روزنامه هممیهن:
دهانهایی که به خشم و فریاد گشوده میشد دیگر باز نمیشود جز برای شگفتی؛قدرت بیقدرتان کمتر شده
روزنامه هم میهن نوشت: دهانهایی که مدتی پیش به خشم و فریاد گشوده میشد، امروز جز باز ماندن از شگفتی، کاری نمیتوانند کرد.
روزنامه هم میهن با مروری بر تحولاتی که در ماههای گذشته روی داده از بیقدرتتر شدن بیقدرتان نوشته است.
به گزارش هم میهن، دهانهای باز. شاید این، تنها واکنشی باشد که بخش گستردهای از جامعه این روزها در برابر روند تحولات از خود نشان میدهند. خبرها را میخوانند، از حذفها میشنوند، تحقیرها را میبینند، همچنان که خطونشان کشیدنها و تحکمکردنها و طلبکار بودنها را. در برابر همه اینها، گویی هیچ نمیتوان کرد. گویی، دهانهایی که مدتی پیش به خشم و فریاد گشوده میشد، امروز جز باز ماندن از شگفتی، کاری نمیتوانند کرد.
این روزنامه سپس یادآور شده است: در این جامعه تکمعیار است که دیگر، ملاحظهکارترین چهرههای سیاسی و علمی و فرهنگی نیز جز کنار رفتن و خود را به کوچکترین مسئولیتها آلودن، کاری نمیتوانند کرد. کاری که بهعنوان نمونه، دیروز محمدرضا عارف کرد و از هیئت جذب دانشگاه شریف استعفا داد. پیام این کنش، جز این نیست که حتی شخصیتی چون عارف که در همه این سالها در فضای عمومی و مجازی با نیش و کنایههای مختلف نواخته میشد و نماد سکوت و انفعال شناخته میشد، نمیتواند در این مسیر همراه و همگام بماند. کنش دیروز عارف، نه رویکردی فعال که حاصل انفعال است. حاصل بیقدرتتر شدن بیقدرتان. بیقدرتانی که زمانی با حمایت جامعه در ساخت قدرت حضور داشتند و به قدر توش و توان خود، مانعی بر مسیر قدرت مینهادند که گرچه بس نبود، اما آن را از تاختوتاز بازمیداشت. همچون اسبی سرکش که لگامی داشته باشد؛ گرچه آن لگام در دست پیرمردی نحیف یا کودکی ضعیف باشد. یکدست شدن قدرت اما چون برداشتن آن لگام از دهان اسب بود. آن را رها کرد تا هر طور میخواهد بتازد و هرچه در راهش دید، براندازد.
هم میهن در پایان تاکید کرده است: اگر اندکی واقعبین باشیم، راهی جز برداشتن لگام و انداختن دوبارهاش بر روی اسب، درپیش نیست. گرچه سوارکار چندان هم اهل جوش و خروش و قدرت و حشمت نباشد. یکی باشد از همین نخبگان و سیاستمداران نهچندان جذاب. نمایندگانی متوسط باشند برای حفظ بقایای طبقه متوسط. مثلا یک استاد آرام و عادی دانشگاه. یکی مثل دکتر محمدرضا عارف که تا همین چند سال قبل نیش و کنایهاش میزدیم و حالا باید حسرت نبودن افراد و نمایندگانی در حد او را بخوریم...
دیدگاه تان را بنویسید