاد نشود انصراف میدهم
*خودتان تماس گرفتید؟
یادم نیست. به هر حال درمیشیان به من پیام داد که برای حفظ مساله سینما و اینکه مناقشهای ایجاد نشود انصراف میدهم. هم داوران و هم من مقید بودیم که این انصراف را آقای شهیدی پشت تریبون بخواند یعنی چیزی را پنهان نکنیم چون در افواه هم این مناقشه شیوع پیدا کرده بود.
*بله هم سر «قصهها» و هم «عصبانی نیستم».
بله همینطور هم شد و ایشان انصرافش پشت تریبون خوانده شد و داوران هم رأی بعدیشان را به عطاران دادند.
*که آقای عطاران هم گفت جایزه مال من نبوده مال نوید بوده. [با خنده]
فکر میکنم آقای عطاران آن موقع نمیدانست، بعداً که از ماجرا مطلع شد گفت این جایزه مال نوید بوده. ما چیزی را پنهان نکردیم. شرح این ماجرا را آقای گلمکانی [هم در مصاحبه با خبرگزاری مهر بازگو کرد] و هم در مجله آقای معززینیا «سینما ۲۴» نوشت. یعنی ما پنهانکاری نکردیم که چنین فشاری به وزارتخانه آمده. و این جزو اتفاقات بد آن دوره جشنواره بود. چون آن دوره جشنواره خیلی اتفاقات خوبی افتاده بود.
*جشنواره دوباره زنده شد، و دوباره مردم آمدند و ما آمدیم؛ یعنی در واقع همه به جشنواره امید داشتند، خانم بنیاعتماد «قصهها» را داشتند، «عصبانی نیستم» نسل جدید و «طبقه حساس» آقای عطاران.
«چ» حاتمیکیا، «رستاخیز» آقای درویش، کار بهروز.
*ولی فحش زیادی سر «قصهها» خوردید. سر نمایش فیلم «قصهها» هم تحت فشار قرار گرفتید؟ چون بعداً هم «قصهها» و هم «عصبانی نیستم» اکران شدند. ولی ظاهراً شما خیلی تحت فشار قرار گرفته بودید.
یکی از خصوصیات جشنواره این است. به نظرم جشنواره محل همین انتقادات است. چون نمایش اول فیلمهاست. هرکس هم که وزن سیاسی بیشتر و دسترسی بیشتری به رسانه دارد، امکان افکار عمومیسازی بیشتری دارد، قاعدتاً نفوذ بیشتری دارد و میتواند فضاسازی بیشتری بکند. غیر از این مورد که بیشتر در وزارتخانه چالش داشتیم، یعنی چالشمان بیشتر با آقای جنتی بود.
فکر میکنم نقش ما به عنوان مدیران میانی این است که از ایجاد مناقشههای سیاسی پرهیز کنیم
*سوال من اینجا این است که جناح میانهرو همیشه تحت فشار [جناح] تندرو در ایران عقب نشسته؛ یعنی به علاوه عرصه فرهنگ در جاهای مختلف عقب نشسته. جناح تندرو فشار آورده و جناح میانهرو عقب نشسته. اگر شما عقب نمینشستید و جایزه را میدادید، واقعاً استیضاح میکردند؟ خب شما اگر این قضیه را علنی میکردید داستان چه میشد که مجلس گفته اگر شما این کار را نکنید ما استیضاح میکنیم. ولی جناح میانهرو سریعاً عقبنشینی میکند؛ ما اینطوری بازی را میبازیم.
هم یکجور دیگری تولید یک مناقشه سیاسی جدید است. من فکر میکنم نقش ما به عنوان مدیران میانی این است که از ایجاد مناقشههای سیاسی از این جنس پرهیز کنیم.
*مجلس حق دارد که چنین تماسی بگیرد؟ میتواند این کار را بکند ولی حق ندارد قبل از دادن جوایز تماس بگیرد و بگوید ما استیضاح میکنیم.
به هر حال کمیسیون فرهنگی مجلس هم یکی از [نهادهایی] است که جشنواره را رصد میکند و قرار است به این وزیر رأی اعتماد بدهد. فردا قرار است کارت زرد بدهد، پسفردا قرار است کارت قرمز بدهد.
*بله، میتواند این کار را بعداً انجام بدهد اما حق دارد تحت فشار قرار بدهد؟ قبل از اینکه شما جوایز را بدهید حق دارد تحت فشار قرار بدهد؟
نمیدانم. دارد؟
*من فکر نمیکنم حق داشته باشد. شاید اینجا برای بعضیها مهم نباشد ولی به نظر من مجلس حق ندارد قبل از جایزه دادن تماس بگیرد و بگوید من استیضاح میکنم. مجلس میتواند بعد از جایزه دادن استیضاح کند یا کارهای دیگری بکند، ولی قبل از آن حق ندارد. از چه کسی شنیده؟
نظریه رسمی مجلس که نیست.
منطقیترین کار این بود که ماجرا به درمیشیان منعکس شود تا تصمیمگیری به خودش واگذار شود
*نظریه کمیته شورا...
حتی نظریه کمیسیون فرهنگی هم ممکن است نباشد. مثل همان رسانههای متنوع و منتقد هستند و از هر ابزاری ممکن است استفاده شود برای اینکه یک اتفاقی بیفتد یا نیفتد. به هر حال وزارتخانه تحت چنین فورس و فشاری قرار داشت و این فشار چنین انعکاسی بر ما داشت و ما هم در آن لحظههای بحرانی روز آخر آمادهسازی همه چیز برای اختتامیه، به نظرمان رسید برای فرار از چنین مناقشه سیاسیای و در فشار سیاسی قرار نگرفتن یا گرفتن، منطقیترین کار این است که ماجرا به درمیشیان منعکس شود تا تصمیمگیری به خودش واگذار شود.
*کار خوبی کردید، ولی او هم تحت فشار این کار را کرد.
او باز هم به نفع سینما تصمیم گرفت، در پیام خودش هم همین هست که من برای حفظ آرامش سینما... چون چیزی که در آن سال مهم بود، این بود که این آرامش به هم نخورد، این همگرایی تبدیل به یک جریان جدید، واگرایی و دوباره دعوا نشود. چون واقعیتش این بود که اتفاقاتی که در آن دولت قرار بود رقم بخورد، بنا نبود به آن جشنواره ختم شود. ما از آن جشنواره این همگرایی را شروع کردیم. یکی از چیزها امنیت تولید فیلم بود. سالهای بعد، تولید فیلم از یک امنیتی برخوردار شده که در سالهای قبل از کرونا به رقم ۲۸ میلیون مخاطب میرسیم؛ که نسبت به ۹ میلیونی که اول دولت بودیم، سه برابر شده.
*سال ۹۸، ۲۸ میلیون شدیم.
در عرض ۱۱ ماه، سال قبل از کرونا که اول اسفند سینماها تعطیل شد. آمار مخاطبان سینما آن سال ۲۸ میلیون بود.
*محض اطلاع مدیران سینما که مدام آمار میدهند باید گفت. البته سایت انتخاب این را نوشت.
این آمار در اختیار دوستان است و این جریان جلب اعتماد را میخواهم بگویم. گرچه تا ۸۲ میلیون مخاطب سال ۷۲ باز هم خیلی فاصله داریم اما میخواهم بگویم سه برابر شدن مخاطب از آغاز تا پایان دولت مهم بود.
سعی میکنم مدیر برنامهمحوری باشم و همیشه فکر کردم ته ماجرا قرار است چه باشد
*سال ۷۲ میتوانیم بگوییم ماهواره نبوده.
میخواهم بگویم باید حواسمان جمع آن برنامه طولانیمدت میبود. اینکه میگویم این آرامش به هم نخورد و مناقشات سینمایی وارد سینما نشود، اگر آن مناقشات دوباره تشدید میشد و این آرامش دوباره به هم میخورد، شاید این توفیقات در سال ۹۷- ۹۸ به دست نمیآمد.
*بله، کاملاً درست است.
مورد دیگر اینکه من سعی میکنم مدیر برنامهمحوری باشم و همیشه فکر کردم ته ماجرا قرار است چه باشد. ته ماجرا اگر حساب کنیم که از ۹ میلیون شروع کردیم و به ۲۸ میلیون مخاطب رسیدیم سه برابر شدن مخاطب خیلی مهم است. لذا عرض میکنم اینکه از این مناقشات سیاسی آدم فکر میکند که فاصله بگیرد یا وزارتخانه را درگیر آن مناقشه نکند، حالا وزیر عوض شود و استیضاح بکند یا نکنند، همین مناقشه که وارد شود... ولی کار خوبی انجام نشد. من به همه دبیران بعدی جشنواره توصیه کردم که در این لحظهها این تصمیم سخت را نگیرند.
نسلی در انتخابات ۹۲ به جناح میانهرو اعتماد کرده و به انتخابات آمده بود/ یادم است در انتخابات همه در آخرین لحظه آمدند که کاندیدای مقابل انتخاب نشود
*چون آنها هم «سنتوری» را توقیف کردند و جناح اینطرفی نتوانست اعتراض کند. هر کاری میخواستند میکردند؛ یعنی در واقع دوستانی که به جناح تندرو معروف هستند. و جناح میانهرو هیچ کاری نمیتوانست بکند. همیشه هم جناح میانهرو معمولاً عقب نشسته است. با همین استدلال که شما میگویید. یعنی جناح تندرو جلو آمده و جناح میانهرو عقب نشسته. نکته اینجاست که یک نسلی در انتخابات ۹۲ به جناح میانهرو اعتماد کرده و به انتخابات آمده بود و من یادم است در انتخابات همه آمدند در آخرین لحظه که کاندیدای مقابل انتخاب نشود. و این اعتماد را آن نسل کرده بود و مهمتر اینکه دوباره طبقه متوسط که بعد از ۸۸ شکست خورده بود آمد و گفت ما هنوز هستیم. هنوز از میانهروی دفاع میکنیم. این نکته خیلی تلخی است. بگذریم. برخلاف «سنتوری» هم «عصبانی نیستم» و هم «قصهها» اکران عمومی شد. اکران عمومی با ارتباطات صورت گرفت؟ چون سر «قصهها» خیلی به شما فحش میدادند.
اولاً کمی زمان گذشت و تبوتاب التهابات سیاسی و اجتماعی خوابید. شاید فیلمها بیشتر بهانه بود تا موضوعیت داشته باشد. بهانهها تا حدی از بین رفت و مناقشات به جای دیگری رفت و این توجه ایجاد شد که با همان آرامش میشود یکسری سیاستهایی را که سازمان سینمایی دارد پیش برد. البته «قصهها» نه ولی «عصبانی نیستم» در دوره مدیریت بعدی اکران شد. فکر میکنم دوره آقای انتظامی یا حیدریان بود. به هر حال تغییر رئیس سازمان سینمایی، هر تغییری منجر به این شد که یکسری از فیلمهایی که برایشان مشکل ایجاد شده بود مشکلاتشان حل شود.
*من شایعهای شنیدم که با ارتباطاتی از اهالی سینما که مورد اعتماد هستند «قصهها» و «عصبانی نیستم» نمایش داده شده و جناح تندرو فحش نداده. چون این دو فیلم که نمایش داده شد جناح تندرو خیلی ساکت بودند. زمان اکرانشان ساکت بودند نه در جشنواره.
خب شاید آنها هم متقاعد شدند که بالاخره باید به آن قانون احترام بگذارند. جشنواره خیلی محل خوبی برای همه است که توانمندیهای خودشان را برای افکار عمومیسازی وزنکشی کنند یا برای وزنکشیهای سیاسی که در اکران از این وزنکشی چقدر میتوانند استفاده کنند. جشنواره چنین فرصتی ایجاد میکند. جامعه منتقدان نسبتشان را با همه فیلمها در طول اکران در جشنواره برقرار میکنند، معلوم میشود مثلاً فلان مجله تخصصی با این فیلم چه نسبتی دارد، عین همین نسبتهایی که جریان منتقدان با فیلمها در دوره جشنواره ایجاد میکنند، عین همین نسبت را جریانات سیاسی با فیلمها ایجاد میکنند.
*جشنواره ۳۴ که خوب برگزار شد، چرا از دبیری رفتید، قرار بود دو جشنواره دبیر باشید؟
بنا بود همان یک جشنواره دبیر باشم. دوره بعد آقای ایوبی اظهار لطف کردند در اختتامیه خودشان هم گفتند، واقعاً من هم اطلاع نداشتم، هدیهای به من دادند که خط استاد حیدری بود و همانجا اعلام کردند که دوره بعدی ایشان دبیر جشنواره است. خانوادهمان بعد از چند سال فشارهای دوره جشنواره را دوباره تجربه کردند و قرارمان این بود که دوره بعد دیگر نباشد. همانجا گفتم باید با خانوادهام مشورت کنم و قرارمان با خانوادهمان همین دوره است و واقعاً هم تا اردیبهشت و خرداد از اینکه بپذیرم پرهیز داشتم. ولی حرف آقای ایوبی در آن تریبون رسمی برایم خیلی مهم بود و این حرف نباید مورد خدشه قرار میگرفت. ولی با ایشان به این جمعبندی رسیدیم که این دوره، دوره آخر باشد. و دوباره از خرداد یا تیر و مرداد درگیر شدم و دیدم به هر حال ایشان اعلام کرده و شایسته من نیست که حرف ایشان را زمین بیندازم. احترام زیادی برای ایشان قائل بودم. دوره بعد هم چالش جداسازی جشنواره ملی از جهانی پیش رویمان بود. زمینههای این تصمیم را از دوره ۳۲ فراهم کرده بودیم. ولی من در مصاحبهام گفتم فرصت برنامهریزی اجرایی برای دو دوره مستقل را در دوره ۳۲ نداشتیم. و دوره بعد این کار انجام شد. این جراحی به اصطلاح ما یک تبعاتی داشت و یک سازماندهی نیاز داشت که بتوانیم با یک فاصله کوتاه دو جشنواره را مدیریت کنیم.
*ایده تقسیمبندی جشنواره از طرف چه کسی بود؟
در دورهای که در جشنواره فجر بودیم آن سابقه به من گفته بود که بینالملل کمی تحتالشعاع ملی قرار میگیرد...
*بله، کاملاً قرار گرفته بود.
...و آن استقبال از بینالملل نمیشود. آن سابقه آمد با دیدگاه آقای ایوبی تلفیق شد که ما باید برای بینالملل سینمای ایران یک کاری بکنیم. در جلسات شورای سیاستگذاری یا جلسات مشورتی، یادم است ماه رمضان بود که چند جلسه برگزار شد، همه کسانی را هم که فکر کردیم در این زمینه میتوانند نظری و تجربهای داشته باشند دعوت کردیم و آنجا جمعبندی شد که جشنواره جهانی را مستقل کنیم؛ ولی دوره اول را برگزار کنیم چون بخشی از مناقشات جشنواره بینالملل همچنان میتوانست در شکل استقلالش هم وجود داشته باشد. چون مثلاً یک مناقشه دسترسی سریع به فیلم خارجی بود. یک دوره مثلاً تارکوفسکی یا پاراجانف را در سینما فقط در جشنواره فجر میشد دید. اگر یک ویدئوی بتاماکس با هزارتا خط و خطوط از یک فیلم خارجی پیدا میکردید که تا سال ۷۲ هم فیلم خارجی وجود نداشت، اصلاً جریانی نبود بتوانید با یک ویدئوی بتاماکس در تلویزیون کوچک ببینید. دهه ۹۰ همه این چیزها در دسترس بود. فیلم هنوز در اکران جهانی قرار نگرفته بود، مثلاً پنج ماه قبل از جشنواره فجر بچههای بینالملل ما فیلم را در جشنوارهای دیده و انتخاب کرده بودند، نمایش اولش در جشنواره دیگری بود، آقای اسفندیاری و بچههای بینالملل در آن جشنواره فیلم را دیده و انتخاب کرده بودند، جشنواره فجر شروع نشده سیدیاش کنار خیابان بود. یعنی دسترسیها به فیلم خارجی اینقدر زیاد شده بود. و افق بخش بینالملل باید کاملاً تغییر میکرد. ما آنجا به سه کلیدواژه همجواری یعنی توجه به سینمای منطقه، و برجستهسازی سینمای منطقه، توجه به مضامین مشترک سینمای ایران و توجه به سینمای همسطح رسیده بودیم. اینها افقهای جدید بینالملل بود اما برای اینکه این افقها عملیاتی و اجرا شود، باید حتماً زمانی برگزار میشد که همزمان با ملی نباشد. منتقدان بیایند بحث کنند، فیلمها مورد ارزیابی قرار بگیرد و دیده شود و انصافاً دورههایی که آقای میرکریمی از ۳۴ به بعد جشنواره جهانی را برگزار کردند، همین افقها تقویت شد و همین رویکردها بود.
نام فجر یک پشتوانه عقیدتی، فکری، آرمانی و هویتی دارد
*بعد از اینکه جشنواره جهانی عوض شد چالش دیگری ایجاد شد، قرار شد جشنواره داخلی، جشنواره تهران شود و همه اعتراض کردند که میشود جشنواره تهران زمان شاه و اجازه ندادند این اتفاق بیفتد.
نه به عنوان یکی از اسمهای پیشنهادی بود، والا از اول هم ما به فجر فکر میکردیم و نامگذاری فجر را فقط یک نام ۱۲ تا ۲۲ بهمن نمیدیدیم. میگفتیم نام فجر یک پشتوانه عقیدتی، فکری و آرمانی دارد و یک پشتوانه هویتی دارد. مثلاً در مردادماه هم مسابقات ورزشی فجر برگزار میشد. و اینکه اگر قرار بود اسم جشنواره عوض شود، یک کارنامه ۳۳ دورهای داشتیم. باید میگفتیم دوره اول جشنواره تهران یا هر چیز دیگر. یعنی کارنامهمان تحت مناقشه قرار میگرفت. سابقه ۳۳ دوره زیر سوال میرفت نمیتوانستیم بگوییم تا 33 دوره جشنواره فجر است و از این به بعد تهران است.
*ولی این شایعه بیرون آمد.
بله، اما به عنوان یکی از گزارهها که اسمش را هم عوض کنیم حالا که زمانش عوض میشود، ولی در وزارتخانه جمعبندی نشد.
آقای جنتی هم تاکیدشان این بود که نام فجر را تغییر ندهیم چون این هویت و کارنامه به هر حال مورد خدشه واقع میشود
*و یادم است که یک عده اعتراض کردند که چرا عوض میکنید.
وقتی این گزاره مطرح شد یک عده بجا اعتراض کردند چون تصمیم وزارت ارشاد نبود که اسم جشنواره عوض شود. جشنواره فیلم فجر شد جشنواره جهانی فجر، و جشنواره ملی فجر. آقای جنتی هم تاکیدشان این بود که نام فجر را تغییر ندهیم و این هویت و کارنامه به هر حال مورد خدشه واقع میشود.
*۳۳ آخرین دورهای بود که شما دبیر جشنواره بودید. با چه چالشهایی مواجه بودید؟ «رخ دیوانه» آقای داوودی بیشترین جایزه را گرفت و فیلم مطرحی هم بود. فکر میکنم چالش زیادی نداشت و جشنواره آرامتری بود و ثبات هم به سینما آماده بود.
بله ثبات به سینما آماده بود و تنشهای سال اول نبود. سال اول تغییر دولتها، همیشه با تنش همراه است.
*همیشه هم با [دبیری] شما همزمان بوده است.
سال گذشته یکسری وقایع بیرون از جشنواره هم داشتیم. اگر با آنطور مواردی هم همزمان شود بیشتر میشود. یکی از چالشهای دوره ۳۳ این بود که مقید شدیم به ۲۲ فیلم. این ۲۲ فیلم بودن برای جشنواره وزن و اعتبار ایجاد میکرد. ولی آزردگی در تعدادی از افراد و بچههای سینما ایجاد میکرد که فیلمشان انتخاب نمیشد و اینکه فیلم ما چرا انتخاب نشد، چالش بزرگی بود. من هم شهرت پیدا کرده بودم که این جزو دبیرهایی است که سعی میکند همه را راضی بکند. ۲۲تا را میکند ۲۵تا، حالا ایستادگی سر ۲۲تا سخت بود. و کدورتهایی از این قبیل در برخی از فیلمسازان ایجاد شد یا احساس شد که مثلاً چرا فیلمهای ما انتخاب نشده است.
دوره آقای داروغهزاده با تلاش یا اقدام ایشان دوره ستایشبرانگیزی بود
*آقای رضاداد، بعد از شما جشنواره به دست آقای حیدری افتاد که از تئاتر به سینما آمده بود. بعد از آقای حیدری دست آقای داروغهزاده افتاد و بعد از ایشان هم یک دوره آقای طباطبایینژاد بودند. و دو دوره بعدی هم که در دولت جدید بود آقای نقاشزاده و آقای امینی اجرا کردند. شما یکی از دبیران مهم و شایسته این جشنواره بودید، شما، آقای بهشتی، آقای عسگرپور به نظر من دبیران شایسته جشنواره بودید و آقای مرحوم داد، یادشان بهخیر که دورههای بسیار مهمی را برگزار کرده بودند. دورههای دیگر را چطور میبینید؟
دو دوره بعدی آقای ایوبی و حیدریان دبیر جشنواره بودند، و این دو نفر قدری با هم هماهنگ بودند و سابقه آشنایی با هم داشتند، دو سال اول دبیری من هم آقای حیدری آمده بودند و به برگزاری جشنواره کمک میکردند. مدیر هنری ما بودند و با ریزهکاریها و ظرایف جشنواره آشنا بودند. البته خودشان هم تجربههایی داشتند ولی به هر حال چیزی که میخواستیم بگوییم اینکه قلق برگزاری جشنواره دست آقای حیدری آمده بود و اعتماد متقابلی بین ایشان و آقای ایوبی برقرار بود، جشنواره هیچ دورهای بدون چالش نبود اما میتوانیم بگوییم این دوره با چالشهای معمولی گذر کرد. دوره آقای داروغهزاده با تلاش یا اقدام ایشان دوره خیلی ستایشبرانگیزی بود. از دو نظر: یکی اینکه ایشان با محدودترین امکانات مالی آن دوره سینما آن دوره جشنواره را برگزار کردند...
*بودجه کم شده بود.
بله فکر میکنم آقای داروغهزاده با یکچهارم بودجه دوره قبلش آن دوره جشنواره را برگزار کرد. نکته مهمتر اینکه همزمان شد با وقایع سقوط هواپیمای اوکراینی و این اتفاق هم یک مناقشه ایجاد کرد و به نظر من نقش شخصی و شخصیتی دکتر داروغهزاده نقش بینظیری در آن دوره بود. چون آن دوره دچار چالش جدی و واگرایی اجتماعی شدیم. تنشهای سیاسی بیرونی و درونی خیلی روی واگرایی که همیشه مورد انتظار جشنواره است، تاثیر میگذاشت. به نظرم قدر آقای داروغهزاده برای برگزاری شایسته آن دوره باید شناخته شود و اقدامات خیلی خوبی انجام دادند؛ مثلاً همیشه جدول نمایش «چرا من امروز هستم، چرا سانس اول هستم» با مناقشه برگزار میشد. ایشان شروع به قرعهکشی کرد که نگاهی سویه(برابر) شود. در حالی که رسم و روال متعارف جشنوارهها نیست و همیشه سازمان جشنواره این حق را دارد که هر فیلم را هر جایی که بخواهد یا فکر میکند درست است به نمایش دربیاورد. ولی این نگاه عدالتمندانه آقای دکتر داروغهزاده به نظرم بخشی از چالشها یا آسیبها را کم کرد. دوره آقای طباطبایی هم با اینکه ایشان هم بسیار فرد مسلط و دبیر شایستهای است، ولی همزمان با کرونا شد. در سال کرونا هم تعداد فیلمهای تولیدشده کم بود و ایشان برای اینکه استانداردهای جشنواره پایین نیاید تعداد فیلمهای انتخابی را ۱۷تا کرد. چون مقررات همیشه میگوید حداکثر ۲۲ فیلم.
*یعنی میتواند کمتر باشد.
بله. آن دوره نمایشها کمی با چالش جدی مواجه بود. اگر یادتان باشد تا دو روز قبل از شروع جشنواره، تا دهم بهمن، هنوز مشخص نبود که مردم میتوانند به سینما بروند و بلیت بخرند یا نه.
*بله، بسیار سخت بود.
چون تعداد فیلمها کم شد ایشان این تدبیر را به خرج داد که هیات انتخاب و داوری را یکپارچه کرد و دو بار فیلمها را دیدند، یک بار برای انتخاب و یک بار برای داوری. لذا دو دوره آقای دکتر داروغهزاده و یک دوره آقای طباطبایی از این جنس چالشها داشت.
بهترین الگوی دبیری این است که دبیر یکی از ارکان اداره سینمای کشور باشد
*دو دوره بعدی که در دولت جدید برگزار شد چطور بود؟ دوره آقای نقاشزاده و دوره اول آقای امینی.
دوره آقای نقاشزاده به نظرم همان چالشهای تغییر دولت جدید را داشت، بعضی از فیلمها از قبل آمده و بعضی فیلمها جدید تولید شده بود و همچنان همین است. یعنی ساختار مدیریتی دولت هنوز زمانی که شما دبیر را میگذارید کاملاً چیدمان نشده. البته گمان من این است که بهترین الگوی دبیری این است که دبیر یکی از ارکان اداره سینمای کشور باشد. یعنی اگر دبیر جزو یکی از ارکان یا مدیران اصلی سینمای کشور باشد واقعاً میتواند بعضی از جریانات را بهتر مدیریت کند.
*کاملاً درست است.
مثلاً آقای نقاشزاده چون چهار سال معاون فرهنگی فارابی بود و با فاصله خیلی کوتاهی دبیر جشنواره شد، شناختش از سینما و اینکه بعضی از فیلمها ثمره تلاش خودش در دوره معاونت فرهنگی فارابی بوده، همین مورد یک فرصت بود. آقای امینی هم شاید بزرگترین فرصتش جوان بودنش بود و اینکه میتوانست تغییراتی را دامن بزند یا رقم بزند. دوره آقای امینی چالشهای اجتماعی خیلی اذیت کرد و به نظرم اضافه شدن جشنواره جهانی...
*اصلاً اشتباه بود که جشنواره جهانی دوباره به جشنواره برگشت و این دو مثل قبل با هم ادغام شدند. نفهمیدم این تصمیم چرا گرفته شد.
من هم همین اعتقاد را دارم. ولی باید صبر میکردیم یک دوره برگزار شود تا ببینیم فواید استقلال یا برگزاری مجزا نسبت به فواید ادغام این دو جشنواره با هم چیست. البته سال گذشته...
*سال گذشته را نمیتوان ارزیابی کرد چون بعد از اعتراضات سال ۱۴۰۱ بود که اعتراضات گستردهای هم بود و جشنواره بعد از آن اعتراضات برگزار شد و سخت بود. یعنی جشنواره بینالملل از جشنواره داخلی سختتر بود.
بله خیلی سخت بود. ولی به هر حال فکر میکنم اگر تجدیدنظری در مورد این جدایی بشود، ظرفیتی که برای جریان توجه سینمای ایران به بینالملل هست اگر مورد توجه باشد این جمعبندی دوباره صورت میگیرد که ما یک جشنواره مجزا میخواهیم.
*تجربه خیلی خوبی بود، هم آقای عسگرپور آن تجربه را خوب اداره کرد هم آقای میرکریمی. دوره آقای عسگرپور بود که تمام شد و جشنواره موفقی هم بود. به نظر من اهالی سینما برای آن جشنواره زدند. به آقای میرکریمی هم گفتم بیشتر دوستان سینمایی علیه آن جشنواره زدند. در حالی که همه باید از تجربه خوب استفاده کنند، بخشی از حسادتها بود که در سینما زیاد است و چارهای نیست. ولی تجربه خوبی بود که از دست رفت. باید این تجربه را ادامه میدادیم و تکمیلش میکردیم. مشکل ما این است که ما تجربههای خوب را در دولتهای بد تکمیل نمیکنیم، حذف میکنیم. اگر دبیر خوب داشته باشیم حذف میکنیم و یک نفر دیگر را میآوریم. خب آن دبیر توانسته کارها را خوب پیش ببرد، سیاستهای دولت جدید را به دبیری که دارد بدهیم که اجرا کند، یا میتواند اجرا کند یا نمیتواند.
یا مثل دو امدادی فکر کنیم نفر جدید چوب را از مدیریت سابق بگیرد و ادامه بدهد، نقایصش را برطرف کند.
*بله، کاملاً درست است. آقای عسگرپور اگر نمیتواند ادامه بدهد آقای X بیاید و از تجربیات او یا میرکریمی استفاده کند.
چون اسامی و نقش افراد باقی میماند ولی بهکل فراموش میشوند ولی آن اتفاق بزرگ و زنجیره و سینما اصل است و پایدار میماند.
*و یادمان باشد در جشنواره بینالمللی اعتبار و شخصیت دبیر خیلی مهم است. جشنواره ملی را میپذیریم ولی در جشنواره بینالملل اعتبار و شخصیت و سابقه دبیر خیلی مهم است و دبیر است که در رأس جشنواره بینالمللی مینشیند. وقتی میرکریمی است همه میدانند سازنده یکسری فیلمهای خوب است و این اواخر هم که فیلمهایش بسیار خوب بود؛ مثل «قصر شیرین». بنابراین اینها روی ارتباط با جهان و فیلمسازان جهان تاثیر میگذارد، آنجا دیگر داخلی نیست.
آقای جیرانی، ساختار اجرایی جشنواره جهانی به گونهای شده بود که فکر میکنم ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفر در طول سال برای جشنواره جهانی فیلم پیشنهاد میکردند و این خیلی فرق میکند تا اینکه شما باز فراخوانی بدهید، یک عده فیلم بدهند دوباره در چند جشنواره کاتالوگها را بررسی کنید. یعنی رصدخانه جشنواره جهانی آنقدر گسترده شده بود که آقای میرکریمی چیزی به نام هیات انتخاب نداشت و تمام اینها حالت مشاور جشنواره بودند. و این شده بود یک مرکزی که بعضی از فیلمهای اول آنجا نمایش داده میشد که قبل از آن اصلاً دیده نمیشد.
جشنواره فجر باید در جامعه سینمایی اعتماد ایجاد کند و نتیجه آن اعتماد همگرایی است
*جشنواره بینالمللی در حال به هویت رسیدن بود که ما این هویت را گرفتیم. آقای رضاداد، هویت دبیر خیلی مهم است. حتی در جشنواره ملی. منِ نوعی به عنوان فیلمساز هویت دبیر برایم خیلی مهم است. تجربه و هویت دبیر خیلی مهم است. مدیران سینمایی باید به این دقت کنند. من کاری ندارم که آدمها ممکن است خوب یا بد باشند اما دبیرها با هویتشان جلو میآیند. آقای رضاداد هویت داشته سه دوره جشنواره برگزار کرده ما شناختیمش، در تلویزیون بوده، گروه کودک بوده، فارابی بوده و ما همه اینها را میدانستیم. حالا آمده دبیر شده. یا دوستان دیگری که بودند، آقای داروغهزاده که با شما کار میکند یک هویتی داشته که دبیر شده. مدیران باید فکر کنند که اینجا یک کار سیاسی نمیکنند، اینجا [محل] کار فرهنگی است، کار سیاسی جای دیگر است. جشنواره عرصه فرهنگ و سلیقههای مختلف است که تو باید دبیری داشته باشی که منِ سلیقه [متفاوت] را کنارت بنشاند نه اینکه من بترسم و از جشنواره جدا بشوم.
شاید این دو کلیدواژه خیلی مهم باشد که جشنواره فجر- حالا فقط دبیر هم نیست همه ارکانش- باید در جامعه سینمایی بتواند اعتماد ایجاد کند و نتیجه آن اعتماد همگرایی است.
*اولین اعتماد با دبیر ایجاد میشود.
اگر میخواهیم جشنواره فیلم فجر سال تحویل و نوروز سینمای ایران باشد یعنی همه سلیقهها پای آن سفره هفتسین بنشینند. جشنواره فیلم فجر هم کارنامهاش نشان داده و هم میتواند این خانواده را دور هم جمع کند.
تعبیر من از جشنواره یک تبصره اضافهتر دارد؛ اینکه جشنواره، جشنواره همه است/ من میگویم جشنواره نمایش آثار برتر است و آن برتری ممکن است به هر دلیلی باشد
*بعد از آقای بهشتی یک سال آقای فریدزاده آمد که از نسل قبلتر بود، ایشان با آقای ضرغامی سعی کردند جشنواره را به همان منوالی که بهشتی اداره میکرد اداره کنند. یعنی مهرجویی، بنیاعتماد و آن نسل سینمایی روشنفکری را حفظ کنند و زیر میز نزنند. این نکته خیلی مهمی است شما هم وقتی در ۸۴ وارد جشنواره شدید سعی کردید تعادل را حفظ کنید حتی آقای مجید شاهحسینی هم سال بعد از شما که آمد، به «درباره الی» بهترین جایزه را داد و این نکته خیلی مهم است. او هم سعی کرد با همه اعتقاداتی که داشت جشنواره را در تعادل بین سینمای روشنفکری حفظ کند که این جشنواره، جشنواره سینمای متفکر روشنفکری است.
تعبیر من یک تبصره اضافهتر دارد؛ اینکه جشنواره، جشنواره همه است. یعنی روشنفکری هم هست...
*ما دو روشنفکری داریم: روشنفکری دینی و روشنفکری عرفی. اگر «قصر شیرین» میرکریمی از روشنفکری جایزه گرفته، «بچههای آسمان» مجیدی جایزه گرفته، مهرجویی هم گرفته، عباس کیارستمی و فرمانآرا هم گرفتند. این ویژگی خیلی خوبی برای جشنواره پس از انقلاب است.
من میگویم جشنواره نمایش آثار برتر است و آن برتر ممکن است هر کدام به یک دلیل باشد. برتر قابل دفاع سینمای ایران است. ممکن است به لحاظ تماتیک با جشنواره روشنفکری یک دستهبندی دیگری هم پیدا شود.
*وقتی میگوییم روشنفکری دورههای مختلف روشنفکری داریم. آقای سعید روستایی هم جزو نسل جدید روشنفکری است که جایزه «ابد و یک روز» را گرفته. اصغر فرهادی هم جزو نسل بعد از آنهاست که سه جایزه گرفته. روشنفکری ما شیفت میشود به نسل دوم، سوم، چهارم و پنجم و اینطور نیست که در یک محدوده باقی بماند و بگوییم روشنفکری فقط نسل دوم.
میخواهم صحبت شما را تایید کنم و یک نکته اضافه کنم که فیلمی مثل «رستاخیز» هم...
*آن هم جزو روشنفکری دینی است.
اگر معنای سینمای دینی و اجتماعی متعهد را هم بیاوریم...
*شما به «دوئل» جایزه دادید که فیلم جنگی است ولی فیلم بسیار خوبی است.
امروزه ممکن است از لفظ روشنفکری تعبیرهای دیگری شود، میخواهم این دایره را کمی دقیق کنم.
*روشنفکری آقای درویش، میرکریمی، مجیدی حتی آقای باشهآهنگر که سال قبل جایزه گرفت را شامل میشود. چون سال قبل هم سینما متروپل جایزه گرفت فیلم ایدئولوژیک جایزه نگرفت. حتی در جشنواره سال قبل هم داوران به سینما متروپل جایزه دادند که میگویند فیلم خیلی خوبی است و من هنوز ندیدهام.
خب، مثلاً رسوایی را هم شامل میشود؟
*خیر.
اگر رسوایی را هم بیاورید جشنواره فجر میشود. میخواهم بگویم دایره جشنواره فجر یک خرده از آنچه...
*اینکه همه فیلمها باشند... من جزو کسانی بودم که در کمیته انتخاب دفاع کردم که یکی از دوستانی که نامش را نمیبرم در فیلم باشد. عدهای میگفتند نباشد و من میگفتم باشد. اما سمتگیری جشنواره مهم است، اینکه فیلمها نمایش داده شوند. امکان دارد از جناح مختلف فیلم داشته باشیم که فیلم خوبی هم باشد و به جشنواره بیاید. سمتگیری جشنواره در سالها نشان داده، من نمیگویم انتخابها و رأیها میگویند، من بر اساس رأیها میگویم، از خسرو سینایی تا باشهآهنگر. خسرو سینایی اولین کارگردانی است که در ۶۲ جایزه گرفته تا باشهآهنگر که آخرین کارگردانی است که سال قبل جایزه گرفته. شما جایزهها را به «دوئل»، آقای داوودی، آقای درویش...
حاتمیکیا، مجید و میرکریمی گرفتهاند. میخواهم بگویم نسلهای مختلف با هویتهای مختلف ولی همهشان یک جریان فکری متعالی قابل دفاع است.
یک عده نگویند آنچه اجرا شده است به درد نمیخورد و باید دوباره چرخ را اختراع کنیم؛ ما تاریخ سینمای پس از انقلاب را داریم که خیلی خوب است
*بله. جلیلوند جایزه بهترین کارگردان را گرفته که او هم کارگردان متفکری است که الان جایش خالی است. سعید روستایی جایش در سینما خالی است.
سینمای متفکر یا سینمایی که حرف جذاب یا قابل دفاع برای گفتن دارد و متفاوت است، شاید این تعبیر آن مفهوم روشنفکری را کمی بازتر کند که منظورمان از جریان...
*وقتی میگوییم سینمایی روشنفکری بعضیها تعبیرشان این است که روشنفکری یک... نه روشنفکری در ایران تغییر کرده، دگرگون شده؛ یعنی روشنفکری در سالهای پس از انقلاب دگرگون شده. یعنی وقتی بنیاعتماد آمد، کیانوش با «تنوره دیو» سینما را تغییر داد. جعفری جوزانی با فیلم اولش «جادههای سبز» سینما را تغییر داد. ما اینها را روشنفکر میگوییم. سعید روستایی و جلیلوند را روشنفکر میگوییم.
واژه روشنفکر محل مناقشه میشود و آدم باید خیلی تلاش کند که منظورش را از آن جریان روشنفکری...
*حتی باشهآهنگر را و سینمایش را دوست داریم.
شما تعبیری دارید که من از آن استفاده کردم، «طبقه متوسط» که جزو محل مناقشه جریانهای مختلف است.
آقای خزایی جزو کسانی است که هم کارنامه دبیریاش و هم دیدگاههایش نشان میدهد اهل همین اعتمادآفرینی و همگرایی است
*الان که طبقه متوسط وجود ندارد و طبقه مرفه است.
میخواهم بگویم این واژهها چون از یک دوره تاریخی آمده، باید حتماً منظورمان را از آنها یک بار دیگر بازتعریف کنیم که محل دعوا نشود. فکر میکنم آقای خزایی جزو کسانی است که هم کارنامه دبیریاش و هم دیدگاههایش نشان میدهد اهل همین اعتمادآفرینی و همگرایی است.
*یادم است که ایشان تلاش کردند همه را کنار بگذارند.
میخواهم بگویم خوشبختانه الان آقای خزایی خودش رئیس سازمان سینمایی است و هم تجربه چند دوره جشنواره مقاومت را دارد، هم تجربه جشنواره فجر را دارد و هم خودش معتقد به اعتمادآفرینی و همگرایی است. به نظرم سینما باید این ظرفیت را مغتنم بداند و کسانی که میتوانند نقش ایفا کنند، در این واگرایی اگر وجود دارد، نقشی ایفا کنند که به همگرایی تبدیل شود.
*امیدوار هستیم که جشنواره امسال همگرایی ایجاد کند و بتواند موفق باشد، میخواهیم بگوییم جشنواره یک تاریخ دارد و مدیران باید یادشان باشد که ما ۴۰ سال تاریخ داریم. یعنی ۳۹ جشنواره قبل از دولت جدید برگزار شده. دبیرهای مختلف بودند و فیلمهای مختلف جایزه گرفتند. یک عده نگویند آنچه اجرا شده است به درد نمیخورد و باید دوباره چرخ را اختراع کنیم. ما تاریخ سینمای پس از انقلاب داریم که خیلی خوب است.
آقای جیرانی، من یک قدم جلو بروم، من میگویم اشکالی ندارد بگویند آنچه گذشته همهاش بد بوده، یک چیز جدید خوب اختراع کنند. یعنی یک قدم جلو برویم. حکایت ابوسعید ابوالخیر که می خواست سخنرانی کند،یک نفر گفت به خاطر خدا همه یک قدم جلو بیایید( فضا شلوغ بود)، ابوسعید سخنرانی نکرد و گفت من همه آنچه میخواستم بگویم همین یک جمله است. معنا و مفهوم این مثال این است که یک قدم رو به جلو باشیم، هر کاری میکنیم یک قدم رو به جلو باشیم.
*ما در جامعهای زندگی میکنیم که میگویند گذشته چراغ راه آینده است یعنی استفاده کنیم. نسل جدید که میآید حالا میگوییم نسل پنجم و ششم هم ممکن است از دل این جشنواره بیرون بیاید، و ببینیم چه فیلمسازان خوبی در نسل ششم وجود دارد. باید کمک کنیم جلو برویم. یعنی نسل ششم باید روی دست سعید روستایی و درمیشیان نگاه کند، اینها نسل پنجم هستند. نسل ششم و هفتم میآید. اما نکته این است که باید یک قدم به جلو برویم.
مهمتر از همه این است که یک قدم جلو برویم.
*خود شما به عنوان رضاداد که تجربه سینمایی و تلویزیونی دارد، کدام دوره جشنواره را موفقترین دوره میدانید بدون اینکه خودتان را در نظر بگیرید؟
در همه دورهها؟
*بله.
خیلی سخت است که انسان خودخواهیاش را کنار بگذارد ولی فکر میکنم دوره دوم یا سوم دبیری آقای داد.
*۷۶ دوره اول است.
دورهای که بینالملل رقابتی شد. شجاعتی که آقای داد در رقابتی کردن بینالملل به خرج داد بینظیر بود. یعنی ماها که بعداً در دورههای دیگر درگیر بودیم، آن زمان متوجه نمیشدیم که آقای داد چقدر شجاعت به خرج داده ولی امروز متوجه میشویم که رقابتی کردن بینالملل یک کار خیلی مهمی بود و از آن دوره مهمانهای بینالملل، اصلاً جشنواره فجر کانسپتها و الگوهایش تغییر کرد، استانداردهایش عوض شد.
*از ۷۶ به بعد که آقای داد آمد، سه سالی که از ۷۷ تا ۷۹ آقای داد بود که سال ۸۰ آقای عسگرپور آمد...
آن دوره ها من بیشتر از نزدیک در جریان کار جشنواره بودم...
*بسیار درست گفتید، یاد آقای داد را زنده نگه داریم و این مصاحبه را تقدیم میکنیم به آقای سیفالله داد که هم در مدیریت سینما بینظیر بودند و هم در اداره جشنواره.
شخصیت کاریزماتیک مورد وثوق همه طیفهای سینما. یعنی هرچه از آقای داد بگوییم بیشتر بابت نبودنشان تاسف میخوریم.
*مصاحبه اولمان را همینجا تمام میکنیم. مصاحبه دوممان را قرار میگذاریم...
من فکر میکردم این مصاحبه جمع هر دو بود.
*طولانی میشود. شما برای ما زندگی خودتان را به عنوان تاریخ بگویید، از زمانی که تحصیل میکردید. این مصاحبه برای ابتدای جشنواره در هفته آینده خواهد بود و مصاحبه بعدی برای بعد از جشنواره باشد که وارد تاریخ شخصیتها شویم. از شما خیلی ممنونم و خیلی هم استفاده کردیم.
ما دو سه سال است که خدمت شما هستیم. و مستمر توفیق داشتهایم.
*با آرزوی موفقیت دوباره که دوست دارم برگردید و جشنواره را اداره کنید. [با خنده]
نه آقا نگویید.
*ما همه دبیرها را تجربه کردهایم. من در زمان داوری شما «سالاد فصل» را داشتم.
شما هم فیلم داشتید هم در هیات انتخاب بودید.
*در دوره شما سال ۸۳ بود که داورها هم آقای غریبیان و منوچهر محمدی بودند. یادش بخیر...
آن دوره آقای مهرجویی هم داور بودند.
*بله. داریوش مهرجویی داوری نمیکرد، اما آمده بود داوری شما را کرده بود.
آن دوره، دوره رقابت آقای میرکریمی و آقای مجیدی بود. مجیدی «بید مجنون» را داشت و میرکریمی هم «خیلی دور خیلی نزدیک».
*هر دو هم فیلمهای خیلی خوبی بودند. من وقتی به منزلش رفتم یادم رفت در مورد داوریاش صحبت کنم چون خیلی کم داوری قبول میکرد ولی داوری شما را قبول کرده بود.
فکر میکنم زمان آقای داد داور بودند.
*یادم نمیآید فکر میکنم اولین دوره در زمان شما بود. شما به «مهمان مامان» به عنوان بهترین فیلم جایزه دادید.
بله. شاید آن دورهای که در موردش صحبت میکنیم دوره «مهمان مامان» بود. یک دورهای در موردش صحبت میکردیم که «عصر جمعه» هم بود.
*«عصر جمعه» دوره قبل از «مهمان مامان» بود.
همه اینها برای ما یک دوره واحد است.
*۸۴ بهترین «به نام پدر» آقای حاتمیکیا شد. دورهای که شما میگویید فکر میکنم سال ۸۲ باشد.
«مهمان مامان» فکر میکنم دورهای است که آقای جلوه رئیس سازمان سینمایی است. البته حافظه شما دقیقتر است.
*کارگردان آن دوره «خیلی دور خیلی نزدیک» ۲۳ است، «دوئل» آقای درویش ۲۲ است، «بید مجنون» ۲۳ است. سه سالی که شما از ۲۲ که درویش بوده آمدید، ۲۳ بید مجنون و ۲۴ آقای فرهادی بوده.
به نظرم همان سال ۲۲ که آمدید «مهمان مامان» بود. که تلویزیون تهیهکننده فیلم بود و جایزه بهترین فیلم و به دوئل بهترین کارگردان را دادید. دوره «مهمان مامان» آقای ابوالحسن داوودی داور بود.
*بله. چون دوره ۲۵ «روز سوم» است که بهترین فیلم و بهترین کارگردان است. ۲۴ بهترین فیلم «به نام پدر» و بهترین کارگردان «چهارشنبهسوری» اصغر فرهادی است.
به هر حال شما تاریخ سینما هستید.
تصویر: مهرداد آلادین، بهنام افشاری
تدوین: مهرداد آلادین
دیدگاه تان را بنویسید