کاهش کودکان کار جز با کاهش علل آن اتفاق نمیافتد
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 1989 (1368) به اتفاق آراء، پیمان نامه ی حقوق کودک را تصویب کرد. ماده ی 32 این پیمان نامه، دولت های عضو را موظف نموده است با هرگونه سوء استفاده و بهره کشی اقتصادی از کودکان مقابله نموده، زمینه های رشد ذهنی، جسمی، روانی و اجتماعی تمام کودکان را فراهم کند.
اعتمادآنلاین| جمهوری اسلامی ایران نیز در تاریخ چهاردهم مهرماه سال 1370 پیمان جهانی حقوق کودک را امضا کرد و در اسفند سال 1373 مفاد این پیمان نامه به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید. همچنین ایران در تاریخ هشتم آبان ماه 1380 به شماره نامه ی 182 حقوق بنیادین کار پیوسته است.
بر این اساس، در قوانین ایران طبق ماده ی 79 قانون کار: "به کار گماردن افراد کمتر از 15 سال تمام (پسر و دختر) ممنوع است. کارفرمایانی که افراد کمتر از 15 سال را به کار بگمارند، مستوجب مجازات خواهند بود. ضمنا باید کودکان را به کاری گماشت که برای وی زیان آور نباشد.
در حقوق داخلی ایران، کودک خیابانی اینگونه تعریف شده است: "فرد کمتر از 18 سال تمام است که به صورت محدود یا نامحدود در خیابان به سر می برد؛ اعم از کودکی که هنوز با خانواده ی خود تماس دارد و از سرپناه برخوردار است و یا کودکی که خیابان را خانه ی خود می داند و رابطه ی او با خانواده به حداقل رسیده و یا اساسا چنین ارتباطی وجود ندارد.
در کشور ما دسته بندی کودکانی که در خیابان حضور دارند به صورت زیر است: کودکان بد سرپرست، کودکان بی سرپرست، کودکان بزه کار، کودکان کار، کودکان مبتلا به بیمار های صعب العلاج، کودکان روانی و یا معلول، کودکانی که با پدر خود زندگی می کنند، کودکانی که با خواهر یا برادر خود زندگی می کنند، کودکانی که با ناپدری یا نامادری یا قیم خود زندگی می کنند و کودکان اتباع بیگانه.
همراه با این مفاهیم، در ایران یک ارزشیابی علمی منسجم و موثقی پیرامون وضعیت کودکان کار خیابانی برای بهبود علمکرد ارگانهای دولتی و حتی غیردولتی و ایجاد تغییرات مورد نظر و بهبود و مطلوب سازی شیوه های مداخله حقوق بشری و امداد رسانی وجود ندارد. در ماههای اخیر آمارهای مختلف و ضد و نقیضی در مورد کودکان خیابانی اعلام می شود. اخیرا رئیس یک سازمان مسئول اعلام کرده است که 92 درصد کودکانی که در طرح جدید ساماندهی، جمع آوری شده اند از اتباع خارجی هستند، که از برخی از آنها از طریق قاچاق انسانی، از خارج مرزها وارد کشور شده اند.
ژمعابر عمومی ، کوچه ها و خیابان های پر رفت و آمد، منبع اولیه برای معاش این کودکان محسوب می شود و بر این اساس این گروه انسانی وقت زیادی از زندگی کودکی خود را در خیابان می گذرانند. دلایل زیادی برای کار و زندگی کودکان در خیابان وجود دارد. برخی از این علل عبارتند از: فقر، از هم پاشیدگی خانواده، سوء مصرف مواد و الکل توسط والدین، کودک آزاری، نیاز به درآمد کار کودک، طرد کردن کودک، قحطی و بلایای طبیعی، از دست دادن والدین به سبب حوادث و بیماری و ایدز، مهاجرت.
در سال 1377 مطالعه ای توسط یونیسف بر روی کودکان خیابانی تهران صورت گرفته است. براساس این پژوهش، مهاجرت، تعداد زیاد افراد خانواده، از هم پاشیدگی خانواده، آزارهای جسمی و روانی در خانواده، بی سوادی والدین و فقدان مهارت های حرفه ای والدین از فاکتورهای مرتبط با حضور کودکان در خیابان ها است. براساس این مطالعه، 60 درصد بچه های خیابان از مهاجرینی هستند که خود دو گروه را تشکیل می دهند.
مهاجرین از شهرستان به تهران و مهاجرین خارج از کشور به ایران (عراقی ها و افغانی ها). بقیه ی بچه های خیابان به علت فقر خانوادگی، در خیابان ها مشغول به کار هستند و گروهی دیگر به دلیل شرایط نابهنجاری خانوادگی و اختلافات شدید، از خانواده فرار کرده اند و چون جایی برای خواب ندارند، به پارک ها، میادین، خانه های متروک و زیر پل ها پناه می برند. پس عوامل موثر در پیدایش و گسترش پدیده ی کودکان خیابانی عبارتند از: فقر و عقب ماندگی اقتصادی خانواده، خشونت و بدرفتاری خانوادگی، اعتیاد یکی از والدین، مهاجرت نسنجیده.
اینکه یک دولت به تنهایی نمیتواند به موضوع تامین امنیت و رفاه افراد جامعه از جمله کودکان به طور کامل و مطلوب رسیدگی کند قابل پذیرش است. در اکثر کشورهای جهان برای برخی از کودکان خیابانی که بی خانمان هستند از طرف دولت ها یا سازمان های غیردولتی و سازمان های بین المللی سرپناه هایی احداث شده است. اماکن تحت نظارت و رسیدگی سازمانهای غیر دولتی میتواند بصورت شبانه روزی دایر گردد که در مراکز و حومه شهرها ایجاد شود تا کودکان به راحتی بتوانند از آن بهره ببرند. در این مراکز کودکان با هر سابقه ای پس از رسیدن به سن نوجوانی، با توجه به استعداد و علاقه ی خود به مهارت های مختلفی که در این مراکزآموخته اند (نجاری، مکانیکی، کار با کامپیوتر و.. .) وارد بطن جامعه و مراقبت از خود می شوند. از اینرو سازمانهای مردم نهاد در حوزه حمایت از کودکان کار خیابانی و کودکان خیابانی بی سرپرست می بایست مورد تشویق و حمایتهای قانونی بیشتر قرار گیرند.
در بسیاری از کشورهای در حال توسعه بر اساس نتایج حاصل از مطالعات متعدد، اکثریت کودکان خیابانی دارای خانواده بوده و با خانواده خود در ارتباط قرار دارند و حضور آنها در خیابان به منظور کمک به کسب درآمد و معیشت خود و خانواده است. اگر در ایران نیز اینگونه باشد میتوان مسئولیت حمایت و شیوه های حمایت را مشخص کرد.
همواره در طرح های جمع آوری کودکان کار از خیابانها شیوه مبتنی بر اجبار، آشکار بوده است که این امر مشارکت کودک را در تحقق هدف اینگونه طرح ها با احساس ترس، بی اعتمادی و خصومت به آن مبتلا میکند. کودک، منطق و سنجش طرح جمع آوری را درک نمی کند و این نکته ای است که کمتر مورد توجه سازمان دهندگان اینگونه طرح ها قرار گرفته است. امروزه یا پیشرفت تکنولوژی و صنعت رویکرد "جذب " به جای "جمع آوری" باید وارد ادربیات خدمات دولتی به شهروندانِ در سن آسیب اجتماعی و فرهنگی قرار گیرد.
خروج بدون برنامه و سریع کودکان کار خیابانی از خیابانها و بازگرداندن صوری آنها به خانواده همانگونه که در طرح سال 82 و 83 مشاهده کردیم در کاهش مشکل اثری ندارد و جز بازگشت مجدد آن ها به خیابان نتیجه ای در بر نخواهد داشت چرا که همچنان که گفته شد کارکودکان در خیابانها نتیجه سیاست ها و فرایند های اقتصادی و اجتماعی است که از طریق عواملی چون فقر، بیکاری ، مهاجرت و اعتیاد و .. است که به ورود کودکان به بازار کار و از جمله خیابان منجر می شود و حذف آن جز از طریق تاثیر در ساختارها و سیاست های اجتماعی معطوف این مشکلات میسر نیست.
طرح جمع آوری و ساماندهی کودکان خیابانی رویکر اصلی دولتی در مواجهه با مساله کودکان خیابانی است . اینگونه جمع آوری و ساماندهی نگاه خطی و تک بعدی به بحث کودکان خیابانی دارد. در این نگاه کودکان فارق از زمینه های مخرب و زیانبار اجتماعی و اقتصادی که از آن بر میخیزند و نقشی که به عنوان نان آوران کوچک خانواده دارند، از خیابانها جمع شده ولی در فرایندی ناگزیر به خیابانها باز میگردند.
چرخه معیوب خروج کودکان از خیابان و بازگشت مجدد آنان، کودکان و به تبع عدم موفقیت طرح های جمع آوری کودکان کار و نیروهای مجری اینگونه طرح ها که بصورت آشکار از سال 78 به بعد آغاز شد را نیز دچار بی رغبتی نموده و اعتماد آنان به توفیق خدمات دولتی را کاهش می دهد.
اکنون بعد از سالها بررسی و نتیجه گیری از اینگونه طرح ها هنوز روش های جایگزین مناسب و کافی برای خدمت رسانی به کودکان خیابانی و کاهش شیوع این مساله در لایه های مختلف جامعه تعبیه نشده و روش های توانمند سازی نیز به دلیل ضعف برنامه ریزی های درون سازمانی و عدم هماهنگی بین بخشی عقیم مانده اند.
حل مشکل کودکان خیابانی در ایران نیازمند عزم جدی و تلاش پیگیر ارگانهای دولتی با مشارکت جامعه مدنی در کاهش و کنترل عوامل زمینه ای موثر بر بازتولید کودکان خیابانی و اقدامات برنامه ریزی شده برای توانمند سازی کودکان به جای خروج شتاب زده کودکان از خیابان است.
منبع: ایسنا
دیدگاه تان را بنویسید