سعید مدنی:
تمایل به «تغییر» از در و دیوار جامعه ایران بیرون زده است
یک پژوهشگر مسائل اجتماعی، گفت: وضعیت موجود محصول سیاست های کلان و استراتژیهای دراز مدت است. اگر بنا بر این است که وضع بهبود پیدا کند باید در کل سیاستها تجدیدنظر شود و گام اول به رسمیت شناختن معترضینی است که نسبت به کل عملکرد نهادهای موجود معترض هستند.
اعتمادآنلاین| سعید مدنی پژوهشگر مسایل اجتماعی اعتراضات اخیر را ادامه اعتراضات دی ماه می داند و معتقد است که «تمایل به تغییر از در و دیوار جامعه ایران بیرون زده است».
*ریشه و ماهیت اعتراضاتی که صورت میگیرد ارتباط کاملا مستقیمی با وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه ایران دارد.برای اعتراضات دی ماه در واقع میشود تعبیر شورش را برای آن به کار برد، زیرا این کنشهای جمعی اعتراضی جمعی هستند نسبت به وضع موجود. بنابراین بر خلاف بعضی از کسانیکه آن اعتراضات را محصول یک تعارض دوگانه بین طرفدارهای دولت و اصولگرایان تحلیل میکردند - و در واقع اعتراضات دی ماه را نوعی توطئه اصولگراها علیه دولت میدانستند- تاکید داشتم که اساسا منحصر کردن اعتراضات دی ماه به دوگانه اصلاحطلبان طرفداران دولت و اصولگرایان مخالفان دولت خطای محض است و صورتبندی واکنشهای جامعه ایران به وضعیت موجود از این دایره خارج شده و ابعاد جدیدی پیدا کرده است.
*در واقع گروه اول اعتراضات دی ماه را در قالب نوعی توطئه اصولگراها نسبت به دولت آقای روحانی تحلیل میکردند غافل از این که در شرایط کنونی ایران، بحرانهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، زیست محیطی در همه ابعاد موجب شده تا نیروهای سیاسی اجتماعی با صورتبندی متفاوتی که فراتر از دوقطبی های مرسوم در جامعه ایران است فعالیت کنند.
*بنابراین در اعتراض دیماه جریان اصولگرا سعی میکرد موج سواری کند و تلاش خود را میکرد که آن سوگیری اعتراضات را منحصرا علیه دولت ساماندهی کند ولی موفق نشد، زیرا ماهیت آن اعتراض در تعارض با نظرات و دیدگاهها و مشی اصولگرایان بود. در واقع تداوم اعتراضات با طرح شعارهای ساختار شکنانه که کل نظام موجود را مورد سوال قرار میداد و شرایط و بحرانهای کنونی را محصول ناکارآمدی ساختار موجود میدانست، تمام تلاش هر دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب را نقش بر آب کرد.
*بر این اساس اعتراضات کنونی از جهت منشاء و علت وقوع با اعتراضات دیماه مرتبط است اما با این توضیح که در واقع چون اعتراضات فعلی و دی ماه مبتنی بر یک سازمان و نظام واحدی از جهت تشکیلات و سازمان و تا حدی جهتگیری و مواضع نیستند کاملا نمیتوان گفت که پیوند مستقیمی با اعتراضات دیماه دارند. ولی همان طور که گفتم علت وقوع این اعتراضات و شورش های متوالی تقریبا یکسان است، بدین معنی که اساس همه آنها اعتراض نسبت به وضعیت موجود است و انگیزه و هدف معترضان در وهله اول نفی وضعیت موجود است.
*همان طور که میبینید گاه شعارهای متضادی در اعتراضات مطرح میشود که نشان دهنده فقدان هویت متعین و روشن است. این وضعیت ناشی از وجود صداها و گرایشات مختلف در درون معترضین است، به همین دلیل اصطلاح شورش و نه جنبش را برای این اعتراضات به کار میبرم. زیرا در درون جنبشها هویتی وجود دارد که یک انسجام نسبی و یک وحدت شعار و خط مشی ایجاد میکند.
*در فاصله دی ماه تا مرداد ماه صداهای متفاوتی از سوی اعتراضات شنیده میشود ، همان طور که شعارهای معترضان در هر منطقه با دیگر مناطق تفاوتهایی دارد یعنی اعتراضکنندگانی که در تهران به خیابانها میآیند در مقایسه با شهرستانهای اصفهان و شیراز و… تفاوتهایی با هم دارند که این تفاوتها نشان از این دارد که با یک پدیده کاملا واحدی روبرو نیستیم اگرچه منشا همه این اعتراضات نارضایتی از وضعیت است.
*در شرایط موجود از مجموعه شعارهایی که داده شده میتوان فهمید که وجه قالب در این اعتراضات نفی وضعیت موجود با تاکید بر بحرانهای اقتصادی است. اما اگر مروری بر وضعیت اقتصادی چهل سال اخیر داشته باشیم متوجه خواهیم شد که در ادوار مختلف نارضایتی وجود داشته اما همیشه این نارضایتی به کنش اعتراضی منجر نشده است. پس باید به دنبال روشن کردن علل دیگر اعتراضات در کنار نارضایتی های عمیق اقتصادی باشیم.
*مردم معترض نه تنها ساختار موجود را ناکار آمد میدانند بلکه از جهت سیاسی هم مشروعیتی برای آن قائل نیستند و از جهت اجتماعی هم با ارزشها و هنجارهای حاکم در تعارض است. بر این اساس مجموعهای ازعوامل باعث شده که به نقطه موجود برسیم و لذا منحصر کردن اعتراضات موجود به علل اقتصادی خطاست و میتوان گفت که خلا قدرت و هژمونی در فضای سیاسی و اجتماعی حاکم زمینه اعتراض ناراضیان را فراهم کرده است و منجر به بروز این اعتراضات شده است.
*عوامل مختلفی را میتوان حاصل این منازعات متعدد دانست. در حوزه اقتصادی موضوع خیلی روشن است: فساد و نابرابری و فقر هرکدام به صورت جداگانه به میدان منازعه تبدیل شدهاند. به طورمثال میدان منازعه معترضینی که مطالبات و سپردههای خود را از صندوقهای قرضالحسنه و موسسات مالی واعتباری دریافت نکردند و یا اعتراض نسبت به ناکارآمدی و اختلاسهای صندوقهای بازنشستگی و ورشکستگی آنها و از بین رفتن حقوق بازنشستگان و یا اعتراضات کارگری برای عدم دریافت حقوقهای عقب افتاده خود هریک بخشی از میدان منازعه نظام- مردم ناراضی شدهاند. بنابراین اگر از بالا به جامعه ایران نگاه کنیم، میدانهایی از منازعات در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی وجود دارد. نکته مهم آن است که جمع این موارد موجب شده تا بخشی از جامعه ایران را به باور عدم مشروعیت نظام سیاسی برساند.
*اگر دولت آقای روحانی امروز بیاید و یک راه حل برای خروج از بحرانها ارائه دهد به سختی میتواند جامعه را در این زمینه متقاعد کند. اگر قوه قضاییه ادعا کند برای مبارزه با فساد تلاش میکند این ادعا را مردم به سختی میپذیرند. تقریبا درهمه سطوح نظام موجود این هژمونی از دست رفته است. ممکن است که ساختارهای موجود از طریق اعمال زور بتوانند روند موجود را ادامه دهند اما زمانی که حرف از هژمونی به میان می آوریم، اشاره داریم به نوعی پذیرش و متقاعدسازی طرفهای منازعه به روشی غیر از اعمال زور.
*اعتراضات را باید فرایندی دید. از این جهت اگر معترضین تهرانی در این مقطع کمتر حضور دارند و در مقابل برخی شهرستانها فعالترند، نباید این وضعیت را ثابت و بدون تغییر فرض کرد. البته برای من غیر منتظره بود که در شهر قم معترضین شعارهای خیلی رادیکال علیه روحانیت سر دهند. این پدیده نشان میدهد زمینههای نارضایتی و میدانهای منازعه و تمایل به تغییر در کل جامعه ایران حتی شهرهای مذهبی وجود دارد.
تمایل به تغییر از در و دیوار جامعه ایران بیرون زده است. در شرایط کنونی درست است که در برخی شهرها معترضین فعال هستند و در برخی شهرها کمتر و یا در برخی از شهرها اصلا فعال نیستند ولی در بررسی فرآیندی اعتراضات افت و خیز های زیادی دارند و وضعیت شهرهای مختلف تفاوتهایی دارند. بنابراین غیر منتظره نیست که در مقطعی شهرهایی که معترضین در آن فعال نبودند فعال شوند و شهرهایی که معترضین فعال بودند اعتراضات کمی افت کند.
این موضوع به شرایط اقتصادی و اجتماعی هر کدام از شهرها و تفاوتهای اقلیمی و فرهنگی مربوط میشود. اما در حوزه تهران امر مسلم این است که میزان رفاه نسبی بهتر از بقیه شهرها است.
*در حال حاضر چون اکثریت قابل توجه نیروهای مستقل و نیروهایی که مورد تایید معترضین و مردم ناراضی از صحنه حذف شدهاند و امکان بیان دیدگاهها و نظرات خود و گفتوگو با مردم ناراضی را ندارند، به این دلیل به طور قطع این اعتراضات به آشوب و شورش و حتی نوعی آنارشیسم منجر خواهد شد و مسئولیت آن هم متوجه نظام موجود است که اجازه نمیدهد نیروهای مستقل در جامعه ایران شکل بگیرند و فعال شوند تا بتوانند از طریق گفتوگو با جامعه مدنی این اعتراضات را در قالبها و صورتهایی مدنی هدایت کنند.
*شاید مهمترین توصیه به نظام این است که اجازه دهد نیروهای اجتماعی مستقل و مورد تایید جامعه ایران با معترضین گفتوگو داشته باشند و بعد از طریق گفتوگوی ملی که مقدمه آن به رسمیت شناختن همین معترضان است و نه سرکوب و برخورد با آنها؛ راه حلی مبتنی بر صلح و مدارا برای خروج از بحران جستجو کرد. در غیر این صورت برخورد با معترضین به طور موقت این آتش را خاموش خواهد کرد اما در دراز مدت و فرصتهای بعدی به شکلهای خیلی رادیکالتر و کاملا خشنتری بروز و ظهور میکند.
*نتیجه این اعتراضات منوط به نوع برخوردی است که با آن صورت میگیرد. نظام باید تصمیم بگیرد که آیا این اعتراضات را به رسمیت بشناسد یا نه؛ در واقع اینکه نظام در حل مسائل ناکارآمد بوده و به وعدههای خود و به میثاق با مردم عمل نکرده شکی نیست. بنابراین عده قابل توجهی از مردم ایران به این موضوع معترض هستند در وهله اول نظام مستقر باید این تفکر و نیروهای حامل آن را به رسمیت بشناسد، نظام مستقر فقط دولت نیست و منظور کل حاکمیت است.
*وضعیت موجود محصول سیاست های کلان و استراتژیهای دراز مدت است.اگر بنا بر این است که وضع بهبود پیدا کند باید در کل سیاستها تجدیدنظر شود و گام اول به رسمیت شناختن معترضینی است که نسبت به کل عملکرد نهادهای موجود معترض هستند و اجازه دادن به نیروهای مستقل برای شروع گفتوگوی ملی برای عبور از بحران. اگر این اتفاق بیفتد و اجازه گفتوگوی ملی نه در سطح دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب بلکه در مجموع کلیه نیروهای معترض که طیف وسیعی را تشکیل می دهند؛داده شود جامعه ایران آمادگی این را دارد که مسیر آرام مبتنی بر صلح و مدارا را برای بهبود وضعیت کشور را دنبال کند.
*اگر به معترضین با اصطلاحات و واژههای زشت برچسب زده شود و سرکوب و برخورد با معترضین سیاست اصلی باشد و نهایتا تصور این باشد که معترضین وابسته به بیگانگان و عوامل خارجی هستند؛ در این صورت طبیعی است که دامنه اعتراضات گستردهتر خواهد شد و نتایج آن ناپایداری سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است.
*در چنین شرایطی به طور قطع کشور در وضعیت بحرانی قرار خواهد گرفت و تبعات آن بر عهده دستگاه حاکمه است. معترضین برای بقای خود میجنگند، کسی که گرسنه است به سفره خالی خانواده و بیکاری اعتراض دارد. آن که این وضع را به وجود آورده و حاضر به گفتوگو با معترضان هم نیست، مقصراست. امروز توپ در زمین نظام است که میتواند با به رسمیت شناختن معترضین راه نجات را باز کند و از تشدید بحرانها جلوگیری کند. سیاست حصر و سرکوب و زندانی کردن معترضین سرانجامی جز تداوم بحران ندارد.
منبع: جامعه ایرانی
دیدگاه تان را بنویسید