نگاهی به روند نابودی جنگلهای هیرکانی؛ حتی چشمهها هم خشک شدهاند
اختلافات و موضوعاتی که بر سر 5 هزار و 600 هکتار از جنگلهای آقمشهد ساری پیش آمد، سبب شد که بار دیگر موضوع جنگلهای هیرکانی داغ شود.
اعتمادآنلاین| سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در فوریه سال 2018 میلادی با همکاری سازمان جنگلها و مراتع، سازمان حفاظت محیط زیست، دانشگاه تربیت مدرس و بنیاد سوکوی آلمان؛ پرونده جنگلهای هیرکانی را برای ثبت در لیست میراث جهانی یونسکو ارایه کردند. در تیرماه سال گذشته از مجموع نزدیک به دو میلیون هکتار جنگل هیرکانی موجود در شمال ایران 310 هزار هکتار آن ثبت جهانی شد. این 310 هزار هکتار از 12 سایت منتخب تشکیل شده و حدود 180 هزار هکتار هم به عنوان حریم حفاظتی لحاظ شده است.
ضمن اینکه 90 درصد از مساحت این 12 سایت جزو مناطق حفاظتشده و تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست هستند.در زمان ثبت جنگل هیرکانی به عنوان میراث جهانی، این مساله مطرح شد که اگر جلوی بهرهبرداریهای اشتباه گذشته و دستاندازیها گرفته شود، بخشهای دیگر هیرکانی نیز این فرصت را خواهند داشت که از طریق پرونده الحاقی به 12سایت کنونی اضافه و ثبت جهانی شود. با این وجود در حال حاضر بسیاری از کارشناسان معتقدند که جنگل هیرکانی در بخشهای وسیعی به لبه پرتگاه رسیده و اگر از گذشته پند گرفته نشود احتمالا بخشهای وسیعی از هیرکانی تا دهههای آینده در شمال کشور دیگر استمرار تجدید حیات طبیعی نخواهند داشت. برای صحبت بیشتر در این زمینه با داریوش خانلری، دکترای جنگلشناسی و اکولوژی با رویکرد دانش بومی جنگل و هادی کیادلیری، عضو هیات علمی دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست دانشگاه علوم تحقیقات گفت وگو کردهایم.
چرا نابودی هر درخت هیرکانی اهمیت دارد؟
داریوش خانلری که در جنگلشناسی و اکولوژی با رویکرد دانش بومی جنگل، دکتری دارد به «اعتماد» میگوید: «تا یک قرن قبل از ساحل دریای خزر تا سلسلهجبال البرز فقط درخت بود. انسان هیچ نقشی در پیدایش اکوسیستمهای جنگل نداشت اما به محض ورود انسان، تخریب در اکوسیستمهای جنگلی آغاز شد چرا که انسان درک درستی از اکوسیستم نداشت و البته هنوز هم ندارد. اکوسیستم چیست؟ مرزش کجاست؟ چه تعداد اکوسیستمهای جنگلی خرد و کلان در جنگل هیرکانی داریم! خیلیها هنوز این را نمیدانند. چون ما اکوسیستم را درست نشناختیم، اشتباه کردیم.»
خانلری در ادامه صحبتهایش میگوید: «ما نمیدانستیم که با قطع درختان و ایجاد مسکن، پیوندهای همزیستی بین واحدهای طبیعی و مستقل جنگل را برهم میزنیم. خیلیها به جنگل میروند و از زیبایی آن مسحور میشوند اما پیوندها در جنگل فقط ناشی از حضور درختان نیست بلکه آن عوامل پیوند اکولوژیکی که همزیستی اجزای یک اکوسیستم جنگلی را شکل میدهد عمدتا در درون زمین قرار دارند که ما قادر به دیدن آن نیستیم. به واقع، جنگل زمانی اهمیت دارد که زنجیره حیات آن حفظ شود. شروع حیات در جنگل با تجزیه لاشبرگهای خزان شده و تشکیل لایه هوموس خاک که مملو از مواد آلی است، شکل میگیرد.»
آیا اکنون در جنگلهای هیرکانی
هوموس تشکیل میشود؟
خانلری میگوید که با کمال تاسف در بسیاری جاها این اتفاق نمیافتد:«هر عرصهای از جنگل که در آن هوموس خاک تشکیل شود یعنی سایه، رطوبت، مواد معدنی و زاد و ولد طبیعی هم هست. اما الان در اثر قطع درختان و فراوانی فضای باز تشکیل هوموس در جنگل کم شده پس اگر کسی در عرصه جنگلی سا ختوسازی کرده و اگر حتی یک یا دو درخت را قطع کرده باشد باید بداند که پیوند همزیستی گروههای درختی و علفی که در واقع اجزای اصلی یک اکوسیستم جنگلی هستند را از بین برده است. با قطع هر درخت، یک اکوسیستم جنگلی خرد 100 تا 300 مترمربعی از بین میرود. زمانی که اکوسیستم خرد از بین برود، تخریب جنگل آغاز میشود و ما با تخریب حاصله، زمینه را برای ورود آفات و آسیبپذیری جنگل بیشتر کردهایم.»
خانلری در مورد تاثیرات بر حوزه آبخیز اینطور میگوید: «جنگلهای شمال در دهه 30 حدود 3میلیون و 400هزار هکتار را شامل میشد. اما میلیونها درخت قطور را در جنگل هیرکانی با نام علم وارداتی بدون بومی شدن قطع کردیم در حالی که پای درختان قطور یعنی در منتهیالیه ریشه عمودی هر درخت قطور یک چشمهسار وجود داشت. درخت طی مراحلی، گاز کربنیک را از طریق روزنه برگهایش جذب میکند در مقابل اکسیژن را به هوا پس میدهد. خوراک اصلی درخت گازکربنیک است که پس از انباشت کامل گازکربنیک در تمامی اندامش، مازاد آن را از طریق ریشههای موئین ریشه عمودی خود به سنگ مادری زمین(عمق 15یا 20متر) تزریق میکند. طی بارش، آب باران از طریق ریشهها جذب و با CO2 ترکیب شده و نهایتا اسیدکربنیک تشکیل میشود که بیرنگترین و بیبوترین اسید دنیاست. اسیدکربنیک سنگ مادری را تجزیه و حل میکند، بدینترتیب پای ریشه درخت، حفره یا کارست ایجاد میشود. بارانی که در جنگل میبارد در آن حفره عمق 15یا 20 متری جمع میشود و چشمه را پدید میآورد.»
خانلری در توصیف اهمیت چشمههای جنگلی میگوید: «خصلت چشمههای جنگلی این است که آب جمع شده در درون آن حفره ایجاد شده، مواد معدنی سنگ را به خود جذب میکند. حال فرض کنید، درخت در ارتفاع هزار متری از سطح دریاست و به دلیل شیب زمین، چشمه در ارتفاع پایینتر بیرون میزند. آن وقت ما این درختان قطور را که پایشان چشمه است بدون هیچ ارزیابی و از سر ناآگاهی نشانهگذاری کرده و قطع میکنیم. قطع درخت به معنای خشکاندن چشمهها و بستن راه آب سفرههای زیرزمینی است. پس به همین راحتی ما تیشه بر ریشه اکوسیستمهای جنگلی خرد جنگل هیرکانی زدیم.
در حالی که در کل دنیا فقط 3 نمونه مشابه جنگل هیرکانی آن هم در شمال امریکا و شرق آسیا(ژاپن و کره) وجود دارد اما هیچکدام از این جنگلها دخالت و تخریب نشدند بلکه به عنوان جنگل کهن که میراث ملی و جهانی است، حفظ شدند. جز جنگل کهن هیرکانی ایران که به شدت تخریب شده است.» خانلری در بخش دیگری از توضیحاتش میافزاید:«بعد از عصر یخچالهای طبیعی در دوران چهارم زمینشناسی یا کواترنری، تمام جنگلهای خزانکننده دنیا به زیر یخچالهای طبیعی رفت و نابود شد. اما در دامنه شمالی البرز یخچالها پسروی کردند که موجب باقی ماندن درختان پهنبرگ خزانکننده از جمله بلوط بلند مازو یا انجیلی با قدمت بیش از 30 میلیون سال شد، این درختان در جنگل انحصاری هیرکانی باقی ماندند تا یک میراث کهن باشند، درختانی که هماکنون در اروپا و آلمان تنها فسیل آنها موجود است.»
این کارشناس همچنین معتقد است که اگر میدانستیم هر درختی که در جنگل هیرکانی قطع میشود چه ارزشی دارد، هیچوقت این کار را نمیکردیم. متاسفانه در پی قطع درختان طی 70 سال اخیر تحت عنوان طرحهای جنگلداری، اکنون دارواشها بر شاخههای درختان با ارزش همانند راشها و بلوطها پر شدهاند. همچنین باعث بروز آفت زغالی در جامعه بلوط شده که در سمت گرگان بیداد میکند چرا؟ چون تعادل همزیستی رویشگاه درختان از بین رفته. همه اینها دلیلش این است که ما جنگل 3 یا 4 اشکوبه را از بین بردهایم تا باصطلاح به تعالی برسانیم اما در اصل تیشه به ریشه جنگل زدهایم.»
خانلری درباره نقش مخرب طرحهای جنگلداری به «اعتماد» میگوید:«حدود 70 سال پیش، دانشی از غرب به ایران آمد که میخواست جنگلهای هیرکانی را به تعالی برساند. ما در آن زمان هیچ چیزی از جنگلشناسی نمیدانستیم. دانشی که از غرب آمد به عنوان دانش کلاسیک جای پای خود را محکم کرد و البته طرفداران بسیاری هم پیدا کرد. این دانش میگفت که ما باید برای جنگلهای انحصاری در جهان یعنی جنگلهای ناب هیرکانی طرح جنگلداری تهیه کنیم، اما هدفش چه بود؟ هدف پرورش جنگل(پرورش مصنوعی با قطع درخت) و رساندن آن به کلیماکس عنوان شد. این دانش ما را گمراه کرد چون به ما نگفت پرورش چیست؟ اکوسیستم چیست؟ ندانستن ما هم سرپوشی شد تا به عنوان ابزار تخریب با طیب خاطر درختان را قطع کنیم. ما درختان را قطع کردیم تا نهال جایگزین شود و جنگل به تعالی برسد اما به جای آن تمشک آمد. حضور گسترده تمشک در جنگل نشان میدهد که در پرورش جنگل شکست خوردیم درواقع به جای آن، عرصه را برای گیاهان علفی مهاجم همچون تمشکها، سرخسهای پنجه عقابی، دارواشها، داردوستها، گرامینهها و... گسترش داده و فراوان کردیم. ظهور گونه دارواشها و دیگر گونههای علفی مهاجم نشانگر آن است که این طرحهای جنگلداری نهتنها جنگل را به تعالی نرسانده بلکه سبب تخریب جنگل و سوءاستفاده بهرهبرداران از جنگل شده و شدت تخریب را هم بیشتر کرده. جالب اینکه جنگلهای بکر ما همان زمان که طرحهای جنگلداری آغاز شد در مرحله کلیماکس بود و نیازی به تعالی نداشت.»
برداشت از اصل سرمایه
اما هادی کیادلیری، عضو هیات علمی دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست دانشگاه علوم تحقیقات به «اعتماد» میگوید:«متاسفانه مطالعات در جنگلهای هیرکانی اغلب به صورت موردی بوده و مطالعه جامعی انجام نشده که بتوانیم براساس آن ارزش هر هکتار از جنگلهایی که از دست دادهایم را تخمین بزنیم. اما بر اساس یکی از مطالعات خوبی که در مورد ارزش خدمات جنگلها در دنیا انجام شده اینطور برآورد کردهاند که جنگلهای دنیا در سال، سود سرمایهشان معادل 4.7 تریلیون دلار است. سرمایه طبیعی از دو جزء تشکیل شده، یکی منابع طبیعی است و دیگری ارزش خدماتی است که این منابع ارایه میکنند.
تا زمانی که از خدمات طبیعت استفاده میکنیم، منابع طبیعی حفظ میشود چرا که در این شرایط از سود استفاده میکنیم اما اگر از خود منابع طبیعی استفاده کنیم از اصل سرمایه برداشت کردهایم. این را هم بگویم که ارزش خدماتی که جنگلها ارایه میکنند از کالاها و مواد خامی که از جنگل به دست میآید خیلی بیشتر است.» کیادلیری در بخش دیگری از تحلیل خود در این باره میگوید:«در حال حاضر چندین میلیون دام غیرمجاز در جنگلهای هیرکانی داریم که مشکل جدی ایجاد کردهاند. در مورد گسترش آفات هم من هشدار جدی میدهم که به دلیل دستکاریهایی که انجام دادهایم، روند صعودی شده است.
در حقیقت ما اکوسیستم را مستعد طغیان آفات و بیماریها کردهایم. از سال 75 به این طرف در عرصهای به وسعت 300 هزار هکتار طغیان آفات و بیماریها را داشتهایم. تنها ظرف 6 یا 7 سال اخیر 126 هزار هکتار در هیرکانی با طغیان آفات خارجی دست و پنجه نرم کرده. این آفات مانند پروانه دم قهوهای گاه برای انسانها هم مشکل جدی ایجاد میکنند.»کیادلیری معتقد است که دستاندازیها به طبیعت، از بین بردن تنوع زیستی، از بین بردن کنترلکنندههای بیولوژیک و بهرهبرداری بیش از حد از جمله مهمترین دلایل نابودی هیرکانی هستند: «تفاوت جنگلهای بکر با جنگلهای دستخورده در این است که جنگلهای بکر و کمتر دستخورده، توانایی تنظیم و کنترل این قبیل مشکلات را دارند اما جنگلهایی که دستکاری شدهاند، توانایی تنظیم خود را از دست میدهند. در جنگلهای هیرکانی، اینقدر مشکلات خرد داشتیم و حل نکردیم و بالعکس فشار را چند برابر کردیم که نتیجه این شد. الان اکوسیستمها از چالشهای کوچک اشباع شدهاند و طبیعی است که وقتی تغییر اقلیم پا به میدان میگذارد چالشهای اکوسیستم به ابرچالش تبدیل میشود. اگر ما به هیرکانی کمک نکنیم، اکوسیستمهای هیرکانی فرو میپاشند چنانچه در برخی نواحی جنگلی دیگر حتی با حفاظت هم نمیتوانیم جنگل را نجات دهیم.»
راه نجاتی متصور هستید؟
داریوش خانلری در خاتمه صحبتهایش میگوید:«در جنگلهای هیرکانی نخست باید طراحی حفاظت انجام میشد. تا زمانی که مرز جنگل مشخص نشود، دستاندازی به آن رخ خواهد داد. متاسفانه جنگل هیرکانی به حال خود رها شده است، سازمان جنگلها میگوید که سند دارد اما این سند چه فایدهای دارد؟ تا زمانی که مرز جنگل مشخص نباشد هر روز کسی به بهانهای به آن دستدرازی خواهد کرد در نتیجه شروع احیای جنگل هم باید با طراحی جامع حفاظت باشد تا اگر فردا روزی کسی خواست عرصه را تصرف کند، بتوان با مستندات جلوی آن را گرفت.» خانلری در مورد امکان احیای جنگل هیرکانی میگوید: «باید بدانیم که اگر در نقطهای درخت بلوط با قطر 2 یا 3 متر قطع شده یعنی یک درخت 750 ساله را نابود کردهایم. پس اگر همین امروز هم در همان نقطه احیا با همان نهال آغاز شود 750 سال زمان میبرد که جنگل به نقطه اولش برگردد. در هر صورت من باور دارم که علم بومی جنگل به ما کمک میکند که احیا را شروع کنیم اما انجام این کار باید با اراده مسوولان باشد.»
هادی کیادلیری هم در جمعبندی صحبتهایش به این نکات اشاره میکند:«با توجه به همه موارد مطرحشده من باور دارم که راه نجات جنگلها به مسوولیت فردی برمیگردد یعنی تکتک ایرانیها باید مسوولیتپذیر باشند. اغلب مردم تصور میکنند که اگر از منابع عمومی و منابع با دسترسی آزاد بهرهبرداری نکنند؛ فرد دیگری استفاده خواهد برد و آنها ضرر خواهند کرد. این منفعتطلبیهاست که مشکل ایجاد کرده. از طرف دیگر ما اغلب نقش هر فرد را کوچک میبینیم در حالی که همه باید آگاه شوند. عموم مردم باید درک کنند که منابع طبیعی برای انسان حیاتی و ضروری هستند. جنگلها امنیت حیاتی سرزمین هستند یعنی اگر کشاورزی امنیت غذایی را تامین میکند، طبیعت امنیت حیاتی و امنیت غذایی است. دوم اینکه مردم باید بدانند که خدمات اکولوژیکی، ارزش بسیار بالاتری از مواد خام دارند.
سوم اینکه اگر درست از ارزشها و خدمات استفاده کنیم این ارزشها و خدمات دایمی خواهد بود. پس اگر دیدگاه مردم تغییر کند و مسوولیتپذیری فردی ایجاد شود، مشکل تا حد زیادی حل میشود. 3 بازیگر در حفظ طبیعت وجود دارد؛ اول دولتها، دوم مردم و سوم خود طبیعت؛ در حال حاضر به دلیل تخریبهایی که اتفاق افتاده و به دلیل شرایط خاص اقتصادی و اجتماعی و... هم مردم، هم دولت و هم جنگل نقش خود را بد بازی میکنند. از نظر من این نقش در درجه اول به دولتها برمیگردد و در درجه دوم به مردم و بدیهی است که وقتی دو مورد اول نقش خود را بد بازی میکنند، جنگل هم در درجه سوم نمیتواند نقشی را که باید ایفا کند.»
کیادلیری: در حال حاضر چندین میلیون دام غیرمجاز در جنگلهای هیرکانی داریم که مشکل جدی ایجاد کردهاند. در مورد گسترش آفات هم من هشدار جدی میدهم که به دلیل دستکاریهایی که انجام دادهایم، روند صعودی شده است.
خانلری: تا یک قرن قبل، از ساحل دریای خزر تا سلسلهجبال البرز فقط درخت بود. انسان هیچ نقشی در پیدایش اکوسیستمهای جنگل نداشت اما به محض ورود انسان،تخریب در اکوسیستمهای جنگلی آغاز شد چراکه انسان درک درستی از اکوسیستم نداشت.
منبع: اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید