حسن موسویچلک:
طردشدگان اجتماعی هم بیشتر در معرض خشونتند و هم پتانسیل خشونتورزی دارند
حسن موسویچلک نوشت: معمولا افرادی که احساس طردشدگی یا محرومیت اجتماعی دارند هم میتوانند بیشتر در معرض خشونت باشند و هم پتانسیل بیشتری برای خشونتورزی دارند. لذا خشونت هم روی فرد خشونتورز آثار منفی جبرانناپذیر دارد و هم روی کسانی که خشونت روی آنها اعمال میشود.
روزنامه اعتماد امروز یادداشتی با عنوان «خشونت قابلیت تکثیر دارد» به قلم حسن موسویچلک دارد که در آن آمده است: یکی از وجوه مشخص جامعه ما در دو دهه اخیر خشونت و گسترش خشونتورزی است که شکلهای مختلفی از آن را در جامعه میبینیم؛ خشونت اجتماعی، خشونت اقتصادی، سیاسی و مواردی مانند سرقت که باز خود یکی از مصادیق خشونت اجتماعی است. علاوه بر این اگر تاملی بر آمارهای پروندههای قضایی داشته باشیم، میبینیم پروندههای خشونت فراوانی بالایی دارد.
نباید فراموش کرد که خشونت دایره وسیعی دارد از خشونت فیزیکی گرفته تا روانی؛ برخوردهای سلبی در حوزههای فرهنگی هم یک نوع خشونت است و عدهای ممکن است به دلیل برخوردهای سلبی با مسائل فرهنگی مورد خشونت قرار گیرند. علاوه بر این فضای رعب و وحشت نیز خود نوعی از خشونت است که منجر به آزار دیدن افراد مختلف و در مواردی مانند ترور گرفته تا سرقت و برخورد فیزیکی بروز پیدا میکند. وقتی در جامعهای خشونت زیاد شود افراد یاد میگیرند برای رسیدن به خواستهها و حتی گاهی رسیدن به حقوق خود خشونت را نسبت به دیگران اعمال کنند و خشونتورزی را حق میدانند که میتواند منجر به ترویج خشونت شود.
در جامعهای که خشونتورزی زیاد شود جنبه یادگیری خشونت برای افراد هم بیشتر میشود که بسیار نگرانکننده است. ضمن اینکه وقتی فردی در معرض خشونت قرار گیرد و کسانی که نظارهگر یا شنونده اخبار خشونت هستند، آنها هم تحت تاثیر این خشونت قرار میگیرند؛ مثلا داستان قتل اهواز (که مردی سر همسر خود را میبرد و متاسفانه تصویر آن هم منتشر میشود)، پرونده رومینا و همین مورد بابلسر، افرادی که اخبار خشونت را میخوانند در معرض یک خشونت دیگر قرار میگیرند و این پروندهها افکار عمومی را درگیر و تحت تاثیر قرار میدهد و به همین دلیل هم هست که میگوییم خشونت، خشونت میآورد. مهم است توجه شود که خشونت اگر کنترل نشود قابلیت تکثیر دارد. یکی دیگر از آثار این خشونتها در کنار جنبه یادگیری، بحث افسردگی و فشار روانی به افراد یک جامعه است.
در جوامعی که در آن مردم مهارت تابآوری و مهارت زندگی بیشتری دارند، سلامت اجتماعی بالاتر است، شهروندان دغدغههای اقتصادی کمتری دارند و... معمولا خشونت کمتر است، مردم آرامش بیشتری دارند و آثار منفی خشونت به واسطه بالا بودن سلامت روانی اجتماع کمتر فرصت ظهور و بروز پیدا میکند.
متاسفانه باید گفت که شرایط جامعه ما بهگونهای است که شاهد ترویج خشونت به شیوههای مختلف هستیم؛ چه از طرف افراد تریبوندار و چه از طرف افراد صاحب قدرت و چه از طرف اقشار و گروههای محروم از حقوق اجتماعی. مهم است بدانیم وقتی از خشونت حرف میزنیم ابعاد مختلف دارد؛ از وجه اقتصادی گرفته یا زیستی و در بعد فردی و اجتماعی هم موارد و وجوه متفاوت است. سرقت، تخریب اموال عمومی، قتل و... از دیگر مصادیق خشونت در جامعه است. معمولا افرادی که احساس طردشدگی یا محرومیت اجتماعی دارند هم میتوانند بیشتر در معرض خشونت باشند و هم پتانسیل بیشتری برای خشونتورزی دارند. لذا خشونت هم روی فرد خشونتورز آثار منفی جبرانناپذیر دارد و هم روی کسانی که خشونت روی آنها اعمال میشود.
اما در موارد خشونتی مانند ترور، تجاوز به عنف و مواردی از این دست، ناامنی و نااطمینانی در جامعه تزریق میشود که خود بر جامعه اثر منفی دارد. معمولا ترورها چنین ترسی ایجاد کرده و ترس فردی و اجتماعی به جامعه اعمال میکند. یک مساله مهم درباره این بحث و شرایط این سالهای جامعه ایران، خشونتورزی افراد نسبت به کسانی است که حتی از پیش هیچ شناختی از هم ندارند و تامل درباره آن مهم است. در چنین پروندههایی از نگاه جامعهشناسی به سه مبحث به عنوان ریشه پرداخته میشود؛ یکی اینکه افراد خشونتورز بهزعم خود در حال انتقام از افراد یا آدمهایی هستند که فکر میکنند حق آنها را خوردند و دوم نااطمینانی از احقاق حقشان به ویژه درباره افرادی که قدرت و پایگاه اجتماعی بالاتری دارند و سوم نااطمینانی از مطالبهگری یا شفایت رسیدگی به حقوقشان. البته ممکن است عدهای برای اهداف یا اغراض سیاسی دست به خشونت بزنند که ممکن است به خاطر باور باشد یا اینکه فرد اجیر شود که آن مبحث دیگری است.
اما از مهمترین مباحث درباره خشونت یک جامعه، راهکار مقابله یا کنترل خشم چه در بعد فردی و چه در ابعاد اجتماعی است. مهم است تاکید شود که خشونت پدیدهای چندوجهی است و بخشی از آن به سیاستگذاران برمیگردد؛ سیاستها و قوانین باید به گونهای تنظیم شود که مردم احساس تبعیض نکنند؛ عدالت در قانون، عدالت در خدماتدهی، عدالت در حقوق شهروندی و مواردی از این دست، رعایت و فرصتهای برابر برای همه اقشار لحاظ شود، پذیرش تنوع اجتماع، اقوام و گروهها به رسمیت شناخته شود و... برای کنترل خشونت در بعد اجتماعی این موارد باید مدنظر قرار گیرد.
برخی دیگر از راهکارها اما به مردم و افزایش توان تابآوری برمیگردد که به اعتقاد من این آموزش تابآوری باید از دوران کودکی رخ دهد و مهارتهای اجتماعی مثل تصمیمگیری، کنترل خشم، مهارت خودمراقبتی در بعد فردی مورد توجه قرار گیرد. همه انسانها ممکن است در موقعیتهایی قرار گیرند که مطلوب آنها نیست، آنچه مهم است اینکه در این شرایط تصمیم درست گرفته شود یعنی حقوقمان را مطالبه کنیم بدون اینکه به حقوق دیگران تعرض یا تجاوزی صورت گیرد.
دیدگاه تان را بنویسید