«اعتمادآنلاین» از غم از دست دادن اعضای خانواده به خاطر کرونا گزارش میدهد:
سوگهایی بر دلهایی؛ اختلال سوگ در شرایط کرونا حادتر از همیشه
چیزی نزدیک به چهار هزار و 500 نفر از مردم ایران از دوم اسفندماه سال 98 تا به همین امروز جانشان را بر اثر ابتلا به ویروس کرونا از دست دادهاند. اتفاقی که شاید در سالهای گذشته به خاطر بلایای طبیعی همچون سیل و زلزله رخ میداد و سبب مرگ مردم در یک یا چند شهر میشد، حالا به وسعت کل ایران گسترش یافته است. اما این مرگها دقیقاً چه بلایی بر سر روح و روان یک جامعه انسانی میآورد؟
اعتمادآنلاین| ویروس کرونا مدتهاست که مهمان ناخوانده زندگی مردم جهان شده است. هر کشوری به تناسب امکانات و رویکرد بهداشتی خود هم دست به مقابله زده و به جز چند کشور همچون سنگاپور و کره جنوبی که در کنترل این بیماری بسیار فوقالعاده عمل کردهاند، سایر کشورها از آمریکا گرفته تا اسپانیا و آلمان و ایتالیا با بحران کرونا دست و پنجه نرم میکنند. شوک بزرگی به دولت و ملتهایشان وارد شده است.
اوضاع در ایران هم فرق چندانی ندارد. اگر هر روز هم مدیران و رئیسجمهور در جلساتشان حرف دیگری بزنند و از آرام بودن شرایط بگویند، این مردم هستند که به خوبی میبینند چگونه ترس این بیماری زندگی روزمره آنها را مختل و حالا بعد از گذشت نزدیک به 2 ماه، آنقدر فشار اقتصادی زیاد شده که دیگر راهی جز رفتن به محل کار نیست.
آنها که هم خودرو دارند و هم توان رفتوآمد روزانه با خودرویی که باید هر روز مبلغ زیادی صرف بنزینش کنند به کنار، اما آنهایی که مجبورند با سرویس حملونقل عمومی به مقصدهایشان برسند بیش از سایرین در معرض ابتلا به بیماری هستند.
حالا در این میان، نه تنها به بیماران و آنهایی که مبتلا شدهاند بلکه به خانوادههایی فکر کنیم که در روزهای ناراحتی ما از قرنطینه و دور بودن از دوستان و آشنایانمان، عزیزی را هم از دست دادهاند.
حتی بعد از مرگ پدر نتوانستم خواهر و برادرم را در آغوش بگیرم
محمدامین 30ساله وقتی فهمید پدرش بیمار شده خودش را به بیمارستان رساند، اما حتی فرصتی برای خداحافظی با او هم پیدا نکرد. او که بعد از گذشت یک ماه هنوز زندگی برایش به حالت عادی برنگشته میگوید: «به من زنگ زدند که پدرت به کرونا مبتلا شده است. سریع آماده شدم و به بیمارستان رفتم، اما اوضاع ریهاش آنقدر وخیم بود که من حتی فرصت خداحافظی با او را هم پیدا نکردم. پدر من در اوج روزهای شلوغی کرونا فوت کرد و به همین دلیل تمرکز بر انجام اقدامات مرتبط با کفن و دفن از این روزها هم سختگیرانهتر بود. در نتیجه فقط من، خواهر و یک برادر دیگرم چندین متر دورتر از محل دفن ایستادیم و حتی نمیتوانستیم برای آرام کردن هم، یکدیگر را در آغوش بگیریم. یک ماه گذشته و نمیدانم هرگز میتوانم دوباره عادی زندگی کنم یا نه.»
غم فراق مادرم به کنار، عذاب وجدان رهایم نمیکند
غم از دست دادن عزیز اما به دلایلی میتواند شدیدتر هم بشود، آن هم زمانی که یکی از افراد خانواده ناقل بیماری باشد؛ اتفاقی که برای فرزانه رخ داد و تاثیر روانی بسیاری بر او گذاشت: «در یک شرکت خصوصی کار میکردم و با اینکه این امکان وجود داشت که از همان ابتدا فعالیتمان را دورکاری کنند، اما مدیران قانع نمیشدند. به همین علت ما از همان روزهای نخست مجبور بودیم که سر کار برویم. یک روز وقتی از سرکار به خانه برگشتم حس بدندرد و کمی سرفه داشتم و به همین دلیل برای روز بعد مرخصی گرفتم. یک روز ماندن در خانه حالم را بهتر کرد و دوباره به سر کار رفتم. اما چهار روز بعد، در شرکت بودم که از خانه تماس گرفتند. مادرم به شدت تب داشت و پدرم هم حالش خوش نبود.»
او که به خاطر این اتفاق حتی گفتوگو هم برایش ساده نیست میگوید هیچوقت نمیتواند خود را ببخشد: «تست کرونای هر 2 مثبت بود. برای همین از ما هم تست گرفتند. به من گفتند، تست مثبت نیست اما در سیتیاسکن نشانههایی از ویروس دیده میشود؛ مشخص است که بیمار شدهای اما به خاطر سیستم ایمنی بالای بدنت آن را به خوبی رد کردهای. پدرم بعد از گذشت یک هفته بسیار دردناک حالش خوب شد، اما مادرم بیشتر از سه روز دوام نیاورد. حالا این من هستم که با بار عذاب وجدانی سنگین در وجودم ماندهام و نمیدانم چطور میتوانم زندگیام را ادامه دهم. غم از دست دادن مادرم از یک سو، غم تصور اینکه خودم باعث این اتفاق شدم هم از طرف دیگر.»
اختلال سوگ، معضلی که به خاطر کرونا ماندگار شده است
اتفاقی که برای همه انسانها از پس از دست دادن عزیزی رخ میدهد و در برخی شدت هم میگیرد «اختلال سوگ» یا غم فقدان نام دارد. فردی که در این شرایط قرار میگیرد افکاری شامل بیقراری، احساس پوچی و ملال، خشم و نفرت ناشی از فقدان، بیخوابی، کاهش میل جنسی، کاهش وزن، اختلال در توجه و حافظه، از دست دادن میل به زندگی، نشخوار فکری و اشتغال ذهنی شدید نسبت به فرد متوفی، نپذیرفتن مرگ او، درد روانی شدید، بیحسی و کرختی، مقصر دانستن خود در مرگ او، دوری از عواملی که او را به یاد عزیز ازدسترفته میاندازد، تمایل به مرگ برای پیوستن به عزیز ازدسترفته، بیاعتمادی به دیگران، احساس تنهایی، سردرگمی در مورد هویت شخصی و بیعلاقگی به آینده را تجربه میکند.
در نمونههای بسیار شدیدتر هم احتمال بروز توهمهای دیداری و شنیداری مانند شنیدن صدای فرد ازدسترفته یا تصور دیدن او، علائم جسمانی همچون دردهای قلبی و گوارشی و همچنین افزایش مصرف سیگار و مشروبات الکی نیز در بین این بیماران دیده میشود.
اختلال سوگ در دسته اختلالات افسردگی میگنجد و به همین دلیل نشانههای مشترکی با افسردگی دارد.
عزاداری کردن، گفتوگو با دیگران، بودن در کنار دوستان و آشنایان، دور شدن از محل و حوادث تنشزا، بازگشتن به زندگی روزانه و شرکت در جلسات گروهی از جمله راهکارهایی است که میتواند شدت این اختلال را کاهش دهد. اما در شرایط فعلی تقریباً هیچکدام از این راهها قابل اجرا نیست، چون به خاطر بیماری کرونا دوستان و آشنایان فرد نمیتوانند در کنار او حضور داشته باشند، عزاداری عملاً ممکن نیست و جلسات گروهی و زندگی روزمره هم به خودی خود مختل شده است.
خانواده داغدار را تنها نگذاریم
ساعت 10:36 صبح روز بیستویکم فروردینماه بود که به ماموران کلانتری 101 تجریش خبر مرگ مشکوک زنی 53ساله رسید. وقتی بررسیها در این زمینه آغاز شد، ماموران دریافتند که این زن بر اثر مصرف قرص برنج جان خود را از دست داده است. بنابراین تحقیقات در خصوص علت خودکشی این زن آغاز شد. در ادامه روشن شد که شوهر این زن سه هفته پیش بر اثر بیماری کرونا جان خود را از دست داده بود.
از آنجا که به دلیل شیوع این ویروس آنها نتوانستند مراسم سوگواری برگزار کنند، پسر خانواده دچار افسردگی شد. او از برخوردهای اطرافیانش ناراحت و از اینکه در آن ایام سوگواری کسی به دیدن آنها نمیآمد شاکی بود. این پسر جوان نتوانست رفتارهای اطرافیانش را تحمل کند و در نهایت 2 روز پیش از خودکشی مادرش به زندگی خود پایان داد. مادر خانواده نیز که دیگر مرگ پسرش را نمیتوانست تحمل کند، پس از 2 روز قرص برنج خورد و در نهایت تراژدی تلخ این خانواده با مرگ مادر 53 ساله به پایان رسید.
این حادثه تلخ دقیقاً نمونه روشنی است از اینکه اختلال سوگ بیش از گذشته سبب تخریب روحی و روانی و اتفاقات خطرناکی همچون اقدام به خودکشی میشود.
شاید همین اتفاقات هم سبب شده که علم روانشناسی عملاً هیچ راهکاری برای این معضل نداشته باشد. وقتی پای صحبت مشاوران و روانشناسان مینشینیم، به راه روشنی نمیرسیم جز اینکه اطرافیان باید تلاش کنند به طور مرتب با خانواده داغدار در تماس باشند. از سوی دیگر تصور اینکه این یک بحران جهانی است و همه مردم در دنیا شرایط مشابهی دارند و حتی کشورهای اروپایی هم آمار مرگ بالایی داشتهاند میتواند کمکی ذهنی برای افرادی باشد که عزیزشان را از دست دادهاند. ضمن اینکه مشاورههای تلفنی با متخصصان هم به عنوان یک راه دیگر عنوان میشود؛ اما ناگفته پیداست که هیچ کدام از این روشها تسلی درد کسی نیست که در اختلال سوگ به سر میبرد.
امین رفیعیپور، مشاور رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران، در همین زمینه عنوان کرد: «با توجه به شرایط فعلی، خانواده «درجه یک» فرد متوفی که با هم زندگی میکنند میتوانند در کنار یکدیگر سوگ خود را ابراز کنند، اما اقوام و دوستان فرد متوفی از طریق تماسهای تلفنی و تصویری به طور مرتب با این خانواده در ارتباط باشند و در مورد نحوه فوت و دیگر مسائل با آنها صحبت کنند، این روند باعث میشود که خانواده متوفی حس همدلی و همدردی اطرافیان را احساس کند.»
رفیعیپور معتقد است اگر خانواده متوفی مراحل سوگ را طی نکنند، ممکن است دچار آسیبهای روانی شوند که این آسیبها در آینده ممکن است منجر به افسردگیهای طولانیمدت شود، البته در حال حاضر روانشناسان نیز میتوانند به صورت آنلاین به مردم خدمات ارائه دهند.
چند راهکار کاربردی برای مبارزه با غم فقدان
آزیتا محمد کریمی، رواندرمانگر، اما چند توصیه برای افراد درگیر با این شرایط دارد که در ادامه به آن میپردازیم:
به خود حق بدهید که احساس عصبانیت، غمگینی، ناراحتی و بسیاری از احساسات ناراحتکننده دیگر داشته باشید.
در خانه مراسم سوگواری با اعضای خانواده برگزار کنید و به خود و دیگران اجازه سوگواری دهید.
در مورد احساسات خود با دیگران صحبت کنید.
احساسات و نگرانی خود را ابراز و هر وقت خواستید گریه کنید. شما در این دوران غم خشم و احساس گناه را تجربه میکنید. حتی ممکن است احساس کنید مقصرید یا از کاری که با متوفی در گذشته کردهاید احساس پشیمانی داشته باشید که باعث شود خود را سرزنش کنید، شاهد آنچه در درونتان میگذرد باشید و اجازه هید افکار از ذهن شما عبور کنند و مقاومتی در برابر آنها نشان ندهید. به احساساتتان اجازه بروز دهید و آنها را نادیده نگیرید و یادتان باشد شما حق دارید و روزهای سختی را میگذرانید.
از یک دوست یا فرد نزدیکی که با او راحت هستید کمک بگیرید و با او تلفنی صحبت کنید و از غم و درد خود به او بگویید.
به خود سخت نگیرید و به دلیل عصبی و پرخاشگر بودن خود را سرزنش نکنید.
ارتباط خود را با اطرافیان حفظ کنید و با بستگان و کسانی که همدرد شما هستند در تماس باشید.
احساسات و عواطف خود را از هر طریقی که میتوانید ابراز کنید و اگر دوست دارید و میتوانید بنویسید، نقاشی کنید، گریه کنید، دعا کنید، قرآن بخوانید، عصبانی شوید، داد بزنید و غم سنگین خود را بیرون بریزید.
لوازم شخصی و یادگاریهایی را از فرد یا افراد ازدستداده نگه دارید و همراه خود داشته باشید. اگر باعث تسکین شما میشود، میتوانید با فرد ازدسترفته صحبت کنید و برای او نامه بنویسید یا برایش دعا کنید.
به یاد داشته باشید بهبود اثرات عاطفی حادثه نیاز به زمان زیادی دارد، انتظار نداشته باشید که سریعاً به وضعیت سابق بازگردید.
زندگی شما پس از این اتفاق تغییر خواهد کرد و ممکن است مجبور باشید دوباره و از صفر شروع کنید یا ناگزیر از انجام کارهایی باشید که تا به حال نکردهاید. از نظر روحی خود را برای این تغییر آماده کنید و هر زمان دلتنگ و غمگین شدید به خود فرصت ابراز آن را بدهید (بیشتر بخوانیم) .
هر کداممان مانع شیوع بیشتر کرونا شویم
ماندن در خانه، رعایت اصول بهداشتی، تلاش برای دور ماندن از محیطهای شلوغ و پرتجمع و دور ماندن از افراد مسن و همچنین آنهایی که سابقه بیماری دارند همه و همه راههایی است که میتواند ما را از ابتلا به کرونا دور نگه دارد. اگرچه اجرایش برای تمام قشرهای جامعه آسان نیست ولی باید کوشید تا حد ممکن این روند ادامه یابد.
به توصیه سازمان بهداشت جهانی، تمامی کشورهای دنیا باید در قدم نخست آمار این بیماری و شیب ابتلا را کاهش دهند. در این صورت است که متولیان نظام سلامت در دنیا میتوانند فرصتی برای ارائه بهتر و بیشتر رونددرمانی داشته باشند.
شرایط روحی و روانی افرادی که به خاطر این بیماری عزیزی را از دست میدهند میتواند بنیان یک خانواده را فرو ریزد. در چنین شرایطی هر کدام از ما که بیشتر برای جلوگیری از ابتلا به این بیماری تلاش کنیم خواسته یا ناخواسته، در حفظ آرامش یک خانواده موثر خواهیم بود.
دیدگاه تان را بنویسید