روایتهایی از ناامیدی اجتماعی
دومین روز از همایش امید اجتماعی در محل دانشگاه علامه طباطبایی تهران به همت موسسه رحمان، امروز برگزار شد و سخنرانان به تبیین مواضع خود در رابطه با مقوله امید اجتماعی پرداختند.
اعتمادآنلاین| در ابتدای این نشست، شهیندخت مولاوردی، دستیار ویژه رئیس جمهور در حقوق شهروندی با اشاره به اینکه، در بحث امید اجتماعی در قدم اول باید توجه داشته باشیم کنشگری بین گروه های اجتماعی مهمترین مسئله در تحقق حقوق شهروندی است که طبق آن می تواند امیدوار بود حقوق شهروندی محقق شود، گفت:قدم بعدی این است که باید نوع گفتمانمان درباره حقوق شهروندی را تغییر دهیم و به جای ارجاع مکرر به تهدیداتی که در صورت نقض حقوق شهروندی رخ می دهد باید از فرصتهایی که یک جامعه در رعایت حقوق شهروندی در اختیار ما قرار می دهد استفاده کنیم و بیشتر به این بعد قضیه بپردازیم و بگوییم در تلاش هستیم به چه چیزی دست یابیم.
معاون سابق اموز زنان ریاست جمهوری افزود: تصویر سازی از جامعه ای که حقوق شهروندی در آن رعایت می شود، مشکل ولی ممکن است و یکی از اهداف منشور حقوق شهروندی تصویر سازی از آرمانشهری است که می تواند حقوق شهروندان را تضمین کند. امید داشتن به این آرمانشهر به خودی خود می تواند منجر به تغییر گفتمانی در این حوزه شود.
او ادامه داد: نگاهی به سیر منشور حقوق شهروندی موجب می شود برخوردی تهاجمی با سیستمی که حقوق ما را نقض می کند داشته باشد و وقتی به شکل مداوم از نقض حقوق شهروندی یاد می کنیم که به معنی پرده پوشی از موارد نقض نیست، بیشتر ترویج ترس است تا امید. قدم دوم این است که باید نوع گفتمانمان را در حوزه شهروندی تغییر دهیم.
مولاوردی با بیان اینکه، قدم سوم این است که ایمان داشته باشیم با آموزش و ترویج حقوق شهروندی به احیای امید در جامعه یاری برسانیم که هدف دیگر منشور حقوق شهروندی همین است، ادامه داد: مردم با آگاهی که می یابند، امیدواری را در شهروندان زنده نگه می دارند برای تحقق افق و چشم اندازی که در این منشور ترسیم شده است. اگر شهروندان ندانند مشکلاتشان را چطور حل کنند و ایمان نداشته باشند هر مشکلی، راه حلی دارند، بسیشتر در ناامیدی و ترس فرو می روند. انسانهای ناامید به شدت آسیب پذیر هستند و مجموعه انسانهای ناامید باعث ایجاد جامعه ای خواهند شد که یاس اجتماعی در آن حاکم می شود.
او گفت: در قدم چهارم، به همان میزان که با ناقضان حقوق شهروندی و اشکال متفاوت تهدیدات حقوق شهروندی برخورد شود، بایستی جنبه های مثبت و پیشرفتها و دستاوردهای این حوزه را عرضه کنیم .و تنها قربانیان را نبینیم و کانون توجهمان به قهرمان حقوق شهروندی هم باشد و به آنان مدال هم بدهیم تا با این نگاه سهمی در تزریق روحیه و احساس امید در جامعه داشته باشیم.
دستیار ویژه رئیس جمهور در حقوق شهروندی در ادامه رونمایی از حقوق شهروندی پس از تاریخ پر فراز و نشیب تاریخ ایران پس از انقلاب مشروطه و تحولات پس از آن، این ظرفیت جدید با رونمایی از پیش نویس اولیه و در 29 آذر 95، منشور فعلی با شکل و شمایل کنونی مطرح شد گفت: این ظرفیت را برای مطالبه گری گروه های مختلف اجتماعی ایجاد کرده است، به خصوص گروه های به حاشیه رانده شده و نابرخوردار از قدرت مانند زنان و جوان و اقوام. ما معتقدیم با توجه به اینکه یک دولت برای اولین بار در طول تاریخ کشورمان اراده خود جهت مطالبه تاریخی شهروندان که در قوانین مختلف وجود دارد، را نشان داده و خود را متعهد به پیگیری حقوق شهروندی نشان داد و انتظارات را بالا برد.
او افزود: در همایشی که به مناسبت یکسالگی رونمایی از منشور حقوق شهروندی بود، طبیعی است ببینیم انتظارات جامعه از حقوق شهروندی بالا رفته و در شرایطی که تحلیل شرایط این روزهای جامعه ایران را شاهدیم که بعضا اندیشمندان و صاحبنظران علوم اجتماعی، وضعیت موجود را نیازمند تغییرات بنیادین می دانند و تئوری های را مطرح می کنند و صحبت از زوال همبستگی اجتماعی می شود و از سوی دیگر عنوان می شود هنوز سوسوی امید را در جامعه می بینیم و امید را می توان به عنوان یک سیاست در دستور کار قرار داد، به هر شکل، بسیج نیروها و امکانات و ابزارها برای تحقق منشور حقوق شهروندی می تواند کمک کند برای ارتقای این شاخص در جامعه قدمهای جدی برداریم.
مهمترین شکاف جامعه امروز شکاف دولت-ملت است
دستیار ویژه رئیس جمهور در حقوق شهروندی ادامه داد: این مساله نیازدارد به وجود شهروندان امیدوار و فعال که با کنشگری آگاهانه و واقع نگرانه خود، ساختارهای موجود نابرابر و تبعیض آمیز را انکار نکنند و با قبول این واقعیت ها امیدوارانه برای اصلاح این ساختارها قیام کنند و عاملان سیاست امید هستند نه شهروندان منفعلی که بی عملی را پیشه خود کرده باشند. در این شرایط باید ملزومات نقش آفرینی این شهروندان را که تاثیرات این نقش آفرینی را مضاعف می کند، فراهم کنیم. این که به مشارکت شبکه شهروندان و تقویت جامعه مدنی و گفتگوی جمعی توجه داشته باشیم تا راههای آینده بهتر را در مقابل ما قرار دهد. به جای لعنت فرستادن به تاریکی باید بتوانیم شمعی را روشن نگه داریم و این همایش ها این فرصت را در اختیار دولت و کشور قرار می دهد که در این بزنگاه تاریخی بتواند تصمیم و برنامه ریزی درستی را در دستور کار قرار دهد. به ویژه اینکه بتوانیم امید را در مقابل درماندگی و ناکامی نهادینه شده که توسط خانواده، رسانه ها، سیستم های دولتی و همه نهادها القا می شود، احساس توانمندی آموخته شده را افزایش دهیم.
به گفته مولاوردی، مهمترین شکاف جامعه امروز شکاف دولت-ملت است که باید دید چطور می توان از این بحث ها برای ترمیم استفاده کنیم نه آنکه باعث تعمیق شکافها شویم. باید به نقش نخبه گان هم اشاره کنیم. دیدگاهی جامعه را سراسر اسیر یاس اجتماعی می بیند و در مقابل دیدگاههایی را می بینیم که با اتکای به آن به حرکت خود ادامه می دهیم و نهایتا سوسو های امید در جامعه را نادیده نگیریم.
دستیار ویژه رئیس جمهور در حقوق شهروندی به وجود پارادوکسی در مساله امید اجتماعی اشاره کرد و افزود: ما یک پارادوکس امید اجتماعی را در فرهنگ خود داریم. در اوج ناامیدی امیدواریم راهی باز شود. ادبیات و ضرب المثلهای ما این را گوشزد می کند. کمتر فالی را می بینیم که در آن نیامده باشد: یوسف گمگشده باز آید به کنعان غم مخور
او در پایان تاکید کرد: در آموزه های ما هم ناامیدان را کافر می خوانند. لذا روح زندگی در ایران در جریان است و هموطنان و شهروندان این نگاه را دارند و امیدواری به آینده موج می زند. این را در مقاطع خاصی مانند انتخابات که نشاط سیاسی و اجتماعی حاکم می شود می بینیم و انشالله با کوشش و تلاش و پیگیری و تعهدی همه، این راهکارها را برای ارتقای امید اجتماعی تقویت می شود.
علیرضا علوی تبار: انصاف اکتشافی و امید اجتماعی
در ادامه این نشست علیرضا علوی تبار و فعال سیاسی، با اشاره به اینکه تصور بنده از امید اجتماعی این است که باید امید را مانند نگرش در نظر داشت، گفت: مانند هر نگرش دیگری امید اجتماعی، سه عنصر دارد، وجه شناختی و عاطفی دارد.زمانی که افراد احساس کنند در جمع با آنها با انصاف رفتار می شود، با جمع بیشتر همراه می شوند. هر گاه این احساس کاهش یابد، فردگرایی از جنبه منفی در آنها گسترش می یابد. زمانی که احساس کنید جمعی که در آن هستید با شما، رفتار منصفانه ندارد، به سمت فردگرایی منفی می روید.
او افزود: فرآیند احساس انسان، فقط منعکس کردن واقعیات نیست. فرآیندی است که در پی آن، اطلاعاتی که از محیط می گیریم را گزینش می کنیم، ذهن ما برخی از اطلاعات را گزینش می کند و برخی را فیلتر خواهد کرد. بعد شروع به تعبیر و تفسیر این اطلاعات کرده و از دل آنها، معنی استخراج می کند.
علوی تبار در ادامه تاکید کرد: می توان مبحث عدالت را در سه دسته تقسیم بندی کرد. اول عدالت توزیعی است که ناشی از توزیع مطلوبهای کمیاب ثروت، قدرت و منزلت است. هر فرد می بیند سهم او از این توزیع ها چیست. داوری فرد درباره توزیع این مطلوبهای کمیاب، عدالت توزیعی است. در مرحله بعد به رویه های توزیع این محصولات می نگرد که عدالت رویه ای است و دست آخر به نوع برخورد توزیع کنندگان با خود می پردازد که عدالت مراوده ای است.
به گفته علوی تبار از داده هایی که در این باره وجود دارد، افراد قضاوت می کنند احساس عدالت اجتماعی شان چقدر است و روی قضاوت آنها بر قواعد روی جامعه اثر می گذارد. اگر تصور افراد را بپذیرید که امید نوعی نگرش است که جنبه شناختی، عاطفی واقدام در آن لحاظ شده، باید پذیرفت امید همان قضاوت ما درباره انصاف است و این قضاوت بستگی زیادی به عدالت توزیعی، رویه ای و مراوده ای دارد، می توان تشخیص داد امید اجتماعی در یک جامعه چطور افزایش یا کاهش می یابد.
او با تاکید بر اینکه، اگر تلقی ما این است که امید اجتماعی در جامعه، در 40 ساله اخیر به پایین ترین سطح رسیده می توان گفت تلقی مردم نسبت به توزیع امکانات، رویه ها و مراوده ها اینطور قضاوت می کند که ناعادلانه شده است، گفت:حالا سئوال اینجاست چه می شود کرد؟ آنچه امید را در سطح کلان احیا می کند باور به "جمهور" در سطح سیاست گذاری است. اگر در ملتی، این تصور به وجود بیاید که جمهور جایگاه اساسی در بنیان گذاری همه چیز دارد، این اعتماد به نفش را به آنها می دهد. اعتماد به نفسی که در طی سالهای اخیر از آنها گرفته شده است. اینطور می توان گفت تلاش مسئولان این بوده که امید به جمهور و جمهوریت را در طی سالهای اخیر از مردم بگیرند. این امید احیا نمی شود پیش از آنکه به جمهوریت بها داده شود.
این فعال سیاسی با تاکید بر اینکه، ایران بیش از همیشه نیاز به اصلاح و تغییرات بنیادین دارد و این ممکن نیست بدون آنکه جایگاه جمهور و جمهوریت را احیا کنیم. جمهوریت احیا نمی شود مگر آنکه امید اجتماعی یعنی عدالتهای توزیعی، رویه ای و مراوده ای را افزایش داد، گفت:امید به میزان زیادی به ادراکات ما به کل هستی پیوند می خورد. اگر هستی را نظامی عادلانه بدانیم و اطمینان داشته باشیم هر عملی در هستی، بی پاسخ نیست، این نگاه به ما بستری می دهد برای اینکه امید و نگاه
عادلانه به جامعه افزایش یابد.
قانعی راد: باید جامعه قادر به تولید امید اجتماعی باشد
دیگر سخنران این نشست، محمد امین قانعیراد جامعهشناس و رییس پیشین انجمن جامعه شناسی ایران بود.
او در ابتدای سخنرانی خود با تاکید بر اینکه اساسا وقتی وضعیت امید اجتماعی را به عنوان یک وضعیت هستی شناختی در نظر نگیریم، جامعه شناسی حرفی ندارد، گفت: آدمهای زیادی در شرایطی امیدوار می شوند و در شرایطی ناامید می شوند. بحث دیگری این است که جامعه به خودی خود ظرفیت از نوآغاز کردن را دارد. این ظرفیت، خودسازی جامعه را تامین می کند. جامعه ای که به عنوان یک ارگانیزم بزرگ مطرح می شود ظرفیت بازتولید خود را دارد. امید اجتماعی به عنوان یک ویژگی وجدان جمعی به جامعه کمک می کند تا خود را بازسازی کند. جامعه بالاخره در معرض مشکلات و آسیب است و نیاز به ترمیم دارد و این ترمیم از سوی جامعه ای صورت می گیرد که آن جامعه امیدوار است.
قانعی راد با اشاره به اینکه امیدوار بودن جامعه به معنی امیدوار بودن افراد نیست، به معنی امیدوار بودن کل جامعه است گفت: لذا باید جامعه قادر به تولید امید اجتماعی باشد. همچنین قادر به تولید اجتماعی امید باشد. یعنی ظرفیت جامعه برای خودفهمی، خودسازی، بازسازی، تامل، بقا و استمرار وجود داشته باشد.
او افزود: جامعه ای که بتواند تولید اجتماعی امید کند، می تواند خود را بفهمد، سئوال اینجاست آیا جامعه ایران خود را می فهمد؟ آیا می داند دارای چه وضعیت و ویژگی هایی است؟ چنین شناختی لازمه اش آن است که تولید اجتماعی امید داشته باشد. آیا این جامعه می تواند خود را ترمیم کند و بازسازی نماید؟ به معنی این که از نقاط عطف و جایی که مخاطره شکل پیدا می کند و امکان فاجعه وجود دارد، عبور کند. آیا جامعه ایرانی می تواند از نقاط بحرانی که در طی تاریخ پیش می آید، خود را گذار دهد؟ صرف نظر از اینکه افراد چه وضعیتی در این بحرانها داشتند ولی می بینیم جامعه قدرت خودسازی داشت و از نفاط مختلف عبور می کرد. باید این پرسش را داشته باشیم که جامعه ایرانی چقدر امیدوار است و خودش، تولید امید اجتماعی می کند. البته تولید امید اجتماعی برای افراد، انرژی عاطفی ایجاد می کند و در سرنوشت افراد هم موثر است.
او با تاکید بر اینکه، بحث اساسی این است که جامعه ایران دچار مشکل شده. یعنی در کل، در ترمیم و بازسازی خود دچار مشکل است، گفت: از سوی دیگر، اگر از سطح جامعه به سطح نهادهای اجتماعی حرکت کنیم و پایین تر بیاییم باید به نقش نهادهای اجتماعی در تولید امید اجتماعی توجه کنیم که در این جا هم می بینیم نهادهای اجتماعی مانند خانواده، مدرسه، دانشگاه، سازمان کار، مذهب، رسانه ها و حتی دولت و نهادهای قضایی و پلیس، تماما به نحوی در جامعه بتوانند امید اجتماعی تولید کنند.
به گفته قانعی راد، جامعه ایران در کلیت خود، در تولید امید اجتماعی دچار بحران شده و هم نهادهای اجتماعی قادر به تولید امید اجتماعی نیستند. یعنی امید اجتماعی را نباید به عنوان یک فرد ایجاد کنم و در ذهن خود شکل دهم یا دنبالش باشم. من در مجموعه ای از نهادهای اجتماعی زندگی می کنم و آن نهادها باید بتوانند مجموعه ای از امید را تولید کنند و من با دلیل ارتباط با این نهادها بتوانم از انرژی عاطفی آنها برخوردار شوم و نگرش فردی من هم شکل بگیرد و در من ایجاد امید اجتماعی کند.
کاشی: بسترهای سیاسی زمینه ساز افت امید اجتماعی میشود
دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی دیگر سخنران این همایش در دومین روز خود بود. او با تاکید بر اینکه بسترهای سیاسی زمینه ساز افت امید اجتماعی میشود، گفت:من از ابتدا که جلسات کمیته های علمی این همایش را شرکت می کردم باورم این بود خیلی مفهوم امید اجتماعی معنای مشخصی ندارد. جستجویی که کردم دیدم ادبیات غنی در این حوزه وجود ندارد. مدعای این سخن این است که وقتی درباره امید داشتن یا ناامیدی جامعه حرف می زنیم، وارد حوزه سیاسی می شویم. فی نفسه امید امر روانشناسی است و به واسطه هایی این امر روانشناسی منتقل به حوزه سیاسی می شود. از این حیث که می گوییم جامعه امیدوار است داریم از شخصیت سیاسی جامعه سخن می گوییم.
او با اشاره به اینکه، در سطح فردی، امید یک مفهوم فیزیولوژیک است، گفت: به ندرت کسی است که اساسا همه امیدهایش قطع شده است. آدمها زندگی می کنند پس امید دارند. زندگی علی الاصول بستر پررونقی نیست که همه امیدها را تحقق دهد. دو امر روانشناختی در سطح فردی مهم است، یکی آلامی داشته باشید که تداوم زندگی را دشوار کنند، مانند بیماری، فقر و بیکاری. شما امیدوارید دردهایتان درمان شود. در روانشناسی فردی، سنخی از امید وابسته به آلام داریم. همچنین سنخی از امید وابسته به آرزوها داریم. شما امید داریم به آرزوهایی دست یابید تا صورت موجود زندگی را غنی ببخشید. اگر امید معطوف به آلام تحقق نیابد، با احساس رنج زندگی می کنید و اگر آرزوهایتان تحقق پیدا نکند، احساس بی کیفیتی و بی معنایی در زندگی وارد می شود.
او به اشاره به اینکه، با دو میانجی، این امر فردی روانشناسی به امر سیاسی تبدیل می شود. یکی میانجی کنش های جمعی است. آدمها در کنش های جمعی این متغیرهای فردی تبدیل به متغیرهای جمعی می شود. یعنی گروه های همدرد یا گروه های هم آرزو تشخص جمعی می یابند و امیدها یا زخمهایی را گسترش می دهند. کنشها، اولین میانجی است که گروه های معنادار ایجاد می کند. دومین میانجی، نظم های گفتاری، کلامی و زبانی است. این سرمایه ها قدرتی دارند یک گروه اجتماعی هم آرزو و هم درد را تحت یک سازمان کلامی و شبکه ای از نامها دارای هویت و نام و نشان جمعی کنند. اینها هویتهای فعلیت یافته سیاسی اند. اینها به مولفه های قدرت تبدیل می شوند و ما فورا با واسطه این دو میانجی با گروه های بالفعل سیاسی مواجهیم. به این اعتبار از امید اجتماعی، معطوف به زخمها و آلام یا آرزوها نشان دهید آنها نقدی دارند، چیزی را می خواهند یا نسبت به چیزی انتقاد می کنند. به این اعتبار، امر فردی به امر جمعی ارتباط می یابد.
به گفته کاشی، جامعه ایران با انقلاب در نقطه ای بود که خواست بنای تازه ای استوار کند و چیزی را از نو بسازد. در سالها و دههه اول انقلاب، جامعه ای پر از نیروهای بالفعل سیاسی که به واسطه آرمانهای معطوف به آرزو که می خواست خشنودی به بار بیاورد، گروهها در ستیز بودند و جامعه در فوران گروه های آرزوکمند بود که وعده روزهای پر از خشنودی را می دادند. یکی از حکومت اسلامی می گفت و دیگری از جمهوری دموکراتیک خلق. گروه های حاشیه ای دیگر هم تصور می کردند در پرتو این پرچمهای پر از امید و آرزو، آلام آنها محقق می شود. دو دهه اول انقلاب را می توان فوران هویتهای امیدوار سیاسی تلقی کنید که هر یک الگویی از آرزومندی را بسط می دهند. جامعه در این دهه دچار شقاق رادیکال شد. گروهی فکر می کردند جامعه را به سمت اسلام رادیکال ببرند و گروه دیگری فکر می کردند وفور و فراوانی اقتصادی چشم انداز آینده را ترسیم می کند. اینها پرچم های برافراشنته ای بودند که امیدهای معطوف به آرزو با ساماندهی می کردند.
او ادامه داد: اما اتفاقاتی افتاد که واسطه های کنشگری و واسطه های زبان شناختی دچار بحران شد و شما با به تدریج با برافراشته شدن پرچم های دیگری مواجهید که امیدهای معطوف به رنجها و دردها را برافراشته می کنند. کمتر آینده جاذبه جمعی تولید می کنند. بیشتر آینده هراسناک است. این به معنی افسردگی جامعه نیست. اما صورت بندی امید در آن دگرگون شده. منظومه های گفتاری که از دهه 70 به بعد بازسازی شده اند، یا حکومتی بودند و ارزشها و سرمایه های دینی را به بازار کسب و کار تبدیل کرده و بی اعتبار کردند یا پیامهای روشنفکرانه ای بودند که علی الاصول جامعه را حذف کرده و اتمیزه کردند. بنابراین پرچمهای معطوف به افزایش خوش بینی را بی اعتبار کردند. ولی جامعه در عرصه سیاسی نمی میرد. بلکه هویت و نیروی خود را در عرصه سیاسی با معطوف شدن به کاستن به آلام، فقر، نابرابری، تبعیض و تحقیر آشکار می کند. اگر تلقی این باشد که پرچمهای معطوف به افزایش خشنودی شکست خورده باشند، جامعه دچار بحران معنی و احساس بی کیفیتی می کند که خودش یک نیروی سیاسی است و اگر پرچمهای معطوف به کاهش آلام شکست خوردند، یعنی جامعه خشمگین است. این هم یک سرمایه سیاسی است.
کاشی در پایان با تاکید بر اینکه، امکانهای کنش سیاسی به نحو مسالمت آمیز چقدر پیش روی جامعه گشوده است؟ گفت: اگر جامعه زخمی است، سرمایه سیاسی است، اگر کینه دارد، سرمایه سیاسی است. جامعه پر از ظرفیت سیاسی است. در عرصه عمومی، جامعه زنده است حتی اگر پر از خشم و کینه باشد. آدم زنده هم می خواهد زندگی کند. اگر امکانهای برآوردن خواسته ها چه معطوف به افزایش خشنودی چه کاهش آلام، اگر از طریق صندوقهای آرا، امکان یابد، از این طریق پیش می رود. اگر امکان ندهیم، راههای دیگری را جستجو می کند. هم در صورتبندی کلامی روشنفکران و هم در کنش های عینی، جامعه در حال تحول است. دارد منظومه های گفتمانی تازه ای می سازد که معطوف به آغاز جدید است . الگوهای کنشگری جدیدی را طرح می اندازد. با متولیان سیاسی جامعه است که چقدر این صدا را بشنوند.
منبع: خبرآنلاین
دیدگاه تان را بنویسید