کد خبر: 450621
|
۱۳۹۹/۰۹/۱۸ ۰۹:۲۶:۵۹
| |

یک عضو شورای شهر تهران:

بوستان زندگی، وصله ناجور شهری / برای بازگشت امنیت به این محله باید فکری هم برای صاحبان پارک کرد

بوستان 24 هکتاری زندگی در محله هرندی چند ماه دیگر درهایش به روی اهالی محله باز می شو

بوستان زندگی، وصله ناجور شهری / برای بازگشت امنیت به این محله باید فکری هم برای صاحبان پارک کرد
کد خبر: 450621
|
۱۳۹۹/۰۹/۱۸ ۰۹:۲۶:۵۹

اعتمادآنلاین| بوستان 24 هکتاری زندگی در محله هرندی چند ماه دیگر درهایش به روی اهالی محله باز می شود؛ بوستانی که روی چادر های سوخته بخشی از ساکنان این محله ساخته شده است.

می گویند قرار است زندگی را به مردم این محل باز گرداند اما این پروژ ها چقدر می تواند زندگی را به اهالی آن بازگرداند.

حسن خلیل آبادی عضو شورای شهر تهران معتقد است نباید پروژه های شهری وصله ناجوری در محل باشند و با یک نسخه واحد نمی توان برای همه محلات پارک ساخت، معاون معماری و شهرسازی شهردار تهران هم می گوید برای بازگشت امنیت به این محله باید فکری هم برای صاحبان پارک کرد و برای کاربری مسکونی آن هم چاره اندیشی شود اما محمد سالاری رییس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر تهران این گونه پروژه های محلی را برای حل مشکلات این محلات کافی نمی داند اما از عملکرد شهرداری در این حوزه دفاع می کند. رییس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر تهران: پروژه های محله ای، به معنای حل کامل مشکلات نیست.


می گوید همین نرده ها را بگیر و برو بالا، کوچه قالی شویان هنوز پاتوق معتادان محله است. هنوز قدمی برنداشته ساکنان گذشته را که بوستان زندگی را روی خرابه های خانه های شان بنا کرده اند می بینیم، چند قدم آن طرف تر کلانتری است. زندگی در این محله با بوستان زندگی و بی بوستان شکل همیشگی است. با «محمد سالاری» رییس کمیسیون معماری و شهرسازی درخصوص تاثیر پروژه هایی مشابه زندگی در زندگی ساکنان این» محلات گفت وگو کرده ایم که می خوانید.

بوستان زندگی روی خانه هایی ساخته شده که پیش از این محل معتادان بی خانمان ها بوده، چقدر ساخت این گونه فضاها می تواند در بازآفرینی این محلات موثر باشد، بخشی از پارک بهره برداری شده و بخش دیگر نه، بخشی که درهایش به روی مردم باز است از ساعتی محل تردد جیب برها و معتادان می شود. ساکنان قدیم و کوچ داده شده این محله چندان دور نیستند و در بوستان های دیگر نزدیک به شوش جمع شده اند و برای آنکه این تغییرات کالبدی منجر به بهبود سطح زندگی ساکنان شود چه باید کرد. خانه های محله فرسوده و ساکنان شان بیشتر مهاجر هستند گمان می کنید این بوستان و چند مجتمع تجاری و سایر پروژه های تعریف شده برای این محله چند سال بعد بر این محله که پر از خانه های کوچک فرسوده هستند تاثیر خواهد گذاشت.


ما در زمینه ارتقای کیفیت زندگی و کاهش مجموعه آسیب ها (هم در حوزه کالبدی و هم در حوزه فرهنگی، اجتماعی و ترافیکی) باید یک نگاه جامع گرایانه داشته باشیم. قطعا ایجاد و تعریف مجموعه ای از پروژه ها آن هم صرفا کالبدی یا عمرانی (ازجمله بوستان زندگی که در محله هرندی و دروازه غار ایجاد شده) نمی تواند به تنهایی موجب آن حد از بازآفرینی کامل و جامع شود که «ارتقای کیفیت زندگی» به مفهوم واقعی را پدید آورد، ولی قطعا این را هم می شود گفت که ایجاد پروژه های محرک توسعه و سرانه های خدماتی (به خصوص فضاهای عمومی، بوستان ها، مناسب سازی فضاها و تبدیل فضاهای متروکه و بی دفاع به عرصه های عمومی قابل بهره برداری توسط شهروندان) عامل بسیار مهمی در راستای بازآفرینی کامل و جامع خواهد بود. البته این شرط لازم است ولی شرط کافی نیست. امروز در مناطق جنوبی و مرکزی شهر تهران، ما شاهد آسیب های اجتماعی و فرهنگی بسیار جدی هستیم و تعریف برخی پروژه های محله ای، به معنای حل کامل مشکلات نیست اما بخشی از این وظایف و ماموریت ها برعهده نهادهای عمومی مثل شهرداری ها است. قطعا بقیه سازمان ها و نهادها هم در این حوزه وظیفه و مسوولیت دارند. موضوعاتی چون اعتیاد، زنان سرپرست خانوار، کودکان کار، خرید و فروش موادمخدر، طلاق و... موضوعاتی هستند که امروزه مهم ترین چالش شهرهای کشورمان به شمار می روند و برای حل این مشکلات و چالش ها باید تمام حاکمیت، دولت، سازمان ها و نهادهای مرتبط ذیل یک برنامه جامع به پیشبرد این اقدامات کمک کنند. انصافا شهرداری تهران حتی فراتر از مسوولیت های قانونی خود، ماموریت هایی را که باید در این خصوص انجام می داده، انجام داده یا دارد انجام می دهد. به عنوان مثال در یک منطقه مرکزی و متراکم شهر که در آنجا زمین خیلی کم وجود دارد، شهرداری چندین هکتار زمین را تبدیل به یک بوستان بسیار زیبا همراه با مناسب سازی کرده که این کار بسیار ارزشمندی است. اخیرا ما با محوریت فرمانداری تهران و یکسری از سازمان ها و نهادهای امنیتی، فرهنگی، اجتماعی و خدماتی جلساتی را در این خصوص داشتیم.

نقطه نظر من خطاب به دوستان این بود که مهم ترین مشکل ما در کشور در پیشبرد برخی رویکردها، عدم الگوسازی است. اگر ما بتوانیم در شهر تهران به عنوان پایتخت (به فرض در محله دروازه غار و محله هرندی که شاهد آسیب های اجتماعی بسیار جدی و عمیقی در این مناطق هستیم) بتوانیم موضوع بازآفرینی و مبارزه با آسیب های اجتماعی را به صورت عمیق، زیربنایی، اساسی و همه جانبه با مشارکت همه دستگاه ها و نهادها به نتیجه برسانیم، ما خواهیم توانست یک الگو داشته باشیم و آن را به بقیه مناطق و شهرهای کشور تعمیم و تسری بدهیم. متاسفانه ما در این زمینه شاهد یکسری پراکندگی کاری ها و موازی کاری های جدی هستیم که نبود مدیریت یکپارچه را یادآوری می کند. همان طورکه در حوزه فرهنگی مجموعه ای از سازمان ها و نهادها و دستگاه ها به موضوع فرهنگ می پردازند و به رغم بودجه ها و اعتبارات قابل توجهی که صرف می شود، در این خصوص یک کارنامه قابل قبول نداریم؛ در حوزه مسائل اجتماعی هم متاسفانه همین اتفاق رخ داده است. ما یک متولی واحد که بتواند یک مدیریت یکپارچه را در این خصوص اعمال کند و همه ذی نفعان هم همه ظرفیت ها را تجمیع و احیا کنند و نوعی هم افزایی رخ دهد، نداریم. با این اوصاف، من فکر می کنم شهرداری ها و شهرداری تهران در پرداختن به این موضوعات پیشگام بودند. مراکز بهارانی که الان ایجاد شده و گرمخانه هایی که این شب ها در این هوای سرد و فضای کرونایی، پناهگاه خیلی ها شده است، مجموعه اقدامات کالبدی است که در این محلات صورت گرفته است.

درست است که شهرداری در این حوزه پیشگام بوده اما آغاز یک کار بدون هماهنگی سایر بخش ها سبب نامتوازنی نمی شود؟ ساکنان فعلی محل بیشتر مهاجر هستند که به دلیل ارزان بودن محله به آنجا کوچ کرده اند و کمتر اهالی قدیم در محله مانده اند و به نظر می رسید این پروژه ها برای ساکنان فعلی نباشد و بیشتر نگاه به کسانی دارد که در آینده قرار است به این محله بیایند؟


من این را قبول ندارم؛ از این نظر که یک منطقه مثل دروازه غاز به هر حال دارای خانه های بسیار کوچک، فرسوده، ناپایدار و از منظرهای مختلف به شدت دارای آسیب هستند. از نظر معیشتی مردمانی که در آنجا زندگی می کنند در پایین ترین سطح ممکن قرار دارند. از نظر ادامه تحصیل، از نظر آموزش، از نظر کار و فعالیت مجموعه مشکلات زیادی دارند. شهرداری آمده در آن منطقه یک بوستانی را به نام بوستان زندگی احداث کرده یا مجموعه ای از اقدامات بازآفرینی را انجام داده است. حالا اینکه ما بگوییم این پارک ها و این اتفاقات برای آیندگان است، غلط است.

اینها در اصل لازم است. مردم آنجا هم نیاز به این فضای عمومی دارند. نیاز به این مناسب سازی دارند. این ضرب المثل معروفی است که می گوید وقتی فقر به خانه می آید، دین و ایمان از این خانه می رود. وقتی مشکل امروز، مشکل یک وعده غذایی است، قاعدتا ایجاد یک بوستان مثل بوستان زندگی یا مجموعه تحولاتی که در آنجا انجام شده از منظر برخی ها خیلی اهمیت ندارد. اتفاقا شهرداری آن ماموریتی را که به عنوان یک نهاد پیشگام به عهده داشته، انجام داده است و حالا به دنبال آن باید همه دستگاه ها و نهادهایی که در حوزه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی متولی حل آسیب های اجتماعی هستند بیایند و به مشکلات واقعی مردم توجه بکنند. این نیست که ما بگوییم چون در آنجا مهاجران زندگی می کنند ما نباید از این جنس کارهای بازآفرینی داشته باشیم و این یک استراتژی غلط است!

باید بپذیریم که شهرداری تهران از این نظر، پیشگام بوده که توانسته مبتنی بر تحقق عدالت اجتماعی و توزیع امکانات، در فقیرترین مناطق که مشکل کار و معیشت زیاد است و به اعتبار بیشتری نیاز دارد، کار بکند. حالا به یک باره شاهد این هستیم که این مشکلات درشت نمایی شده و همه دریافته اند که مشکلات مهم تری هم در این خانواده ها هست. اما آیا اگر شهرداری این ورود را نداشت، امروز آن مشکلات قبلی حل شده بود؟ اتفاقا رسالت جامعه مدنی و رسانه ای این است که کاری کند تا بقیه دستگاه ها و نهادها هم به حل آسیب های اجتماعی ورود کنند. البته من باز اعتقاد دارم که مجموعه ظرفیت ها باید هم افزا شوند. همان مدیریت یکپارچه باید وجود داشته باشد که متاسفانه وجود ندارد.


گلپایگانی معاون معماری و شهرسازی شهردار تهران: بوستان های امن باید صاحب محلی داشته باشند.


عبدالرضا گلپایگانی معاون معماری و شهرسازی شهردار تهران معتقد است: برای ایجاد فضای خوب زندگی، باید یک مجموعه کامل را همنشین هم کنیم؛ کاربری ها باید کامل کننده هم باشند یعنی اینکه فضای کار، فضای فراغت و فضای زندگی باید تناسب داشته باشند و از نظر اندازه و میزان هم متناسب باشند؛ اگر شما در کل پهنه شهر تهران بگویید که به ازای هر نفر 10 مترمربع فضای سبز ایجاد می کنم ولی این فضای سبز در دسترس مردم نباشد، تناسب رعایت شده اما اندازه و فاصله مناسب آن رعایت نشده است. او می گوید برای امن شدن بوستان ها باید به فکر صاحبان محلی پارک ها هم باشیم.

هفته پیش سری به محله هرندی زدیم. بوستان زندگی هنوز به طور کامل بهره برداری نشده بود، اما بخشی که درهایش به روی مردم باز شده بود کم و بیش گرفتار همان آسیب های گذشته بود و این نشان می دهد شهرداری نتوانسته با تغییر کالبدی آسیب های عمیق این محله را کاهش دهد.


این محله یک محله آسیب خیز است که مدیریت شهری وقت، خانه های آن را تملک کرد و آنجا حالا تبدیل به فضای سبز شده است. این پروژه را از دو زاویه می توان تحلیل کرد. من از ابتدا مزایای آن را می گویم. یک محله آسیب پذیری دارد که از نظر تامین سرانه های خدماتی هم وضعیتش خوب نیست و ساختمان های فرسوده و ناپایداری دارد.

این ساختمان ها تملک شده و با غیرانتفاعی ترین نگاه تبدیل به فضای سبز شده است؛ یعنی مدیریت شهری با هزینه ای بالا خانه ها را تملک و آنها را به فضای سبز تبدیل کرده است که از نظر تامین سرانه های فضای سبز خدمتی به منطقه بوده است. بنابراین نمی توان گفت تاثیری در کیفیت و ارتقای زندگی مردم آن محل ندارد ولی اثر آن ممکن است کوتاه مدت نباشد زیرا برای آنکه رفتارهای اجتماعی اصلاح شود، ما نیاز به زمان داریم. این یک سمت ماجرا است. از سوی دیگر برای ایجاد یک فضای خوب زندگی باید مجموعه کامل باهم همنشین شود؛ مجموعه ای که همدیگر را کامل کند. ایجاد فضای کار، فراغت و زندگی با یک تناسب مناسب ایجاد شود؛ به زبان ساده اگر یک پارک چند هکتاری را ایجاد کردیم باید فضای مناسب سکونت با این پارک هم ایجاد شود. این فضا که برای گذراندن اوقات فراغت شکل گرفته نیاز به یک بارگذاری مسکونی ویژه هم دارد تا فضای سکونتی نیز ارتقا پیدا کند.

شخصا برای آنکه این نگاه را جا بیندازم تلاش زیادی کردم؛ اینکه ما در کنار ایجاد این گونه فضاها باید فضاهای مسکونی متناسبی ایجاد کنیم. اینکه نترسیم در کنار یک پارک 50 هکتاری دو سه ساختمان 40-30 طبقه ساخته شود؛ به هر حال باید این فضای وسیع صاحب داشته باشد و این فضا با حضور چشم ناظر بر رفت و آمدهای آدم ها امن می شود. اگر شما یک فضای سبز بسیار خوب داشته باشید اما زندگی در آن جریان نداشته باشد، حتما فضای دلپذیر و مساعدی نخواهد بود.

این برج هایی که شما می گویید، کدام یک از ساکنان فعلی محله هرندی می تواند در آن زندگی کند؟


الزاما این فضای مسکونی نباید در خود بوستان شکل بگیرد جایی نزدیک به بوستان و الزاما مدل معماری آن هم نمی خواهد برج سازی باشد. منظور من این است که زندگی در کنار این بوستان باید وجود داشته باشد و باید همراه با طراحی این بوستان، فضای سکونت نیز طراحی می شد حتی دلیلی ندارد یک فضای بیست هکتاری تبدیل به بوستان شود. این فضا می توانست در کل محله توزیع شود و پیرامون پارک های 4 تا 5 هکتاری، ساختمان ها نیز شکل بگیرد.

یکی از نکات قابل توجه بازگشت آسیب های اجتماعی به بخش بازگشایی شده این محله است و به نظر نمی آید نرده هایی که در این محل گذاشته اند هم بتواند امنیتی در آن ایجاد کند.


این موضوع که می گویید مختص محله هرندی نیست. از نظر من پارک ملت هم یک پارک امن نیست. پارک جمشیدیه هم که بروید این مشکل را دارید. وقتی شما یک فضای 40-30 هکتاری دارید، نمی توانند بگویید یک فضای امن خانوادگی است. بنابراین این موضوع که شما می گویید مختص این محله نیست. ما اگر پارکی می سازیم باید بدانیم صاحب محلی این پارک کیست. اگر پارکی صاحب محلی و نظارت اجتماعی موثر داشته باشد، پارک امن است.

منبع: اعتماد

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها