نامادری جسد پسرخوانده اش را مخفی کرد
اول با میله آهنی به سرش کوبیدم و بعش با چاقو کار را تمام کردم
ساعت 3 بامداد یکشنبه 5 دی، یکی از رفتگران شهرداری هنگام نظافت خیابان متوجه یک گونی بزرگ شد که در نزدیکی سطل زباله افتاده بود ،اما وقتی قصد جا به جا کردن گونی را داشت متوجه جسد مرد جوانی داخل گونی شد و موضوع را به پلیس خبر داد.
ساعت 3 بامداد یکشنبه 5 دی، یکی از رفتگران شهرداری هنگام نظافت خیابان متوجه یک گونی بزرگ شد که در نزدیکی سطل زباله افتاده بود ،اما وقتی قصد جا به جا کردن گونی را داشت متوجه جسد مرد جوانی داخل گونی شد و موضوع را به پلیس خبر داد.
به گزارش ایران، با کشف جسد، محمد تقی شعبانی بازپرس شعبه دهم دادسرای امور جنایی پایتخت و تیم جنایی راهی محل کشف جسد در منطقه مشیریه شدند،گرچه هیچ مدرکی که هویت مقتول را برملا کند، همراه جسد نبود، اما بازپرس جنایی در بررسیهای میدانی متوجه رد خونی شد که در همان نزدیکی روی زمین کشیده شده بود. با دنبال کردن رد خون و پس از طی مسافتی حدود 100 متر، به خانهای سه طبقه و قدیمی رسیدند.صاحبخانه که مردی سالخورده بود به محض دیدن جسد داخل گونی وی را شناسایی کرد و گفت این پسرم کوروش است که از 11 روز قبل ناپدید شده بود.
پدر کوروش در ادامه تحقیقات گفت: چند سال قبل همسر اولم فوت کرد و من هم با زنی دیگر ازدواج کردم و با پسرم سه نفری دراین خانه زندگی میکردیم تا اینکه به طرز مرموزی پسرم ناپدید شد و موضوع را به پلیس هم خبر داده بودیم.
نامادری کوروش نیز اظهارات همسرش را تأیید کرد، اما صحبتهای ضد و نقیض آنها، احتمال دست داشتن این زوج در قتل پسر جوان را مطرح کرد و به دستور بازپرس جنایی بازداشت شدند.
با گذشت 10 روز از دستگیری آنها سرانجام نامادری لب به اعتراف گشود و راز این جنایت را برملا کرد، گرچه زن میانسال مدعی شده که به تنهایی پسر خواندهاش را کشته است اما فرضیه همدستی پدر مقتول همچنان در حال بررسی است.
گفت و گو با متهم
*چرا پسرخواندهات را کشتی؟
از وقتی با پدرش ازدواج کردم او ارتباط خوبی با من نداشت و دلش نمیخواست من با پدرش زندگی کنم. با این حال من به خاطر شوهرم بدیهای او را تحمل میکردم و حرفی نمیزدم .وقتی بزرگتر شد تصمیم گرفت در طبقه بالای خانه ما به تنهایی زندگی کند من و پدرش هم مخالفتی نکردیم تا اینکه چند روز قبل به سراغم آمد و دوباره سر موضوعی با من درگیری لفظی پیدا کرد و با تهدید از من خواست که از پدرش طلاق بگیرم.
*به همین خاطر او را به قتل رساندی؟
از شنیدن حرفهایش شوکه شده بودم با این حال آن روز حرفی نزدم تا اینکه روز حادثه دوباره سر موضوعی با هم بحث کردیم و من هم ناگهان خشم و عصبانیت چند سالهام را یک جا سرش خالی کردم و با یک میله آهنی ضربهای به سر او زدم، بعد هم با چاقو کشتمش.
*با جسدش چه کار کردی؟
پس از قتل، جسد را به داخل حمام بردم. وقتی شوهرم به خانه آمد و سراغ پسرش را گرفت گفتم نمیدانم کجا رفته یکی دو روز بعد شوهرم نگرانش شد و به پلیس خبر داد و با همه دوستان و آشنایان تماس گرفت اما خبری پیدا نکرد من که میترسیدم جسد را پیدا کند یا بوی تعفن خانه را پر کند بعد از 5 روز زمانی که شوهرم در خانه نبود جسد را از حمام بیرون آوردم و به حیاط بردم و داخل گونی قرار دادم. بعد به یک کارتن خواب پول دادم که گونی را تا سر کوچه ببرد و داخل سطل زباله بیندازد. بعد از انتقال جسد، خانه را تمیز کردم و برای اینکه ردی به جا نماند، گوشی اش را شکستم و داخل سطل زباله انداختم تا فیلمی که از من گرفته بود از بین برود.
دیدگاه تان را بنویسید