تهران 40 سال پیش آرام بود یا حالا؟
آلودگی بصری فضاهای شهری از جمله معضلاتی است که این روزها گریبان کلانشهرهای ایران و خصوصا تهران را گرفته است و به گفته معماران به شهرستانهای کوچک نیز کشیده شده است.
اعتمادآنلاین| به همین منظور پای صحبت برخی از معماران نشستهایم تا از ریشههای این مشکل و راهکارهای موجود برای حل آن آگاه شویم. مصاحبه قبلی به گفتوگو با امیرمسعود انوشفر - معمار - اختصاص داشت که این روزها طرح آرامسازی خیابان انقلاب تهران و حفظ بناهای قدیمی این محله را در دست دارد و این گفتوگو با سعید ساداتنیا، کارشناس معماری و شهرسازی است که در ادامه پرونده آلودگی بصری فضای شهری در بخش تجسمی ایسنا مطرح میشود.
در غرب به هماهنگی بناها تأکید میشود
از سعید ساداتنیا دربارهی علت مشکلات آلودگی بصری سوال میکنیم. پاسخ میدهد: موضوع آلودگی بصری شهری یک مشکل بینالمللی است و به نوعی در همه شهرهای دنیا مطرح است. برای این امر راهکارها و روشهای علمی متفاوتی وجود دارد. پروژههای حذف زواید شهری نگاهی است که مجموعهای از ضوابط و قواعد را به همراه دارد، همچنین مجموعه مفصلی از فعالیتهاست که در نهایت به یک هماهنگی و همنوایی بخصوص در بافتهای ارزشمند میرسد.
او ادامه میدهد که تهران تا سالهای 40 نمایی هماهنگ و یکدست داشت و فضای شهری آن آرام بود. همچنین ساختمانها عمدتاً دو یا سه طبقه بیشتر نبودند و به ندرت ساختمانهای بلندی همانند پلاسکو در تهران ساخته میشد.
این معمار در همین راستا بیان میکند: در آن زمان نمای ساختمانها عمدتاً آجری بود و بعدها با ورود معماران ایتالیایی و فرانسوی، معماری مدرن وارد ایران شد؛ گرچه که این معماری نیز هنوز تلفیقی از معماری مدرن و ایرانی بود؛ البته روند هماهنگی نماهای شهری تا حدودی تا بعد از جنگ نیز ادامه داشت و طرحهای جامعی که تهیه میشد، روی هماهنگی و همخوانی نماها تأکید داشت و سعی میکرد این هماهنگی را نگه دارد.
او در ادامه از قوانین محکمی که برای ساخت بنا در کشورهای غربی وجود دارد، میگوید.
«در غرب تأکید میشود بناهای در حال ساخت حتماً با دیگر بناها هماهنگی و توازن داشته باشند و برای ساخت آن تنها به سلیقه مالک توجه نشود. در اروپا برای این امر قوانین سفت و سختی وجود دارد به گونهای که در لندن صاحب ملک حق ندارد بنای خود را کوچکترین تغییری دهد و موظف هستند هر هفت سال یک بار نمای ساختمان خود را نوسازی کنند، در غیر این صورت جریمه خواهند شد. از طرفی قیمت ساختمانها با توجه به میزان نزدیک بودن به زمان بازسازیشان تغییر میکند. همچنین درباره قوانین و ضوابط ساخت بناها درخیابان شانزلیزه پاریس چندین جلد کتاب وجود دارد که به خوبی نیز رعایت میشوند.
ساداتنیا دربارهی وجود قوانین مربوط به ساختمانسازی در ایران بیان میکند: در ایران قوانین مشخصی برای ساخت و ساز نماهای ساختمان وجود دارد ولی متأسفانه خیلی به آنها عمل نمیشود. این قوانین از زمان رضا شاه بوده و در حال حاضر تعداد آنها شاید به 70 تا هم برسد. این قوانین محدودکننده هستند و میتواند جلوی اوضاع نا به سامان بناهای ساختمانی را بگیرد، با این وجود به این قوانین عمل نشده و از طرفی هم بهروز نشدهاند.
خیابان روکرمیکس پاریس
وی موج مالبازی را یکی از دلایل اصلی وضع حاضر معماری میشمارد و تصریح میکند: شروع این موج در سالهای 67 یا 68، پس از اتمام جنگ بود. در آن زمان دولت دستور داد که تراکم ارتفاع ساختمانها را بالا ببرند تا باعث کسب درآمد برای شهرداریها و مستقل شدن آنها شود؛ این امر یکی از عجیبترین رفتارهایی بود که میشد با یک شهر انجام داد.
زیرا تیمهای مختلف شهرسازی و معماری مطالعات و پژوهشهای گستردهای را بر اساس ضوابط و قوانین متنوع روی شرایط اقلیمی و محیطی و … شهرها، انجام دادهاند تا براساس آن معماری شهرها و شرایط ساختمانسازی شکل بگیرد. ولی به یک باره یک دستور فرمایشی بیان کرد که تراکمها را بالا ببرند و تراکم اضافه بفروشند تا شهرداریها بتوانند درآمد خود را مستقل کنند.
ساداتنیا میگوید که فروش تراکم اضافه آغاز بههمریختگی و اغتشاش نمای شهری بود؛ گرچه که شهرداریها میتوانستند راههای بسیار پایدارتری را برای کسب درآمد داشته باشند.
او اضافه میکند: این معضل در ادامه به دیگر سازمانها و وزارتخانهها هم رسید. به گونهای که آموزش و پرورش قانون اساسی را که درباره آموزش رایگان بود زیر پا گذاشت و این جریان در ادامه به دانشگاهها هم رسید و کم کم وارد فضای بهداشت و درمان شد. این روند رفته رفته بدتر شد، بعد از مدتی کار به جایی رسید که گفتند هر کس میتواند هر چیزی را که میخواهد تنها با پرداخت پول در هر جایی که دوست دارد، بسازد. یعنی کافی بود در سالهای 67 یا 68 تنها پول رو کنی و هر کار که دوست داری انجام دهی. درواقع نگاههای مادینگر آغازی برای بههمریختگی خیلی از اصولهایی بود که از گذشته وجود داشتند.
جمعیت تهران منفجر شد
این معمار درباره دلایل افزایش جمعیت تهران بیان میکند: در آن زمان بر اساس طرح جامع تهران که توسط عبدالعزیز فرمانفرمائیان (معمار معاصر ایرانی) با همکاری ویکتور گروئن (معمار و شهرساز آمریکایی اتریشی) طراحی شده بود، جمعیت تهران میتوانست حداکثر به پنج تا پنج و نیم میلیون نفر برسد. ولی به دلیل اینکه دیگر نه ضوابط زلزله مهم بود، نه ظرفیت جمعیتپذیری تهران، نه مسأله آب، نه مسئله هوا و نه هیچ چیز دیگر، جمعیت تهران ترکید و ناهنجاریهای کنونی به وجود آمد.
او ادامه میدهد: به مرور زمان جمعیت دیگر کلانشهرهای ایران با رشد وحشتناکی رو به رو شد؛ البته در این بین بالا رفتن جمعیت افراد شهرنشین نکات مثبتی از جمله بالا رفتن آمار تمدن، رفاه و میانگین سنی را به همراه داشت. ولی این موارد میتوانست خیلی قانونمدارانهتر صورت بگیرد چون ما در یک کشور بسیار ثروتمند زندگی میکنیم. ولی چون یک مدیر دولتی به خود اجازه داد تا درباره بناهای معماری و ساخت و ساز بدون داشتن اطلاعات، اظهار نظر کند و قوانین را دور بزند، نا به سامانیهای کنونی شروع شد.
سادات نیا میگوید که در آن زمان هر جا که سرمایه حکم میکرد و میشد نیاز مالی را برطرف کرد و پول بیشتری کسب کرد، راهنمای سیستم اداری و سازمانی ما شد. در صورتی که میشد با سیستمهای پایدارتری بنگاههای کشور را کنترل کنیم.
او همچنین از مد شدن دورهای بناهای مختلف ساختمانی میگوید و توضیح میدهد: در هر دورهای نماهای مختلفی مانند نماهای فلزی مد میشد و موج این ساختارها کل تهران را دربرمیگرفت. اکنون نیز نماهای رومی مد شدهاند و به یک باره دیدیم که نما و فضای شهری پرده به پرده عوض شد و اغتشاشی که الآن شاهد آن هستیم، شکل گرفت. یکی از دلایل این معضل، جوانی و شور و حرارت و در عین حال خالی بودن از تجربه مدیرانی بود که مسوولیت پذیرفتند.
بنابراین به دلیل کمتجربگی و کمبود دانش درباره مسائل مربوط به مدیریت کشور، اولین کاری که کردند کنار گذاشتن متخصصان بود و خودشان شروع کردند به جای آنها تصمیم گرفتند. گاهی اوقات نیز متخصصان را مجبور کردند تا از حرفهای آنها تبعیت کنند.
این معمار در ادامه روی لزوم آگاه بودن فرد صاحب قدرت از حوزهای که در آن دارای مسئولیت است، تأکید میکند و میگوید: کارفرما باید دانش حوزهای که در آن فعالیت میکند را داشته باشد و این امر نباید تنها به زیردستان او ختم شود.
چراکه در حال حاضر ما به صورت جدی این مشکل را داریم و بارها دیدهایم که افرادی بدون صلاحیت به دلیل مسائل قومی، قبیلهای و جناحی، ریاست حوزههایی در شهرداری یا شهرسازی را بر عهده میگیرند که تصمیمات آنها بعدها مشکلساز میشود. همچنین روی تصمیمات آنها درباره ساخت و ساز هیچ گونه کنترل علمی و کارشناسی وجود ندارد.
سود بیشتر برابر با نابودی فرهنگ
ساداتنیا درباره استفاده از معماری ایرانی میگوید: امروزه در ایران برای ساخت ساختمان اگر مصالحی باشد که سود بیشتری برای کارفرما داشته و یا با چشم خریدار بیشتر آشنا باشد، ترجیح بر از دست دادن اصالتهای فرهنگی است؛ به جای اینکه برویم روی فرهنگ قوی و غنی معماری کشور خود که کاملاً براساس شرایط زیست محیطی، اقلیمی و براساس مصالح بومی خود ما بوده است تمرکز و مطالعه کنیم، از آنها استفاده کنیم، با علم روز جهانی مطابقت دهیم و برای این دوره الگوسازی کنیم، تنها به ملاکهای مالی و سودآور بیشتر توجه میکنیم.
او ادامه میدهد: متأسفانه خیلی از مهندسان و معماران ما ناچار شدهاند در این فضا و شرایط قرار بگیرند و به این خواستهها تن بدهند تا بتوانند سر پا بمانند که البته این هم توجیهی ندارد. راه بیرون آمدن از این شرایط بازگشت به اصالتهای ملی و قوانین خودمان است. باید به متخصصین ملی و بومی که دانش روز جهانی را با خود دارند، تکیه کنیم.
باید به تشکلهای صنفی و حرفهای بازگردیم و به خواسته مردم از طریق شورا یاریها و نهادهای مختلف احترام بگذاریم. همچنین هرچقدر دخالت دولت را در این زمینهها کمتر کنیم و به متخصصین و اندیشهسازان مسلط تکیه کنیم کارمان بیشتر پیش خواهد رفت.
این معمار با بیان اینکه باید معماری خود را با دانش روز تطابق دهیم، تصریح میکند: به عنوان نمونه شهرهای خاص و ویژه چون شوشتر یا دزفول که خود من هفت سال روی آن کار کردم، پنج طبقه زیرزمین داشتهاند. ولی متأسفانه در حال حاضر بخش زیادی از این آثار باستانی از بین رفتهاند؛ گرچه که این گنجینه در هر جای دیگر دنیا بود از آن به عنوان یک شهر موزه عالی برای گردشگران استفاده میکردند.
او ادامه میدهد: در آن پنج طبقه زیرزمین استخر، آب جاری، هوای خوب و نور داشتند. شرایط به گونهای بوده که در سطح زمین دمای هوا 50 درجه بوده ولی در زیرزمینها بین 18 تا 20 درجه سانتیگراد میرسیده است. روابط همسایگی در آن سبک زندگی در جریان بوده و با کار ارتباط داشته است. مصالح آن بینظیر بوده و کاملاً با آن اقلیم و شرایط تناسب داشته است. مردم آن زمان چگونه زندگی را به این آسایش در چنین اقلیم سخت و وحشی برای خود فراهم کردهاند؟ اینها نشان میدهد که فکر زیادی روی آن شده است.
ساداتنیا میگوید که آن سبک زندگی مختص آن دوره و خانوادهها بزرگ بوده است و نمیتوان از بشر امروزی انتظار داشت در چنین شرایطی زندگی کند.
او در همین راستا ادامه میدهد: درواقع آن زمان خانواده به آن همه فضای باز احتیاج داشته و تا چند نسل در آن خانهها زندگی میکردهاند. اکنون خانوادهها مدام در حال کوچک شدن هستند، ولی این به این معنی نیست که ما هر کدام از آن خانهها را خراب کنیم و به جای آنها خانههای کوچک را جایگزین کنیم و در هر کدام از آنها یک کولر گازی قرار دهیم. چون با این کار یک اتلاف انرژی و آلودگی محیط زیستی وحشتناک به وجود میآید. در آن زمان برای ساخت هر بنا از تجربیات سابق استفاده میکرده و بنا را با توجه به اقلیم محیط طراحی میکردهاند.
من نمیگویم از آنها تقلید کنیم، چون آن نحوه ساختمانسازی امروزه دیگر جوابگو نیست، ولی آن دانش با تلفیقی از دانش جهانی و تکنولوژی روز دنیا باید پایه معماری و شهرسازی امروز ما قرار بگیرد.
منبع: ایسنا
دیدگاه تان را بنویسید