بلای کرونا بر سر کسب و کارهای زنان
کارگاههای تولیدی در زیرزمینهای نمور و تاریک، سوءاستفاده از نیروی کاری که محتاج است و تحت هر شرایطی کار میکند؛ زنان، کودکان، مهاجران. مینا کامران این تصویر را از برخی از کارگاههای تولید پوشاک ارزان میدهد و در مقابل از تجارت منصفانه میگوید که با این شرایط فرق دارد: «ما میگوییم زنان باید به اندازه ارزش کارشان دستمزد بگیرند، قرار نیست نیروی کار را استثمار کنیم.»
اعتمادآنلاین| دستگاههای پارچهبافی قدیمی به خانهها برگشتهاند، مادربزرگها به نوهها یاد دادند و بعد از یک نسل فراموشی، سازههای چوبی بافت پارچه جایشان را دوباره پیدا کردند. بعضی هم دستگاههای فلزی گرفتند. آمنه کوهی و زنان دیگری در روستای قلعه قافه بالا در مینودشت گلستان ازسال 94 پای این دستگاهها نشستهاند و میبافند، پارچههایی که بعدا لباسهای محلی یا جدید میشوند یا بر تن عروسکها مینشینند. گروه ابریشم گنجینه پنهان از چند گروه مستقل تشکیل شده که چندسال بود کار بافت پارچه انجام میداد.
لباسهای محلی قبلا فقط در خود روستا مشتری داشت و برای عروسیها دوخته میشد اما الان به کمک بازاریابیهایی که در شهرهای دیگر انجام شده شناخته شده و جوانها جای بزرگترها را پشت دستگاههای پارچهبافی گرفتهاند. غیر از این دستگاهها، گیاهان دارویی هم داشت از یاد مردم میرفت اما الان زنها دوباره به دامنه کوه و دشت میروند چون کسی هست که این گیاهان را از آنها بخرد. مینا کامران، موسس استارتآپ «روستاتیش» است که در زمینه بازاریابی و فروش محصولات کسب و کارهای کوچک مثل پارچه بافی روستای قلعه قافه بالا فعالیت میکند و رویکرد توسعه پایدار دارد: «این نیاز از اینجا ایجاد شد که میدیدیم انجمنهای مختلف در روستاها و مناطق حاشیهای کار تسهیلگری انجام میدادند ولی وقتی از آن منطقه بیرون میآمدند، کاری که راه افتاده بود از بین میرفت. چون تولیدکنندگان زمانشان صرف تولید میشود و نمیتوانند برای بازاریابی و فروش زمان بگذارند یا امکاناتش را ندارند. اول این مشکل را در روستای سیدبار جدگال دیدیم اما این مشکلی بود که روستاهای دیگر هم با آن مواجه بودند.»
کامران میگوید اساس کارشان این است که کسب و کار گروهی باشد و سودی هم برای کار توسعهای که در آن منطقه انجام میدهند، بماند: «یعنی برای هر کاری دستمزد تولیدکننده را میدهیم و درصدی از سود را هم به صندوق توسعه روستا برمیگردانیم. بعضی هم میخواهند که بخشی از درآمدشان صرف کار توسعهای در روستا شود.» تأکید آنها در کار توسعهای بر بهداشت، آموزش و حفاظت از محیطزیست است یا: «هرآنچه خود روستا بر سر آن به توافق برسد که ممکن است خرید سطل زباله باشد. از اهدافمان آموزش آنلاین دختران و بازگرداندن آنها به چرخه تحصیل، بهداشت و محیطزیست است. فعلا چون خودمان جمع و جور و کوچک هستیم ترجیحمان این است که پروژههایمان کوچک باشد. این پروژهها زودبازدهتر هستند.»
مردم در روستای قلعه قافه بالا یک اقامتگاه راه انداختهاند. آمنه از پشت دستگاه بافت بلند شده و با مادرش آمده سر زمین. بیشتر مردم دامدار و کشاورزند و زنها بخش مهمی از کار را به دوش میکشند: «نخ تمام کردهام، باید برویم مغازه نخ بخریم و رفتوآمد در این وضع خطرناک است. مدتی است کارها روی دستمان مانده و نتوانستهایم بفروشیم. نمایشگاهی برگزار نمیشود و مردم هم مشکلات دیگری دارند. کرونا شرایطمان را سخت کرده. قیمت مواد اولیه هم بالا رفته. آن اوایل نخ را کیلویی 1500 میخریدیم. آخرین باری که خریدم 15 تا 18هزار تومان شده بود. دیگر بعد از آن نتوانستهام نخ بخرم.» وقتی آمنه و بقیه زنان روستا کار را شروع کردند از سنت پارچهبافیشان فقط یک دستمال مانده بود. آنها این سنت را بازسازی کردند و مردم هم اوایل علاقه نشان میدادند. یک ساعت طول میکشد تا یک متر از این پارچهها بافته شود، تازه برای آنها که وارد باشند: «برای اقامتگاهمان هم خیلی وقت است میهمانی نیامده. یک بار هم زمان سیل آسیب دید تازه بازسازی کرده بودیم و همین که چند میهمان داشتیم کرونا آمد.»
روستاتیش ترکیب روستا و آتیش است. شرایط همانطور که برای همه کسب و کارها سخت شده، برای این پلتفرم و کسانی که از این طریق محصولاتشان را میفروشند هم سخت و پیچیده شده است. حدود 300 نفر با روستاتیش کار میکنند: «از وقتی شروع کردیم روزی نیست که درخواست نداشته باشیم که محصول ما را هم بیاورید در پلتفرم بفروشید. الان تکنولوژی خیلی کمکرسان شده است و خیلی از افراد به صورت فردی خودشان در شبکههای اجتماعی محصولاتشان را میفروشند. اما بسیاری از مردم دانش این کار را ندارند یا تکنیکها را نمیدانند یا امکاناتش را ندارند. ما به آنها کمک میکنیم دیده شوند. آنها از بسیاری از امکانات دیگر هم محروماند. مثلا هیچکدام نمیتوانند وام صندوق کارآفرینی بگیرند. ضمانت میخواهد که ندارند و دویدنهایی میخواهد که در مناطق حاشیهای شرایطش را ندارند.»
به این مشکلات، شرایط اقتصادی و محدودیتهای بیماری کرونا هم اضافه شده است. قیمت مواد اولیه تا 10برابر افزایش پیدا کرده اما آنها نمیتوانند محصولشان را 10برابر گرانتر بفروشند چون بازار را از دست میدهند: «ما در نمایشگاههای مختلف شرکت میکردیم و خودمان نمایشگاه میگذاشتیم که الان امکانش را نداریم. فروش اینترنتی هم به اندازه فروش حضوری نیست. این تولیدات حس دارند، مردم از نزدیک وقتی آنها را لمس میکنند جذب میشوند و بازار ایجاد میشود. قبلا فروش شرکتی هم داشتیم ولی الان آنها هم در نمایشگاهها شرکت نمیکنند.» همه آن 300 نفر چرخه اقتصادیشان اگر از گردش نیفتاده باشد، کند شده است.
فایزه درخشانی یکی از موسسان «دستادست» کرونا را یکی از سختیهایی میداند که به مشکلات دوسال گذشته اضافه شده است. دستادست با ایده ایجاد یک تجارت عادلانه 6سال است فعالیت میکند. موسسه دستادست تلاش میکند برای معرفی و فروش تولیدکنندهها کمک کند، هرسال چند نمایشگاه حضوری برگزار میکند و به آنها در مورد شرایط بازار، قیمتگذاری، طراحی و تولید محصول مشاوره و آموزش از راه دور میدهد: «در این 6سال توانستیم کمک کنیم که اعتماد به نفس گروهها در تولید محصولی که خاص و بومی منطقه خودشان بوده افزایش پیدا کند. سعی کردیم در طراحی محصول کمکشان کنیم که با ترکیبی از توانایی خودشان و چیزی که در زندگی روزمره مردم کارایی دارد محصولاتی تولید کنند که بازار فروش بهتری داشته باشد. البته ما بخشی از این فرآیند بودیم و این تولیدکنندهها خودشان هم مجزا برای دیده شدن تلاش میکردند.»
در بیجار زنها و مردها آنقدر تار و پود به هم گره زدند که نام شهر با اسم فرش و گلیم گره خورد. بافتههایی گران که البته به اندازه قیمت واقعی برای بافندهها درآمد نداشت. در این میان نسل جدید هم تلاش کردند این هنر را به شکل دیگری به مردم عرضه کنند. شیما داوودپور و مادرش از جدیدترین گروههایی هستند که با موسسه دستادست کار میکنند، آنها زیورآلات گلیمی میبافند و آنلاین میفروشند: «نقشه کارها را خودمان میکشیم و خودمان هم میبافیم. فروشمان بعد از کرونا افت زیادی داشت. به علت اینکه اکثر آدمها این ریسک را نمیکنند چیزی سفارش بدهند که جزو لوازم لازم نیست.
مواد اولیه هم گران شده. یک کیلو بندی که از پشم گوسفند تهیه میشود 70هزار تومان است و تزیینات فلزی هم افزایش قیمت داشته است.» شیما بیستوچهارساله است و درسش را که در رشته مهندسی خواند و کاری پیدا نکرد به شهر خودش برگشت و این کسب و کار را راه انداخت. میگوید الان در بیجار هم بیشتر به فرش و گلیم روی آوردهاند: «اکثر مردم فرش بلدند و کارشان یک زمانی فرش بوده. زمانی که در روستا بودند خانوادگی فرشهایی بزرگ میبافتند. فرش بیجار گران است اما باز هم آن پولی که واسطه میگیرد خیلی بیشتر از پولی است که به دست بافنده میرسد.» کسبوکار شیما و مادرش هنوز کوچک است و پا نگرفته اما همین درآمد ناچیز برایشان مهم است. قرارگرفتن در کنار گروههای دیگری که این چنین کار میکنند، کمک میکند که همهشان بیشتر دیده شوند. گروههایی مثل دستادست و روستاتیش هم کمک میکنند تا کسانی که در حاشیه و نقاط دور از مرکز کاری راه انداختهاند در مرکز و شهرهای بزرگ صدایشان را به گوش همه برسانند و پایشان را به بازاری باز کنند که تا پیش از این راهی به آن نداشتند. داوودپور میگوید: «جایی مثل دستادست چون خودش رسانه پرجمعیتتری است، برای دیدهشدن کارها خیلی کمکمان کرد.»
اما تورم و رکود دو سال است که شرایط را برای این کسبوکارها که عمدتا زنانه هستند، سخت کرده است. درخشانی، کرونا و گرانی اینترنت را هم دو مشکل دیگر میداند: «تحمل این ضربهها برای کسبوکارهای کوچک خیلی سخت است. زنانی که در روستاهای مختلف دارند محصول تولید میکنند فروش محصولشان وابسته به خدمات پست است و هزینه این خدمات هم از پاییز سال قبل افزایش پیدا کرده. خیلی جاها به همان هم عمل نمیشود و مثلا میبینیم ناگهان دفاتر پیشخوان دولت دیگر پست سفارشی قبول نمیکند و تولیدکننده مجبور میشود از پست پیشتاز استفاده کند که هزینه بیشتری دارد. کرونا هم در کنار این مسائل هم رفتوآمد را برای خرید مواد اولیه و ارسال تولیدات سخت کرده و هم امکان نمایشگاههای حضوری را گرفته است. از نزدیک دیدن برای خرید صنایع دستی اهمیت دارد.» در کنار آن هزینه اینترنت هم بالا رفت و بسیاری از گروههای به حاشیه راندهشده به وسیله دستادست به اینترنت وابسته شده بودند: «الان گروههای جدید دیگر نمیتوانند موبایل بخرند، قدیمیها از پس هزینه اینترنت برنمیآیند و یک عکس هم نمیتوانند بفرستند. اگر یک گوشی موبایل خراب شود هم دیگر نمیتوان جایگزین
کرد.»
کارگاههای تولیدی در زیرزمینهای نمور و تاریک، سوءاستفاده از نیروی کاری که محتاج است و تحت هر شرایطی کار میکند؛ زنان، کودکان، مهاجران. مینا کامران این تصویر را از برخی از کارگاههای تولید پوشاک ارزان میدهد و در مقابل از تجارت منصفانه میگوید که با این شرایط فرق دارد: «ما میگوییم زنان باید به اندازه ارزش کارشان دستمزد بگیرند، قرار نیست نیروی کار را استثمار کنیم. کار باکیفیت هم قیمت بالاتری خواهد داشت. تأکیدمان بر این است که جنس پنبه یا الیاف طبیعی باشد. میگوییم زیاد نخرید ولی جنس خوب بخرید و بدانید پشت آن محصول چه اتفاقی افتاده و چه روندی طی شده است. این همان ایده پایداری است که بر آن تأکید داریم.»
درخشانی و همراهانش هم دستادست را با ایده تجارت عادلانه به راه انداختند. تجارتی که بیشتر سود آن به تولیدکنندگانی میرسد که اغلب از گروههای به حاشیه رانده شدهاند: «این تجارت 10 اصل دارد و ما سعی میکنیم همه آنها را رعایت کنیم؛ مثلا اینکه پرداخت عادلانه باشد، نابرابری در آن نباشد، کار کودک نباشد، به محیط زیست احترام بگذارد، برای تولیدکنندگان کوچک و محروم فرصت ایجاد کند و اصلهای دیگری که در کنار هم این تجارت را عادلانه میکنند. اگر اتفاق بیفتد طبیعتا برای زنان فرصت مهمی است.»
مهرناز قنبرزهی گروه سوزندوزی «ایران دوچ» را نزدیک یک سال است که راه انداخته. زنان قبلا هم در منطقه شیرآباد و نعمتآباد زاهدان سوزندوزی میکردند اما قنبرزهی 6 نفر از آنها را دور هم جمع کرد و یک کار گروهی تشکیل داد: «اعضا را با توجه به شناخت از محله انتخاب کردم. آن موقع کارشان کمتر بود اصلا سفارش کار نداشتند ولی ما کمکشان کردیم شناخته شوند و سفارش کار پیدا کنند.» زنانی که قنبرزهی با آنها کار میکند درگیر تأمین معیشت خانواده بودند با همسرانی که یا کارگرند و درآمد کافی ندارند یا از کارافتاده هستند: «اینجا مردها بیشتر کارگرند میروند زاهدان یا شهرستانهای دیگر برای کار، زنها هم در خانه سوزندوزی و خیاطی میکنند. اغلب تحصیلاتشان پایین است و خیلیها حتی شناسنامه هم ندارند؛ یعنی یارانه هم نمیگیرند. مهاجر از افغانستان و پاکستان هم زیاد است.» زنان در این مدت کار کردند به این امید که سفارشها بالا برود و درآمدشان زندگی بهتری برای خانوادهشان بسازد. درخشانی میگوید در همین فرصت کوتاهی که با این گروه کار میکنند ظرفیت بهتری برایشان ایجاد شده و خود گروه هم گفتهاند امیدوارتر شدهاند و احساس بهتری دارند.
زمانی که آنها به فکر رشد محصولاتشان بودند قیمت مواد اولیه بالا رفت. قنبرزهی میگوید: «ما لب مرز هستیم و نخها و پارچههایی که لازم داریم از هند و پاکستان میآید. مواد اولیه یا وارد نمیشود یا اینکه قیمتش دو سه برابر است.» در این مدت قدرت خرید مردم هم پایین آمده و به علت کرونا امکان برگزاری نمایشگاههای حضوری هم نیست. این مسائل درآمدها را باز هم کمتر میکند: «بهمن و اسفند که اوج کارمان بود و توانسته بودیم بازار خوبی پیدا کنیم کرونا آمد. مجبور شدیم نمایشگاهها را مجازی برگزار کنیم که به اندازه حضوری فروش ندارد.»
چنین تجارتی که با تجارت عادی تناقض دارد به سختی امکان مییابد. درخشانی میگوید: «کارهایی که بقیه میتوانند انجام دهند که رقابت را برایشان راحت میکند ما انجام نمیدهیم. ما میگوییم در هر صورت باید حقوق کسانی که دارند کار میکنند تضمین شده باشد. کمک ما به قدرتمندشدن و ایجاد فرصت برای آنهاست. ما که شروع کردیم سرمایه زیادی نداشتیم و در مسیر هم سرمایهای کسب نشده. همچنین قوانین حمایتی نداریم. در بسیاری از کشورها یکسری قوانین از چنین تجارتی حمایت میکنند اما ما در ایران اصلا این مدل را نداریم.» تجارت عادلانه به زنان و گروههای دیگری که از بازار کار رسمی جا ماندهاند، کمک میکند صدایشان شنیده شود و به آنها کمک میکند که به شرایط استاندارد برسند. کمک به کسبوکار زنان علاوه بر افزایش مشارکت اقتصادی آنها، کمک به نسل بعدی است: «آنها قدرت اثرگذاری بیشتری هم خواهند داشت.
ما در مصاحبههایی که با زنان تولیدکننده داشتیم از زبان خودشان شنیدیم که راهانداختن این کسبوکار باعث شده صدایشان در خانه هم بیشتر شنیده شود، قدرت بیشتری کسب کردهاند و در تصمیمات خانواده نقش بیشتری دارند. تحقیقات نشان داده که درآمد زنان بر سلامت، آموزش و آینده جامعهای که دارد ساخته میشود اثر زیادی دارد؛ چون زنان برای این موارد بیشتر پول خرج میکنند.» زنان بسیاری دارند از طریق این کسبوکارها به بهبود شرایط زندگی خانواده و روستایشان کمک میکنند، اما روزهای سختی که در آن به سر میبریم امیدها را ناامید میکند. درخشانی میگوید بعضی از تولیدکنندگان به علت افزایش هفتگی قیمت مواد اولیه کار را تعطیل کردهاند و همه دچار استیصال شدهاند. کامران هم میگوید امیدی به حمایت نیست اما دست کم جلوی پایمان سنگاندازی نکنند. تعطیلشدن هر کدام از این کسبوکارها تعطیلشدن یک امکان است برای قدرتمندشدن گروههای در حاشیه، برای جانگرفتن صداهایی که از یاد رفتهاند.
منبع: روزنامه شهروند
دیدگاه تان را بنویسید