عبدالمجید مبلغی، استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی:
حوزه دیگر فقط مردانه نیست/ شاهد بروکراتیزه و تکنوکراتیزه شدن آموزش دروس حوزوی هستیم
امروزه وقتی که از حوزه نام میبریم باید در نظر داشته باشیم که بخش قابل توجهی از حوزویان، بانوان هستند.
به اعتقاد عبدالمجید مبلغی - تاثیرات متقابل مدرنیته و حوزههای علمیه را از زوایای مختلفی می توان بررسی کرد.
به گزارش عصرایران، مهمترین بخشهای گفتگوی عبدالمجید مبلغی را درادامه میخوانید:
- به تدریج شاهد بروکراتیزه و تکنوکراتیزه شدن آموزش دروس حوزوی هستیم. یعنی هم فنسالاری های ناظر بر چندوچون مناسبات آموزشی در مدیریت دروس حوزوی جایگاه پیدا میکند و هم دیوانسالاری مدیریت آموزشی.
- به زبان دیگر از یک سو ما شاهد هستیم که از تکنولوژی آموزش معاصر و وجوه مختلف مدیریت معطوف به دانش و مناسبات ناشی از چنین رویکردی، بهرهگیریهای بیشتری میشود و هم متعاقب و در پی این کار روندها و رویههای آموزشی جدیدی برقرار میشود.
- در واقع، ذیل نگاهی پدیدارشناختی و بیطرف به لحاظ نظری، باید چشمانداز تحول رویهای و روندی حوزه را در حوزه آموزش به دقت مورد بحث و موضوع گفتگو قرار دهیم. متأسفانه ما شاهد فقدان چنین نگاههای انتقادی و در عین حال دلسوزانهای هستیم.
- همچنان که عرض کردم پیش از انقلاب اسلامی چنین فعالیتهایی آغاز شده بود و اینجا و آنجا در مدارسی که تحت زعامت علمای بلاد یا مراجع قم شکل میگرفت شاهد گسترش روندهای تکنوکراتیک و بوروکراتیک، یعنی هم فنسالارانه و هم دیوانسالارانه، بودیم. اما این کارها تابعی از سلائق و علائق بانی یا مدیر یک مدرسه علمیه بود و ای بسا یک امر مستقلِ شخصی به حساب میآمد.
- از اینکه چطور سیلابسهای درسی تا حدی متحول شد و چطور شرائط تحصیلی ذیل فاکتورهای بعضاً خلافآمدِ عادت و غافلگیرکنندهای لحظ شد و بسیاری تحولات دیگر بسیارمی توان صحبت کرد.
- ای بسا تجربه حوزه علمیه شیعی نجف و قم، فاخرترین تجربۀ مدرسی به جای مانده از نظامهای مدرسی و اسکولاستیک قدیم به حساب آید.
- یعنی دیگر نظامهای مدرسی از نظام آموزش علوم دینی اهل سنت مسلمان گرفته تا مسیحیان و یهودیان با فرقههای مختلف، توش و توان خود را در عصر جدید باختند و از دست دادند.
- ای بسا بتوان گفت که تنها حوزه علمیه شیعیان در نجف و قم بود که همچنان از نظام مدرسی تغذیه کرد، بهره گرفت و سبک زندگی ویژه قابل توجهی را در ابعاد گسترده کلمه تا به امروز حفظ و ضبط نمود. متولیان در تکنوکراتیک و بوروکراتیک کردن حوزه اشکالی مهم را در کار خود وارد کردند.
- در این میان یکی از مهم ترین اشکالات آن جا رخ نمود که ایشان، به فراخورتجربه محدود خود از نظام های جدید (آموزش عالی) بیش از آنکه حوزههای علمیه را در فرایند الگوبرداری از نظامهای آموزشی جدید از جنس آموزش عالیِ دانشگاهها ببینند، آن را هم چون مدارس متوسطه دیدند.
- حتی شما هژمونی آن مرکز آموزشی را ندارید، صرفاً هژمونی پژوهشی استاد را دارید که به صورت غیر تکنوکراتیک و غیر بروکراتیک در یک تفاهم و تعاملِ دانشی با دانشجوی سطح عالی شکل میگیرد.
- بر این اساس در حوزههای علمیه فضایی شکل دادند که انگار یک مدرسه بزرگ است (حتی در سطوحی مثل امتحانات کفایه و نحوه آزمون دروس خارج این اشتباه در برنامه ریزی امتحانات شکل گرفت). این اشتباه بود و تاب و توان هویتی و تاریخی حوزه را کاهش داد و به یک معنا سطح آگاهی درگردش در حوزه ها را در سطوح برتر خود از کیفی به کمّی سوق داد.
- ما پس از انقلاب شاهد شکلگیری فضای ساختاری و نهادمند پژوهشی در کنار فضای ساختاری و نهادمند آموزشی در معنای تازهای از کلمۀ پژوهش برای حوزویان هستیم، آنچه که من در ذیل شکلگیری "فضلا" در قشربندی حوزه از آن یاد میکنم. یعنی فضلای پژوهشی در کنار مدرسان حوزوی، شکل و شمایل پیدا کردند.
- ما از قدیم در حوزههای علمیه سابقۀ امر پژوهشی و مطالعاتی را داشتهایم، اما با ورود به عصر جدید، پرسشهای تازهای پیش روی حوزویان و عرصه معارف دینی نهاده شد؛ پرسشهایی که از دنیای تازهای میآمد و چالشهای کاملاً نفسگیر و جدیدی را مطرح میساخت؛ از مباحث لیبرالیستی گرفته تا رویکردهای چپ و سوسیالیستی، سبدی از پرسشها را پیش روی حوزهها قرار دادند.
- در نگاهی به تلاش حوزویان پیش از انقلاب در پاسخگویی فردپایه به مباحث برآمده از عصر جدید ما با چند گرایش مهم مواجه میشویم.
- البته در کنار حوزویان، دانشگاهیانی نیز برآمدند که وجهۀ همت و غایت و قصوای آنها، پاسخگویی به نیازهای زمینه و زمانه با بهرهگیری از توش و توان معارف دینی بود؛ معارفی که خاستگاهی عمدتاً حوزوی و مرتبط با دانشِ پرورده و بالیده درون حوزه داشت.
- اینجا هم میتوان از یک تنوع رویکرد یاد کرد. به باور بنده ما با چهار گرایش (فلسفی، تجربی، جامعه شناختی و چپ گرای توحیدی) در این رویکرد دانشگاهی که از اندیشه حوزوی برای پاسخگویی به نیازهای مدرن تغدیه میکرد، مواجه هستیم.
- برآینده فعالیت حوزویان و نیز دانشگاهیان مرتبط با آگاهی حوزوی در همه سطوحی که عرض کردم در پاسخگویی به نیازهای زمینه و زمانه در مجموع موفق بود. این موفقیت تا آن جا است که می توان ردپای آن را در پیروزی انقلاب اسلامی مشاهده کرد.
- یعنی آنچه که اینان انجام دادند گفتمان سترگی را پرورد که در نهایت دستکم بخشهایی از آن به دامان فقه سیاسی ولایت فقیهْ در نظریه حضرت امام تبلور یافت.
- طبعاً نیازی به گفتن نیست که هستۀ کانونی نظریه ولایت فقیه، پیامد مبدعات فکری حضرت امام بود اما در عین حال به وضوح میتوان سرریز نظامهای آگاهی متنوع و متعددی که عرض کردم را درون مایۀ کانونی فقه سیاسی حضرت امام و نظریه ولایت فقیه سراغ گرفت.این موفقیت مشخصاً در عرصه مناسبات سیاسی و اجتماعی با پیروزی انقلاب اسلامی به منصه ظهور و عرصه تحقق عینی رسید.
- وقتی که به پیآمد و نتیجه تلاش پژوهشی این مراکز نگاه میکنیم، منصفانه نیست اگر به سودمندی حاصل از فعالیت آن ها توجه ننماییم و آنچه عرضه داشتند را نادیده بگیریم.
- به نظر میآید، توجهِ نهادمند به امر پژوهش در حوزه بیش از آنکه به ارتقاء مراتب پژوهش در معنای ژرفاندیشانه و عمیقِ کلمه کمک کرده باشد ما را دچار گرفت و گیرهای ساختاری مرتبط با نحوه تدبیر امور خود این نهادها و مراکز کرده است.
- پس از انقلاب دستکم بخشی از جریان تأملورزی در درون ساختارهایی از این دست گرفتار آمد و ای بسا آنگونه که باید و شاید نتوانست موفق و مؤثر ظاهر شود.
- اگر از قشربندی حوزه در پی ملاقات آن با مدرنیته پرسش شود، باید عرض کنم که این قشربندی به تدریج و در طول زمان، تحولی را به خود دیده است؛ تحول این بود که در دنیای قدیمِ اینگونه بود که در نوکِ مخروط هرم حوزه، مراجع را داشتیم.
- سپس سطح دوم حوزه را داشتیم. منظور من از سطح دوم کسانی است که جزء مدرسان به حساب میآمدند. در سطح نخست، مراجع و تالی تلوان مرجعیت، و در سطح دوم مدرسان تراز اول حوزه را داشتیم.
- در سطح سوم نیز عموم طلاب بودند. اکنون در دو بُعد ما شاهد تغییر در قشربندی حوزه هستیم. یعنی بعد از ملاقات حوزه با پرسشهای عصر جدید و تلاش حوزویان برای نوسازی و بهسازی خود، ما در دو بُعد شاهد تغییر در نقشه سه بُعدی قشربندی حوزه هستیم.
- علاوه بر این، ما یک تحول دیگر هم داریم و آن افزوده شدن انبوهی از طلاب خواهر یا زن به مجموعه حوزه است.
- پیش از این، طلاب و عالمانی از بانوان داشتیم؛ اما بعد از انقلاب ما شاهد گسترش دامنۀ حضور حوزویان زن و تأسیس مجموعۀ متنوع، گسترده و فراخدامنی از حوزهها و مدارس علمی زنان در شهرستان های مختلف هستیم. این تحول به یک معنا قشربندی حوزه را هم متحول کرده است.
- اهمیت این مسئله در ارتباط با موضوع این مصاحبه زمانی مشخص میشود که دقت نماییم اگر ملاقات حوزهها با ایدهها و انگارههای جدید و رویکردهای مدرن شکل نمیگرفت، تحولی از این دست رخ نمیداد.
دیدگاه تان را بنویسید