یک روانشناس در گفتوگو با «اعتمادآنلاین»:
رسیدن به 6 نوع بلوغ برای ازدواج لازم است/ اگر ازدواج را صرفاً در بلوغ جنسی و جسمی ببینیم، 13 سال میتواند سن ازدواج باشد/ ازدواج در دوران بلوغ و نوجوانی آسیبهای فراوانی به فرد وارد میکند/ ازدواج کودکان به خواست خانوادهها و تحمیلی، قطعاً کودکآزاری است
سجاد کریمان، روانشناس، درباره ازدواج در سن پایین گفت: برای ازدواج به 6 نوع بلوغ نیاز داریم و صرفاً بلوغ جنسی و جسمی برای شکلگیری ارتباط کافی نیست.
اعتمادآنلاین| قانون حداقل سن ازدواج برای دختران را 13 سال و برای پسران 15 سال تعیین کرده است، اما این سن ازدواج مناقشاتی ایجاد کرده است. فعالان حقوق کودک بر این باورند که این سن برای ازدواج مناسب نیست. به اعتقاد آنها شخص هنوز به بلوغ نرسیده و در واقع آن را کودکهمسری میخوانند.
اما برای ازدواج چه سنی مناسب است؟ تعریف از بلوغ چیست و برای ازدواج چه شرایط روانیای باید داشت؟ اعتمادآنلاین در همین رابطه با سجاد کریمان، روانشناس و مشاور تخصصی روابط عاطفی جوانان، به گفتوگو پرداخت.
سجاد کریمان انواع بلوغ برای ازدواج را برشمرد: در فرایند انتخاب و ایجاد ارتباط به چند نوع بلوغ نیاز داریم. بلوغ جنسی، جسمی، معنوی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بلوغهای لازم برای شکل دادن یک ارتباط است.
این روانشناس درباره بلوغ جسمی گفت: بلوغ جسمی یعنی شخص به سنی رسیده باشد که توانایی یک رابطه زناشویی را داشته باشد. این بلوغ برای آقایان بعد از سن 15، 16 سالگی و برای زنان بعد از 11 سالگی محقق خواهد شد.
او در ادامه به تشریح بلوغ جنسی پرداخت: بلوغ جنسی بلوغی است که شخص توانایی رابطه جنسی را دارد. بلوغ جنسی یعنی لذت بردن از فرایندی که شخص به لحاظ ذهنی هم برای آن آمادگی داشته باشد. این بلوغ بعد از 16، 17 سالگی برای زنان و بعد از سن 19 سالگی برای مردان اتفاق میافتد. پس سن حداقلی برای ازدواج در زنان 14، 15 سالگی و در مردان 17، 18 سالگی است. باید تصویر درستی از یک رابطه جنسی در ذهن فرد شکل گرفته باشد؛ به این معنا که در یک رابطه جنسی طرفین رضایت داشته باشند.
سجاد کریمان با اشاره به اینکه بلوغ عاطفی زمانی اتفاق میافتد که شخص بتواند یک رابطه دوستانه همراه با صمیمت را در فرایند ارتباط با شریک عاطفی برقرار کند گفت: این نیاز به مهارت ارتباط موثر و مهارت همدلی دارد که این مهم با آموزش و رشد در یک بستر درست تربیتی به دست میآید.
این روانشناس بلوغ اقتصادی را منوط به زمانی دانست که شخص ذهنیت درستی از لوازم اقتصادی در فرایند زندگی داشته باشد و بداند مسائل اقتصادی را چگونه حل و تامین کند.
او در توضیح بلوغ فرهنگی و اجتماعی گفت: بلوغ فرهنگی یعنی شخص به اندازهای هوش فرهنگی داشته باشد که بتواند خود را با فرهنگهای مختلف وفق دهد. همچنین بلوغ اجتماعی یعنی شخص هویت اجتماعی داشته باشد و جامعه او را به عنوان یک شخص بزرگسال بشناسد تا در ارتباط با دیگران احساس رابطه درست کند.
کریمان همچنین در مورد بلوغ معنوی گفت: زمانی که شخص در چارچوب نظام خلقت بایدها و نبایدهای هویت دینی خود را پیدا کرده باشد به بلوغ معنوی رسیده است، البته با قاعده فکری و بررسی خود.
او در مورد شکل گرفتن یا نگرفتن انواع بلوغها در سنی که قانون برای ازدواج مشخص کرده است گفت: اگر ازدواج را انحصاراً در بلوغ جسمی و جنسی ببینیم، سن 13 سال و... برای ازدواج مناسب است، اما سن ازدواج صرفاً به بلوغ جسمی محدود نمیشود و به بلوغهای دیگر هم نیاز دارد. 13 سال سن مناسبی برای داشتن همه بلوغها نیست. برای یکی زندگی درست باید در تمامی جوانب رسش و پختگی اتفاق بیفتد. قریب به یقین کسی که در سن 13 سالگی ازدواج میکند نمیتواند فرایند رسش و پختگی را طی کرده باشد. با توجه به سبک زندگی امروزه در جامعه ما تحقق مجموعه پختگیها در این محدوده سنی امکانپذیر نیست.
کریمان در ادامه به توضیح بلوغ روانی پرداخت: به لحاظ روانشناختی دستکم 18 سالگی دوره بلوغ روانی فرد طی میشود. در دوره بلوغ روانی، هورمونها خود را پیدا میکنند و هویت شکل میگیرد. در این دوره ویژگیهای روانی فرد تثبیت میشود و البته آدم در یک دوره برزخ به سر میبرد. شخص نمیتواند هیجانات خود را کنترل کند، به همین دلیل تشکیل زندگی توسط کسی که دوره بلوغ روانی خود را پشت سر میگذارد خیلی خطرناک است چون او مانند آتش زیر خاکستر است.
به عقیده این روانشناس شکلگیری ارتباط در این سن میتواند آسیبهای فراوانی به شخص وارد کند: این افراد حتی در خانه والدین و در رابطه با خانوده خود گاهی دچار تنش میشوند. گاهی در سن بلوغ و نوجوانی تنشهایی بین نوجوانان و خانوادهها پیش میآید. با این تفاصیل ارتباط در این سن، که به لحاظ روانی سن بسیار متزلزلی است، میتواند آسیبهای فراوانی را به طرفین در یک فرایند اتباطی وارد کند.
این روانشناس درباره ارتباط کودکهمسری و کودکآزاری گفت: برای بررسی کودکآزاری باید باورهای فرهنگی را بررسی کرد. سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی تعریفی است که در چارچوب فرهنگی ما قابل بازیابی نیست. در فرهنگ حاکم بر غرب حتی پیامهای کلامی جنسی و اصطلاحاً «تکه پراندن» نیز آزار جنسی محسوب میشود، اما در فرهنگ ما شوخی جنسی آزار جنسی قلمداد نمیشود بلکه آزار جنسی را لمس و ارتباط میدانیم.
او در پایان ازدواج کودکان به خواست والدین را کودکآزاری خواند: کودکآزاری برای افرادی که با خواست کودکانه خودشان ازدواج میکنند صورت نمیگیرد. البته این ازدواجها قریب به یقین به یک فرایند مثبت در رابطه زناشویی نمیرسد چون انتخاب آگاهانه و درستی نیست، اما ازدواجهایی که به خواست خانوادهها و تحمیلی صورت میگیرد قطعاً کودکآزاری است.
دیدگاه تان را بنویسید