زهرا نژادبهرام:
ارتباط جریان اصلی رسانهای و رسانههای نوین چگونه شکل میگیرد؟
زهرا نژادبهرام نوشت: برای ایجاد فرصت همکاری میان این دو رسانه شاید برجستهترین گام رفع فضاهای خودسانسوری و وابستگی به مالکیت رسانه و حاکمیت باشد.
زهرا نژادبهرام در یادداشتی با عنوان «رسانههای نوین و جریان اصلی چالشها و همکاریها» در روزنامه اعتماد نوشت: رسانههای نوین امروزه به عنوان بخشی از جریان رسانهای در کنار رسانههای جریان اصلی و در برخی موارد به عنوان رقیب فعالیت میکنند. گستره مخاطبان رسانهها نوین به خصوص شبکههای اجتماعی و ارتقای آگاهی و دانایی و توزیع فراگیر آنها منجر به ایجاد شکاف زیادی میان این نوع رسانهها و جریان اصلی شده است. شاید اگر به تعبیر مارشال مک لوهان رسانهها به دو دسته سرد و گرم تقسیم شوند. ظاهرا رسانههای جریان اصلی به صورت رسانههای سرد خودنمایی میکنند؛ ناکافی بودن منابع اصلی و واکنشهای دیرهنگام و کمتوجهی به نقش مخاطب که امری ذاتی در رسانههای جریان اصلی است، بستر چالشها را برای این دو رسانه بیشتر ساخته است.
در این میان خوب است بار دیگر به برساختهای ایجاد شده ناشی از فعالیت رسانههای نوین نگاهی داشته باشیم. این رسانهها برمبنای فضایی گسترده و همهگیر و سریع و پرمخاطب که اکنون نقش خود را به شریک داده است، بستری متفاوت از ارتباطات رسانهای را ایجاد کردهاند. رسانههای جریان اصلی در این چالش به نوعی در تلاش هستند از ظرفیتهای این نوع رسانهها استفاده کنند، مواردی نظیر خبر رسانی از توییتها، پستهای اینستاگرامی و... بخشی از این رویکرد است؛ اما این مهم به معنای برداشتی از یک جریان است نه آنکه خود تولیدکننده جریان رسانهای باشد. ایجاد اکانتهای توییتری یا صفحات اینستاگرامی و فیسبوکی یا کانالهای تلگرامی و... رویکردی نیست که بتواند کارکرد اصلی جریان اصلی را تغییر دهد شاید بتواند نوعی همکاری مشترک را تعریف کند، اما قادر نیست ماهیت را متفاوت کند.
از این رو به نظر میرسد چالشهای میان دو جریان به صورتی به نفع جریان نوین رسانهای در حال تغییر وضعیت است، استفاده از ظرفیتهای این رسانهها برای همکاری و جذب مخاطب هنوز فاصله چشمگیری با مفهوم مخاطب در رسانههای نوین دارد که خود تولیدکننده هستند. در رسانههای جریان اصلی روزنامهنگار یا خبرنگار کارکرد اصلی را دارد و مخاطب به معنای واقعی مخاطب است.
اما در جریان رسانههای جدید مخاطب تغییر نام داده و مفهومی تازه به عنوان فرستنده (نقشآفرین) را تجربه میکند در این میان خبر به صورت خامنویسی است یعنی بدون تغییر و فقط برداشت مشارکتکننده در این جریان است. به عبارت دیگر ساختار خبر و خبرنویسی با چالشی جدی روبهرو شده و مفاهیمی نظیر هرم وارونه یا تاریخی و... در خبرنویسی کمتر مورد استفاده است، چراکه فعالان رسانههای جدید با نگاه خود به «خبر» و «واقعه» مینگرند و بدون هیچ ممنوعیتی دیدگاه خود را عرضه میکنند. مخاطب در اصطلاح رسانهای با برداشت خود خبر را طراحی میکند حتی فقط یک عکس یا فیلم کوتاه برای او مفهوم خبر را در بر دارد.
در این میان مساله اعتماد در رسانههای نوین و جریان اصلی موضوعی است محوری که طرفین را یعنی جریان اصلی رسانه و رسانههای نوین را در یک رویکرد مشترک میتواند، قرار بدهد که نسبت به آن همکاری بیشتری داشته باشند. ایجاد فرصتهای مناسب برای دروازهبانی با رویکرد بسیط در کنار گشادهدستی در انتشار اخبار و دور شدن از خودسانسوری درونی شاید بتواند مساله اعتماد را در این دو رسانه با نگاهی متفاوت مرتفع کند.
در تحقیقی در سال 1396 اصلیترین عامل دور افتادن رسانههای جریان اصلی از رسانهها نوین مساله دخالت دولت و ضعف حرفهای رسانهها دانسته شده است این به این معنا است که رسانههای جریان اصلی با داشتن این ضعف در مسیر عقبافتادن از رسانههای نوین قرار گرفتند. در مطالعات صورت گرفته نقطه آغازین بسیاری از جریانهای خبری شهروندان بودهاند و خبرنگاران با اتکا به خبر آنها در رسانههای نوین آن را در جریان اصلی فعال کردهاند؛ هر چند که اکنون بسیاری از رسانهها جریان اصلی با ایجاد ظرفیتهایی برای تعاملی کردن خبر، میزها یا کانالهای ارتباطی را گسترش دادهاند.
این نکته در تحقیقی دیگر در همان سال با توجه به میانگین تحصیلات و سن مخاطبان در رسانههای جریان اصلی و نوین مورد بررسی قرار گرفته و ظاهرا میزان مراجعه افراد تحصیلکرده و در میانگین سنی نسبتا بالاتر از جوانان و نوجوانان به رسانههای جریان اصلی کمتر بوده اما در رضایت و اعتماد آنان تاثیری نداشته است مک کوایل نیز در سال 2006 در بیان ویژگیهای رسانههای نوین مواردی همچون تعاملی بودن، احساس حضور اجتماعیها، خودمختاری با استفاده از رسانه کاربر از منبع و کنترل او بر محتوا و همچنین شخصی بودن محتوا تعریف کرده است، اما این تنها وجهی از رسانههای نوین است، اصل مطلب در تغییر جهانی و جامعه است این رسانهها جهان را تغییر دادهاند ساختار شبکهای و نفوذ افقی دادهها در این رسانهها منجر به تغییرات جدی شده است.
آنگونه که سبک خبر، مشارکت در تولید خبر، نقش دروازهبانی، مالکیت، طبقهبندی جغرافیایی و طبقه اقتصادی و... دچار تغییر شده است. نکته مهم در این چالش دانش و آگاهی مخاطبان است که البته برای رسانههای نوین نام مخاطب دور از ذهن است، آنان خود گردآورندگان خبرها هستند و تولیدکنندگان آن. از این رو به نظر میرسد چالشهای این دو نوع رسانه برمبنای تغییری است که در مخاطب ایجاد شده از این رو شاید اعتماد بیشتر به رسانههایی که مردم محور هستند بیش از رسانههایی باشد که تحت ذائقه حکومتی و اقتصادی شکل گرفته باشند هر چند دایره فعالیت آنها وسیع باشد.
در این میان برای ایجاد فرصت همکاری میان این دو رسانه شاید برجستهترین گام رفع فضاهای خودسانسوری و وابستگی به مالکیت رسانه و حاکمیت باشد. در عین حال از آنجا که کارکرد رسانه در جهت آگاهیبخشی و اطلاعرسانی است و نقش نظارت بر فعالیت آنها باید برعهده صاحبان اصلی (روزنامهنگاران و...) باشد ضرورت دور شدن از مکانیسمهای نظارتی متمرکز به سوی نظارت مردمنهاد و صنفی ضروری است. در این میان ارتقای فعالیتهای حرفهای نیز فرصتی برای همکاری بیشتر این دو جریان است که کمتوجهی به آن از میزان اثرگذاری رسانههای جریان اصلی میکاهد و مقوله اعتماد را با چالش بیشتری همراه میکند.
دیدگاه تان را بنویسید