زهرا نژادبهرام:
خیابان محل قدرتنمایی شهروندان است
زهرا نژادبهرام نوشت: خیابان محل قدرتنمایی شهروندان است و این کانون قدرت فرصتی برای بیان آرزوها و نگاهها و همراهیها ایجاد کرده است؛ در واقع خیابان به عنوان محلی برای برخوردهای «غیررسمی» و تبادل آرا است. مهمترین «مکان قدرت» برای شهروندان فعال و کنشگران حاضر در این فضا است.
«آشتی کودکان و خیابان» عنوان یادداشت زهرا نژادبهرام برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده: کودکان سرمایههای یک جامعه هستند، آنها آینده را در دست دارند و سازنده فردای جامعه ما هستند. در جوامع شهری مساله کودک و کودکی خیلی مورد توجه نیست. در این جوامع مساله کودک در موارد محدودی خلاصه میشود؛ در حالی که آموزش غیررسمی و ارتباطهای غیررسمی برای توانمند شدن کودکان در آینده از اصلیترین مسائل است؛ یکی از ظرفیتهای مناسب برای دستیابی به این هدف خیابان است. بر اساس آموزههای مبتنی بر تجربه زیسته و نظرات کارشناسان حوزه اجتماعی و شهری، خیابان، تنها جا برای تردد خودرو نیست. خیابان جایی برای حضور اجتماعی و تعامل و ارتباط و همدلی است. آشتی خیابان و کودک راهی برای بازگشت این هویت به زندگی شهری است.
شهرها محل زندگی مشترک همه انسانها با هر رده سنی از کودک تا سالمند است، شهرها فرصتی برای تجربه زیست اجتماعی است و شهرها کانونی برای یادگیری و آموزش است. شهرها امکانی برای بروز تواناییها و رفع نقاط ضعف است. شهرها مال همه است، برای آنکه در آن زندگی کنند و از زندگی حس خوب بگیرند. خیابان نمادی از شهر است، جایی برای تردد، اما اختصاص آن به خودرو، بستری برای دور شدن شهر از مهمترین داراییاش یعنی انسان است. در گذشته معابر شهری نامهای مختلفی داشتند، برخی کوچهها به اسم «آشتیکنان» نام داشتند و برخی دیگر به نامهایی چون «غریب گز» و ... علت همه این نامگذاریها که هنوز هم در برخی معابر شهری بر جای مانده اتصال آن به انسان بود.
با رشد شهرنشینی و زندگی آپارتمانی فاصله مردم از خیابان بیشتر و بیشتر شد و مردم خیابان را در تسخیر خودروها دیدند. در کنار این مسائل میتوان به مفهوم اتصال مردم به شهر که در قالب تردد از میادین کوچک در محلات بود و کوچهنشینی و بازی کودکان در کوچه سخن گفت که اکنون مبدل به بوستاننشینی و کافهنشینی شده است. اما کودکان همچنان دور از این هیاهوی شهری فضایی برای اتصال به شهر نداشتند. فرصتهای گذشته نظیر بازی در کوچه و میدانک، محلهای و حیاطها از دست رفته و تنها امکان کودکان برای بازی و شادی خانههای آپارتمانی و در بهترین حالت بوستانهای محله است..
با این رویکرد کودکان فاصلهشان از خیابان بیشتر و بیشتر شده آنگونه که خیابان برای آنها به عنوان نمادی از ترس و وحشت شده است! چراکه حجم کثیر خودروها امکان تردد معمولی از کنار خیابان را برای آنها دشوار ساخته و درعین حال احساس غریبی با خیابان برای آنها نهادینه شده، چراکه آشنایی در آن ندارند! خیابان که قرار بود محلی برای آشنایی و ارتباط با جامعه در کنار فرصتی برای رسیدن به مقصد باشد، مبدل به جادههایی پر صدا از صدای ماشینهای در حال حرکت و توقفگاههای حاشیهای شد.
با این نگاه، در سال 1396 شهردار خانم منطقه 10 تهران در طرحی متفاوت و شگفتانگیز نگاه «خیابان را به کودکان بر گردانیم» را تدارک دید! وی خیابان اصلی منطقه یعنی رودکی را در جمعه آخر ماه مسدود کرد و با آوردن وسایل بازی برای کودکان از گروههای سرگرمی تا شن و ماسه و تاب و سرسره حدفاصل دو چهار راه ،مکانی را برای بازی و سرگرمی آنها فراهم کرد تا ضمن آشنایی آنها با عملکرد خیابان، آشتیکنان خیابان با انسان به ویژه کودکان را جشن بگیرد. این اقدام کمنظیر منجر به این شد که جمعههای آخر هر ماه کودکان این محدوده فرصتی برای بازی و آشتی با خیابان پیدا کنند. برای اهالی این محله که فرزندانشان با توجه به تراکم بسیار زیاد خانهها و کمبود فضای بازی و تردد برای کودکان با محدودیت روبهرو بودند، این یک فرصت بود! فرصتی برای آنکه کودکان و والدین در مکانی امن در کنار هم باشند و شهر را یا حداقل بخشی از شهر را به شهروندان بازگردانند!
این رویکرد بستری شد تا شهردار منطقه 7 که وی نیز از زنان توانمند مدیریت شهری بود برای شبچله که مصادف با جشن کریسمس بود، خیابان ده متری ارامنه را مسدود کند و با آیینهای مشترک شب چله و کریسمس فضای تعامل و ارتباط و سرزندگی را برای این محدوده فراهم کند! ایجاد محدودیت ترافیکی و مسدودسازی خیابان ده متری ارامنه در بخشی از ساعت عصر نخستین گام برای این مهم بود که خیابانی امن برای تردد انسانها در تعامل با شهر فراهم شود! همه این اقدامات تلاشی برای بازگشت خیابان به انسان بود! امری که شاید در زمانهای گذشته، طبیعی و عادی بود! اما اکنون مبدل به یک خاطره دوردست برای نسلهای دهه 30 و 40 و 50 شده است!
اصولا خیابان محل قدرتنمایی شهروندان است و این کانون قدرت فرصتی برای بیان آرزوها و نگاهها و همراهیها ایجاد کرده است؛ در واقع خیابان به عنوان محلی برای برخوردهای «غیررسمی» و تبادل آرا است. مهمترین «مکان قدرت» برای شهروندان فعال و کنشگران حاضر در این فضا است. شهروندان با حضور در این فضا، فرصت دستیابی به «مکان قدرت» را دارند و به دنبال اعمال قدرت بر این فضا حضور مییابند؛ آنها رنگ خیابان را با حضورشان تغییر میدهند. آنان با دستیابی به مکان قدرت، زمینه هرچه بیشتر برای کسب «قدرت» را فراهم میکنند تا فضای مناسب شهروندی ایجاد شود، دور شدن شهروندان از خیابان بستر دسترسی آنها به قدرت از یک سو و آشتی با شهر از سوی دیگر را محدود میکند! خیابان همان مکان اتصال عرصه خصوصی به عرصه عمومی است؛ جایی که شهر برای تحقق آن به وجود آمده است!
نکته جالب این است که هر وقت مردم تلاشی برای حضور دارند یا نهادهای حاکمیتی تمایل به برگزاری آیینها و کارناوالها یا تجمعهایی را دارند، به خیابان برمیگردند و خیابان حالت اصلی خود را باز مییابد! در واقع همه بر کارکرد انسانی خیابان به نوعی توافق دارند اما فشار زندگی ماشینی و به تبع آن حجم گسترده از خودرو این مهم را به حاشیه رانده است!
طرحهایی مثل پیادهراه یا خیابان کامل تلاشی برای تحقق اتصال خیابان به مردم است، امری که مدت زیادی است که دور از ذهن قرار گرفته است! لذا از آنجا که خیابانها فضاهای مهمی در شهر هستند و بیش از یکچهارم مساحت شهرها را به خود اختصاص دادهاند، لازم است با نگاهی دیگر درصدد آشتی مردم و خیابان گامهایی برداشته شود، تلاشهای پیشین موثر بوده اما کافی نبوده است! اجرای برنامههایی نظیر موارد مورد اشاره در بالاکه نتایج خوبی در بر داشته قادر است، ضمن حفظ مفهوم ترددی خیابان بستر حضور شهروندان به ویژه کودکان را برای استفاده از کاربرد اصلی آن یعنی تعامل و ارتباطگیری با شهر و شهروندان ایجاد کند.
در واقع حل مشکل خودرومحوری و ترافیک شهرها اختصاص فضای بیشتر به خودروها نیست بلکه بازپسگیری خیابان از سیطره خودروها و اختصاص فضای بیشتر به پیادهها، دوچرخهها و حملونقل عمومی است. ازاینرو لازم است مدیریت شهری با نگاهی دوباره به مفهوم خیابان بیش از آنکه نگران مکان مناسب برای تردد خودروها باشد به نیاز شهروندان برای تعامل و ارتباط و حس تعلق و... اعتماد توجه کند! شاید اگر بتوانیم روزهایی را برای مردم در خیابان، در سطح محلات و مناطق اختصاص دهیم و امکانات لازم را برای آنها تدارک ببینیم مفهوم خیابان برای مردم متفاوت از قبل باشد!
دیدگاه تان را بنویسید