یادداشتی برای جانسپاران جدید زاگرس:
برای «مختار» که مرگ در راه طبیعت، اختیارش بود
مختار، هشتم خردادماه، به اتفاق «بلال امینی» و «یاسین کریمی»، به رسم همیشه، چند روز گذشته راهی منطقه «بوزین و مرهخیل» در حوالی شهرستان پاوه شد تا در عملیات اطفای حریق و آتشسوزی جنگلها و مراتع آن منطقه شرکت کند، اما آتش نصیب خودش شد.
اعتمادآنلاین| نیلوفر حامدی- «کسی دلش نمیسوزد. درد ما این است. یک خودرو از مسئولان درخواست میکنیم، اما آن را هم دریغ میکنند. همراه داوطلبها با موتورسیکلت و ماشینهای معمولی در مسیرهای صعبالعبور جنگلها و مراتع میرویم. نمیتوانیم که سوختن درختان و حیوانات را ببینیم. کاش حداقل پویشی مردمی راه بیفتد تا چند دستگاه دمنده حریق بخریم. به خدا زاگرس گناه دارد، حیف است.»
2 هفته پیش، با صدایی گرفته که حاصل چند روز و شب تنفس در دود آتش بود اینها را میگفت و حسرت میخورد: «پارسال هم با خود شما همین حرفها را زدیم. وقتی ارسباران زیر شعلههای آتش در حال نابودی بود. سال قبلش هم همینطور. چه چیزی تغییر کرده است؟ امکانات که نیست. فرهنگسازی برای مردم بومی منطقه هم انجام نمیشود. هر بار میگوییم مردم بومی باید از سرمایه بغل گوششان بهره ببرند تا قدرشناسش باشند و از آن محافظت کنند، اما مسئولی که باید این موارد را آموزش دهد کجاست؟»
از وضعیت سلامتش پرسیدم و پایی که میدانستم پیشتر در یکی از همین ماموریتهای داوطلبانه برای مهار آتش به شدت آسیب دیده بود: «پای من خوب میشود، اما باید هزاران سال بگذرد تا جنگلی دوباره اینچنین روی زمین بروید.»
اینها حرفهای «مختار» است. مختار خندانی، فعال اجتماعی کرمانشاه، که زندگی نکرد جز برای آبادانی کشور؛ از فعالیت داوطلبانه برای محیطزیست و حمایت از طبیعت با راهاندازی انجمن «ژیوای» تا ارتباط گرفتن با رسانهها برای رفع موانع کولبران. از تشکیل تیمهای حمایتی از قبیل وکیل و روانشناس برای زنان و کودکان آسیبدیده شهر تا همین ماههای گذشته که همراه با سایر دوستانش به طور داوطلبانه کالاهای بهداشتی مقابله با کرونا را به مردم ارائه میکردند و در تمام طول شب در حال ضدعفونی کردن فضای شهری بودند.
مختار، هشتم خردادماه، به اتفاق «بلال امینی» و «یاسین کریمی»، به رسم همیشه، چند روز گذشته راهی منطقه «بوزین و مرهخیل» در حوالی شهرستان پاوه شد تا در عملیات اطفای حریق و آتشسوزی جنگلها و مراتع آن منطقه شرکت کند. این بار اما قرعه مرگ انگار به نام آنها افتاده بود تا پس از «البرز زاهدی»، این سه نفر مدافعانی باشند که در راه نجات زاگرس و سرمایه این کشور، در میانه آتش، ققنوس شوند و به آسمانها پرواز کنند؛ مرگی که البته هنوز روشن نیست به این خاطر بوده که نتوانستند آتش را مهار کنند یا اینکه «مین» بلای جانشان شده است.
کاک مختار، حالا تو به زادگاهت، طبیعت، پیوستی و اینجا هنوز جنگلها میسوزند. از کهنهده و مرزنآباد گرفته تا بارانکوه و ارسباران و خائیز و بوزین و مرهخیل. درختان میسوزند، حیوانات میسوزند، انسانها میسوزند، اما «دست خوش» که تو در انجام وظیفه برای کشورت سربلند بیرون آمدی. شرمساریاش بماند برای آنها که مدتهاست از دود و آتش و بلا ارتزاق میکنند. تو که دیگر خوب میدانی، دور نیست روزی که تاوانش را پس میدهند.
دیدگاه تان را بنویسید