قاسم سلیمانی و عمق استراتژیک ایران در منطقه
سردار سلیمانی از طریق تاثیرگذاری بر مولفههای نظم نوین منطقهای به خصوص در غرب آسیا، نقش تعیینکنندهای در ایجاد و استقرار آن ایفا کرد.
صادق سماواتی تحلیلگر مسائل سیاسی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت:
شکلگیری نظام دولت- ملتها در منطقه خاورمیانه با هر جایی از دنیا تفاوتهای عمدهای داشته است. واقعیت امر این است که خاورمیانه را به هیچ عنوان نمیتوان به عنوان یک نظام کاملا یکپارچه و متشکل دانست که در آن سرنوشت کشورها طبق مرزهای تعریف شده در قالب یک نظام دولت- ملت به معنای واقعی کلمه پیش برده شود. در این منطقه به شدت منافع سیال و متغیر است به همین جهت برای هر کشوری نیازمند است تا حد امکان عمق استراتژیک خود را در منطقه تثبیت کرده تا از این طریق بتواند نظم موجود در داخل مرزهای خود را تامین کند. در واقع در منطقه خاورمیانه نظم درون در گرو نظم منطقه است.
به همین جهت جمهوری اسلامی برای حفظ نظم در درون مرزهای جغرافیایی خود ناگزیر است که با اتخاذ سیاستهایی عمق استراتژیک خود را در منطقه افزون و با این کار وضعیت مرزهای داخلی خود را تثبیت کند. در این میان سردار قاسم سلیمانی نقشی بسیار تعیینکننده در پیشبرد این سیاست داشته و توانسته با استفاده از ظرفیتهای شخصیتی و فراشخصیتی خود عمق استراتژیک ایران را در جهان و خاورمیانه افزون کند.
نظم منطقهای طی نیم قرن گذشته با یک هژمونی خاص امریکایی ملحم شده بود که مستلزم تضعیف همزمان و توامان ایران و عراق به نفع عربستان و اسراییل، متحدین راهبردی امریکا بود. از اینرو بیل کلینتون، رییسجمهور جدید امریکا، الگوی نظم منطقهای «موازنه ضعف» را در قالب راهبر مهار دوجانبه تعریف و تعقیب کرد. از آنجا که عراق بر اثر جنگ با امریکا به شدت تضعیف شده بود، موازنه ضعف عملا به معنای تضیف قدرت و محدودسازی ایران بود. در نتیجه سیاست تحریم و تضعیف جمهوری اسلامی ایران با تصویب قانون دماتو رسما در مرداد سال 1375 در دوره ریاستجمهوری کلینتون دموکرات، اتخاذ و اجرا شد.
در این فضا سردار سلیمانی از طریق تاثیرگذاری بر مولفههای نظم نوین منطقهای به خصوص در غرب آسیا، نقش تعیینکنندهای در ایجاد و استقرار آن ایفا کرد. شهید سلیمانی در پی تکوین قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران؛ تبدیل ایران به عنوان یک قدرت منطقهای و تکوین تثبیت و تقویت محور مقاومت شکلگیری ائتلافهای نوین منطقهای و افول هژمونی منطقهای امریکا، به عنوان ارکان نظم نوین منطقهای، نقش اساسی داشته است.
قدرت بازدارندگی منطقهای ایران
مهمترین مولفه برای تامین عمق استراتژیک در منطقه خاورمیانه، قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران است که سردار سلیمانی در ایجاد و امکان اعمال آن نقشی اساسی داشته است. بازدارندگی همهجانبه و فراگیر ایران در قالب راهبرد دفاع فعال اعمال میشود. دفاع فعال در برابر دفاع انفعالی قرار دارد. این موضوع باعث میشود که ایران به هیچ عنوان در یک موقعیت انفعالی قرار نگیرد و در عین حال مهمترین هدف آن تامین امنیت مرزهای خود باشد. با توجه به اینکه تولید، نگهداری و کاربرد سلاح هستهای، جزیی از دکترین امنیتی و دفاعی جمهوری اسلامی نیست، قدرت بازدارندگی آن ماهیتا متعارف است. به گونهای که ایران از ابزار و تسلیحات متعارف و توانمندیهای غیرنظامی برای بازداشتن تهاجم نظامی و جنگ علیه خود استفاده میکند. توانمندی موشکی، قدرت بازدارندگی بیواسطه و باواسطه را به جمهوری اسلامی داده بهطوری که ایران از یک سو قادر است به صورت مستقیم به هرگونه تهاجم نظامی پاسخ داده و مهاجم را مجازات کند.
در این راه سردار قاسم سلیمانی با پیشبرد استراتژی تکوین تاسیس محور مقاومت همچنین کمک به تکنولوژی ساخت موشکهای دوربرد توانسته نقشی مهم در ایجاد و شکلگیری این قدرت بازدارندگی بازی کند. بازدارندگی منع دسترسی و ممانعت منطقهای ایران به وسیله امکان دفاع فراملی، از طریق عمق راهبردی فراسرزمینی ممکن شده که به وجود آورنده آن سردار سلیمانی است. دفاع فراملی بدان معناست که بتوان دورتر از مرزهای جغرافیایی ملی از امنیت و تمامیت ارضی کشور دفاع کرد.
ایران به مثابه قدرت منطقهای
قدرت و منزلت منطقهای یک کشور عاملی مهم و تاثیرگذار در عمق استراتژیک کشور است. بیتردید ایران یکی از مهمترین بازیگرانی است که نقشی مهم و تعیینکننده در سرنوشت منطقه دارد. قدرت و نفوذ منطقهای ایران چنان است که هیچ مشکل و بحرانی در غرب آسیا بدون حضور و مشارکت آن حل و فصل نمیشود. بحران سوریه بیانگر این واقعیت است. از اینرو ابتدا رقبا و دشمنان ایران تلاش کردند تا از حضور و مشارکت آن در بحران سوریه جلوگیری کنند، ولی سرانجام مجبور شدند تا این حضور را بپذیرند. مدیریت بحران ناشی از تهدید داعش در عراق توسط ایران نمونه آشکار این واقعیت انکارناپذیر است.
قاسم سلیمانی به عنوان یکی از نمایندگان اصلی نفوذ ایران در منطقه توانست اقدامات مهمی برای تثبیت این امر مهم انجام دهد. به گونهای که در نظر بسیاری این قاسم سلیمانی است که وظیفه این یکپارچگی اتحاد میان نیروها را بر عهده گرفته است. درواقع نماینده و سمبل اصلی این قدرت در منطقه قاسم سلیمانی است.
نفوذ سیاسی و فرهنگی
مسلما هیچ نفوذ عمق استراتژیکی بدون وجود یک نفوذ فرهنگی و فکری امکانپذیر نیست.سردار سلیمانی مظهر کامیابی و پیروزی جمهوری اسلامی ایران در منطقه است. وی موفق شد تحلیل غربیها را در مورد ناکارآمدی انقلاب اسلامی در عرصههای مختلف بیاثر کند. به لحاظ فرهنگی، اعتقادی و اجتماعی شخصیت شیوه مدیریت و فرماندهی سردار شهید سلیمانی، مبحثی فراتر از یک شخص است. درواقع، سردار سلیمانی تجلی عینی ایده مدیریتی برآمده از انقلاب اسلامی است. به گونهای که او الگوی انسانی انقلاب اسلامی داشت. همین امر باعث جذابیت شخصیت، منش، رفتار و عملکرد او در عرصههای مختلف شده است. قاسم سلیمانی به واسطه جذبه و کاریزمایی شخصیتی که داشت در ترویج ایدههای انقلاب اسلامی نقشی بسیار پر رنگ در منطقه داشته است. برای اثبات این موضوع میتوان به گسترش عکس رهبران سیاسی ایران در کوچه و خیابانهای کشورهایی مانند عراق و سوریه توجه داشت. از زمانی که قاسم سلیمانی در این کشورها با گروههای همپیمان علیه امریکا و داعشیها جنگیده، این میزان نفوذ فرهنگی گسترش روزافزونی پیدا کرده است. این نفوذ فرهنگی و سیاسی کاملا در راستای اهداف عمق استراتژیک ایران محسوب میشود.
دیدگاه تان را بنویسید