هزینه آوارگی افغانها روی دوش ایران قرار گرفت؛ آمریکا نیروهایش را از افغانستان خارج کرد و طالبان روی کار آمد
زهرا نژادبهرام گفت: با خروج نیروهای امریکایی و اروپایی از افغانستان و ترس و نگرانی از روی کار آمدن طالبان موج گستردهای از آنها را وادار به مهاجرت به ایران شدند، اما بهرغم سیاستهای کشورهای غربی برای خروج از این کشور هزینه آوارگی این مردم بر دوش ایران قرار گرفت.
«ترس از طالبان و وضعیت دشوار زندگی در افغانستان» عنوان یادداشت روزنامه اعتماد به قلم زهرا نژادبهرام است که در آن آمده: در طول بیش از بیست سال گذشته کشور ما پذیرای جمع کثیری از خواهران و برادران افغانستانی بوده که بنا بر آمارها شمار آنان در کسوت مهاجر در کشور ما بسیار است . مردمانی همزبان و رنج کشیده که شرایط دشوار زندگی در افغانستان آنها را وادار ساخته به کشور ما که همسایه دیوار به دیوار آنها هستیم، بیایند. آنان که رنج دو دوره حاکمیت طالبان، جنگهای داخلی با اتحاد جماهیر شوروی و دولتهای ناکارآمد را به دوش کشیدهاند اکنون در شرایطی قرار دارند که حتی مدارس و دانشگاهها و اشتغال به روی دختران و زنان این کشور بسته است؛ این مردم تحت ظلم، طالبانی که پیش از روی کار آمدن با ایجاد ناامنی و کشتار این مردم بستری برای مهاجرت و پناهندگی آنان را فراهم کرده و دولتهای ناکارآمدی که در طول بیش از این دو دهه رنگ آرامش و سلامت و امید را به روی آنها بسته است، اکنون در کشور ما مهمان هستند.
فرصتهای آموزشی، اشتغال، امنیت و حتی ازدواج و زندگی در کنار خواهران و برادران همزبان ایرانی امکانی است که آنان توانستهاند در طول این چند دهه به دست آورند. اشتراکات فرهنگی و مذهبی از یکسو و همزبانی و مهماننوازی ایرانیان از سوی دیگر از اصلیترین عوامل مهاجرت خواهران و برادران افغانستانی به ایران است، ازاین رو مساله آنها به مساله ما مبدل شده است و لازم از است با نگاهی دیگر به موضوع آنها نگریسته شود.
از سوی دیگر، ایران که سالها است پذیرای آنها شده، نیازمند حمایت و دریافت کمکهای جهانی برای اسکان، آموزش و... برای آنان است. اما به نظر میرسد جهان و سازمانهای بینالمللی نسبت به این مهم با کمتوجهی نظاره میکنند. این مردم که به طور گسترده طی سه دوره در تاریخ معاصر جهان، مهاجرت گسترده به ایران داشتهاند هنوز هم ایران را برای مهاجرت ترجیح میدهند و این را فرصتی برای آلام و درد و رنج خود از شرایط سخت زندگی در کشور خود میدانند. با این نگاه، با خروج نیروهای امریکایی و اروپایی از افعانستان در دو سال پیش و ترس و نگرانی از روی کار آمدن طالبان موج گستردهای از آنها را وادار به مهاجرت به ایران شدند، این موج مهاجرت و پناهندگی نسبت به دورههای قبلی بسیار گستردهتر بود، اما بهرغم سیاستهای کشورهای غربی برای خروج از این کشور هزینه آوارگی این مردم بر دوش ایران قرار گرفت و آنان پیروزمندانه دغدغههای خود را به رخ جهان میآوردند درحالی که کشورهای منطقه به ویژه ایران هزینه این نوع رویکردها را پرداخت میکنند. سازمانهای حمایتی و بینالمللی نیز با نوعی سکوت معنادار نظارهگر هستند.
هزینه خروج ائتلاف غرب از این کشور به گردن ایران وارد شد و سازمانهای بینالمللی نسبت به این مهم حساسیت نشان ندادند و دولت ایران نیز با کمترین فشار به آنها درخواستهای محدودی را داشته است! تنها کمکهای محدودی از برخی کشورها به ایران صورت گرفت که در برابر حجم نیاز برای اسکان آنها بسیار محدود است؛ از کمک یک میلیون پوندی بریتانیا تا کمک کرهجنوبی و... این به معنی انفعال مجامع بینالمللی در برابر این موج عظیم مهاجرت که نه تنها شهرهای شرقی ایران بلکه شهرهای مرکزی و شمالی و جنوبی کشور را نیز تحت تاثیر قرار داده است!
ذکر این نکته ضروری است که در قرن بیستم مساله پناهندگی و مهاجرت به امری عمومی در همه کشورها مبدل شده است و این مهم بیانگر ضرورت توجهی ویژه به مساله ایجاد فرصتهای مشترک برای زیست مشترک در جهان مشترک برای همه است. در این میان برخی دغدغهها مهماننوازی ایران را با مشکل روبهرو ساخته که لازم است مسوولان نسبت به این مهم شفافسازی کنند! بروز برخی وقایع این شائبه را ایجاد کرده که این گروه مرتکب جرایم جدی میشوند! درحالی که براساس یک پژوهش با اتکا به آمار رسمی سالهای ۹۶ تا ۹۸، مهاجران نسبت به افراد جامعه میزبان ۵۰درصد کمتر بزهکاری میکنند. این مهم در کنار نگرانی برای کسب فرصتهای شغلی و بهرهگیری از ظرفیتهای اقتصادی ایران موجب شده دغدغههای تازهای برای ایرانیهای مهماننواز و انساندوست و خواهر و برادرنواز ایجاد کند که میبایستی مسوولان امور اقتصادی و اجتماعی نسبت به این مهم پاسخگو باشند! هرچند که بیشتر فرصتهای شغلی که این گروه در ایران دراختیار دارند، معمولا در ردههایی است که ایرانیها کمتر به آن اقبال دارند. از این رو به نظر میرسد باید با عنایت به رویکرد مهماننوازی و یادآوری این شعر سعدی شاعر و سخنور گرانمایه ایرانی توجه کرد، که:
بنیآدم اعضای یکدیگرند/ .../ چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار!/ از این رو دیدن غم و رنج و محرومیت خواهران و برادران افغانستانی یقینا برای مردم ایران بسیار سخت و دشوار است، لذا ایرانیها همواره پذیرای آنان بوده و هستند، اما این به این معنی نیست که جامعه جهانی فراموش کند که تکالیف و وظایفی نسبت به این شهروندان جهانی دارد! آنان که به دلیل سیاستهای غلط و بازیگری نامتعادل و نامتعارف دیگر کشورها که منجر به ترک خانه و کاشانه این مردم شدهاند، میبایستی هزینه لازم را برای کشور میزبان تدارک ببینند! این مهم، هماکنون با توجه به حوادث قرهباغ و مهاجرت بیش از 90 هزار ارمنی به سوی ارمنستان و تدارک بلافاصله نمایندگان سازمانهای بینالمللی قابل تامل است! یا آوارگان اوکراینی در تهاجم روسیه به اوکراین که تمامی کشورهای غربی برای حمایت از آنها بسیج شدند؛ این تبعیض نسبت به پناهندگان افغانستانی و ایران یقینا جای نگرانی را برای مردم و جهانیان ایجاد میکند که تفاوت آنها با دیگران چیست!!!
دیدگاه تان را بنویسید