لذت هدر دادن زندگی!/ نامه دلخراش آدریانو به خودش!
آدریانو خطاب به خودش نوشت: «آیا می دانید وعده محقق نشده بودن چه احساسی دارد؟»
استعداد و قدرت خیرهکننده آدریانو در زمین، او را به یک اسطوره تبدیل کرد، اما زندگی شخصی و درد ناشی از مرگ پدرش، داستان زندگی او را به مسیری متفاوت سوق داد.
به گزارش روزنامه اعتماد، ستاره سابق اینتر و تیم ملی برزیل در نامهای احساسی که در The Players Tribune منتشر شد در مورد نبرد خود با اعتیاد به الکل، از دست دادن و تنهایی در طول دوران حرفهایاش صحبت کرد. بازیکن سابق اینترمیلان با صداقتی دلخراش، خود را به عنوان «بزرگترین استعداد هدر رفته در فوتبال» معرفی کرد.
آدریانو خطاب به خودش نوشت: «آیا میدانید وعده محقق نشده بودن چه احساسی دارد؟ من میدانم؛ من بزرگترین وعده محقق نشده فوتبال هستم. من آن را دوست دارم. این کلمه را. هدر رفته بودن. نه تنها به خاطر اینکه چگونه به نظر میرسد، بلکه به این دلیل که من وسواس و دقت زیادی روی تلف کردن زندگیام دارم، من از این ننگ لذت میبرم. من اهل جرم و جنایت نیستم. من هر روز مشروب میخورم (و روزهای دیگر) چراکه بدهکار بودن به زندگی خود کار آسانی نیست و در سنین من بدتر میشود. تا امروز خیلی متوجه نبودم. شاید در زندگیام بعضی کارها را درست انجام دادم. بسیاری از مردم نمیدانستند که چرا من شکوه استادیومها را رها کردم تا در محله قدیمیام بنشینم و مشروب بخورم، چون در مقطعی این را میخواستم و این همان تصمیمی است که بازگشت از آن دشوار است.»
آدریانو اضافه کرد که اعتیاد به الکل روزهای بازی او را تسخیر کرده است. او همچنین در مورد مبارزاتش با مربیان توضیح میدهد و اینکه چرا به نوشیدن هر روزه ادامه میدهد. او گفت: «من سعی کردم آنچه آنها میخواستند انجام بدهم. با روبرتو مانچینی چانه زدم. با ژوزه مورینیو زیاد کلنجار رفتم. من روی شانه ماسیمو موراتی [رییس سابق اینتر] گریه کردم. اما نتوانستم کاری را که آنها خواسته بودند، انجام بدهم. چند هفته خوب ماندم، از مشروب خوردن اجتناب کردم، مانند اسب تمرین کردم، اما شرایط بدم همیشه عود میکرد. دوباره همه از من انتقاد کردند. مردم حرفهای مزخرف زیادی در مورد من زدند، چون همگی خجالتزده بودند: وای، آدریانو دیگر 7 میلیون یورو درآمد ندارد. این چیزی است که من بیشتر شنیدم. اما آنها نمیدانند که چرا این کار را انجام دادم. دلیلش این بود که من به فضایی نیاز داشتم تا کاری را که میخواستم انجام بدهم. اکنون خودت میبینی. آیا مشکلی در نحوه گذراندن زندگی ما در اینجا وجود دارد؟ نه؛ متاسفم که ناامیدتان کردم. اما تنها چیزی که در ویلا کروزیرو به دنبال آن هستم، آرامش است. اینجا من با پای برهنه و بدون پیراهن راه میروم و فقط شلوارک و دمپایی میپوشم. دومینو بازی میکنم، روی جدول کنار خیابان مینشینم، داستانهای کودکیام را به یاد میآورم، به موسیقی گوش میدهم، با دوستانم میرقصم و روی زمین میخوابم. من پدرم را در همه این کوچهها میبینم.»
این روایت از آدریانو ما را دعوت میکند تا فراتر از آمار و جامها نگاه کنیم و به ما یادآوری میکند که موفقیت در ورزش همیشه به معنای زندگی کامل نیست.
داستان آدریانو لیته ریبیرو، ملقب به «امپراتور» یکی از برجستهترین داستانهای فوتبال برزیل است. رابطه آدریانو با فوتبال به عنوان یک فراری از زندگی سخت در فاولاهای برزیل آغاز شد. او در کنار بزرگانی مانند رونالدو، کاکا و رونالدینیو به اوج رسید، اما خلأ شخصی که او احساس میکرد بیشتر از موفقیت حرفهایاش بود. مرگ پدرش که الگو و حامی او بود، زندگی او را برای همیشه تغییر داد. از آن لحظه به بعد، مشروبخواری پناهگاه او شد. او به درد و رنجی که برایش ایجاد شده و مارپیچ خود ویرانگری که در آن روزگار میگذراند، اذعان دارد. همانطور که در بخشی از متن او خواندید، نوشته: «من وسواس زیادی دارم که زندگیام را تلف کنم.» آدریانو بهرغم موفقیتهایش در زمین، مانند دوران به یاد ماندنیاش در اینتر و قهرمانیهایش در سری آ، هرگز آرامش پیدا نکرد. زندگی عمومی و خصوصی او به موضوعات ثابتی در مطبوعات ایتالیایی تبدیل شد که در نهایت او را به برزیل بازگرداند. او در خیابانهایی که بزرگ شده بود به دنبال ناشناس ماندن میگشت. او میگوید: «وقتی از اینتر فرار کردم و ایتالیا را ترک کردم، آمدم تا در فاولا پنهان شوم.» آدریانو در جامعه خود وفاداری و سکوت مورد نیاز خود را یافت، چیزی که به گفته او زندگی در فوتبال نمیتواند به او ارایه دهد. نامه آدریانو نه تنها بار روی دوش یک بازیکن نخبه را نشان میدهد، بلکه آسیبپذیری فردی را که بهرغم قدرت بدنیاش، با شکنندگی عاطفی عمیقی مواجه است، آشکار میکند. آدریانو اعتراف میکند که با برچسب «هدر رفته» آرامش مییابد، کلمهای که جامعه برای توصیف احساسی در مورد او استفاده میکند. اعتراف او به عنوان بازتابی از قیمتی است که شهرت و فوتبال میتواند بر بازیکنی بپردازد که در عین موفقیت، هرگز نمیتواند واقعا از شیاطین درونی خود فرار کند. داستان «امپراتور» آمیزهای از شکوه و درد، پیروزیها و شکستهای شخصی است. سخنان او، خام و صمیمانه به ما یادآوری میکند که پشت هر بازیکنی فردی با جنگهای داخلی است که عموم مردم به ندرت آن را درک میکنند. برای آدریانو، فوتبال یک پناهگاه موقتی بود، اما مبارزه واقعی او در درون خودش بود.
برای آدریانو چه اتفاقی میافتد؟ به نظر میرسد ستاره سابق سلسائو مصمم است که در محله خود به نوشیدن مشروب ادامه بدهد، زیرا توضیح داد: «من چه چیزی بیشتر میخواهم؟ من حتی زنان را به اینجا نمیآورم. خیلی کمتر با دختران سر و کار دارم، زیرا من فقط میخواهم در آرامش باشم و ذات خود را به خاطر بسپارم، به همین دلیل است که من به اینجا برگشتهام.»
دیدگاه تان را بنویسید