برداشت ۸۰ درصدی ایران از آبهای تجدیدپذیر؛ تاثیرپذیری ایران از تغییر اقلیم بیش از میانگین جهانی است
روزنامه اعتماد نوشت: برای اینکه طبیعت پایدار بماند، میتوانیم فقط حدود 20 درصد آب تجدیدپذیر را برداشت کنیم، این در حالی است که در ایران بیش از 80 درصد آبهای تجدیدپذیر استخراج میشود و نتیجه آن، همین فرونشست زمین، خشکشدن تالابها، کاهش شدید آب دریاچهها و عواملی از این دست است.
الهه باقریسنجرئی- ایران، با خطرات جدی پیامدهای تغییر اقلیم روبروست؛ سالهاست که پیوسته این جمله شنیده میشود و هربار، اخبار بلایای طبیعی که گاه تا پیش از این ناشناخته بودند، با جدیت بیشتری منتشر میشود. بارها بهطور جدی پیشبینی شده بود که بهدلیل افزایش دمای کشور تا سال 2030، شاهد کاهش روانابها در تمامی حوضهها خواهیم بود که این روند، به بروز خشکسالیها و سیلابهای شدید میانجامد.
به گزارش اعتماد، همچنین گفته شده بود که با افزایش دمای کشور، حجم تبخیر افزوده میشود و سطح آبهای زیرزمینی تا 20 درصد کاهش مییابد و این یعنی، مشکل بزرگی برای تأمین آب شرب. با اینحال باید بگوییم هرچند که تغییر اقلیم جهانی بر جغرافیای سرزمین ما هم تأثیرگذار بوده اما نباید سوءمدیریتها، برنامهریزیهای کوتاهمدت بدون توجه به اثرات طولانی آنها، مصرف بیرویه منابع آب و کشاورزی و... را از ایجاد این بحران تبرئه کنیم و تمام آسیبها و بلایای طبیعی را به گردن تغییر اقلیم بیندازیم.
اثرات مستقیم انسانی بر تشدید تأثیرات تغییر اقلیم
درباره تأثیرات تغییر اقلیم، و سهم سوءمدیریتها، برنامهریزیهایی بدون بررسی تبعات بلندمدت، ناآگاهیهای فرهنگی و اجتماعی و... نظرات مختلفی وجود دارد اما وجه مشترک تمام نظرها این است که فعالیتهای انسانی، برداشتهای بیرویه از منابع طبیعی، بیتوجهی در برنامهریزیها، تأثیرات تغییر اقلیم را بر مناطق مختلف، بیشتر از روند جهانی تشدید میکند. در این باره، محسن ناصری، عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران و مسوول کارگروه تغییر اقلیم اتاق فکر تغییر اقلیم و محیطزیست فرهنگستان علوم، در گفتوگویی با «اعتماد» گفت: «در خصوص ارزیابی اثرات تغییر اقلیم و تأثیر آن بر مناطق مختلف کشور (اعم از منابع آب، کشاورزی و رژیم اقلیمی)، ارزیابی ما متأثر از احتمالات و سناریوهای پیشِ رو و در آینده با بهرهگیری از علم آمار و احتمال صورت میپذیرد و هیچ الگوی قطعی در این خصوص ندارم. انتساب قطعی توفانهای مکرر و تکرار فزاینده حوادث سیلاب به تغییر اقلیم بهصورت علمی ممکن نیست، اما فهم عمیق ما از تغییر اقلیم این انتساب را تأیید کرده و بروز فزاینده حوادث حدی را ممکن و واقعی میکند. این حوادث، مواردی در طبیعت هستند که نمیتوانیم در خصوص وقوع آنها بهصورت قطعی اعلام نظر کنیم. مثلاً درمورد سیلهایی که در کشور در فصلهای نامتناسب و بهطور مکرر رخ میدهد میتوان گفت که با احتمال بسیار، متأثر از تغییر اقلیم بوده، اما یک ارتباط قطعی و ثابتشده در این مورد حاکم نیست. این توضیح درمورد رژیم آبوهوایی و حوادث حدی است. اشاره به این نکته ضروری است که با توجه به ماهیت تغییر، این امکان وجود دارد که تصمیمهای نامناسب و اقدامات اجرایی (اعم از سلبی و ایجابی) نامتناسب به پای تغییر اقلیم، دانسته یا نادانسته، لحاظ شود.»
دانشیار دانشکده عمران دانشگاه تهران، درباره سهم تأثیرات تغییر اقلیم و فعالیتهای انسانی، توضیح میدهد: «بررسیهای مناطق مختلف، نشان داده که حدود ۳۰ الی ۵۰ درصد، اثرات کاهش در رژیم رواناب در کشور، یعنی کاهش آورد رودخانهها در کشور ناشی از اثرات تغییر اقلیم بوده و سهم عمده، یعنی بیش از ۵۰ درصد، ناشی از اثرات دخالت مستقیم انسانی یعنی توسعههایی که ایجاد شده مانند توسعه کشاورزی، دستکاری در رژیم هیدرولوژی (توسعه شهری، برداشت بیش از حد تجدیدپذیری آب زیرزمینی، تغییر در نظام چرخش طبیعی آب بهخصوص با توسعه شهری و صنعتی، و...) است. همچنین تغییر ماهوی نیز در این تغییر در حال رخنمودن است. به نظر میرسد که بارشهایی با مدتزمان بارش زیاد (شدت کمتر) کاهش یافته است. این الگوی بارش فرصت کافی در ایجاد شرایط نفوذ را فراهم کرده و تقویت آبخوان و رطوبت خاک را موجب میشد. در واقع زمانی که آب با حجم زیاد روی سطح خاک مینشیند، بلافاصله بر سطح زمین یک لنز اشباع شکل میدهد که این لایه باعث میشود آب بهجای نفوذ، روی سطح زمین جاری شود. حال اگر بارش یا سرعت کمتر و مدتزمان بیشتری رخ میداد (بهجای مدتزمان کمتر و شدت بیشتر که منجر به سیل میشود) فرصت نفوذ عمق ایجاد میشد. پس این کاهش بارشها با مدتزمان طولانی و سرعت کمتر که امروز رخ داده، اثرات منفی دوگانه دارد. از طرفی باعث تضعیف شرایط شکننده آبخوانها میشود و هم وقوع سیل را تقویت میکند. یکی از اثرات دیگری که بهصورت آماری به دست آمده، میانگین دما (افزایش بیشینه و کمینه) در کشور خودمان است که افزایش صعودی را نشان میدهد و هیچ اما و اگری ندارد که در نتیجه این تغییر چشمگیر میانگین دما، تبخیر سطحی افزایش پیدا میکند، مصرف زیاد میشود، تبخیر از سطح خاک افزایش مییابد، و تلفات بارش در حین و پس از آن افزایش پیدا میکند. علاوه بر آن، گرمترشدن هوا هم باعث نیاز کاذب شده و درنهایت مصرف بیشتر میشود. در پیکرههای آبی آزاد مثل پشت مخازن، تبخیر افزایش پیدا کرده و تلفات بیشتر میشود. بنابراین هم مصرف و هم تلفات را افزایش داده که از اثرات مسجل تغییر اقلیم به شمار میرود.»
برنامهریزی با تکیه بر توهم فراوانی
این عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران، درباره نگاهها به تغییر اقلیم در سطح جهانی میگوید: «دیدگاه غالب جهانی در خصوص تغییر اقلیم متعلق به مجمع بینالدول تغییر اقلیم (IPCC) است که افزایش گازهای گلخانهای در جو را دلیل تغییر اقلیم جهانی میداند (پیشران با منشأ انسانی) . در این دیدگاه، شرایط به سرعت از یک وضعیت قابل بازگشت بهسمت شرایطی غیرقابلبازگشت و احیاناً تعادل جدید اقلیم (حتی به شرط توقف تمامی اقدامات ازدیاد انتشار گازهای گلخانهای) در حال گذار است. یعنی اگر حتی همین امروز تمام گازهای گلخانهای را از جو حذف کنند، معلوم نیست تا چند دهه اثرات این رژیم نامطلوب وجود خواهد داشت. آنچه مسلم است این است که حتی اگر انتشار تمام گازهای گلخانهای حذف شود ما به شرایط و تعادل قبلی بازنگشته و شرایط اقلیمی جدیدی تجربه خواهد شد.»
ناصری درباره عواملی که کشور را در شرایط کنونی قرار داد، توضیح میدهد: «ما متأسفانه دچار فرهنگ توهم فراوانی شدهایم. وقتی اندکی بارندگی داریم، تصور میکنیم دیگر نگرانی از خشکسالی در کشور برطرف شده و پشت سدهای ما آب فراوان ذخیره شده است. در سایر موارد دیگر هم همین هستیم. احتمالاً زیاد این رویکرد را شنیدهایم که اگر هرجای ایران یک متر از زمین را حفر کنیم، به نفت و منابع گرانبهای معدنی میرسیم؛ این همان توهم فراوانی است که در کشور ما ریشه دوانده و متأسفانه فقط محدود به عموم مردم نیست. این موضوع، به ذهنیتی غالب تبدیل شده که به اشتباه در ذهن مسوولان نیز دارای رگ و ریشه است. ما باید بپذیریم که بهلحاظ منابع طبیعی، آنچنان کشور ثروتمند و پُرمنبعی نیستیم و برای تداوم برنامههای توسعه حتماً احتیاج به برنامهریزی و سرمایهگذاریهای منظم و مداوم داریم که در فرهنگ ما جایگاه و برداشتی جدی از آن وجود ندارد. در خصوص منابع طبیعی مانند منابع آب هم همینطور است؛ سالهای بسیاری مجریان امور، خودشان را موظف به تأمین (آب، غذا و ...) میدانستند. با سرعت سد احداث میکردند که آب را از هرجایی که میشود به سایر مناطق برسانند. امروز در کشور شاهد لولهکشی ملی هستیم و این یعنی رژیم طبیعی حوضههای آبریز کشور را دچار اختلال کردهایم. در اینجا هم مسوولان با باور به فراوانی برنامههایشان را پیش بردند و نتیجه آن، این است که حتی در حوزههای تقریباً پُرآبی که باید شدت خشکی و کمآبی در آن مناطق کمتر باشد، بهدلیل همین توهم فراوانی دچار کمآبی شدید شدهایم؛ چراکه فکر میکردیم میتوانیم با چند منطقه پرآب، تمام مناطق را تأمین کنیم. این موضوع باعث شده که مزیتهای نسبی مناطق کشور هم از بین رفته باشد. یعنی استانهایی هم که سرچشمه رودهای بزرگ بودند نیز دچار کمآبی شدهاند و خشکسالی هیدرولوژیکی در آن مناطق حاکم شده است. این موارد، مجموعه اقدامات اشتباهی است که تاکنون انجام دادهایم و باعث تشدید اثرات تغییر اقلیم شده است.
از طرفی از آنجا که مسوولان در برهههای مختلف، بارگذاری و مصارف بسیاری بر منابع (بهخصوص آب و انرژی) تعریف کردهاند و آن نیازها، مسوولیت اجتماعی ایجاد کرده، مجری خود را موظف میداند که به تعهداتی که ایجاد شده عمل کرده و در نهایت باعث عمقبخشی به مداخلات موجود شده و ریشه بحران را گستردهتر میکند. در صورتی که باید از سالها قبل با برنامهریزی مبتنی بر واقعیت (بدون توهم فراوانی) برای استفاده و توسعه منابع انرژی، آب و کشاورزی در کشور، به تمامی جنبههای فوق توجه ویژه معطوف میشد. باید هشدارها در خصوص چالشهای منابع انرژی، آب و امنیت منابع غذایی در کشور جدی گرفته شود برای مدیریت مصرف (با وجود ناترازی شدید موجود) برنامهریزی جدی صورت پذیرد. متأسفانه تا مدتها اغلب مسوولان هشدارهای محققان در این زمینه را وسواس علمی قلمداد کرده و از صرف وقت جدی در این زمینه اجتناب میکردند. بهوضوح ابرچالش دهه آینده کشور مدیریت و فائقآمدن بر این ناترازی است که تغییر اقلیم به صورت مستقیم یا غیرمستقیم نقش جدی در آن دارد.»
گرمایش جهانی بهصورت متوازن عمل نمیکند
در بسیاری از گزارشها گفته شده که تأثیرپذیری ایران از تغییر اقلیم، بیش از میانگین جهانی است و به نظر میرسد ما درزمینه سازگاری با تغییر اقلیم، کند عمل کردهایم. احد وظیفه، رییس مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی سازمان هواشناسی کشور، تأثیرپذیری کشورها و مناطق مختلف از تغییر اقلیم را ناگزیر میداند و برنامهریزی صحیح و اصولی را از مهمترین عوامل برونرفت از آسیبهای جبرانناپذیر میداند. او در این باره میگوید: «بخشی از تغییر اقلیم، یک معضل و مشکل جهانی است؛ جهان در حال گرمشدن است که دلیل اصلی آن به انتشار گازهای گلخانهای مربوط است و مهمترین آنها دیاکسید کربن و در مرتبه بعدی متان، بهاضافه گازهای دیگری که غلظتشان در جو زمین باعث شده دمای کره زمین حدود 1 الی 1.5 درجه افزایش پیدا کند که بر اساس آمارهای جهانی دمای زمین بین 1.1 تا 1.2 درجه بیشتر از سالهای قبل از عصر صنعتیشدن، شده است. اما در همین ماه می و جولای، روزهایی بوده که بیهنجاری مثبت کره زمین از 1.1 درجه حتی بیشتر شد. یعنی هدفی که کشورها در پیمان پاریس بهدنبال آن بودند که اجازه ندهند بیهنجاری دمای کره زمین از این درجه فراتر برود، در حال رخدادن است. بنابراین بخشی از تغییر اقلیم ناشی از گرمایش جهانی است که با آن مواجه هستیم. اما این گرمایش جهانی بهصورت متوازن عمل نمیکند و در جاهایی بسیار فراتر از پیشبینی است. مثلاً در مناطق قطبی نسبت به دوران قبل از عصر صنعتیشدن، حدود 3 تا 4 درجه گرمتر شدهاند و مناطق بیابانی مانند ایران، شمال افریقا و خاورمیانه، حدود 2 تا 2.5 درجه نسبت به آن نرخ متوسط افزایش دما، گرمتر شدهاند. نتیجه این افزایش دما در مناطق قطبی باعث افزایش ارتفاع آب اقیانوسها و در مناطق کمبارش و بیابانی مانند ایران، با کاهش شدید بارندگی، بیهنجاریهای شدید بارندگی، خشکشدن دریاچه و تالابها شده که بهخصوص با افزایش جمعیت بهویژه در کشورهای جهان سوم منجر به این شده که دسترسی انسانها به آب کم وکمتر شود.»
وظیفه، با اشاره به تأثیر اقتصادی و معیشت جوامع بر سبک زندگی و استفاده از منابع طبیعی توضیح میدهد: «بخشی از عوارض ناشی از تغییر اقلیم، به جوامع محلی برمیگردد. وقتی بارندگی کاهش مییابد و دما افزایش مییابد، جوامع محلیای که راهی جز کشاورزی نداشتند، تلاش میکنند که کشاورزی خود را به هر قیمتی که شده حفظ کنند و درنتیجه به منابع طبیعی فشار وارد میکنند. در مناطقی در جنگلها پیشروی میکنند، در بعضی بخشها آب منابع زیرزمینی را بیش از حد استخراج میکنند که بتوانند معیشت خود را حفظ کنند. این موضوع در بلندمدت اثرات بسیار ناگواری خواهد داشت؛ بهتدریج محیط خشکتر میشود، سبزینگی و پوشش گیاهی بهشدت کاهش مییابد، بیابانها توسعه پیدا میکنند، فرسایش بادی و آبی افزایش پیدا میکند، مراتع بهخاطر استفاده بیرویه از بین میرود و...، و نتیجه آن میشود فقیرشدن تدریجی اجتماع و بهخصوص محیط زیست و اخبار آن را پیوسته در رسانهها میبینیم و میشنویم. مثلاً در گذشته هم در سیستانوبلوچستان بادهای شدید میوزید اما با دریاچهای که آب داشت، برخورد میکرد اما امروز، این باد با دریاچهای مواجه میشود که بستر آن آماده خیزش گردوخاک است و در مسیر جریان خود این گردوخاک مناطق وسیعی را در بر میگیرد. یا مثلاً استخراج آب از منابع زیرزمینی، خیلی بیشتر از آنچیزی است که طبیعت بتواند جایگزین آن بکند که نتیجه آن آماری است که گفته میشود حدود 140 تا 150 کیلومتر مکعب از آبهای زیرزمینی ایران طی دو دهه گذشته استخراج شده و سطح زیرزمین خالی شده که باعث فرونشست دشتها شده است. وقتی این اتفاق رخ میدهد، محیط زیست و طبیعت ما مقاومت خود را از دست میدهد و درنتیجه، تخریبها بیشتر میشود، خشکی زمین و گردوخاک افزایش پیدا میکند و فراگیر میشود و اثرات اقتصادی آن نیز گسترده میشود، چراکه وقتی فقط یک جامعه درگیر چنین بحرانی بشود، دولت و حاکمیت میتوانند خسارات آن را جبران کنند اما وقتی این آسیبها به تمامی کشور مربوط شود، دیگر توان لازم برای جبران خسارت وجود نخواهد داشت.»
تغییر اقلیم یکشبه ایجاد نشده است
رییس مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی سازمان هواشناسی کشور درباره راهکار برونرفت از شرایط کنونی میگوید: «بیشک ما نمیتوانیم بهتنهایی در برابر این تغییر اقلیم جهانی اقدامی انجام دهیم. اما مهمترین کاری که هر کشوری باید انجام دهد، این است که مقاومت خود را با سازگاری بیشتر همراه کند. یعنی مثلاً ما باید بتوانیم از همین امکاناتی که داریم بهشکل بهتر و مناسبتری استفاده کنیم. یعنی ضمن اینکه امنیت غذایی و معیشتی خود را تأمین میکنیم، بتوانیم محیط خود را پایدارتر نگه داریم تا تخریب گسترده محیطزیست حادث نشود. این اقدامی است که در دنیا مطرح است و تأکید میشود که بحث تغییر اقلیم یک موضوع است و سازگاری، موضوعی دیگر. در جوامع محلی هم اقدامات بسیاری میتوان انجام داد. در بحث کشاورزی، میبینیم که کشورهایی که دچار کمآبی یا خشکسالی هستند، به سمت مصرف بهینه آب رفتند و محصولاتی را کشت و برداشت میکنند، که نیاز کمتری به آب داشته باشد. در کشت گلخانهای به دستاوردهای خوبی رسیدهاند، در صادرات و واردات مواد غذایی بیشترین دقت را دارند که آب مجازی از کشورشان خارج نشود یا مثل کشور ما در بحث کشاورزی، بیمحابا عمل نمیکنند. تمام این موارد نیازمند برنامهریزی و سرمایهگذاری است و یکشبه نمیتوانیم به آن دسترسی داشته باشیم. البته که تغییر اقلیم هم یکشبه ایجاد نشده و در همین کشور خودمان، حدود 20 سال است که ما درگیر کاهش بارندگی و سالهای خشک بودیم که به باور من از همان زمان میتوانستیم اقدامات مناسبی داشته باشیم. متأسفانه برنامههایی که انجام شد ناکافی بود و در حد نیاز کشور نبود. حتی میتوانم بگویم شاید بیتوجهی هم شده، مثلاً علیرغم خشکسالی گسترده در چند سال اخیر، با سطح تبخیری که در کشور داشتیم، در برخی استانهای کمآب یا حتی کویری مثل اصفهان یا فارس کشت برنج انجام میشده است. در چنین اقداماتی، طبیعت دیگر نمیتواند این میزان استفاده را تحمل کند. اصطلاحاً گفته میشود برای اینکه طبیعت پایدار بماند، میتوانیم فقط حدود 20 درصد آب تجدیدپذیر را برداشت کنیم، این در حالی است که در ایران بیش از 80 درصد آبهای تجدیدپذیر استخراج میشود و نتیجه آن، همین فرونشست زمین، خشکشدن تالابها، کاهش شدید آب دریاچهها و عواملی از این دست است. در واقع جایی که طبیعت ظرفیت فشار بیش از حد را نداشته باشد، روال طبیعی خود را پس میزند. همواره هر سال شاهد خشکسالی هستیم که بیشترین میزان آن در سال 2021 بود که میانگین بارش کشور از حدود 229 میلیمتر در طول 10 سال گذشته بود، به 114.5 تا 115 میلیمتر رسید. یعنی در این حد با کاهش بارندگی مواجه بودیم. این موارد بهطور جدی به برنامهریزی منسجم نیاز دارد و هرچند که کشاورزی مهمترین قسمت حفظ منابع آبی است اما در فرهنگسازی و آشنایی مردم با مصرف بهینه، در بهبود آبرسانی و کاهش هدررفت سیستم لولهکشی فعلی که گفته میشود حداقل 30 درصد آب لولهکشی بهدلیل فرسودگی زیرساخت هدر میرود، هم در مدیریت منابع بالادست آب و... به برنامهریزی پایدار و دقیقی نیازمندیم. مثلاً اگر در همین منابع بالادست، مدیریت درستی در بحث آلودگی، برداشتهای بیرویه و... صورت نگیرد، زنجیروار مشکلات به بخشهای دیگر منتقل میشود. صنایع باید بهسمت بازچرخانی آب و استفاده مجدد از آب مصرفی حرکت کنند. متأسفانه امروز اکثر صنایع از همان آب شربی استفاده میکنند که در شهرها مورد مصرف قرار میگیرد. تمامی این موارد اقدامات فراگیری است که در هر بخش راهکارهای ویژه خود را دارد و چارهای جز برنامهریزی و مدیریت صحیح نداریم.»
ردپای انسان، در تغییر اقلیم بعد از انقلاب صنعتی
محمود خسروی، استاد اقلیمشناسی و رییس دانشکده جغرافیا و برنامهریزی محیطی دانشگاه سیستان و بلوچستان، از دیگر افرادی است که تغییر اقلیم را درنتیجه انتشار گازهای گلخانهای میبیند و نقش «انسان» را در این مورد بسیار پُررنگ میداند. او در این مورد به «اعتماد» میگوید: «بحث تغییر اقلیم، موضوع پیچیدهای است. آنچه که ما از آن میگوییم، از دیدگاه اقلیمشناسان، این است که از ابتدای پیدایش کره زمین، تغییرات وجود داشته و هیچگاه روند ثابت در آن دیده نمیشود. اما آنچه که در سالهای اخیر در خصوص تغییر اقلیم مطرح شده، آن مواردی است که مربوط به سالهای بعد از انقلاب صنعتی است؛ یعنی از حدود 1750 میلادی و در واقع تفاوتش با تغییرات طبیعی کره زمین از ابتدای پیدایش، مربوط به عاملی به نام انسان است و با توجه به مطالعات و بررسیهایی که دانشمندان، محققان و دانشگاهیان بسیاری ارایه دادند، عامل این تغییرات، افزایش تراکم گازهای گلخانهای است که بخش اعظم آن توسط انسان بعد از انقلاب صنعتی انتشار پیدا کرده است. بنابراین اگر حتی تغییر اقلیم را در 150 سال اخیر، عامل طبیعی هم در نظر بگیریم، چون آغاز آن با افزایش گازهای گلخانهای بوده، پس نقش انسان کاملاً روشن است. همچنین منابع انتشار گازهای گلخانهای که 5، 6 مورد است و مهمترین آنها دیاکسید کربن است، کاملاً مشخص است. مثلاً در سال 2023، غلظت آن به حدود 424 ppm رسیده که قبل از انقلاب صنعتی، غلظت دیاکسیدکربن حدود 280 ppm بود. افزایش دمای کره زمین نسبت به قبل از انقلاب صنعتی را که به آن افزایش گرمای جهانی میگوییم و علت تمام بحثهای تغییر اقلیم همین است؛ رویدادهای حدی-اقلیمی، موجهای گرمایی، بارشهای سیلآسا، خشکسالیهای مکرر و مداوم، ازبینرفتن منابع آب، خشکی تالابها و بسیاری مسائل دیگر و نقش انسان در انتشار گازهای گلخانهای و درنتیجه آن گرمشدن زمین و موارد پس از آن، کاملاً روشن است.»
او درباره تأثیر تغییر اقلیم جهانی بر مناطق مختلف و تفاوتهایی که در شدت این تأثیرپذیری است، توضیح میدهد: «اقلیم، مرز ندارد، یعنی مرزهای سیاسی برای تغییرات آن مطرح نیست. مثلاً اگر عامل انتشار گازهای گلخانهای کشورهای صنعتی بودند، اثرات آن در بسیاری کشورهای دوردست هم خود را نشان میدهد. اما میبینیم شدت تأثیرات تغییر اقلیم در بعضی مناطق بالاتر است، مثلاً گفته میشود که سرعت گرمایش جهانی و تغییر اقلیم در ایران دو برابر کشورهای دیگر است. بخشی از این موضوع ناشی از فعالیتهای انسانی است، مانند تخریب سرزمین و بحثهای مدیریتی، استفاده ناصحیح از منابع طبیعی، عدم استفاده از انرژیهای طبیعی، استفاده بیشتر از سوختهای فسیلی، و... مواردی که به آن تخریب سرزمین میگوییم که زنجیروار به هم ارتباط دارند. موضوع دیگری که مطرح است، این است که این سالها بسیاری از کشورها درگیر موجهای گرمایی بیسابقه شدند، حتی کشورهایی بسیار دورتر از کشورهای صنعتی تولیدکننده گازهای گلخانهای؛ در واقع این گرمایی که مستقیمترین پیامدهای انتشار گازهای گلخانهای است، برای تمام زمین ایجاد شده است، اما همانطور که گفته شد، میبینیم برخی از کشورها، از این تغییر اقلیم، آسیب بیشتری میبینند که این، به بحث آسیبپذیری کشورها مربوط است. در واقع آسیبپذیری اقتصادی و اجتماعی جوامع، باعث میشود که تغییر اقلیم بتواند در مناطق مختلف تأثیرات متفاوتی ایجاد کند. فرض کنید یک موج گرمایی در ژاپن و ایران به یک اندازه وارد شده باشد، اما تأثیری که بر ایران میگذارد، بسیار بیشتر از ژاپن است که این به میزان آسیبپذیری این کشورها مربوط است. خسارات خشکشدن یک تالاب یا ازبینرفتن یک اکوسیستم در اروپا، با آنچه که در سیستانوبلوچستان ما ایجاد میشود، بسیار متفاوت است؛ چراکه مجموع داراییهای یک خانوار در سیستان و میزان وابستگی درآمدی آنها به یک زمین، اصلاً قابلمقایسه با فرد اروپایی نیست که منابع درآمدی خانوارها بیشتر است. در واقع هرچه آسیبپذیری بالاتر باشد، تأثیر تغییر اقلیم میتواند شدیدتر باشد.»
برنامههایی که محقق نشد
استاد اقلیمشناسی دانشگاه سیستان و بلوچستان درباره راهکارهایی که میتوانست مانع ایجاد شرایط کنونی شود، میگوید: «آخرین توافقنامهای که درباره حل مشکل جهان تغییر اقلیم ارایه شد، تفاهمنامه پاریس است که 196 کشور امضا کردند و برخی کشورها ازجمله ایران امضا نکردند که این موضوع نشان میدهد خیلی موضوع تغییر اقلیم را جدی نگرفتیم. مثلاً در برنامه ششم توسعه که به پایان رسید، بندهای بسیاری داشتیم که بتوانیم توانهای محیطی را افزایش و آسیبپذیری کشور را کاهش دهیم. همچنین در گزارشهای هیات بیندولتی تغییر اقلیم (IPPC)، از سال 2006 و حتی قبلتر از آن، هشدارهایی درباره نواحی شکننده یا آسیبپذیری مانند ایران و بهخصوص سیستانوبلوچستان بوده، و راهکارها و پلنهایی را برای انطباقپذیری با شرایط جدید تغییر اقلیم و زندگی با این شرایط جدید ارایه کرده بودند که بههیچعنوان مورد توجه قرار نگرفت. یعنی ما سالهاست میدانیم که شرایط خشکی ما به چه صورت خواهد بود. میدانستیم که دِبی رودخانه هیرمند کاهش پیدا خواهد کرد. میدانستیم که بارشهای کشور نامنظم خواهد بود و باید منتظر موجهای گرمایی باشیم، این موارد تا پایان قرن در مدلهای ارایهشده پیشبینی شده بود. بر اساس این پیشبینیها، باید کشورها و مدیریتها برنامههای اجراییای را ارایه میدادند که جوامع محلی از آن پیروی کرده و در مقابل تغییرات مقاومت کنند، هم در سیاستگذاریها، هم در برنامهها باید اقداماتی انجام میدادند که این اقدامات متأسفانه انجام نشده است. مثلاً در همین شرایط آبی کشور، ما در منطقهای مانند سیستانوبلوچستان، کشت غرقآبی داریم یا کشت محصولاتی که اصلاً مورد نیاز نیست. همینطور افزایش جمعیت بالا در این مناطق باعث تراکم جمعیت بیشتر از ظرفیت شده است. در واقع هر منطقه به یک میزان مشخص، ظرفیت پذیرش جمعیت دارد و چون بحث آمایش سرزمین هم بهدرستی اجرا نشده، توزیع جمعیت هم متناسب نیست و فشار مضاعفی به منابع آب و خاک وارد شده است. درنتیجه باعث ازبینرفتن توانهای محیطی شده است. مثلاً یکی از منابع جذب گازهای گلخانهای جنگلها، پوششهای گیاهی و مراتع هستند و میبینیم در 2 دهه اخیر اکثر این منابع نابود شدند و این یعنی بستن تمام راههای جذب گازهای گلخانهای و آزادسازی آنها. بنابراین ما با فعالیتهایی که میکنیم، شدت اثر تغییر اقلیم را در مناطق مختلف افزایش میدهیم. از طرفی برای جوامع محلی و کشاورز نتوانستیم شرایط مناسبی را فراهم کنیم و از آنجا که او به زمین وابسته است، به زمین فشار بیشتری وارد میکند. درنتیجه جوامع و زمینی که دیگر ظرفیت ندارد را روزبهروز در مقابل رویدادهای حدی آسیبپذیرتر میکند. با تمام این توضیحات باید بگوییم که روند کلی تغییر اقلیم در خاورمیانه و بهخصوص ایران، سیر طبیعی خود را طی نمیکند و این تغییرات را بهدلیل عدم اجرای سیاستهای کنترل، مقابله و انطباقپذیری با شدت بیشتری تجربه میکند.»
در اوایل سال جاری میلادی، هیات بیندولتی تغییر اقلیم، در تمام گزارشهای خود، بهطور مکرر نسبت به تغییر اقلیم هشدار داده و اعلام کرده است که در صورت ادامه شرایط کنونی، با شرایط جبرانناپذیری روبرو خواهد شد. تعریف شرایط جبرانناپذیر، دشوار است، چراکه شاید امروز، بسیاری از کشورها و جوامع حتی تصوری از آن نداشته باشند اما متأسفانه هشدارها جدی است و مدتهاست زنگ خطر نابودی آینده زمین به صدا درآمده است و سرنوشت حیات زمین و امکان زیست آیندگان در آن، دقیقاً در دستان نسل ماست. شاید غیرقابلتصور باشد اما سادهترین تصمیم و برنامهریزی دولتها و مسوولان، نهتنها امکان زیست بهتر و آرامتر را برای ساکنان زمین از دورافتادهترین روستا در سیستان و بلوچستان تا بزرگترین شهر در آنسوی دنیا را فراهم میکند که مدتزمان قابلسکونتبودن زمین را هم تعیین میکند.
دیدگاه تان را بنویسید