کد خبر: 251799
|
۱۳۹۷/۰۹/۲۵ ۱۴:۱۲:۰۰
| |

معاون سابق دفتر اقتصاد کلان سازمان برنامه و بودجه:

ایران تا سال 1420 پیر نمی‌شود

 محمد علیزاده؛ نویسنده سیاست‌های کنترل جمعیت در نیمه دوم دهه 60، می‌گوید که ایران، حداقل تا سال 1420 با پدیده سالمندی جمعیت مواجه نمی‌شود

ایران تا سال 1420 پیر نمی‌شود
کد خبر: 251799
|
۱۳۹۷/۰۹/۲۵ ۱۴:۱۲:۰۰

اعتمادآنلاین| معاون سابق دفتر اقتصاد کلان سازمان برنامه و بودجه در گفت‌و‌گو با «اعتماد»، با ارقام و نتایج مطالعات، اطمینان می‌دهد که پدیده سالمندی جمعیت، حداقل با این شکل ترسناکی که امروز توسط مسوولان دستگاه‌های حمایتی و درمانی مورد هشدار قرار گرفته، تا 20 سال آینده هم سراغ ایران نمی‌آید. سالمندی جمعیت و مواجهه با افزایش جمعیت سالمند را انکار نمی‌کند و از این افزایش به عنوان یک جبر نام می‌برد؛ جبر توسعه شهرنشینی و جبر ارتقای امید به زندگی و جبر کاهش مرگ و میر نوزادان، اما تاکید می‌کند که ایران 1430 و با 105 میلیون نفر جمعیت، از وجود 25 میلیون سالمند دچار بحران نمی‌شود بلکه آنچه 30 سال آینده ثبات پایه‌های نظام اقتصادی، اجتماعی، سیاسی کشور را در معرض خطر قرار می‌دهد، بی‌توجهی امروز به از دست رفتن سرمایه‌های انسانی کشور است.

سرمایه‌ای که حتی ارزشی فراتر از منابع طبیعی دارد اما شرایط متزلزل اقتصادی طی دهه گذشته، منجر به لاغر شدن بطئی حجم این سرمایه ارزشمند شده است. در واقع، افزایش جمعیت سالمند در ایران، تهدید نظام نیست. تهدید واقعی، مسدود شدن تدریجی روزنه‌های امید پیش چشم میلیون‌ها جوان مولد است که بسیاری‌شان را به ترک وطن مجاب کرده است.

بنا بر آمارهای جمعیتی در پایگاه سازمان ثبت احوال و مرکز آمار ایران، نرخ رشد جمعیت طی سال‌های 90 تا 95، از عدد 1.24 تنزل نداشته اگرچه تعداد تولد زنده در سال 96 نسبت به سال 95 حدود 40 هزار نفر کاهش یافته است. هشدار جدی، کاهش 100 هزار موردی آمار ازدواج در سال 96 نسبت به سال 95 و تداوم این کاهش در سال جاری نسبت به مدت مشابه سال گذشته است که پیام واضحی از کاهش آمار موالید طی سال‌های پیش رو دارد.

از سوی دیگر، تاثیر مستقیم چالش‌های اقتصادی تهدید‌کننده ثبات نظام تولید و اشتغال هم در همین داده‌ها، در قالب آمار و اعداد این پیام را منتقل می‌کند که بیکاری، طی دهه آینده، مهم‌ترین مشکل دولت‌ها خواهد بود؛ بیکاری که عامل اصلی امتناع جوانان از ازدواج و عامل اصلی امتناع زوج‌های جوان از فرزند‌آوری است، به سادگی مورد بی‌توجهی دولت‌ها قرار گرفته بدون آنکه راهکاری در دست تهیه باشد.

بنا بر اعلام مرکز آمار، نرخ بیکاری در تابستان 97، 12.2 درصد بوده و همین پایگاه اعلام می‌کند که سال 95 و از جمعیت 79 میلیون نفری کشور، بیش از 3 میلیون و 110 هزار نفر از جمعیت بالای 10 سال با‌سواد- دیپلم، فوق‌دیپلم، فوق‌لیسانس و بالاتر- بیکار بوده‌اند که البته بنا بر همین آمار، تعداد بیکاران در مقاطع تحصیلی پایین‌تر تفاوت معناداری با بیکاران رده تحصیلات عالی دارد. خطر، همین‌هاست؛ اینکه نیروی مولد تحصیلکرده، بیکار می‌ماند اما فرصت شغلی غیر‌رسمی یا بی‌نیاز به مهارت ذهنی، چنان فراوان است که افراد با تحصیلات هرچه پایین‌تر، انگیزه ارتقای سواد و ترقی تحصیلی را از دست می‌دهند چون شرایط جامعه امروز ایران چنین است که معاش بر دانش غلبه دارد.

-طی چند سال گذشته با اصطلاح جدیدی در حوزه جمعیت‌شناسی در ایران مواجه شده‌ایم؛ «سونامی سالمندی». مسوولان نهادهای متولی رصد آمارهای حیاتی هشدار می‌دهند که ما به سمت پیر شدن جمعیت می‌رویم و البته این اتفاق، دلایل مختلف هم دارد. افزایش سن ازدواج، کاهش موالید و تمایل زوج‌های جوان به فرزندآوری به دلیل مشکلات اقتصادی و همچنین بالا رفتن تعداد افراد مطلقه‌ای که حاضر به ازدواج مجدد هم نیستند. از نگاه شما به عنوان یک جمعیت‌شناس، با وجود این شرایط، آیا ایران طی یک بازه زمانی، مثلا تا 30 سال آینده دچار سونامی سالمندی خواهد شد؟


واژه سونامی در حال حاضر در مورد ایران، صدق نمی‌کند چون داده‌های سرشماری سال 1395 به ما نشان می‌دهد که جمعیت سالمندان بالاتر از 60 سال کشور، بیش از 7.3 میلیون نفر نیست. حتی جمعیت بالاتر از 65 سال کشور هم حدود 4.8 میلیون نفر است و توجه داشته باشید که جمعیت بالای 60 و 65 سال، گروه‌های سنی مهمی هستند چون معمولا این افراد، خارج از چرخه تولید و گروه‌های مولد قرار می‌گیرند. اما حتی مجموع جمعیت بالاتر از 60 سال ایران با گروه سنی مشابه در کشورهای اروپایی همچون ایتالیا، آلمان، فرانسه و انگلیس که با 20 الی 22 درصد جمعیت بالای 60 سال مواجهند قابل مقایسه نیست و بنابراین، سونامی سالمندی در مورد ایران حداقل تا سال 1420 به هیچ‌وجه صدق نمی‌کند. نتایج بررسی‌های ما نشان داد که تعداد موالید سال 96، یک میلیون و 487 هزار نفر بوده که در مقابل این تعداد تولد زنده، حدود 450 هزار مرگ و میر ثبت شده است. تراز این دو عدد به ما نشان می‌دهد که سالانه به طور طبیعی، حدود یک میلیون نفر به جمعیت کشور اضافه می‌شود؛ البته با افزایش تعداد جمعیت سالمند، با افزایش مرگ و میر هم مواجه خواهیم شد، چنان که اگر امروز نرخ مرگ و میر حدود 5.8 الی 5.9 در هزار نفر جمعیت است، در زمان افزایش جمعیت سالمندان، ممکن است این عدد به بیش از 8.9 در هزار برسد. در عین حال، طی سال‌های آینده با کاهش نرخ رشد جمعیت هم مواجه خواهیم بود و از موالید کاسته می‌شود چون بنیان خانواده در معرض شکست و فروریزی قرار گرفته و ماهیت خانواده در حال فروپاشی است. اما حتی با احتساب این شرایط هم، تا سال 1420 و هر ساله بطور میانگین، حداقل یک میلیون و 200 هزار طفل در کشور متولد می‌شوند که با تراز آمار مرگ و میر، سالانه حدود 650 الی 700 هزار نفر به جمعیت ایران اضافه خواهد شد.

-بنابراین با وجود افزایش مرگ و میر که بخشی به علت حوادث طبیعی و بخشی به دلیل اتفاقات غیرطبیعی همچون خودکشی و اعتیاد و تصادفات و بیماری‌های ناشی از سبک زندگی است، سونامی سالمندی در مورد ایران صدق نمی‌کند.

بله و آنچه در غرب اتفاق افتاده، حداقل تا 25 سال آینده به ایران نمی‌رسد. نتایج مطالعه‌ای که درباره کشور آلمان داشتم، نشان می‌داد که نرخ رشد جمعیت در آلمان، در پایان قرن بیستم کمتر از 9 در هزار نفر بوده و نسبت جمعیت خارج از چرخه تولید - گروه سنی کمتر از 15 سال و بالای 65 سال - در مقایسه با جمعیت مولد، حدود 80 درصد بوده و پیش بینی می‌شد تا سال 2070 میلادی، این ضریب به 130 درصد افزایش پیدا کرده و از تعداد جمعیت بالقوه فعال کاسته خواهد شد در حالی که جمعیت صرفا مصرف‌کننده و خارج از چرخه تولید، از رهگذر سالمندی جمعیت به‌شدت افزایش می‌یابد. قطعا ما در ایران با چنین شرایطی، حداقل تا سال 1420 مواجه نمی‌شویم. نتایج بررسی ما نشان داد که حتی با پایه یک میلیون و 200 هزار تولد سالانه، جمعیت ایران در سال 1420 حدود 98 میلیون نفر خواهد بود که حدود 36 میلیون نفر از این جمعیت، خارج از چرخه تولید قرار می‌گیرند چون کمتر از 15 سال یا بیشتر از 64 سال سن دارند. با این محاسبه، نسبت جمعیت غیرمولد کشور در مقابل جمعیت مولد، حدود 60 درصد است که بسیار کمتر از نسبتی است که کشور آلمان در سال‌های پایانی قرن بیستم با آن مواجه بود.

-یعنی پای سونامی سالمندی به ایران نمی‌رسد؟ یا اصطلاح سونامی سالمندی برای جمعیت ایران قابل تعمیم نخواهد بود؟


نتایج مطالعات نشان می‌دهد که اطلاق سونامی سالمندی برای ایران، واقعا اشتباه است چون با چنین شرایطی مواجه نخواهیم شد. توجه داشته باشیم که در سال‌های اخیر، مرگ و میر کودکان در ایران کاهش یافته و همچنین، تغییر شرایط به ارتقای امید به زندگی در بدو تولد منجر شده است. بنابراین سال 1420 با احتساب میانگین سالانه یک میلیون و 300 هزار تولد زنده، جمعیت کمتر از 15 سال کشور حدود 18 میلیون نفر خواهد بود که کاهش مرگ و میر نوزادان هم در این افزایش سهم دارد. در حال حاضر، مرگ نوزادان کمتر از 20 در هزار تولد زنده است و شاید تا سال 1420 به 12 الی 15 در هزار تولد زنده برسد. بنابراین، تا 23 سال آینده، جمعیت 15 تا 64 ساله کشور، حدود 63 میلیون خواهد بود که حتی با احتساب 36 میلیون نفر جمعیت کمتر از 15 سال یا بیشتر از 65 سال، حدود 60 درصد جمعیت کشور خارج از چرخه تولید است در حالی که 20 سال قبل، این عدد برای کشور آلمان حدود 80 درصد بود و ایران هرگز دچار این وضعیت نمی‌شود. البته این اعداد موید بی‌توجهی به پدیده سالمندی نیست چون سالمندی جمعیت در ایران، در حال وقوع است و سالمندی، جبر زندگی است و افزایش جمعیت سالمندان، جبر پیشرفت است. کشور ما هم دچار سالمندی جمعیت خواهد شد اما نه با آن شدت و روندی که در مغرب زمین اتفاق افتاده. به هر حال، تشکیل خانواده در ایران، یک هنجار است و ما هم یک جامعه مذهبی با ملتی مسلمان داریم و از منظر قانونی، اشتراک زندگی یا فرزند آوری خارج از نظام شرعی را نمی‌پذیریم و جامعه ایرانی هم پذیرای زندگی مشترک خارج از عقد شرعی و قانونی نیست. همین هنجارها و اعتقادات، عامل بسیار مهمی است که اجازه نمی‌دهد مانند غرب دچار افت شدید باروری بشویم. البته جوامع پیشرفته و برخوردار از جاذبه‌های اقتصادی همچون آلمان و ایتالیا و انگلیس و استرالیا هم، در مواجهه با این شرایط، بلافاصله با اتخاذ سیاست‌های مهاجرتی مثبت و جاذبه‌های جمعیتی، کمبود جمعیت و نیروی مولد کار را جبران کردند.

-تعداد سالمندان کشور، نرخ رشد جمعیت یا حتی آمار ازدواج و طلاق، باید به چه رقمی برسد که دولت‌ها از بابت حرکت جمعیت به سمت سالمندی نگران باشند؟

اگر نرخ رشدمان به کمتر از یک برسد و تعداد موالیدمان در سال، از یک میلیون و 200 هزار تولد زنده کمتر باشد، باید نگران شویم. اعداد و ارقام به ما می‌گوید که باید برای سال 1420 نگران باشیم اما این نگرانی، مساله امروز ما نیست چون سالمندی جمعیت، مساله امروز ما نیست. نگرانی امروز جمعیت شناسان این است که در این پنجره جمعیتی، توده کثیری در گروه سنی 15 تا 40 سال داریم که بخش عظیمی از جمعیت را تشکیل می‌دهند ولی به دلیل نارسایی‌های اقتصادی و اجتماعی، نمی‌توانیم این جمعیت را به بهترین نحو به کار بگیریم و بنابراین، شاهد از دست رفتن فرصت‌ها هستیم. جمعیت شناسان، امروز نگران ترکیب سنی جمعیت و توزیع جغرافیایی جمعیت هستند؛ با طرح این سوال که چرا خیل عظیمی از جمعیت مولد، مهاجرت می‌کند و در حال مهاجرت به کلان‌شهرهاست و چرا روستاها خالی می‌شود و چرا با حاشیه نشینی گسترده مواجهیم و چرا باید شاهد اتلاف و سرخوردگی نیروی جوان و مولد باشیم. ما باید برای این مشکلات راه مقابله پیدا کنیم و اتخاذ هر راهکاری غیر از این، به معنای نشانی اشتباه است.

-آخرین بررسی‌های شما از ترکیب جنسیتی و جمعیت شهرنشین چه عددی را نشان می‌دهد؟

حداقل، 79 درصد جمعیت کشور، شهرنشین هستند و حدود 22 درصد در روستاها ساکنند. ترکیب جنسیتی هم حدود 102 درصد است و از این بابت دچار مشکل نیستیم. اما به طرز نگران‌کننده‌ای با مهاجرت نسل جوان به خارج از کشور مواجهیم و البته سیاست جنسیتی مهاجرت هم چندان دچار عدم تعادل نیست چرا که آمار مهاجرت دختران، تقریبا به اندازه آمار مهاجرت پسران است اما در مجموع، روند مهاجرت نسل جوان به خارج از کشور، در دراز‌مدت تاثیرات خود را نشان خواهد داد. آمارهای جهانی به ما می‌گوید که هر سال حدود 80 الی 140 هزار نفر، از ایران به کشورهای خارج مهاجرت می‌کنند که اغلب هم دارای ضریب هوشی بالا هستند و طی سال‌های آینده، جمعیت جوانی که در ایران باقی خواهد ماند، اغلب از ضریب هوشی متوسط برخوردار است. به همین دلیل تاکید دارم که نباید نشانی اشتباه بدهیم و به جای انحراف به سمت سونامی سالمندی، باید بر بهره‌برداری صحیح از نیروهای جوان مولد که اغلب هم دانش‌آموخته و فارغ‌التحصیل مقاطع عالی هستند متمرکز شویم و در اولویت دوم، توزیع جغرافیایی و نظام بخش جمعیت را ساماندهی کنیم. امروز، بیش از 30 میلیون نفر از جمعیت کشور، در 9 کلان‌شهر و شهرهای بالای 100 هزار نفر جمعیت ساکن است. این تمرکز جمعیتی، خطرآفرین است و آسیب‌زایی اجتماعی بسیار بالایی دارد چنان که امروز هم شاهد تبعات آن هستیم.

-مسوولان نهادهایی همچون سازمان بهزیستی کشور که متولی حمایت از افراد ناتوان و از جمله سالمندان هستند، هشدار می‌دهند که هیچ ساختاری برای استقبال از جمعیت رو به افزایش سالمندان وجود ندارد و باید از امروز، برای دو دهه آینده، ساختارسازی آغاز شود. ایجاد ساختارهای حمایتی و توانبخشی ویژه سالمندان یک کشور، چه مدت طول می‌کشد و این ساختار از چه ویژگی‌هایی باید برخوردار باشد؟

تامین ساختار برای حمایت از جمعیت سالمند در نظام اجتماعی و اقتصادی فعلی زمان‌بر خواهد بود. فراموش نکنیم که شرایط اقتصادی کشور، برای حفظ حرمت خانواده‌ها آسیب‌زا بود چرا که خانواده‌ها، چنان در مضیقه قرار گرفته‌اند که حتی قادر به تامین معاش زندگی خانوار نیستند چه برسد که بخواهند در محیط خانه از پدر یا مادر سالمندشان هم پرستاری کنند. علاوه بر این، به دلیل روند مهاجرفرستی شدید در کشور، در حال حاضر بیش از 5 میلیون ایرانی، ساکن سایر کشورها هستند و بنابراین، بسیاری از والدین، در ایران تنها مانده‌اند. تنها به این معنا که مادر و پدر، یا یکی از والدین در قید حیات، در خانه‌ای خالی از حضور فرزندان و به تنهایی زندگی می‌کنند و هر دم در معرض خطر هستند چنانکه به کرات درباره فوت والد در تنهایی و بی‌خبری فرزندان و اقوام می‌شنویم. توجه داشته باشید که ناتوانی، صرفا خاص دوره سالمندی نیست. معلولان و افراد فاقد شغل و درآمد هم، ناتوان می‌شوند. علاوه بر اینها، گروهی هم به دلیل نارسایی‌ها و کاستی‌ها در نظام اجرایی و اقتصادی کشور، ناتوان می‌شوند که بطور مشخص می‌توان به جوانان تحصیلکرده و دانش‌آموخته عالی اشاره کرد که بیکار و بدون درآمد، کنج خانه‌ها نشسته‌اند. آسیب‌زایی این شرایط بسیار بیشتر از تصور ماست.

-با این فرض که تا 30 سال آینده، جمعیت غیرمولد - شامل سالمندان و کودکان - حدود 36 میلیون نفر باشد، حذف این جمعیت از چرخه تولید چه آسیبی برای اشتغال و اقتصاد کشور ایجاد می‌کند؟ بطور مشخص، به دنبال سالمندی جمعیت، اقتصاد و اشتغال یک کشور چطور آسیب می‌بیند؟

اگر جمعیت کشور تا سال 1430، حدود 105 میلیون نفر باشد و 20 الی 24 درصد این جمعیت، سالمند باشند، این فرد سالمند، یک فرد هزینه ساز است علاوه برآنکه در سال‌های جوانی، نقش خود را ایفا کرده و اکنون، به سنی رسیده که باید از مزایای همان نقش‌آفرینی‌ها استفاده کند و این بهره‌برداری هم، حق اوست. علاوه بر این، توجه کنیم که صرفا حجم نیروی کار مهم نیست بلکه طرز کارکرد این نیروی مولد هم مهم است که از آن به بهره‌وری تعبیر می‌کنیم. بهره‌وری اقتصاد باید برای ما مهم باشد. اگر از همان جمعیت 105 میلیون نفری، 25 میلیون نفر، کمتر از 15 سال بوده، حدود 25 میلیون نفر، سالمند و بخش کوچکی هم در مقطع دبیرستان یا آموزش عالی مشغول به تحصیل باشند. حدود 55 میلیون نفر، باید در این جامعه مشغول به تولید هستند. اما مهم این است که ما، این منابع انسانی را چطور می‌چینیم؟ این نیروی مولد، چگونه در نظام اقتصادی مشارکت می‌کند؟ آیا اشتغال کامل دارد؟ بخش عمده اقتصاد کشور، رسمی است یا غیررسمی؟ بهره‌وری نیروی انسانی چگونه است؟ رشد اقتصادی چه رقمی خواهد بود و توزیع این رشد در جامعه چگونه است؟ امروز 23 میلیون نفر از جمعیت کشور شاغل هستند اما غیر از جمعیت عظیم بیکاران و جمعیت دچار بیکاری آشکار یا پنهان، تعداد قابل توجهی هم در مشاغل غیررسمی همچون دستفروشی و شغل‌های خارج از قانون کار و محروم از حمایت‌های بیمه‌ای مشغول به کار هستند. باید امروز بدانیم که تا سال 1430، چه شرایطی خواهیم داشت و برای این سوالات، پاسخی داشته باشیم تا معلوم شود، آیا می‌توانیم نیازهای 25 میلیون جمعیت سالمند را، آن هم نه در حد عالی، جوابگو باشیم. پاسخ به این پرسش‌ها، نیازمند یک نظام مدیریتی کارآمد است؛ نظام کارآمد و توسعه‌گرا که صرفا به دنبال کمیت‌های رشد نباشد بلکه به توزیع سرمایه و نیروی مولد در جامعه هم توجه کند. پس از زمینه‌سازی برای ایجاد چنین نظامی، می‌توانیم به این پرسش پاسخ بدهیم که آیا جامعه ما در سال 1430 قادر به تحمل 25 میلیون نفر جمعیت سالمند خواهد بود یا خیر.

منبع: روزنامه اعتماد

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها