اعتماد از دست رفته افکار عمومی
بیاعتمادی افکار عمومی زمانی به اوج خواهد رسید که شفافسازی و پاسخگویی به نهایت بیثمری برسد و این یعنی نقطه آغاز بحران مشروعیت.
حدیث روشنی- در خصوص مرگ مهسا امینی دختر 22 ساله کردستانی یادداشت، مطالب و تحلیلهای بسیاری در فضای رسانهای و مجازی نوشته و این موضوع تبدیل به سرتیتر روزنامههای خارجی و داخلی شد. اما هیچکدام از این تحلیلها و توضیحات تاکنون منجر به شفافسازی درستی از اصل موضوع نشده و هنوز هم نهادهای ذیربط از توضیحات بیشتر در رابطه با علل این اتفاق خودداری میکنند. از بیمارستان و پزشکی قانونی گرفته تا وزارت کشور و نمایندگان مجلس و رسانهها همچنان روی بیماری زمینهای مهسا امینی تمرکز دارند و حتی نشان دادن دقایقی از حضور مهسا امینی در مقر پلیس امنیت اخلاقی هم اگر نگوییم اوضاع را بدتر کرد اما بهتر هم نکرد.
اظهارات پدر مهسا امینی بر تفاوت نوع پوشش مهسا در هنگام بازداشت با زمان حضور او در مقر پلیس امنیت اخلاقی مجددا بیاعتمادی افکار عمومی را به رخ کشید. مشابه و مصداق این موضوع در موارد دیگری از این دست، قبل از وقوع این اتفاق رخ داده بود؛ در مورد پرتاب کردن دختری از ون گشت ارشاد در رشت، مادر دختر بیماری که مانع از بازداشت فرزندش توسط ماموران گشت ارشاد شده بود و.... برای تمامی این موارد هم توضیحاتی از سوی مسئولان ذیربط ارائه و حتی فیلمهایی از زوایای دیگر دوربینها منتشر و بعضا منجر به برخورد و توبیخ هم شد. اما ایراد کار از کجاست که افکار عمومی اولین واکنشها را ولو در رسانههای غیررسمی میپذیرد اما اقدامات بعدی را که در راستای شفافسازی و پاسخگویی است خیر؟
در اینکه سواد رسانهای در این بین دارای اهمیت زیادی است شکی نیست، اما مگر همه افرادی که مخاطب این توضیحات و تحلیلها هستند باید با تشخیص هویت رسانهها آنها را از یکدیگر تفکیک کنند تا بتوانند در مواردی از این دست تشخیص دهند کدام خبر، کدام فیلم و کدام عکس صحت دارد یا ندارد.
آنچه این روزها در ابعاد وسیع به آن مبتلا شدهایم بیاعتمادی افکار عمومی است و این یعنی بزرگتر شدن شکاف بین مردم و حاکمیت و تبعات آن با وسیع شدن هر روزه این شکاف به مراتب بیشتر خواهد بود. بیاعتمادی افکار عمومی زمانی به اوج خواهد رسید که شفافسازی و پاسخگویی به نهایت بیثمری برسد و این یعنی نقطه آغاز بحران مشروعیت. در این زمان است که حتی اگر فیلم یا عکس یا خبری تمام واقعیت را نشان دهد باز هم در اثبات و قبول دشوارتر به نظر خواهد رسید. در این شرایط حتی اگر حقیقت آنچه که واقع شده به نمایش گذاشته و توضیحاتی هم ارائه شود باور آن برای افکار عمومی بسیار سخت خواهد بود.
متاسفانه این مساله در موارد مشابه در چندسال اخیر به مراتب تکرار شده است، اما تا به امروز که کشور در شرایطی مشابه قرار گرفته است، نه تنها اثری از این اعتماد نمیبینیم بلکه به مراتب گسل میان حاکمیت و مردم بیشتر شده است.
هنوز هم دیر نشده است؛ اگر حاکمیت پاسخگویی، شفافسازی و شنیدن حرف مردم را جایگزین فیلترینگ و موارد دیگر کند میتواند بخشی از این گسل بیاعتمادی را پر کند. امید است که اهمیت این موضوع درک شده و به این توجه شود که هدف اعتراضات اخیر اگر چه تماماً مساله آزادی و حجاب نیست اما حداقل برای نشان دادن این بیاعتمادی و شکاف کافی است.
دیدگاه تان را بنویسید