ابوالفضل فاتح:
راه مقابله با جعل و دروغ، رسانه معتبر است
ابوالفضل فاتح نوشت: راه مقابله با جعل و دروغ، رسانه معتبر است. تا یک رسانه حرفهای استوار بر انصاف، حقیقت و راستگویی کامل سر بر نیاورد و تحمل نشود، داستان مرجعیت خبری حل نخواهد شد. این تقلیل دادن یک معضل مهم به یک راهحل ساده نیست، این عین راهحل است.
«دومینوی حقیقت راه مرجعیت رسانهای» عنوان یادداشت ابوالفضل فاتح برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده: این روزها مکررا از ضعف «مرجعیت رسانهای» در کشورمان سخن به میان میآید. در کورسوی رسانههای آزاد و مستقل، در انحصار صدا و سیما و پروپاگاندای یک سویه -و در دورانی که رسانههایی را به «بولتن» و بعضی را به بنگاه سیاسی و تجاری تقلیل دادهایم- متاسفانه اعتماد عمومی به خبر و رسانه داخلی عمیقا تخریب شده است. تا جایی که این روزها، در حوادث غمبار اخیر که دل هر انسان منصفی را به درد میآورد و بیگناهان بسیاری به خاک و خون کشیده شدهاند، تقریبا هیچ گزارشی از رسانههای داخلی مرجعیت نمییابد و مردم و نخبگان و حتی بسیاری از مسوولان، نمیدانند حقیقت هر حادثهای دقیقا چیست و هر کس به ریسمانی دست یازیده و بسیاری از نگاهها متوجه روایتهای آن سوی مرزها شده است.
فهرست بلندی از این حوادث را میتوان برشمرد و این داستان امروز و دیروز نیست که داستان سالهای سال است. هیچ کشوری را نمیشناسم که از تقویت رسانههای آزاد مستقل زیان دیده باشد، لکن حاکمیتهای فراوانی را میشناسم که در فقدان رسانههای آزاد دچار خطای شناختی برای خود و ملتهایشان شدهاند. بسیاری از نقاط آسیبپذیر کشورمان در عرصه فرهنگ و جامعه و سیاست و دیپلماسی از همین فقدان شفافیت و نبود رسانههای مستقل و خلأ مرجعیت رسانهای ناشی شده است. ریشههای هراس از رسانه هر چه باشد، نتیجه نهاییاش ضعف است نه اقتدار. اینکه میبینیم در بسیاری از حوادث و صحنهها، در تشخیص خیر مشترک دچار پراکندگی هستیم به این دلیل است که بسیاری از نهادهای مدنی ازجمله رسانه که باید در تشخیص «خیر مشترک» به مردم، نخبگان و حاکمیت کمک کنند را از هم پاشیدهاند.
شاید گمانشان آن بود که اینگونه، آسودهتر حکم میرانند، حال آنکه تمامیت کشور و ملت را با مخاطره مواجه ساختهاند. اگر اصول مردم محور «قانون اساسی» نادیده گرفته نمیشد و رسانههای آزاد نقش کلیدی خود را ایفا میکردند، در بستری از «جریان اطلاعات غنی» و «فضای عمومی» شفاف و بالنده، جامعه در تشخیص «خیر مشترک» خود، استقرار مییافت و بیش از «نخواستن»های مکرر تاریخی به «خواستن»های دوراندیشانه و عقلانیت محور اولویت داده میشد هر اصلاح و تغییری بر افقی روشن مستقر میگردید.
بسیاری از مصایب امروز کشورمان همان گاه آغاز شد که کمِیتِ «آزادی» و «جمهوری»، در میان شعارهای اساسی انقلاب، لنگ شد و گوشها تاب شنیدن را از دست داد. ریشه دردهای امروز این نشنیدن و ندیدن و انحصار است که در فقدان رسانههای مستقل آزاد مضاعف شده است. سخن نگارنده متوجه به رسمیت شناخته شدن آزادی به جای رسمیت دادن به تحکم و تحمیل است. آزادی که رسمی نباشد، آزادی تحمیلی است و آثار آزادی به رسمیت شناخته شده را نخواهد داشت، کما اینکه بسیاری از آزادیهای مردم ایران، ناشی از فشار مردم به حاکمیت یا پیامدهای تکنولوژی است و ناشی از به رسمیت شناخته شدن آن آزادیها از سوی حاکمیت نیست.
مواهب بزرگتر آزادی برای ملتها و تمدنها، آنگاه هویدا خواهد شد که حکومتها و نهادهای قدرت آن را به رسمیت بشناسند و بلکه آن را تولید و تسهیل کنند.
به عنوان نمونهای از مواهب به رسمیت شناخته شدن و تسهیل آزادی، مقارن با ۱۶ آذر از آثار سازمان رسانه بیپیشینهای یاد میکنم که از دل «جنبش دانشجویی» و «جهاد دانشگاهی» و «دانشگاه» برخاست و از سوی «نخبگان، مردم و حاکمیت» به رسمیت شناخته شد. ایسنا، در مدتی کوتاه مرجعیت نخست دامنه وسیعی از اخبار مهم ایران را به دست گرفت و نگاهها را به داخل، معطوف ساخت. خبرهای ایسنا «دومینووار» در رسانههای دوران اصلاحات تکرار شد و بر تیترهای نخست نشست و نیز پس از ایسنا، خبرگزاریهای دیگری متولد شد و فرهنگ مصرف خبر در ایران تغییر کرد تا جایی که ایران از نخستین کشورهایی شناخته میشود که عموم مردم مستقیما از خبرگزاریهایش خبر دریافت میکنند. ایسنای آن دوران ملاحظه منافع ملی و مصالح مردم را داشت، اما سیاست خبریاش بر دروغ و تملق و تصنع، یا فریب مخاطب استوار نشده و از این رو رسانهای «معرفت بنیاد» با طعم حقیقت و مورد اقبال و اعتماد موافقان و مخالفان بود.
حضور آزاد و نقاد خبرنگاران در ماموریتهای خبری و صحنههای میدانی مانع وقوع بسیاری از خشونتها و مفاسد و پنهانکاریها و صحنه آراییهای بعدی میبود و این معجزه دوربین و چشم شاهد و جستوجوگر دانشجویان خبرنگار بود. اما در پی تحولات سیاسی، متاسفانه آن تجربه شکوهمند، از سوی آنها که از رسانه میهراسند یا رسانه را صرفا ابزار پروپاگاندا میدانند، نه واسطه آگاهی، تحمل نشد و با ایسنایی که نه تنها در جستوجوی «ایران به روایت ایران» که به دنبال «جهان به روایت ایران» بود، همچون بسیاری از پدیدههای افتخارآمیز دیگر، طی دوران همان کردند که میدانیم و افسوسی که برای بدنه پرتلاش، صادق و دلسوز آن بر جای ماند.
علاوه بر چالشهای ایسنا در دولتهای مختلف، تغییرات، ادبیات، رویکرد و عملکرد بسیاری از رسانههای ما نشان میدهد، مشکل رسانهای کشور، فقر تکنولوژی یا آموزش نیست که البته هر چه توسعه یابد مطلوبتر است. مشکل اصلی رسانه در ایران، فهم ناقص یا تمامتخواهانه از رسانه نزد مراکز قدرت است و راهحل نظام رسانهای ایران، نیز پذیرش چند صدایی و استقلال تحریری است. حتی رسانههای حکومت نیز میتوانند در عین آنکه در خدمت مالکان خود هستند، با رفتار حرفهای، ایشان را به شناخت بهتر واقعیتها، پاسخگویی و انتقادپذیری وادار کنند، نه آنکه چون رسمیترند غیرحرفهایتر بنویسند و به شکل هدفمند صاحبان قدرت را کانالیزه خوانشهای سیاسی و امنیتی خود کنند و مردم را نیز به گمگشتگی و حیرت اندازند. کارکرد رسانه بیداری و هوشیاری و نوشاندن طعم تدبیر است نه هراس از حقیقت.
نگرش هوشمند به تحولات حوزه ارتباطی با «هراسمندی» متفاوت است. نتیجه «هراسمندی» آن است که به جای آزادی رسانههای داخلی و افزایش سواد رسانهای مردم، به محدودیتهای غیرعقلایی روی آوریم. رسانههای آزاد را ببندیم یا با تهدید خبرنگاران، تحریریهها را سفارشی کنیم یا در نمونهای دیگر چنانکه در وقایع اخیر دیدیم، اقدام به مجازات دستهجمعی (Collective Punishment) مردم کنیم. یعنی برای آنکه افرادی خارج از سیاستهای حاکمیتی از برخی برنامههای اینترنتی بهرهمند نشوند، دهها میلیون مردم و کسب و کارشان را به یکباره و به شکل جمعی مورد مجازات قرار دهیم و همه میدانیم که «مجازات جمعی» تا چه اندازه غیرحقوقی و نکوهیده است.
در حکمرانی مدرن، وظیفه حاکمیت تسهیل جریان آزاد اطلاعات است و اخلال در آن، اخلال در مسیر تعقل جامعه و حکومت است که آسیب نهایی آن متوجه تمامیت یک کشور خواهد شد. قدرت نمیتواند شریانهای ارتباطی را به اراده کسانی بسپارد که درک درستی از ماهیت این فضا ندارند، آن هم در دورانی که دولت / ملتهای مجازی شکل گرفته و مرزهای هویتی جدیدی ظهور یافته است! محدودیتهای هراسمندانه یا ناشی از سلائق سیاسی راهحل نیست که ایجاد معضل است. راهحل، بازگشت به حقیقت است.
درست است که در دوران «پساحقیقت» تولید انبوه دروغ آسان شده است، اما اینگونه نیست که طعم زلال «حقیقت» خریدار ندارد و از قضا مشتاقان حقیقت تشنهترند و جریان حقیقت میتواند، دروغ و تزویر را از هر سو که باشد در تنگنا قرار داده یا بر ملا کند. حال آنکه اتکا به «توفان دروغ» و برساخت «امپراتوری دروغ» مخصوصا دروغ رسمی، اعتمادسوز و خانمانبرانداز است و دودمان همه را بر باد میدهد و این متاسفانه متوجه همه، از رسانههای حکومتی و غیرحکومتی اعم از کلاسیک و مجازی است. همه مدیران و خبرنگاران عزیز میدانند که احدی نمیتواند با هیچ مستمسکی ایشان را وادار به انتشار دروغ کند.
ای کاش هر کسی که رسانهای دراختیار دارد از دولتی و خصوصی و تخصصی و شخصی ولو یک حساب «توییتری» و یک توییت، از انتشار «دروغ» ممانعت کند و جز به حقیقت و انصاف تعهدی نداشته باشد. بدانیم این فقط دروغ نیست که «دومینووار» تکرار میشود و تخریب میکند، زنجیره یا «دومینوی حقیقت» ظرفیت بالاتری برای تکرار و درنتیجه اصلاح امور دارد. کافی است به لوازم و بستر آن متعهد باشیم. البته نسخه بسیار دشواری است و تحمل آن برای گوشهایی که به شنیدن دروغ عادت کردهاند، بسیار دشوارتر.
پس راه آسانتری پیشنهاد میشود. اگر میخواهیم مرجعیت رسانهای به کشورمان برگردد، اگر میخواهیم نهاد حکومت و جامعه درست ببیند و تصمیمات مبتنی بر حکمت و آگاهی بگیرد، پای از گلوی رسانهها برداریم و بگذاریم که در این توفان دروغ، حداقل یک رسانه، فقط یک رسانه داخلی (یک شبکه تلویزیونی مستقل، یک خبرگزاری، یک پایگاه برخط، حتی یک کانال تلگرامی) به واقع آزادانه همه راستها را بگوید و البته آن راستها را نیز به رسمیت بشناسیم.
در این صورت «دومینوی حقیقت» شکل خواهد گرفت و داستان رسانه و داستانهای مهم دیگری در ایران تحول خواهد یافت. کما اینکه به جای ستاندن گام به گام همهچیز از دست مردم، باور دارم اگر میگذاشتید یکی از سران قوا، یکی از خطبای چندگانه تریبون جمعه تهران، یکی از حقوقدانان و فقهای شورای نگهبان و.... از هر کدام فقط یکی صدای واقعی و بلند و بدون تبعیض مردم باشد، آنگاه حلاوت و آثار حیرتانگیز این نسخه را بر بازگشت امور به مسیر درست مشاهده میکردید و تکرار و توسعه این نسخه و بازگشت حقوق مردم به مردم را بر هر چیز ترجیح میدادید.
امیدی به پذیرش ندارم، اما از باب خیرخواهی مجددا عرض میشود، راه مقابله با جعل و دروغ، رسانه معتبر است. تا یک رسانه حرفهای استوار بر انصاف، حقیقت و راستگویی کامل سر بر نیاورد و تحمل نشود، داستان مرجعیت خبری حل نخواهد شد. این تقلیل دادن یک معضل مهم به یک راهحل ساده نیست، این عین راهحل است. باور کنید؛ بگذارید حداقل یک رسانه در این کشور، یک رسانه به مثابه «فانوس دریایی» یا «ستاره قطبی» باشد، برای مردم روشنایی، برای شما بیداری و برای میهن، استقلال خبری به ارمغان خواهد آورد.
دیدگاه تان را بنویسید