رفتار مخاطرهآمیز در دوران کرونا نتیجه اختلالات روانی است
روانشناس بالینی معتقد است، درک پایین برخی افراد از خطر و در مقابل ریسک پذیری بالا و داشتن رفتارهای پرمخاطره طوری که جان خود و دیگران را به خطر میندازند مانند ماسک نزدن و عدم رعایت پروتکل های بهداشتی در دوران شیوع کرونا میتواند ناشی از اختلالات روانی باشد.
اعتمادآنلاین| در طول یک سال گذشته با وجود هزینه های فراوان تبلیغی برای پیشگیری و کنترل کرونا و کاهش تلفات انسانی، هنوز عده ای بر این باور هستند که کرونایی وجود ندارد.
در این میان با وجود آنکه خیلی از مردم جامعه از اولین روزهای ورود کرونا به کشور سعی کردند ماسک بزنند و توصیه های بهداشتی را رعایت کنند و محدودیت های را برای خود و خانواده به وجود بیاورند، افراد دیگری را می بینیم که در کمال خونسردی نه تنها توصیه های بهداشتی را رعایت نمی کنند بلکه در کمال ناباوری دست به انکار کرونا نیز می زنند.
اما به نظرتان این رفتار طبیعی است؟ با وجود سیل مرگ و میرها در سراسر جهان بر اثر بیماری کرونا، دیگر قرار است چه اتفاقی رخ دهد تا این افراد باور کنند که خطر در کمین آنها و خانواده هایشان است.
منظور افرادی است که شرایط استفاده از ماسک و رعایت پروتکل های بهداشتی را دارند اما عامدانه بهداشت را برای کنترل کرونا انجام نمی دهند.
فرنگیس شریفی باستان روانشناس به تحلیل علل این رفتار پر مخاطره پرداخت سرمنشاه چنین رفتاری را اختلال های روانی دانست.
***
*شاید این روزها خیلی از افراد تجربه از دست دادن فردی در خانواده یا اطرافیانشان بر اثر کرونا را داشته باشند. اما چه می شود که عده ای هنوز این بیماری را باور نکرده اند؟
همان طور که می دانیم بیماری کرونا اواخر سال گذشته و با یک دنیا از ناشناختگی ها وارد کشور شد و مردم را با ترس مواجه کرد. اما از همان ابتدا توصیه به استفاده از ماسک، شست وشوی منظم دست ها و استفاده از مواد ضدعفونی کننده برای سطوح آلوده و دست ها به صورت مداوم تکرار می شد. به مرور اطلاعات درباره بیماری بالاتر رفت. به طوری که وقتی در یک خانواده فردی دچار بیماری کرونا می شود و دیگران نمی شوند، علت را بررسی می کنیم، متوجه می شویم دیگران محلی را برای تهویه هوا در نظر گرفته، نکات بهداشتی را رعایت و از همه مهمتر از ماسک استفاده کرده اند. همین رعایت چند نکته ساده امکان ابتلای سایرین به ویروس کرونا را پایین می آورد و این از نظر علمی نیز ثابت شده است.
با این وجود می بینیم که هنوز عده ای ماسک نمی زنند و این موضوع را جدی نگرفته و بیماری کرونا را انکار می کنند. این را باید بدانیم که استفاده از ماسک یک تصمیم و انتخاب شخصی است. یعنی خود فرد، شخصیت و خصوصیات شخصیتی وی به لحاظ هیجانی، رفتاری و باورهای شناختی که دارد، برای مثال در استفاده از ماسک و رعایت نکات بهداشتی اثرگذار است.
در واقع در خیلی از مسائلی که مربوط به بیماری کرونا است، از جمله سلامت روان، آن چیزی که به سازگاری و انطباق افراد با شرایط موجود و تبعیت از یکسری قوانین که لحاظ و باعث می شود این شرایط را راحت تر و بهتر پشت سر بگذاریم، عامل اثرگذار و مهم خود فرد و شخصیتش با همه ابعاد رفتاری هیجانی است.
*در کنار عوامل شخصیتی، چه عامل دیگری می تواند تعیین کننده باشد؟
در کنار عوامل شخصیتی و شخصی ما عوامل دیگری از جمله جمعیت شناختی را هم داریم. یعنی سطح درآمد افراد، وضعیت اقتصادی شان، وابستگی های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی قومیت و جنسیت افراد در استفاده از مسائل بهداشتی در دوره کرونا یا استفاده از ماسک اثرگذار است. یعنی باید بررسی شود که فرد در چه سطح اجتماعی قرار دارد، چه میزان از نظر علمی و دانش بهره مند و وضعیت اقتصادی و... در چه سطحی قرار دارد. بدون شک همه این موارد در تبعیت از اصول بهداشتی اهمیت دارد.
*از نظر علم روانشناسی، این عدم باورپذیری و پایبند نبودن به اصول بهداشتی که همه از آن تبعیت می کنند، چگونه توصیف می شود؟
اینکه افراد ترس و ادراکشان از خطر به چه صورت یا پایبند بودنشان به رفتارهای بهداشتی چگونه است، به چند عامل ارتباط دارد. درک افراد از خطر، گرایششان به رفتارهای مخاطره آمیز و درک شان از پایبندی به رفتارهای مبتنی سلامت.
باید عنوان کنم یکی از فاکتورهای تاثیرگذار در بحث تبعیت از رفتارهای مبتنی بر سلامت، درک ما از خطر است. اینکه میزان درک ما از خطر به چه حدی است بسیار اهمیت دارد. در واقع انجام و رعایت هر چیزی بیش از حد یا کمتر از حد، آسیب زننده می تواند باشد. برای مثال فردی که درکش از بیماری کرونا زیاد است، دچار ترس غیرمنطقی از این بیماری خواهد شد و در نهایت ممکن است دست به یکسری رفتارهای غیرطبیعی یا رفتارهایی که مبتنی بر سلامت نیست، بزند.
مثل مصرف سرخود دارو مطابق با سبک هایی غیر از سبک رسمی و طبیعی یا حتی ممکن است متوسل به هر منبع خبری ناموثقی شده و دست به کارهای اشتباه که سلامتی اش را زیر سوال ببرند، بزند. در مقابل این گروه افراد، یکسری هم درکشان از خطر پایین است.
یعنی باوجود مشاهده میزان بالای مرگ و میرها در سطح دنیا، شیوع و ابتلا زیاد افراد به بیماری کرونا، باز می گویند خطر یا احتمال مرگی وجود ندارد یا معتقد هستند اگر این بیماری را بگیریم پشت سر می گذاریم. در حالی که ویژگی این بیماری اصلا امکان پیش بینی در آن وجود ندارد. پیر و جوان و سن و سال، ورزشکار و غیرورزشکار نمی شناسد. به همین دلیل افراد باید درکی منطقی و طبیعی از این بیماری داشته باشند.
*درک منطقی و طبیعی چطور به وجود می آید و منظورتان از گرایش گروهی افراد به رفتارهای پرمخاطره در خصوص این بیماری چیست؟
یعنی افراد اطلاعاتشان را درباره این بیماری از منابع موثق بالا ببرند، مقالات علمی و درست از کانال و شبکه های رسمی بهداشت را دنبال کرده و پروتکل ها را بر اساس یافته های علمی انجام دهند. این درحالی است که برخی افراد سطح رفتار مخاطره آمیز بالایی دارند. یعنی خطرپذیری و گرایش به رفتارهای پرمخاطره دارند، در ظاهر از چیزی نمی ترسند و شجاع هستند. اما این برداشت های ذهنی افراد از خودشان است. آنها به دنبال این هستند که برچسب فرد شجاع و نترس را یدک بکشند و با ماسک نزدن و انکار بیماری، به مردم نشان دهند که چه شخصیت محکم و نترسی دارند و متاسفانه در مواقعی دست به ترویج این رفتارها مثل ماسک نزدن در اماکن عمومی می زنند.
*به نظر شما تصور کلی مردم نسبت به رعایت پروتکل های مبتنی به سلامت چیست؟
به طور کلی واکنش روانشناختی مردم به عوامل مختلف متفاوت است. برای مثال وقتی به مردم پیامی داده می شود که باید از ماسک استفاده کنند، در ابتدا مردم آزادی خود را محدود شده می بینند و ممکن است مقاومت کنند. در واقع شاید یکی از عواملی که باعث می شود افراد از نظر روانشناختی از رفتارهای مبتی بر سلامت تبعیت نکنند، تصور می کنند، آزادی شان سلب و از آنها گرفته شده است. به همین دلیل با رعایت نکردن توصیه ها حس بهتری دارد و فکر می کند که کسی نمی تواند آزادی اش را از او بگیرد.
*خطرپذیری افراد به ویژه در این مسائل حساس که با جان خود فرد و جان دیگران در ارتباط است می تواند ریشه در مسائل روحی و روانی نیز داشته باشد؟
ریسک پذیری (خطرپذیری) افراد به نوعی می تواند زمینه بیماری شخصیتی نیز داشته باشد و در دسته اختلالات روان شناختی قرار گیرد. برای مثال اختلالات خلقی و شخصیت های ضد اجتماعی برخی از افراد را می توان در دسته گروه های شیدایی و مانیا قرار دارد. مثل افرادی که ریسک پذیری نابه جا و بالایی دارند. دسته دیگر افراد دارای اختلالات ضد اجتماعی هستند که دوست دارند در مقابل هرچیزی که اجتماع تعیین می کند، بایستند و تبعیت ندارند. آنها گاه از عدم رعایت قوانین لذت می برند و ممکن است این افراد زمینه بالینی و اختلال روانشناسی نیز داشته باشند. بدون شک درک پایین فرد از خطر و در مقابل ریسک پذیری بالا و داشتن رفتارهای پرمخاطره که جان خود و دیگران از جمله خانواده شان را به خطر بندازد، از عوامل زمینه اختلالات روانشناسی می تواند باشد.
*چه راهکار یا توصیه ای برای همه گیر شدن پروتکل ها در میان اقشار مختلف جامعه وجود دارد؟
یکی از مهمترین بحث ها، اقناع و قانع کردن اجماع مردم برای اینکه نشان دهیم این رفتار ها موجب حفظ سلامتی آنها است، بحث همراه کردن همه مردم است. در روانشناسی مولفه ای به نام همنوایی وجود دارد. وقتی تعداد زیادی از مردم را با همنوایی و همراهی ترغیب به انجام کاری می کنیم. به همین دلیل توصیه می شود رسانه ها، دست اندرکاران بهداشتی، مسئولان و... سعی کنند تصویر مردمانی که از ماسک استفاده می کنند و رعایت می کنند را به مردم نشان دهند. مثلا اگر مراسمی در رسانه ملی پخش می شود همه ماسک زده و با رعایت پروتکل ها و فاصله گذاری اجتماعی از یکدیگر حضور داشته باشند. عدم انجام این رفتارها می تواند تاثیر معکوس و مسئله ساز شود. باید به مردم نشان دهیم که دیگران هم رفتار مبتنی بر سلامت دارند. مردم آنچه را که می بینند برایشان باورپذیرتر است. از الگوهای جوانان در این مسیر استفاده شود.
یکسری افراد منزوی و خجالتی هستند و زود به انجام کاری ترغیب می شوند اما افرادی هم هستند به این زودی تحت تاثیر قرار نمی گیرند. دسته ای هم هستند که روحیه سازگار، موافق و وظیفه شناس دارند و بر اساس اطلاعاتی که به دست می آورند عمل می کنند که رفتار گروه سوم طبیعی تر است. اما در مجموع با همنوایی درست و نگرش حفظ سلامت جامعه می توان مردم را به رعایت از پروتکل های بهداشتی ترغیب و تشویق کرد.
منبع: ایرنا
دیدگاه تان را بنویسید