کد خبر: 549715
|
۱۴۰۱/۰۲/۱۱ ۰۸:۳۰:۵۶
| |

هادی خانیکی، روزنامه‌نگار:

بیماری یک استعاره نیست/ بیماری، بخش تاریک زندگی ما است

من می‌دانم که بیماری یک استعاره نیست و اتفاقا واقعی‌ترین و سالم‌ترین و خالص‌ترین شکل درک بیماری، به ‌شدت با استعاره فاصله دارد و بیماری برای پوشاندن لباس استعاره بر تن خود مقاومت می‌کند.

بیماری یک استعاره نیست/ بیماری، بخش تاریک زندگی ما است
کد خبر: 549715
|
۱۴۰۱/۰۲/۱۱ ۰۸:۳۰:۵۶

هادی خانیکی، روزنامه نگار طی یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: 1) یکشنبه 11 اردیبهشت، روز معلم و آغاز دومین دوره شیمی درمانی‌ام برای گذر از معبر پر نشیب و فراز درمان سرطان است. قرار است به استقبال عید فطر هم با همین تجربه‌های شیمیایی و گفت‌وگوهای سرطانی بروم. برای معلمی که خاطره این روز را همیشه با نام و یاد معلمان و استادان بزرگ خویش زنده داشته و فطر را به مثابه عید رهایی انسان در فرآیندهای پر پیچ و خم کنش سیاسی و اجتماعی به حافظه سپرده است، تجربه‌های سرطانی این ایام سرشار از نکته‌ها است.

2) جمعه 9 اردیبهشت که بر اساس عهدی قدیم و جانفرسا در روزی «پیشا شیمیایی» یا «پسا شیمیایی»، ساعاتی خوش را با دکتر شفیعی‌کدکنی و تنی چند از دوستان به گفت‌وگو نشستیم، استاد زاویه ورود و ارتباط من را مواجهه با سرطان و گفت‌وگو با خویش و گفت‌وگو با دیگری بر سر آن، برای جامعه، بیماران و درمانگران، امیدبخش و راهگشا دانستند؛ امید دارم که چنین باشد. چون این سخن را «معلمانه» می‌دانم و «متعلمانه» می‌فهمم، چنانچه در همه این روزها محبت و لطف و دعای معلمان و استادان دوره‌های مختلف تحصیلم در کنار محبت و لطف و دعای دانش‌آموزان و دانشجویان قدیم و جدیدم، سخت بر توان معنوی و روحی من می‌افزود.

3) دوست دارم اگر بتوانم به کمک مهمان ناخوانده‌ام – سرطان - زیسته‌ها، تجربه‌ها و آموخته‌هایم را از زندگی سرطانی بازگو کنم که شاید بتواند به جای بیم‌ها، امید بنشاند و افقی نو بگشاید. تاکنون چند پاره‌ای در این باره نوشته‌ام که شاید بتواند - گرچه پر از نقص و گسستگی است - اما ممکن است فتح بابی برای تاب‌آوری و تداوم زندگی باشد. امروز گفتم اشاره‌ای کنم به مفهومی که سوزان سانتاگ فیلسوف، نظریه‌پرداز ادبی، فعال مدنی، فیلمساز، نویسنده و معلم امریکایی در رویارویی طولانی‌اش با سرطان داشته است. «بیماری به نام یک استعاره»، تصویری واقع‌بینانه اما امید‌بخش از بیماری سخت ارایه می‌کند. سخن او در این باره خواندنی است: «بیماری، بخش تاریک زندگی ما است.

سرزمینی سخت‌تر و دشوارتر برای زندگی. هر یک از ما از نخستین روز تولد، تابعیت دوگانه داریم و به دو کشور تعلق داریم. کشور سلامت و کشور بیماری. هرچند همه ما ترجیح می‌دهیم که همواره گذرنامه خوب سرزمین سلامت در دستان مان باشد، اما دیر یا زود، حتی اگر برای مدت کوتاه، وادار می‌شویم با گذرنامه سرزمین بیماران، تردد کرده و درآنجا اقامت کنیم. آنچه می‌خواهم به شرح و بررسی‌اش بپردازم، مهاجرت و سبک زندگی در هر یک از این قلمروها نیست؛ بلکه بررسی احساسات و تعبیرهای خیالپردازانه‌ای است که با وضعیت بیماری گره خورده است. من می‌دانم که بیماری یک استعاره نیست و اتفاقا واقعی‌ترین و سالم‌ترین و خالص‌ترین شکل درک بیماری، به ‌شدت با استعاره فاصله دارد و بیماری برای پوشاندن لباس استعاره بر تن خود مقاومت می‌کند. اما اگر وارد شوید  به سرزمین بیماری سفر کنید و به قلمروی آن وارد شوید، ناگزیر خواهید بود با استعاره‌های تیره و ترسناکی که از سرزمین بیماری برایتان ترسیم می‌کنند، روبه‌رو شوید.»

4) سانتاگ که خود دوبار به سرطان مبتلا شد، از تاثیرهای منفی این طرز تلقی‌ها بر دیدگاه‌ها و افکار بیماران می‌گوید. این انتقاد او را می‌توان نقدی اجتماعی به شمار آورد. نقدی که به استعاره‌های موجود از بیماری‌ها می‌تازد. این نویسنده و منتقد از تاثیر و قدرت برخی کلمات و استعارات سخن می‌گوید. استعاره‌هایی که بیماران نیازمند امید را ناامید‌تر از همیشه می‌سازد. او معتقد است که نیروی امید عامل موثری در بهبودی است، اما تصورهای نابه‌جا، امکان امیدواری را از بیماران دریغ می‌کنند. او می‌گوید که وقتی مردم بیماری‌ها را نمی‌شناسند، هاله‌ای از ترس و ابهام آن بیماری‌ها را فرا می‌گیرد. در حدی که حتی پزشک نیز دوست ندارد مستقیم به بیمار بگوید سرطان دارد.

5) سانتاگ نشان می‌دهد که استعاره‌ها و اسطوره‌ها، پیرامون برخی بیماری‌ها به ویژه بیماری سرطان چه اثر مخربی بر درد و رنج‌های بیماران داشته و در اغلب موارد آنان را از پیگیری روش‌های مناسب درمانی باز می‌دارد. او با زدودن این اسطوره‌ها، پرده از چهره‌های اصلی آن بر می‌دارد - اینکه چیزی نیست جز یک بیماری صرف که باید به دنبال بهبود آن همچون بیماری‌های دیگر بود - استعاره‌ها در سنت فلسفه زبان به عنوان دو هدف اصلی در ارتباطات، یعنی «توضیح» و «نظریه‌پردازی» تحلیل می‌شوند. استعاره‌ها با برجسته کردن برخی از ویژگی‌های حوزه هدف، جنبه‌های دیگری را که می‌توانند مرتبط باشند، پنهان می‌کنند. از سوی دیگر، استعاره‌ها شباهت‌هایی ایجاد می‌کنند که منجر به «معانی ظهوری می‌شوند که مستقیما به مقاصد ارتباطی گویندگان یا نویسندگان محدود نمی‌شود.» این دو کارکرد ارتباطی عمومی استعاره، تمایزهای بسیاری را ارایه می‌کنند که نیاز به بررسی بیشتر دارد. به ویژه توضیح را می‌توان به عنوان «انتقال فهم» از یک طرف به طرف دیگر تعریف کرد که به دستیابی به هدف جمعی گفت‌وگو کمک می‌کند. در این معنا، توضیح می‌تواند با هدف اشتراک دانش یا تعقیب اهداف گفت‌وگوی متمایز، مانند تصمیم‌گیری، متقاعد کردن، کشف یا آزمایش فرضیه‌های جدید و... باشد. به این اعتبار تصویرسازی درست، شفاف‌سازی و متقاعد‌سازی آن هم در منظری گفت‌وگویی می‌تواند برای مواجهه با سرطان موثر و کارساز باشد.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها