چرا مردم به نکات بهداشتی بیتوجهی میکنند؟
یک روانشناس متخصص سلامت درباره عدم رعایت فاصله گذاری اجتماعی گفت: در زمان اپیدمی ویروس کرونا بسیاری از شهروندان نکات ایمنی را به طور مناسب رعایت میکردند، اما با گذشت زمان و برداشتن قرنطینه، گویی خودمراقبتی مردم کمرنگتر شد.
اعتمادآنلاین| از اواخر فروردین ماه بود که مراکز عمومی به مرور با دستور ستاد ملی مقابله با کرونا بازگشایی شد، در عین حال اما، نگاهی گذرا به رفتار مردم در مکانهایی مانند مترو و بیآرتی حکایت از عدم توجه برخی افراد به توصیههای بهداشتی و رعایت فاصلههای فیزیکی و حتی عدم استفاده از ماسک دارد، اما از نظر روانشناختی چه دلیل محکمی برای اینگونه رفتارها وجود دارد؟
نگار اکبری زرگر- عضو انجمن علمی روانشناسی بالینی ایران در اینباره اینطور توضیح میدهد: در زمان اپیدمی ویروس کرونا بسیاری از شهروندان نکات ایمنی را به طور مناسب رعایت میکردند، اما با گذشت زمان و برداشتن قرنطینه، گویی خودمراقبتی مردم کمرنگتر و در کمال ناباوری به مرور موجب برداشتن ماسک، دستکش، برگزاری مهمانیها و سفرهای متعدد شد. گذشته از اینکه برخی افراد هزینه بالای ماسک و دستکش را علت عدم استفاده از این کالاهای بهداشتی مطرح میکنند، نبود چارچوب قانونی و اجرایی نیز مزید بر علت است.
وی ضمن تحلیل چرایی بیتوجهی جامعه نسبت به رعایت پروتکلهای بهداشتی از دیدگاه روانشناختی میگوید: اگر به تاریخ نه چندان دور کشورمان نگاهی بیاندازیم، میبینیم که ایران بحرانهای متعددی را پشت سر گذاشته است؛ از جنگ تحمیلی گرفته تا بلایای طبیعی همچون زلزله، سیل، طوفان، همینطور سوانح هوایی و دریایی؛ در این بین چه سوگها، جداییها و ناکامیها را پشت سر گذاشتیم و مواقعی بود که در برهه چند روزه شاهد چندین مصیبت و بلا، به طور همزمان بودهایم و رفتار سازگارانه مردم در قبال تمامی این بلایا، سکوت، خودداری هیجانی و تحمل بوده است.
به گفته اکبری زرگر، در علم روانشناسی مبحثی تحت عنوان «درماندگی آموخته شده» وجود دارد که موجود زنده در اثر تلاشهای متعدد، بدون رسیدن به نتیجه دلخواه بر طبق تجربیات گذشته به این نتیجه میرسد که کوشش و تلاش بینتیجه است و موفقیتی حاصل نمیشود؛ درماندگی آموخته شده زمانی روی میدهد که انسان یا حیوان به صورت مکرر مجبور به تحمل یک محرک آزاردهنده میشود که نمیتواند از آن فرار کند در نتیجه بعد از تلاشهای متعدد ناموفق برای رهایی از این موقعیت آزاردهنده میآموزد که کنترلی بر شرایط موجود ندارد و نگرانکنندهتر این که هرگونه تلاش برای تغییر وضعیت نابسامان را متوقف و به موجودی کاملاً منفعل تبدیل میشود. با پیدایش وضعیت غیر قابل کنترل در انسان و عدم پویایی و تلاش برای موفقیت و بهینهسازی زندگی، فرد به مرور دچار افسردگی به همراه تحریفات شناختی میشود.
این روانشناس متخصص سلامت در این میان از مهمترین خطاهای شناختی را کوچکبینی (ریزبینی)، تفکر دوقطبی و استدلال هیجانی برشمرده و ادامه میدهد: در "ریزبینی" فرد موضوع موردنظر را آنقدر کوچک میبیند که با واقعیت بسیار متفاوت است. تفکری مانند اینکه "کرونا که چیزی نیست". این خطای فکری نتیجهاش همان اعتماد به نفس کاذب خواهد بود که فرد قهرمان داستان خودش بوده که نه بیمار خواهد شد و نه اتفاقی برایش خواهد افتاد. در "تفکر دوقطبی" فرد یا همه چیز را بسیار خوب و عالی یا بسیار بد و زشت میبیند، پس یا دست به مراقبت بیش از حد زده و یا همه چیز را عالی دیده و نیازی به رعایت مسائل بهداشتی نمیبیند. در "استدلال هیجانی" نیز تفسیر فرد از واقعیت تحت تأثیر احساس اوست؛ تفسیری مانند اینکه " وقتی من احساس افسردگی دارم، پس این همه مراقبت برای چه؟".
وی تصریح کرد: در واقع زمانی که افراد گرفتار این خطاهای فکری میشوند در سه مولفه انگیزشی، شناختی و احساسی غیرطبیعی عمل میکنند و زندگیشان تحت تأثیر این سه مولفه آسیب جدی میبیند. از نظر صدمه "شناختی" فرد اینطور فکر میکند که تلاشهایش بیثمر است، پس ناامید شده در نتیجه موضوع رعایت مسائل بهداشتی برای او بیمعنی میشود. از نظر آسیب "انگیزشی" زمانی که فرد احساس میکند رفتار او منجر به نتیجه مثبت نمیشود، مانند این که کرونا هنوز وجود دارد، واکسنی برای آن کشف نشده و ممکن است تا زمانهای دور نیز با چنین مسئلهای دست و پنجه نرم کند ، رفتاری که منجر به تغییر موقعیت شود را شروع نمیکند و با خود میگوید کرونا که وجود دارد و فیالحال هم خواهد بود پس چرا باید از دستکش و ماسک استفاده کرده و خودم را اذیت کنم؟.
این عضو انجمن علمی روانشناسی بالینی ایران ادامه میدهد: در آسیب "احساسی" نیز احساسات منفی در نتیجه غیرقابل کنترل بودن موقعیت در فرد شکل میگیرد، حتی معنای زندگی برای او پوچ و بیمعنی میشود؛ به طوری که زمانی که از فرد پرسیده میشود چرا از ماسک و دستکش استفاده نمیکنی و در این شرایط به مسافرتهای متعدد میروی؟ میگوید "آخرش که همه رفتنی هستیم چه با کرونا چه بیکرونا". در این مواقع بعضا شاهد افرادی بیهدف و بیانگیزه هستیم که شعف زندگی برایشان از بین رفته است.
بنابر اظهارات این استاد دانشگاه، برخی افراد زمانی که موقعیت آزاردهنده را آنقدر غیرقابل کنترل مییابند، به علت اضطراب بالا دست از رعایت بهداشت فردی برداشته و تبدیل به افرادی منفعل میشوند بدون اینکه به نتایج رفتارشان فکر کرده و قادر به تصمیمگیری درست باشند.
این عضو انجمن علمی روانشناسی بالینی ایران در ادامه ضمن قیاس شرایط موجود جهانی با بیماریهای مزمن و حاد میگوید: وضعیت فعلی جهان در حال حاضر با وجود بیماری کرونا همانند ابتلا به بیماری مزمن در افراد است. در صورتی که در اوایل پیک کرونا موقعیت ما همانند داشتن بیماریهای حاد بود؛ در بیماریهای حاد سریعا مداخله آغاز میشود، اما در بیماریهای مزمن، فرد با وجود داشتن بیماری سالیان سال به زندگی خود ادامه میدهد، مثل بیماری قلبی یا دیابت؛ زیرا بیماری مسیر خود را طی خواهد کرد، پس فرد در نهایت با وجود داشتن بیماری روابط اجتماعیاش را دارا بوده و باید از استرس دوری کند، اما در عین حال خود مراقبتی را نیز انجام میدهد تا علائم بیماری افزایش پیدا نکند. لذا با طرح این قیاس آیا ما در این شرایط نباید برای عدم ابتلا به بیماری کرونا موارد بهداشتی را رعایت کنیم؟.
وی معتقد است که ما نباید با بزرگنمایی و فاجعهسازی حوادث، مجبور به گریز و اجتناب از بحران شویم. چه بسا با بزرگنمایی بیش از حد کرونا، به یکباره از رعایت اصول بهداشتی نیز دست بکشیم. دیدن واقعیت همان طور که است، باعث میشود آگاهی ما بر اساس دادههای موجود و واقعی باشد تا به ذهن بقبولانیم که واقعبینی و کنترل شرایط عاقلانهترین راهبرد است.
منبع: ایسنا
دیدگاه تان را بنویسید