سارا کمالی، روانشناس حوزه ازدواج، در گفتوگو با «اعتمادآنلاین»:
ازدواج فقط خواندن یک خطبه نیست، شروع یک رابطه است/ نیازهای هویتی در جامعه ما نادیده گرفته میشود/ دوره نوجوانی در کشور ما به تاخیر افتاده است/ کودکهمسری حق رشد طبیعی را از کودک میگیرد
سارا کمالی، روانشناس حوزه ازدواج، درباره کودکهمسری گفت: کودک همسری کودک را از حق انسانی خود، که رشد کردن در شرایط طبیعیاش بوده است، محروم میکند.
اعتمادآنلاین| کودکهمسری موضوعی است که از نظر روانی آسیبهایی به فرد وارد میکند و حتی میتواند زمینهساز معضلات اجتماعی باشد. روانشناسان بر این باورند که فرد قبل از ازدواج باید به یک بلوغ شناختی و هویتی رسیده باشد. ازدواج در سن پایین میتواند فرد را گیج کند، به گونهای که نداند رابطهای که در آن قرار گرفته چیست و چه اتفاقی در حال رخ دادن است. اعتمادآنلاین در اینباره با دکتر سارا کمالی، زوجدرمانگر و متخصص روانشناس در حوزه ازدواج، به گفتوگو پرداخت.
سارا کمالی در مورد بلوغ قبل از ازدواج گفت: علاوه بر بلوغ جسمانی، فرد قطعاً باید دوران رشد روانی، عاطفی و شناختیاش را گذرانده باشد. استدلال برخی این است که وقتی دختر جثه درشتتری داشته باشد، از عهده رابطه جنسی، بارداری و زایمان برمیآید. در حالی که او آگاهیهای جسمانی درستی از رابطه زناشویی ندارد. دختری که در سن پایین ازدواج کند اصلاً فرصت شناخت بدن و اندام جنسی خود را ندارد. او باید به سنی رسیده باشد که بتواند ارتباط جنسی را درک کند. در کشورهای دیگر از دوران مهدکودک و حتی در بازیهایشان با تفاوتهای جسمانی آشنا میشوند، اما در کشور ما چنین مسائلی همیشه جزو مسائل تقریباً محرمانه گنجانده شده است.
این روانشناس، با اشاره به اینکه گاهی این اتفاق برای کودک در حد یک «تروما» است، توضیح داد: در روانشناسی وقتی میگوییم «تروما» اتفاق افتاده که شدت حادثه از حادثههای طبیعی بالاتر بوده و فرد توان تحلیل و درک آن را نداشته باشد؛ مانند زلزلهای که عزیزی را در آن از دست میدهیم. وقتی کودک از بدن خود و بدن طرف مقابل هیچ چیز نداند، حتی اگر رابطه جنسی در قالب مشروع ازدواج اتفاق بیفتد، میتواند برای کودک یک «تروما» قلمداد شود، چون کودک نمیداند چه اتفاقی در حال رخ دادن است و بدنش چه چیزی را تجربه میکند.
او همچنین ادامه داد: اگر رابطه جنسی چندین سال پیش صرفاً برای رفع نیاز مرد و نیز بارداری زن بود، در حال حاضر چنین نیست. ارتباط جنسی بخش مهمی از ازدواج است که طرفین را به آرامش و صمیمیت میرساند. در جامعه ما بزرگسالان هم گاهی برای رفع مشکلات جنسیشان به منابع اطلاعاتی دقیقی دسترسی ندارند؛ بالطبع کودکی که رابطه جنسی را نمیشناسد، در تشخیص اختلالات و مشکلات جنسی رابطه ناتوان میماند و درصدد رفع آن برنمیآید. بارداری در سنین پایین نیز جدا از خطرات جسمانی، به دلیل نداشتن آمادگیهای شخصیتی، شناختی و هیجانی، فرد را گرفتار آسیبهای فراوانی میکند.
کمالی در رابطه با دوران نوجوانی گفت: امروزه نوجوانی در جامعه ما به تاخیر افتاده است. این بدان معناست که اگر در سایر کشورها دوره نوجوانی را بین 13 تا 19 سالگی در نظر گرفته باشند، در ایران فرد را تا حدود 23 سالگی نوجوان میدانیم. فرد در دوران نوجوانی باید تکلیف هویتش روشن شود؛ یعنی اینکه بتواند خودش را تعریف کند. اینکه کیست؟ میخواهد به کجا برسد؟ اهدافش چیست و چه برنامهای برای آیندهاش دارد؟ بنابراین ازدواج باید زمانی صورت گیرد که هویت فرد به درستی شکل گرفته باشد. در غیر این صورت دچار سردرگمی میشود. وقتی ازدواج پیش از شکلگیری هویت اتفاق میافتد، روند طبیعی رشد فرد مختل میشود و به تبع آن رابطه زناشویی را تحت تاثیر قرار میدهد.
این روانشناس در مورد سن ازدواج توضیح داد: با توجه به شرایط کنونی جوامع، بهترین سن برای ازدواج در زنان 25 تا 30 سالگی (میانگین 26، 27 سال) و برای مردان 28 تا 35 سالگی (میانگین 30، 32 سال) است.
کمالی همچنین در مورد سنی که قانون برای ازدواج تعیین کرده است گفت: قطعاً این سن برای ازدواج نامناسب است. ازدواج فقط خواندن خطبه نیست، بلکه شروع یک رابطه است. رابطهای که منجر به بارداری و همچنین تعارضات زناشویی میشود. ازدواج در این سن فرد را دچار بیتعادلی در نقش میکند. اصلاً فرد درکی از خود و اطرافیان ندارد.
او ادامه داد: اگرچه در کودکهمسری غالباً از آسیبهایی سخن میرود که متوجه زن است، اما مرد هم در این رابطه آسیب میبینند. چون زنی در کنارش است که توانمندی اداره یک رابطه را ندارد. پیشفرض ازدواج برابری است؛ یعنی جایگاه برابر. وقتی کودکهمسری اتفاق میافتد، معمولاً یک اختلاف سنی هم میبینیم. سن پایین یکی از همسران، ناخودآگاه حالت برابر را در ازدواج از بین میبرد. مرد در این رابطه برای کودک باید پدری کند! در حالی که در این رابطه قرار نیست مرد پدر باشد بلکه نیاز به یک همراه دارد. این رابطه اصلاً ازدواج نیست بلکه یک رابطه جنسی است که در آن فرزندی هم از مادری ناآگاه به دنیا میآید.
کمالی در پاسخ به این سوال که آیا میتوان کودکهمسری را کودکآزاری نامید، گفت: وقتی از عنوان «آزار» استفاده میکنیم، چون کمی تعمد در آن دیده میشود، خانوادهها و همسر آن کودک حالت دفاعی میگیرند، ولی در واقعیت کودک آزار میبیند. نظر شخصیام این است که ازدواج در سنین کم کودکآزاری قلمداد میشود.
به عقیده این روانشناس، کودک حتی اگر در بهترین شرایط باشد، یعنی زایمان خوبی داشته باشد و از نظر مالی هم تامین شود، لزوماً ازدواج موفقی نداشته است. حق طبیعی فرد این بوده که تکالیف مربوط به هر دوره سنی را در همان دوره تجربه کند؛ یعنی در دوره کودکی کودکی کند و در دوره نوجوانی نوجوانی کند. کودکهمسری کودک را از حق انسانی خود، که رشد کردن در شرایط طبیعیاش بوده است، محروم میکند.
این روانشناس در پایان به نیازهای هویتی فرد اشاره کرد: در جامعه ما نیازهای هویتی بسیار نادیده گرفته میشود. نیاز به جایگاه پیدا کردن، به رسمیت شناخته شدن، تایید شدن و... نیازهای هویتی ما هستند. وقتی شخصی در سن پایین وارد رابطه زناشویی میشود، فرصت برآورده شدن نیازهای هویتیاش را پیدا نمیکند و فرد را به سمت افسردگی سوق میدهد. معضل مادران افسرده در جامعه ما بسیار نادیده گرفته شده است و در آینده جامعه را با بحران مواجه خواهد ساخت.
دیدگاه تان را بنویسید