زهرا نژادبهرام، فعال سیاسی اصلاحطلب:
زنان بیشترین هزینهدهندگان در بافتهای ناکارآمد شهری تهران هستند
هماکنون بالغ بر 23 درصد از جمعیت حاشیهنشین ساکن در بافتهای ناکارآمد شهری کشور در استان تهران سکونت دارند. در نهایت به نظر میرسد با توجه به اینکه زنان بیشترین هزینهدهندگان در این بافتها هستند لازم است برنامههای توانمندسازی و بازآفرینی شهری در محلات حاشیه زنان را مورد هدف قرار دهند و به آنها توجه کنند.
زهرا نژادبهرام، فعال سیاسی اصلاح طلب طی یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: زنان ساکن حاشیه شهرها با مشکلات زیادی دست به گریبان هستند .آنها که از فقر آموزشی و اقتصادی و حتی کالبدی محل زندگی خود رنج میبرند نیازمند توجه ویژه از سوی مدیریت شهری هستند .ناکافی بودن امکانات از یک سو و عملیاتی نشدن سند توانمندسازی بافتهای حاشیهای از سوی دیگر بیش از پیش زنان این محدوده را با مشکلات روبهرو کرده است . در تحقیقی که در بافتهای حاشیهای مشهد صورت گرفته محققین به این نتیجه رسیدهاند که نوعی تله فقر در این سکونتگاهها زنان را در رنج قرار داده است. بر اساس این تحقیق و نظریه «تله محرومیت»، چمبرز این زنان از پنج خوشه نامساعد رنج میبرند که این پنج مولفه با یکدیگر در ارتباط بوده و تقویتکننده همدیگر هستند و بسان زنجیرهایی به دست و پای افراد فقیر تنیده شدهاند: 1- فقر، 2- ضعف جسمانی، 3- انزوای خانوار، 4- محرومیت و آسیبپذیری و 5- بیقدرتی خانوار.(1) در تحقیق دیگری در اطراف شیراز نشان داده که شیوع فرهنگ فقر در محله مورد بررسی در حد متوسط است؛ بهطوری که بیشتر زنان پاسخگو یعنی 7/80 درصد در حد متوسط تحت تاثیر فرهنگ فقر بودهاند، 5/13 درصد در حد زیاد و در نهایت تنها 9/4 درصد زنان پاسخگو در حد کم از فرهنگ فقر تاثیر پذیرفتهاند. از نظر سبک زندگی نیز 1/87 درصد سکنه در قالب سبک زندگی عدم برخوردار (فقیرانهتر) و 5/11 درصد در قالب سبک زندگی برخوردار (فقیر) زندگی میکنند.(2) زنان بیش از مردان نگران امنیت و آسایش خود و دخترانشان در این محلات هستند به خصوص در محلات بزرگ و پرازدحام مانند شهرک امام علی مشهد یا سعدی شیراز .با توجه به این مهم ضرورت توجه به زنانی که شهرنشین هستند اما از مواهب زندگی شهری بسیار دورند به عنوان یکی از دغدغههای مهم مدیریت شهری باید جدی تلقی شود. این زنان که مادران و همسران و فرزندان مردانی هستند که به دلیل دسترسی به زندگی بهتر رنج مهاجرت را به جان خریدند اکنون بیشترین هزینهدهندگان این مهاجرتند و نیازمند توجه جدی مدیریت هستند.ایجاد مراکز توانمندسازی و بهسازی شرایط معابر سکونتگاههای آنها در کنار ارتقای ظرفیتهای بهداشتی و درمانی در کنار تلاش برای توسعه مراکز خوداشتغالی و کارآفرینی بستری است که میتواند بخشی از نگرانیها و دغدغههای زنان این مناطق را کاهش دهد.
اصولا با رشد و گسترش شهرها و مهاجرت بخشهای بزرگی از جمعیت به سوی شهرها به ویژه از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ و از روستاها به شهرها ترکیب جدیدی از جمعیت تحت عنوان ساکنان سکونتگاههای خودرو یا غیررسمی و حاشیهنشین شهرها و... به وجود آمد. در این میان با توجه به اینکه جمعیت قابل توجهی از ساکنان مناطق حاشیه را زنان تشکیل میدهند و به صورت مداوم در معرض اتفاقات و مسائل آنجا هستند نیازمند توجه جدیاند. بر اساس برخی نظریات نظیر نظریه انسان حاشیهنشین «پارک» است. این جمعیت به دلایل متعدد دوری از امکانات شهری و عدم حل شدگی در شهر به نوعی فاصله چشمگیر با تحولات فرهنگی - اجتماعی شهری امکان رشد لازم را ندارند . سکونت در مجاورت شهرها و عدم بهرهمندی از ظرفیتهای فرهنگی - اقتصادی و اجتماعی آن تصویری نامتوازن از رشد زنان این محدوده ایجاد کرده که جز رنج، نگرانی برای آینده و دست و پنجه نرم کردن با فقر(3)، کمبود منابع بهداشتی و آموزشی و امنیت برای دختران و فرزندان خود چیزی به دست نیاوردند! این مسائل منطبق بر برخی تحقیقات اجتماعی است که از سوی مراکز دانشگاهی صورت گرفته، اما واقعیت هم جدا از این نیست که زنان در این مناطق در رنج هستند و نوعی ناکامی و محرومیت را با خود یدک میکشند! این جمعیت ساکن در کنار شهرها از پیش از انقلاب در قالب نامگذاری محلاتی جای خود را در تصویر شهرها باز کرده بودند و تحت عنوان خارج محدوده نامیده میشدند. پس از انقلاب نیز این محلات با رویآوری جمعیت به سوی شهرها از گسترش بیشتری برخوردار شد .این مهم با تحولات شهرنشینی و رشد صنعت در حاشیه شهرها به یک پدیده عمومی در جهان مبدل شده است. اصلیترین شاخصهای این محلات؛ الف. فقر کالبدی، زیرساختی و تسهیلات شهری و ب. عدم ادغام در نظام اقتصادی رسمی شهر و اشتغال غیررسمی و ناپایدار و فقراست . با این رویکرد هماکنون بالغ بر ۱۱ میلیون نفر در حاشیه شهرها و ۸ میلیون نفر در بافت فرسوده و تاریخی شهرها مستقر شدهاند(4). این مهم موید آن است که این جمعیت که از جمعیت برخی کشورها بسیار افزونتر است متشکل از زنان و مردان و خانوادههایی است که به دلایل سهگانه ذکر شده با مشکلات زیادی درگیر هستند که کم توجهی به آنها میتواند مخاطرات زیادی برای آنها و ساکنان مجاورشان ایجاد کند . در عین اینکه آنها بخشی از جمعیت کشور هستند و ضرورت توجه به آنها فارغ از هر نوع مخاطرهای وظیفه نظام سیاسی و مدیریتی کشور است. فارغ از علل شکلگیری این سکونتگاهها فقر کالبدی، معبری، خدمات هفتگانه به همراه فقر آموزشی و اقتصادی اصلیترین مسائل این مناطق است که دختران و زنان این مناطق را در هم پیچیده است. لذا الان که فصل برنامهریزی برای برنامه توسعه چهارم شهرداری تهران است، لازم است که توجه خاص به مناطق حاشیهای در دستور کار برنامهریزان باشد و عملیاتی کردن سند توانمندسازی سکونتگاههای غیررسمی که سالها پیش مصوب شده در دستور کار قرار گیرد. هماکنون بالغ بر 23 درصد از جمعیت حاشیهنشین ساکن در بافتهای ناکارآمد شهری کشور در استان تهران سکونت دارند. در نهایت به نظر میرسد با توجه به اینکه زنان بیشترین هزینهدهندگان در این بافتها هستند لازم است برنامههای توانمندسازی و بازآفرینی شهری در محلات حاشیه زنان را مورد هدف قرار دهند و به آنها توجه کنند. کنترلهای رسمی در این مناطق اگرچه لازم است، اما ناکافی است و باید از توان و مشارکت خود مردم برای ساماندهی و ارتقای کیفیت زندگی زنان و مردان این مناطق استفاده کرد.
منابع در روزنامه موجود است
دیدگاه تان را بنویسید