همراه با ترنسهایی که بعد از عمل تغییر جنسیت، وارد جامعهای نو شدند
عمل تغییر جنسیت تنها یک روش درمانی نیست بلکه عملی است که کل زندگی یک فرد را تحت تاثیر قرار داده و زندگی او به دو بخش کاملا متفاوت بعد و قبل از عمل تغییر میکند. جنسیت مهمترین بخش هویت هر فرد انسانی است و میتواند نحوه زندگی او را حتی در جزئیترین مسائل رقم بزند. این گزارش به بهانه انتشار خبر کذب تغییر جنسیت محمدرضا فروتن، نگاهی دارد به کسانی که در ایران اقدام به عمل تغییر جنسیتی کردهاند.
اعتمادآنلاین| شب گذشته، یک روزنامهنگار در اکانت توییتر خود به نقل از یکی از بستگان محمدرضا فروتن، بازیگر معروف ایرانی اعلام کرد که این بازیگر 2 ماه پیش عمل تغییر جنسیت انجام داده است. این خبر امروز از سوی محمدرضا فروتن تکذیب شد، این بازیگر همچنین اعلام کرد حق شکایت از افراد و صفحات منتشر کننده این اخبار کذب برای وی محفوظ است.
فارغ از اینکه علت انتشار چنین شایعاتی شب گذشته چه بوده، اما این موضوع بهانهای شد که به زندگی افرادی بپردازیم که به دنبال عمل تغییر جنسیت خود رفتهاند. این در حالی است که نگاه جامعه به تغییر جنسیت افراد در جامعه سنتی ایران همواره نگران کننده بوده است. گرچه نمیتوان این واقعیت را نیز نادیده گرفت که این نوع نگاه منفی نسبت به این ماجرا طی سالهای اخیر اندکی کمرنگتر شده است. نکته قابل توجه این است که در کشور ما افرادی که تطابق جنسیتی ندارند یا به اصطلاح «ترنس» هستند بعد از طی مراحل پزشکی و قانونی میتوانند عمل جنیست را عمل انجام دهند. عملی که در کشورهای منطقه خاورمیانه تنها در ایران امکانپذیر است.
اولین عمل تغییر جنسیت در ایران
اولین عمل تغییر جنسیت که در تاریخ ایران رسانهای شده است به سال 1332 و عمل تغییر جنسیت دختری 16 ساله از اهالی شبستر به نام فریده باز میگردد که با انجام عمل جراحی از فریده به فرهاد تغییر جنسیت میدهد.
مادر فریده در آن زمان به پزشکان بیمارستان گفته بود که دخترم فریده مدتی است احساس میکند که مرد شده و به همین جهت او را برای معاینه و معالجه از شبستر به تهران آوردهام. به دستور پزشکان فریده در بیمارستان بستری شده و روز بعد برادرش به اتفاق یک آرایشگر به بیمارستان آمده و موهای او را میتراشد. در همان زمان یعنی 67 سال پیش فریده از علاقهاش به همبازی شدن با پسرها و اعتراضات مکرر مادرش میگوید و اینکه با رسیدن به سن رشد متوجه میشود هیچیک از تغییراتی که باید در یک دختر در این سنین ایجاد شود در او به وجود نیامده و حالا بیشتر تمایل به معاشرت به دختران داشته است. فریده در نهایت عمل تغییر جنسیت را انجام داده و شناسنامه جدید خود را نیز دریافت میکند.
او میگوید: به سن رشد رسیدم، ولی برخلاف سایر دخترها کوچکترین تغییری که باید در بدن یک دختر به وجود آید در من پیدا نشد و این موضوع بیشتر باعث ناراحتی من بود، ولی جرات نمیکردم از این جریان با کسی صحبت کنم تا اینکه موضوع را به مادرم گفتم، اما مادرم همچنان خیال میکرد من یک دختر هستم حتی گوشهایم را سوراخ کرده بود.
وی در این باره میگوید: دو ماه قبل، اما تغییری در من پیدا شد که مادرم را متوجه کرد که ممکن است من دختر نباشم. این موضوع تغییر صدای من بود که شبیه یک پسربچه 16 ساله بود نه یک دختر 16 ساله. این باعث شد که مادرم برای معاینه و معالجه من را به تهران بیاورد. حالا هم خدا را شکر میکنم که پسر شدم و به زودی خود را برای انجام خدمت سربازی آماده خواهم کرد.» از سرنوشت فرهاد بعد از عمل خبری در دست نیست.
ملکآرا، فردی که فتوای تغییر جنسیت گرفت
مریم خاتون مُلکآرا در سال 1329 با نام فریدون و در کالبد یک مرد متولد میشود، اما از کودکی رفتارهایی زنانه دارد به نحوی که در سنین بزرگسالی به این نتیجه میرسد که هیچ تمایلی به زندگی در قالب یک مرد ندارد.
او از سال 1353 به دنبال انجام عمل تغییر جنسیت بود و از آنجاییکه فردی مذهبی است میخواهد در اولین قدم حکم شرعی تغییر جنسیت را بگیرد. او نامهای به امام خمینی که در آن زمان در نجف حضور دارد نوشته و عنوان میکند که «من همیشه احساس میکنم یک زن هستم و مادرم برای من تعریف کرده که در 2 سالگی من با گچ خودم را مثل زنان آرایش میکردم». در سال 1354 او پاسخ خود را دریافت میکند: «امام با تصور اینکه من فردی دوجنسه هستم جواب دادند که باید طبق قوانین اسلامی یک زن شوم.»
او سعی میکند با سفر به پاریس با امام خمینی ملاقات کند، اما موفق نمیشود. بعد از انقلاب شرایط برای گرفتن تایید دوباره سختتر میشود. در سال 1363 از طریق دفتر احمد جنتی نامهای برای امام مینویسد، اما اینبار هم جوابی که دریافت میکند شبیه به فتوای اول و مربوط به افراد «دو جنسیتی» است. سرانجام ملکآرا با طی مسیری سخت موفق به ملاقات با امام شده و ماجرا را تعریف میکند. امام هم با 3 تن از پزشکان مورد اعتماد خود مشورت کرده و دربارهٔ تفاوت تراجنسی و دوجنسه و خنثی مشکل از آنها میپرسند. بالاخره ملک آرا فتوای مورد نظر خود را از امام دریافت میکند. او بعد از عمل جراحی از فریدون به مریم خاتون تغییر نام میدهد.
مریم خاتون ملک آرا در سال 1386 انجمن حمایت از بیماران مبتلا به اختلالات هویت جنسی ایران را با کمک چند تن از پزشکان برای حمایت از تراجنسیهای ایرانی ثبت میکند، اما 5 سال بعد یعنی در سال 1391 فوت میکند.
زن بازیگری که مرد شد
سامان ارسطو بازیگر، کارگردان، نمایشنامه و فیلمنامهنویس، و مدرس تئاتر یکی دیگر از افرادی است که زندگی را با دو کالبد متفاوت تجربه کرده است. او در خرداد 1346 در قالب یک دختر و با نام فرزانه ارسطو متولد میشود.
وی از سال 1364 نیز وارد عرصه تئاتر شده و پلههای ترقی را طی میکند. با این حال، اما از زندگی خود رضایت ندارد، زیرا برخلاف کالبد زنانهای که دارد احساسات او کاملا مردانه است. او به رسانهها گفته بود: «از کودکی احساس میکردم متفاوتم و با دختربچههای دیگر که اطرافم هستند، همسو نیستم. من از همان اول همیشه تیشرت و شلوارک میپوشیدم، در حالی که اکثر دختربچهها دنبال دامن کوتاه و کفش تقتقی بودند. همیشه کفشها و لباسهای پدرم را میپوشیدم؛ اما هیچ گاه سر کمد لباسهای مادرم نمیرفتم. تقریبا سالهای 67 و 68 بود که متوجه شدم در ایران هم امکان تغییر جنسیت هست، اما مسأله این بود که من آمادگی برای انجامش را نداشتم، ترس از تنها شدن هم باعث شد 20 سال طول بکشد تا من تصمیم بگیرم جنسیتم را تغییر بدهم.»
در این مدت و در سال 70 یک ازدواج اجباری در زندگی او رقم میخورد تا خانواده او را وادار کنند که زن بماند. ازدواجی که تنها یک روز طول میکشد و یک سال و نیم بعد هم رسما از همسرش جدا میشود.
فرزانه بالاخره در سال 1385 و در سن 41 سالگی عمل تغییر جنسیت را انجام داده و تبدیل به سامان ارسطو میشود. با انجام این عمل زندگی حرفهای او دچار مشکل میشود. او میگوید که بعد از جراحیهایش تنها یک نمایش کارگردانی کرده است و هیچوقت متوجه نشده که چرا در این مدت اجازه کار نداشته است.
او گفته بود: «نامهای به من دادند که شما ممنوعالکار نیستید! اما عملاً قضیه طوری بود که با آزارهای مختلف جلوی کارم را میگرفتند. به عنوان مثال قرار بود در نمایشی نقش اول را داشته باشم، اما وقتی سر کار رفتیم به آنها گفته بودند اگر سامان ارسطو در کار شما باشد، اجازه کار نخواهید داشت. آنها نیز کار را با بازیگر دیگری ادامه دادند.»
فرد دیگری که مدتی عمل تغییر جنسیت او در فضای مجازی خبرساز شده و حتی زندگی خانوادگی او را تحت تاثیر قرار میدهد سایه افضلی است.
او 1364 در شهر اصفهان با نام محمد افضلی متولد میشود. با رسیدن به سن نوجوانی متوجه میشود که خلق و خویش مانند دیگران پسران همسن و سالش نیست. از 13 سالگی رفتارهای دخترانه او بیشتر به چشم خانواده میآید. با رسیدن به سن جوانی خانواده محمد برای اینکه او تبدیل به یک مرد شود تصمیم میگیرد که محمد را به خدمت سربازی بفرستد. دورانی که از او فردی افسرده ساخت.
مادرش میگوید: «محمد همان محمدی نبود که روانه خدمتش کرده بودیم، تبدیل شده بود بــه یک پسر افسرده و ناراحت پسری که تا تنها میشد زار زار گریه میکرد. شبهای زیادی صدای هق هق گریه اش را از زیر پتو میشنیدم.»
محمد برای رهایی از افسردگی سراغ موسیقی میرود و در مدت کوتاه موفق به جذب طرفداران زیادی میشود او نام هنری شایان را برای خود انتخاب میکند، اما این موضوع هم نمیتواند بر احساس خاصی که او نسبت به کالبد مردانه خود داشت غلبه کند.
او در نهایت در سال 89 بعد از طی کردن تمامی مراحل قانونی، عمل تغییر جنسیت را انجام میدهد و نام سایه را برای خود انتخاب میکند. سایه بعد از مدتی ازدواج میکند.ازدواجی که البته به دلیل فشار خانواده ناکام ماند و به جدایی منجر شد.
عدم درک درست جامعه از ترنسها و تغییر جنسیت
زندگی افراد ترنس پیش از عمل تغییر جنسیت و بهویژه زمانی که به تازگی متوجه تفاوت خود با سایر همجنسان کالبد ظاهری میشوند بسیار سخت است. حالا تصور کنید که این افراد در جامعهای سنتی زندگی میکنند که با واقعیت حضور ترنسها و نیازهای آنان کنار نیامده است. داشتن نگاههای عجیب و غریب به این افراد، زدن برچسب انحراف و فساد اخلاقی به آنان بهویژه درروزهای قبل از عمل و پرهیز از همنشین شدن با آنان همگی از جمله رفتارها ناهنجاری هستند که افراد ترنس و کلا افرادی را که به دلایل مختلف نیاز به انجام عمل تغییر جنسیت دارند را مورد آزار قرار میدهد.
این گروه پیش از عمل تغییر جنسیت معمولا به دلیل داشتن رفتارهایی ناسازگار به کالبد ظاهری خود مورد سرزنش و تمسخر خانواده و دوستان قرار گرفته و حتی در موارد بسیاری از خانواده طرد میشوند. بعد از عمل تغییر جنسیت نیز آنچنان که باید مورد حمایت جامعه قرار نگرفته و نگاه افرادی که در ارتباط با آنها هستند در صورت پی بردن به حقیقت چندان مناسب نیست. این مساله یکی از موضوعاتی است که آنها را دچار نگرانی میکند.
این افراد اگرچه در گروه افراد آسیبدیده اجتماعی قرار نمیگیرند، اما به دلیل عدم درک درست جامعه از مسائل و شرایط آنها و طرد از سوی خانواده و جامعه در شرایطی قرار میگیرند که در معرض خطر و آسیب قرار گرفته و در شرایط حادتر وضعیت و رنجهای تحمیل شده بر آنها، این افراد را در گروه آسیبدیدگان اجتماعی قرار میدهد.
فرشید مسعودی مدیرعامل انجمن حمایت از بیماران ملال جنسیتی پیشتر به رویداد24 گفته بود: با توجه به تاریخچهای که این افراد در کشور ما دارند باید گفت آنها به شدت آماده برچسب خوردن هستند. همچنین درصد قابل توجهی از آنها به دلیل شرایط خود از خانواده طرد میشوند. به همین دلیل هم بیشتر این افراد از شهرستانها به تهران مهاجرت میکنند.
او تاکید کرده بود: معمولا آنچه در پروتکلها برای حمایت از این افراد میآید با آنچه در فاز اجرایی رخ میدهد متفاوت هستند. به همین دلیل هم ضروری است مددکاران اجتماعی به حوزه ملال جنسیتی ورود کنند. این درحالی است که گروه ترنسها در دانشگاهها به عنوان افرادی که ممکن است به مددکاری اجتماعی نیاز داشته باشند معرفی نمیشوند و همچنین آنها در سازمانهای اجرایی نیز جایی ندارند.
وی خاطرنشان کرده بود: تنها خدمتی که بهزیستی به این افراد میکند تامین کمک هزینه عمل جراحی تغییر جنسیت آنهاست که باید در نوبتهای طولانی قرار بگیرد و بهزیستی از محل ردیفبودجههایی که اضافی میماند مبلغی برای کمک به این افراد در نظر میگیرد؛ لذا اگر تغییر رویکرد و تغییر نگاه نسبت به این افراد صورت بگیرد میتواند نقطه عطفی برای آنان باشد.
این افراد برای ادامه زندگی عادی و سالم خود نه تنها نیاز به برنامهریزی مناسب و تغییر رویکرد درمیان مسئولان حوزه دارند که ضروری است در جامعه نیز انعطافپذیری و حمایت بیشتری بیشتری نسبت به آنها وجود داشته باشد. نقش آموزش و پرورش و رسانهها نسبت به اطلاعرسانی درباره این افراد و شرایط زندگی آنان به شدت پررنگ بوده و میتواند زندگی آنان قبل و بعد از عمل تغییر جنسیت را در وضعیت مطلوبتری قرار دهد.
منبع: رویداد 24
دیدگاه تان را بنویسید