طلاق پس از ۳۰ سال زندگی مشترک؛ سر «پیری» و «معرکه»گیری؟
بررسی آمارهای رسمی مرکز آمار ایران نشان میدهد آمار «طلاق» که از سال ۹۶ تا ۹۸ با روند نزولی همراه بود، در سال ۹۹ با ثبت ۱۸۴ هزار و ۶۵۴ رویداد افزایش یافت و در واقع بیشترین آمار طلاق طی چهار سال اخیر، در سال گذشته به ثبت رسیده است.
آمارهای موجود کشوری بیانگر این واقعیتاند که گرچه طی چهار سال اخیر بخش اعظم طلاقها به زندگیهای مشترکی با طول مدت ازدواج یک تا پنج سال باز میگردند اما در عین حال همواره بین ۱۱ تا ۱۳.۵ درصد از طلاقهای ثبت شده نیز معطوف به زندگیهای مشترکِ ۲۰ ساله و بیشتر میشود. از سوی دیگر طی چهار سال اخیر آمار طلاق های ثبت شده با طول مدت ازدواج ۱۰ تا ۲۹ سال و در سال گذشته آمار طلاق با طول مدت ازدواج بیش از ۲۹ سال رو به افزایش رفته و این در حالی است که انتظار میرود زوجین پس از قریب به ۳۰ سال زندگی مشترک به یک پختگی در روابط خود رسیده باشند.
به گزارش ایسنا، بررسی آمارهای رسمی مرکز آمار ایران نشان میدهد آمار «طلاق» که از سال ۹۶ تا ۹۸ با روند نزولی همراه بود، در سال ۹۹ با ثبت ۱۸۴ هزار و ۶۵۴ رویداد افزایش یافت و در واقع بیشترین آمار طلاق طی چهار سال اخیر، در سال گذشته به ثبت رسیده است.
میانگین «طول مدت ازدواج» قبل از اولین طلاق نیز از ۹ سال برای سالهای ۹۶ تا ۹۸، به ۱۰ سال در سال ۹۹ رسیده است.
در واقع طی سال گذشته ۵۱ هزار و ۶۵۳ طلاق برای زندگیهای مشترک با طول مدت ازدواج یک تا پنج سال، ۴۴ هزار و ۴۹۶ طلاق برای زندگی های مشترکی با مدت ازدواج پنج تا ۱۰ سال و ۳۱ هزار و ۵۹۴ طلاق برای زندگیهایی با طول مدت ازدواج ۱۰ تا ۱۵ سال به ثبت رسیده است.
رشد ۱۶.۴ درصدی «طلاق» در بهار ۱۴۰۰ نسبت به سال گذشته
بنابراین اغلب طلاقها در پنج سال نخست زندگی مشترک رخ میدهند که میتوان بخشی از علت آن را به عدم شناخت کافی دختر و پسر از یکدیگر به هنگام ازدواج معطوف دانست.
همچنین ۴۱ هزار و ۷۵۷ رویداد طلاق در بهار ۱۴۰۰ به ثبت رسیده است که این آمار در قیاس با آمار مشابه خود در بهار ۹۹ با رشد ۱۶.۴ درصدی همراه بوده است.
آمار طلاقها به تفکیک «طول مدت ازدواج» در بهار ۱۴۰۰ نیز نشان از افزایش طلاقهای ثبت شده در این فصل و در قیاس با آمار بهار ۹۹ می دهد.
در واقع بررسی آمارهای رسمی بین سالهای ۹۶ تا ۹۹ نشان میدهد که بیشترین طلاقهای ثبت شده طی چهار سال اخیر معطوف به زندگیهای مشترکی با طول مدت ازدواج یک تا پنج، پنج تا ۱۰ و ۱۰ تا ۱۵ سال میشود.
هشدار؛ افزایش آمار طلاق افرادی که ۱۰ تا ۲۹ سال کنار یکدیگر زندگی کردهاند
همچنین مطابق با آمار منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران، درحالی طی سال ۹۶ تا ۹۹ آمار طلاقهای ثبت شده در پنج سال نخست زندگی مشترک رو به کاهش است اما در مقابل آمار طلاق افرادی که ۱۰ تا ۲۹ سال در کنار یکدیگر زندگی مشترک داشتهاند، رو به افزایش رفته و بیشترین آمار این طلاقها نیز در سال گذشته یعنی سال ۹۹ به ثبت رسیده است، از سوی دیگر همواره طی این سالها ( چهار سال گذشته) حدود چهار درصد از آمار طلاق نیز به زندگیهای مشترکی با طول مدت ازدواج بیش از ۲۹ سال باز میگردد.
با این حال گرچه شاید آمار چهار درصدی طلاق زوجینی که بیش از ۲۹ سال با یکدیگر زندگی مشترک داشتهاند در نگاه نخست ناچیز به نظر برسد اما به قدری قابل تامل است که کارشناسان از آن به عنوان «طلاق خاکستری» یاد کرده و نسبت به شیوع این پدیده در افراد بالای ۵۵ ساله هشدارهایی دادهاند.
ثبت ۷۸۸۴ طلاق با «مدت ازدواج» بیشتر از ۲۹ سال در سال گذشته
از سوی دیگر با وجود نوسانهایی در افزایش و کاهش طلاق با طول مدت ازدواج ۲۹ سال و بیشتر طی سالهای ۹۷ و ۹۸، آمار این دسته از طلاقها در سال ۹۹ افزایش داشته است، به طوری که بیشترین طلاق ثبت شده با مدت ازدواج بیشتر از ۲۹ سال طی چهار سال اخیر با ثبت ۷۸۸۴ طلاق، معطوف به سال ۹۹ میشود.
به گزارش ایسنا، در واقع آمار طلاقهای ثبت شده با طول مدت ازدواج بالای ۲۹ سال بیانگر طلاق افراد میانسال و یا سالمندی است که تا پیش از این سنین، ناکارآمدی زندگی مشترک را تجربه کرده اما به دلایل مختلف از حل مشکلات خود سر باز زده، سعی در نادیده گرفتن یا انکار مشکلات داشته و یا خود را با مسائلی دیگر از جمله تربیت و بزرگ کردن فرزندان مشغول کردهاند تا این واقعیت را نادیده بگیرند.
در عین حال نیز به این راحتی نمیتوان برچسب «سر پیری و معرکهگیری» به این افراد زد چراکه دلایل طلاق این زنان و مردان و عدم تحمل زندگی مشترکی با قدمت ۳۰ ساله و بیشتر، خود جای تامل دارد که درستی یا نادرستی آن بر عهده کارشناسان امر است.
چرا اغلب طلاقها در پنج سال نخست زندگی مشترک رخ میدهند؟
دکتر ربابه نوری، عضو تیم تخصصی مهارتهای زندگی در انجمن ازدواج و خانواده کشور در اینباره به ایسنا گفت: طبیعی است که تعارضات و اختلافات زوجین در سالهای ابتدایی زندگی مشترک بیشتر مطرح شود چراکه شناخت زوجین نسبت به یکدیگر، بیشتر در معاشرتهای قبل ازدواج و یا در دوران نامزدی ایجاد شده و از این رو خیلی شناخت کاملی در این دوره اتفاق نمیافتد.
به گفته این روانشناس، زوجین با شروع زندگی خود اطلاعاتی را درباره یکدیگر طی سال نخست زندگی مشترک کسب میکنند و در عین حال در فرآیند زندگی مشترک با مواردی روبرور میشوند که با یکدیگر اختلاف عقیده، سلیقه، اختلاف فرهنگی، قومیتی، شخصیتی و خانوادگی دارند. بنابراین در سالهای اولیه زندگی مشترک و به ویژه در سال نخست زندگی مشترک نمایان شدن اختلافات میان زوجین طبیعی است.
مشاوره پیش از ازدواج و تاثیر آن در عدم غافلگیری نسبت به ویژگیهای همسر
این هیات علمی دانشگاه خوارزمی، ادامه داد: بعضا تا حدی شناخت زوجین از یکدیگر پیش از ازدواج کم و ناچیز است که زوجین با آغاز سال اول و دوم زندگی مشترک خود احساس میکنند که همسرشان تا کنون ویژگی های خود را به خوبی نشان نداده و یا بعضی از مطالب و مسائل را درباره خود کتمان کرده در حالی که اینگونه نیست. چه بسا بعضا خود افراد هم نتوانستهاند خود را به خوبی بشناسند و در واقع ما همواره نمیتوانیم به شناخت کاملی از طرف مقابل خود برسیم. از این رو به زوجین توصیه می کنیم پیش از آغاز زندگی مشترک از طریق مشاوره های پیش از ازدواج این اختلافات را پیدا کرده تا وقتی که وارد زندگی مشترک میشوند برای آن برنامه داشته باشند و غافلگیر نشوند.
وی معتقد است که در عین حال نقش خانوادههای زوجین در بروز این اختلافات را نمیتوان نادیده گرفت چراکه بعضا زوجین با یکدیگر مشکلات گستردهای ندارند اما اینکه چطور با خانوادههای یکدیگر ارتباط برقرار کرده، رفتار کنند و چگونه برنامههای خانوادگی را پیش ببرند همواره برایشان مورد بحث است و از این رو دچار اختلافاتی میشوند.
طلاق پس از ۳۰ سال زندگی مشترک؛ چرا؟
نوری در ادامه سخنان خود به بیان چرایی طلاق افراد در دوران میانسالی و یا سالمندی از منظر روانشناختی پرداخت و از جمله دلایل این طلاقها پس از قریب به ۳۰ سال زندگی مشترک را «بحران میانسالی»، «آشیانه خالی»، تحمل اختلافات به قیمت بزرگ کردن فرزندان، امید به تغییر و بهبود این اختلافات با گذشت زمان و یا نبود شرایط لازم برای جدایی در ایام جوانی و امید به کمک مالی و اقتصادی فرزندان برای فراهم کردن امکانات زندگی مستقل پس از بزرگ شدن آنها عنوان کرد.
«بحران میانسالی»؛ احساس هدر رفتن عمر و «گیر» کردن در ازدواج
این روانشناس با بیان اینکه طلاق در دوران میانسالی و سالمندی، میتواند دلایل مختلفی داشته باشد، درباره «بحران میانسالی» به عنوان یکی از این دلایل گفت: افرادی که خیلی خوب خود را نمیشناسند با ورود به ۴۰ و ۵۰ سالگی احساس میکنند که عمرشان هدر رفته و در عین حال در این ۴۰ یا ۵۰ سال، زندگی خیلی خوبی نداشتهاند. از این رو تصور می کنند هم اکنون باید در زندگی خود تغییرات اساسی ایجاد کنند. بعضا فکر میکنند در ازدواج خود گیر کردهاند و نصف عمرشان رفته است. با این تصور که "مگر چقدر میخواهند زندگی کنند؟"، تصمیم میگیرند که باقی عمرشان را آنگونه که دلشان میخواهد زندگی کنند. در واقع افراد در بحران میانسالی احساس میکنند عمرشان از دست رفته و از این رو تلاش میکنند باقی زندگی را آنطور که خودشان فکر میکنند درست است در دست بگیرند.
وی معتقد است که همواره از جمله مواردی که میتواند منجر به طلاق در دوران میانسالی و سالمندی شود، توجه به فرزندان و نادیده گرفتن اختلافات زوجین به خاطر آنهاست.
به دنیا آمدن فرزندان، سرگرم شدن با بچهها و زوجینی که «دلشان» نمیآید طلاق بگیرند
این هیات علمی دانشگاه تصریح کرد: زمانی که فرزندان به دنیا می آیند توجه والدین را به خود جلب کرده و پس از تولد فرزندان، زوجینی که دچار تنش و درگیری با یکدیگر بودند به اصطلاح "دلشان نمی آید" از یکدیگر طلاق بگیرند. علاوه بر آن نیز خانوادههای زوجین با تولد نوهها اجازه طلاق را به آنها نمیدهند و سعی در کنار هم نگه داشتن زوجین دارند. در واقع با تولد فرزندان سر زوجین با بزرگ کردن بچهها گرم میشود و اینگونه متوجه اختلافات اساسی خود با یکدیگر نمیشوند.
فرزندانی که بزرگ شده و امکانات لازم برای طلاق مادر را فراهم میکنند
این دانشیار دانشگاه خوارزمی به بیان دلایل عدم طلاق زوجین پس از فرزندآوری پرداخت و تصریح کرد: در چنین شرایطی بعضا یکی از والدین مایل است طلاق بگیرد اما نگران فرزند خود و یا تصورات مردم درباره کودک طلاق و ناپدری و نا مادری است و از این رو سالها این اختلافات را تحمل میکند تا به فرزندان آسیبی نرسد و پس از بزرگ شدن بچهها طلاق میگیرند. بعضا نیز زوجین به ویژه زنان مایل به طلاق هستند اما توان و شرایط اقتصادی ایجاد یک زندگی مستقل را ندارند. در این شرایط بعضا صبر میکنند تا فرزندان بزرگ شوند و بتوانند امکانات زندگی مستقل را برای مادر فراهم کنند و مادر بتواند طلاق بگیرد که متاسفانه این مورد از طلاق بسیار بسیار ناسالم است.
وی ادامه داد: بعضا در این شرایط والدین صبر میکنند بچه ها بزرگ شوند و بتوانند امکاناتی برای زندگی مستقل مادر یا پدر فراهم و یا خانهای مستقل برای آنها اجاره کنند. این امر خیلی مخرب است چراکه بحران خانواده تنها بر روی یکی از فرزندان تخلیه میشود و میتواند مشکلات بسیار جدی را ایجاد کند. در واقع این امر جزو پدیدههای مخرب خانوادگی است که والدین تا بزرگ شدن بچهها صبر میکنند تا امنیتی به دست آورده و سپس طلاق بگیرند.
پدیده «آشیانه خالی» و زوجی که حرفی برای گفتن با یکدیگر ندارند
عضو تیم تخصصی مهارتهای زندگی در انجمن ازدواج و خانواده کشور، به پدیده «آشیانه خالی» نیز اشاره کرد و افزود: بر این اساس وقتی فرزندان بزرگ می شوند و آخرین فرزند از خانواده بیرون میآید، پدیده آشیانه خالی رخ می دهد. در این حال زوجی که پیش از بچه دار شدن با هم اختلافات اساسی داشتند و به دلیل تولد فرزندان این اختلافات را تحمل میکردند؛ اکنون حرفی برای گفتن با یکدیگر و دلیلی برای زندگی کردن با هم ندارند چراکه تا کنون این فرزندان بودند که پدر و مادر را کنار یکدیگر نگه داشته بودند و اکنون با رفتن فرزندان از خانه پدری، زوجین احساس میکنند که دلیلی ندارد کنار هم باشند. در این میان در نبود فرزندان دوباره اختلافات قبلی باز میگردد و چون زوجین نمیتوانند این اختلافات را حل کنند از یکدیگر طلاق میگیرند.
به گفته نوری، طبق تحقیقات چند دهه اخیر، زوجینی که رابطه سردی دارند و سردی عاطفی عمیقی بین آنها اتفاق افتاده، خوشی، شیطنت، صمیمت و علاقهای بین آنها وجود ندارد، پس از مدت طولانی نظیر ۲۰ و یا ۳۰ سال زندگی مشترک از یکدیگر جدا میشوند.
اهمیت فعالیتهای مشترک و شوق و نشاط در روابط زوجین
این روانشناس یادآور شد: بنابراین خیلی مهم است که زوجین با یکدیگر خوشی، ماجراجویی، هم کاری و برنامه ای مشترک داشته باشند. در واقع انجام فعالیتها و تجارب مشترک و داشتن شوق و نشاط در کنار یکدیگر می تواند از طلاق زوجین به ویژه در سالهای آخر زندگی جلوگیری کند. بعضا زمانی که میان زوجین هیچ شیطنت، گردش و گفتگویی وجود نداشته باشد این افراد بیان میکنند که نمیدانند دلشان به چه چیز همسر خوش باشد و از این رو تصمیم به طلاق میگیرند چراکه هیچ رابطه گرم و ذوق و شوقی بین آنها وجود ندارد.
نگذارید «معنای» زندگی مشترک از بین برود/ مردانی که بدون طلاق گرفتن خانواده را رها کرده و به دنبال آسایش خود میروند
وی در بخش دیگر سخنان خود به اهمیت وجود «معنا» در زندگی مشترک اشاره و تاکید کرد: زوجین بسیاری از اختلافات را به دلایل ذکر شده تحمل میکنند اما وقتی وضع تغییر نمیکند ناامید شده و طلاق میگیرند چراکه معنای زندگی مشترک برایشان از بین رفته است. وقتی معنای زندگی مشترک از بین میرود حتی ممکن است مرد خانواده با خودش فکر کند من آسایش اولیه را برای خانواده خود فراهم میکنم و امکانات را در اختیار آنها میگذارم اما در عین حال باید به سراغ آسایش خودم بروم و اینگونه میشود که خانواده را ترک میکنند و حتی بیآنکه طلاق بگیرند زندگی جداگانهای را تشکیل میدهد. در واقع در چنین شرایطی دلیل تحمل زندگی مشترک از بین میرود و یا اهمیت نگرانیهای طلاق برای آدمها رنگ میبازد.
طلاق پس از ۳۰ سال زندگی مشترک؛ سر «پیری» و «معرکه» گیری؟
این روانشناس در بخش دیگر سخنان خود در پاسخ به این سوال که بعضا دیدگاه مردم نسبت به طلاق پس از ۳۰ سال زندگی مشترک این است که زوجین در "سر پیری" به "معرکهگیری" رسیدهاند و این انتظار وجود دارد که افراد با افزایش سن و تجربه در زندگی مشترک به پختگی در روابط خود رسیده باشند، تصریح کرد: ما انتظار داریم افراد با افزایش سن به خرد رسیده و به اصطلاح پیر خردمند و پیر فرزانه شوند، به یک جهان بینی رسیده و بتوانند مسائل شخصی خود را به خوبی مدیریت کنند اما واقعیت این است که علت این طلاقها باید بررسی شود. طلاقهایی که با دلایلی نظیر "زندگیام از دست رفته"، "عشق را تجربه نکردهام و اکنون برای تجربه عشق طلاق می گیرم" انجام شده باشند خیلی پخته به نظر نمیرسند و از سوی دیگر اگر دلیل این طلاقها منطقی و رشد دهنده باشد میتواند اقدامی شجاعانه نیز تلقی شود چراکه فرد صلاح زندگی خود را بر حرف و قضاوت مردم ترجیح داده است.
نوری با تاکید بر اهمیت سنجش علت طلاقها و عدم قضاوت این افراد افزود که نمیتوان تمام افرادی را که پس از ۳۰ سال زندگی مشترک طلاق گرفتهاند را افرادی نابالغ در نظر گرفت بلکه برخی از این طلاقها نیز اقدامی شجاعانه است چراکه ادامه دادن زندگیهای بیکیفیت میتواند منجر به آسیب دیدن افراد شود و از سوی دیگر نیز هر طلاقی هم اقدام شجاعانهای محسوب نمیشود بلکه باید دلایل طلاق سنجیده باشد.
این هیات علمی دانشگاه خوارزمی تاکید کرد: باید بدانیم زنان و مردانی که در این سن و پس از مدت طولانی زندگی مشترک طلاق گرفتهاند افراد ناسازگار و ناسالمی نیستند و در مقابل نیز تمام افرادی که یک ازدواج بدون کیفیت را جلو میبرد نیز افراد دارای مهارت حل مساله و توانمندی بالایی نیستند چه بسا بعضا بخاطر ترس از آبرو زندگی را پیش میبرند.
رابطه «با کیفیت» و مهارت حل اختلاف
وی با اشاره به نقش «سطح برانگیختگی» در ارتباطات زوجین، تصریح کرد: زوجینی که زود دعوا کرده و زود عصبانی می شوند اگر یاد بگیرند این اختلافات را با آرامش حل کنند مسلما کار به طلاق در اواخر عمر کشیده نمی شود. زوجین باید مهارت حل اختلاف، شور و خوشی در کنار هم را بیاموزند تا زندگی مشترک را با کیفیت ادامه دهند نه اینکه تنها از طلاق جلوگیری کنند. در واقع رابطه بین زوجین باید با کیفیت باشد تا افراد دلشان به همدیگر خوش باشد. در واقع زوجین به جای تحمل اختلافات باید این اختلافات را شناخته و با مصالحه آنها را مدیریت کنند.
«عشق» فقط تا مرحله خاصی «بُرِش» دارد
عضو تیم تخصصی مهارتهای زندگی در انجمن ازدواج و خانواده کشور، درباره مرز میان تحمل اختلافات در زندگی مشترک و عدم تحمل آنها، توضیح داد: باید درباره مشکلات گفتگو و راه حلی برای آن پیدا کرد که هر دو طرف نسبت به آن راضی باشند. تحمل صرف اختلافات نمیتواند کافی باشد چراکه عمر این صبرها تا مدتی بیش نیست و پس از مدتی از بین میرود. وقتی تحمل و شکیبایی از بین برود افراد پس از سالهای زیاد زندگی در کنار یکدیگر به طلاق میرسند. در واقع تحمل زمان دارد و پس از مدتی طاقت طاق میشود. گاهی زوجین می گویند چون یکدیگر را دوست داریم اختلافات را تحمل میکنیم حال آنکه ابزار عشق برای حفظ رابطه تنها تا مرحلهای خاص بُرِش دارد. ما تمام مسائل سنگین و پیچیده در رابطه زوجی را بر مبنای عشق میگذاریم اما عشق در جایی میبُرد و تبدیل به نفرت، کینه و خصومت میشود. درست است زندگی مشترک صبر و تحمل، فداکاری و عشق میخواهد اما در عین حال زوجین باید مهارت حل مساله، حل اختلاف، مدیریت خشم و به ویژه همدلی و کنترل هیجان و گفتگو کردن را بلد باشند.
ازدواج «افسانه» و «رویا» نیست بلکه نیازمند بلوغ روانشناختی است
نوری در ادامه سخنان خود به تصورات رویایی جوانان از ازدواج و عدم دید واقع بینانه آنها نیز اشاره کرد و درباره نقش این امر در طلاق توضیح داد: بعضا افراد تصورات بسیار رویایی، آرمانی و ایدهآلی از ازدواج دارند و پس از آنکه با تغییرات و سختی در زندگی مشترک روبرو میشوند تصورات ایده آل آنها بهم می ریزد. این افراد به نوعی تنها افسانههای ازدواج و نه واقعیت آن را شنیدهاند. به ویژه در خانمها این تصور رویایی نسبت به ازدواج خیلی زیاد است. ازدواج یک دوباره سازگار شدن است. در واقع سازگاری با ازدواج سخت است چراکه نقشهای جدیدی به افراد محول می شود و از همین رو است که افراد تصور میکنند آنطور که باید روند ازدواج پیش نمی رود. در این بین خشم خود را بروز می دهند و بعضا این خشم به توهین و انتقاد هم می انجامد و زوجین در روابط خود حالت تدافعی میگیرند.
وی معتقد است که افراد باید بدانند همسر کسی نیست که ما را به آرزوهایمان برساند بلکه قرار است با او مسیر زندگی را با همراهی طی کنیم. افرادی که پیش از ازدواج مشاوره میگیرند فکر میکنند پس از ازدواج و وقتی وارد زندگی مشترک میشوند دیگر نیازی به مشاوره نیست در حالی که سختترین مرحله ازدواج در سالهای اولیه است چراکه هنوز اخلاق افراد دست هم نیامده است.
عضو تیم تخصصی مهارتهای زندگی در انجمن ازدواج و خانواده کشور به جوانان توصیه کرد: یاد بگیرید مسائل را به درستی حل کنید، هنگام بروز اختلافات به یکدیگر توهین نکنید و انتقادات شما از یکدیگر منفی و مخرب نباشد. اگر زندگی را باکیفیت کنید، حالت دفاعی نسبت به یکدیگر نداشته باشید، تنها به فردیت توجه نکنید بلکه از "من" به "ما" برسید، راه های حل اختلاف را بیاموزید و تشکر و صمیمت و هیجان و شوق را چاشنی روابط خود کنید، از احتمال اختلاف و طلاق در سالمندی و میان سالی میان شما کاسته میشود. فراموش نکنید که برای ازدواج ابتدا باید خود را بشناسیم چراکه ازدواج نیازمند یک بلوغ روانشناختی است.
نوری در پایان سخنان خود تاکید کرد: ازدواج مقوله پیچیدهای و لازم است افراد وقتی سراغ ازدواج روند که بر روی خود کار کرده و خود را شناختهاند؛ این به معنای ازدواج دیرهنگام نیست اما باید خود را شناخته باشیم. بعضا افراد دیر زدواج میکنند اما هنوز "من" هستند و پس از ازدواج به "ما" شدن با همسر نمی رسند. اینها فکر میکنند فردی باید بیاید و آنها را به آرزو هایشان برساند درحالی که ازدواج "اسارت" نیست. زن و شوهر در ازدواج برای رشد مشترک تلاش میکنند و باید توانمندی خود را قبل ازدواج افزایش دهند و حرف زدن با هم را یاد بگیرند. بعضا افراد ازدواج میکنند تا مبادا از سنشان بگذرد و بدون همسر باقی بمانند در حالی که ازدواج با شتاب، بدون شناخت خود و بدون کسب مهارتهای لازم خودش مشکل ساز خواهد شد.
دیدگاه تان را بنویسید