در نشست «زنان بیخانمان و مواجهه با طرد اجتماعی» مطرح شد:
مشکلات امروز در مبارزه با آسیبهای اجتماعی، 40 سال پیش هم وجود داشت/ اعتیاد انتخاب زنان نیست/ زنان حتی در کارتنخوابی هم شرایط سختتری نسبت به مردان دارند/ تا آسیب را نبینیم نمیتوانیم دردی را درمان کنیم/ 19 میلیون حاشیهنشین در کشور وجود دارد
نشست «زنان بیخانمان و مواجهه با طرد اجتماعی؛ از خانه تا خیابان» با حضور فعالان حوزه آسیبهای اجتماعی در سالن شریعتی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.
اعتمادآنلاین| لیلا ارشد مددکار اجتماعی، مرتضی دیاری پژوهشگر مسائل اجتماعی و سارا اسمیزاده دانشجوی دکتری بررسی مسائل اجتماعی و مددکار اجتماعی، سخنرانان این نشست بودند.
بیخانمانی برای برخی از NGOها تبدیل به صنعت شده است
مرتضی دیاری، در ابتدای این نشست، به نتایج یکی از آخرین پژوهشهای انجامشده در این زمینه پرداخت و گفت: «کارتنخوابی زنان و مردان با هم تفاوتهایی دارد که میزان آسیب را برای زنان شدیدتر میکند؛ مثلاً زنان نمیتوانند یک جای ثابت داشته باشند. از طرف دیگر، برخی از زنان در زمان کارتنخوابی باردار هستند و این خود مصیبتی مضاعف برایشان محسوب میشود.»
دیاری همچنین به عملکرد نامطلوب برخی از سازمانهای مردمنهاد و خیریهها اشاره کرد و گفت: «بیخانمانی برای برخی از NGOها تبدیل به صنعت شده است. بسیاری از آنها هیچ شفافیت مالیای ندارند و برخی دیگر با انتشار تصاویری که جنبه نمایشی دارد در حال کسب درآمد هستند. فعالیت آنها به گونهای است که اساساً تداوم کارتنخوابی به نفع آنهاست.»
او همچنین از کارکرد بعضی از کمپهای اجباری هم انتقاداتی کرد: «برخی از کمپهای اجباری یا همان کمپهایی که بر اساس ماده 16 ستاد مبارزه با مواد مخدر فعالیت میکنند نیز شرایط بدی دارند. حداقل امکانات، صفهای طولانی و چندساعته برای رفتن به سرویس بهداشتی، نبود غذای مناسب و کافی و... باعث شده معتادان یا کارتنخوابها خیابان را به این کمپها ترجیح دهند. همین عامل هم سبب میشود بخش اعظم زنان کارتنخواب، پس از اینکه توسط نیروهای انتظامی یا اورژانس اجتماعی به این مراکز سپرده میشوند، مجدداً به خیابانها برمیگردند.»
سن تنفروشی کاهش یافته است
لیلا ارشد، یکی از قدیمیترین فعالان این حوزه و مدیر «موسسه زنان سرزمین خورشید»، در ادامه نشست و در آغاز صحبتهایش، تکرار مکرراتِ درگیریهای فعالان اجتماعی در زمینه مبارزه با آسیبها را یکی از قدیمیترین و اصلیترین معضلات خواند: «حضور در این نشستها و اینکه هنوز درباره آسیبهای اجتماعی حرف زده میشود گرچه مایهی خوشحالی است، اما یک وجه ناراحتکننده دارد و آن هم این است که چطور، بعد از این همه سال، هنوز مشکلات ما همانی است که بود. 40 سال پیش هم مشکلات همین بود که حالا هست. با این تفاوت که امروز آمار آسیبها بالا رفته است.»
ارشد با اشاره به رشد آسیبهای اجتماعی گفت: «بیکاری، حاشیهنشینی و فقر در سالهای اخیر افزایش یافته است؛ مواردی که زمینهساز بروز آسیبهای جدیتری همچون اعتیاد است. سن تنفروشی پایین آمده است. مهاجرت از روی فقر افزایش یافته و همین موضوع باعث پراکندگی خانوادهها شده است. اما متاسفانه مقابله با آسیبهای اجتماعی جزو اهداف حاکمیت نیست. ما 16 سال پیش خانه خورشید را بر اساس ماده 15 تاسیس کردیم. نگاهی که میگفت معتاد بیمار است و باید درمان شود. این ماده میکوشید از شیوع بیماری ایدز در بین معتادان جلوگیری کند تا میزان آسیب را کاهش دهد. در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی توانستیم نخستین مرکز حمایت از زنان معتاد را راه بیندازیم و انتظار داشتیم با گذر زمان در این زمینه پیشرفت کنیم. البته که قدمهایی برداشته شد، اما نه آنچنان که باید.»
این فعال اجتماعی معتقد است دیگر فرصت آزمون و خطا گذشته است: «همین چند روز پیش نیروی انتظامی اعلام کرد میزان خشونت خیابانی 25 درصد افزایش یافته است. در حال حاضر 19 میلیون حاشیهنشین در کشور وجود دارد. طرحهای ضربتی دیگر راهکار مناسبی نیست و فرصت آزمون و خطا هم گذشته است. حل بحرانهای اجتماعی در شرایط فعلی جز با دیده شدن آسیبها توسط سیاستگذاران برطرف نمیشود.»
ارشد جای خالی شادی در جامعه را نیز یکی از عوامل افزایش آسیبها برشمرد: «معتادان جمله معروفی بین خود دارند که میگوید مصرف مخدر یک بارش زیاد و هزار بارش کم است؛ یعنی یک بار لذت بالایی دارد و هزار بار تکرار میشود تا به لذت اولیه برسد، اما نمیرسد. چرا افراد سراغ چنین نشاطی میروند؟ چون فضای جامعه شاد نیست. هرچه روح شادی بیشتری در جامعه تزریق کنیم و فرصتهای برابر بیشتری در اختیار مردم بگذاریم، خواهیم دید که آسیبها هم به مرور زمان کاهش مییابند.»
به عقیده مدیر موسسه «خانه خورشید» مردم نباید معتادان را مقصران اصلی جلوه دهند: «عدهای به راحتی میگویند: «تقصیر خودشه، میخواست معتاد نشه.» اما من که سالهاست با این زنان کار میکنم میبینم اعتیاد و کارتنخوابی انتخاب این زنان نیست. دختری که در سن کم از جانب مادرش معتاد میشود، دختری که به یک مرد فروخته میشود، دختری که در سن کم و با اجبار همسر مردی معتاد میشود اصلاً قدرت تصمیمگیری ندارد. حالا تصور کنید که شرایط جامعه چقدر اوضاع را برایش دشوارتر میکند؛ مثلاً وقتی یک زن حتی نمیتواند زباله جمع کند چون پیمانکار شهرداری از او نمیخرد. در واقع یک زن، حتی به عنوان یک کارتنخواب، هم شرایط دشوارتری در مقایسه با یک مرد دارد.»
ارشد در پایان حرفهایش به لزوم باور آسیبها از سوی مسئولان اشاره کرد و گفت: «روزهای نخست که کارمان را شروع کرده بودیم، میگفتند مگر ایران اصلاً زن معتاد دارد؟ حالا کار به جایی رسیده که میگویند اعتیاد زنانه شده است و هر سال آمارش بیشتر میشود؛زمانی که باید بپذیریم اعتیاد و بسیاری از آسیبهای اجتماعی دیگر مختص کشورهای غربی نیست، در ایران هم وجود دارد و باید با آن برخورد شود. وقتی روی بحرانها سرپوش نگذاریم و منتقدان را به سیاهنمایی متهم نکنیم، میتوانیم تازه قدم نخست برای مقابله با آنها را برداریم.»
همیشه خانه، فضای امنی برای زنان نیست
سارا اسمیزاده، محقق آسیبهای اجتماعی و یکی از اعضای «موسسه تولد دوباره»، در ابتدای صحبتهایش، روند درگیری زنان با اعتیاد و کارتنخوابی را تشریح کرد: «بخش اعظم این زنان عموماً یا از خانوادههای فقیر میآیند یا از خانوادههای بسیار سنتی. بیشتر آنها مصرف مواد را از سن بسیار کم و بدون اینکه بدانند مخدر چیست شروع میکنند. در ادامه به ازدواج زودهنگام و اجباری تن میدهند و باز هم بیشتر آنها ترک تحصیل میکنند. در چنین شرایطی است که تنها شبکه اجتماعی آن زن خانوادهاش میشود. حالا همین زن اگر از خانواده طرد شود یا خودش فرار کند، هیچ راهی جز ورود به خیابان برایش نمیماند چون شبکه حامی دیگری مثل دوستان و همکاران را ندارد.»
اسمیزاده ادامه داد: «مشکل بعدی اینجاست که کمپهای اجباری نیز همواره این زنان را به خانواده برمیگردانند، در صورتی که برگشت دوباره به خانواده برای آن زن، مساوی با عذاب مجدد است. در نتیجه این سیکل باطل ادامه مییابد.»
این محقق اجتماعی معتقد است سیاستگذاری آسیبهای اجتماعی باید از مراحل اولیه آغاز شود: «تمامی موسسات و نهادهای دولتی که در این زمینه ورود میکنند، مثل بهزیستی و شهرداری و وزارت بهداشت، به دنبال درمان درد بعد از بروز آسیب هستند. اما هیچ نهادی نیست که از همان ابتدا سراغ آسیبدیده برود؛ به عنوان مثال، جایی وجود داشته باشد که دختر فراری بتواند به آن رجوع کند و مقصدش دوباره همان خانه نباشد. مراکزی که خانههای ناامن را هم تشخیص دهند چون خانواده، تحت هر شرایطی، امن نیست.»
دیدگاه تان را بنویسید